جامعهشناسی کالاهای جعلی
چرا کالاهای تقلبی مصرف میشوند؟
کالاهای تقلبی در تمامی بازارها پر شدهاند و این روند در حال افزایش است.
کالاهای تقلبی در تمامی بازارها پر شدهاند و این روند در حال افزایش است. جمعیت بزرگی در معرض این کالاها قرار دارند و این کالاها همه چیز را دربر میگیرد: از مواد غذایی گرفته تا لباس و پوشاک تا لوازم الکترونیکی، رادیو، کامپیوتر، تلویزیون تا انواع دارو و لوازم آرایش و حتی گردش، تفریح و سفر. دستهای از این کالاها مانند داروها میتواند برای سلامت انسان مضر باشد و نهتنها بیماریهای فرد را بهبود نبخشد بلکه او را با بیماریهای دیگری درگیر کند.کالاهای تقلبی دیگر آنقدر با گستاخی در بازار دست به دست میشوند که مارک «من اصلی هستم» را نیز بر خود یدک میکشند. برخی حتی گستاخانه مارکهای دیگر را تقلبی میدانند و به مصرفکننده هشدار نیز میدهند. اما سوال اصلی این است که چرا این کالاها وجود دارند؟ چرا تولید میشوند؟ چرا مصرف میشوند؟ و برای کاهش مبادله آنها چه اقداماتی باید انجام داد یا حتی چه کارهایی نباید انجام داد؟ مسلماً مسوولیت وجود کالاها و خدمات تقلبی در بازار بر گردن تولیدکنندگان آن است. این تعداد تولیدکننده چه تعدادشان اندک باشد یا نباشد برای تولید این کالاها چند اصل تجاری را زیر پا میگذارند: اولین اصل تجارت که
اصلی اخلاقی نیز هست این است که کالایی که فروخته میشود به مصرفکننده زیان نرساند چه زیان جانی و چه مالی. دومین اصل این است که تولیدکننده تمامی جزییات کالایی که میفروشد همانی باشد که به مصرفکننده اعلام میکند. اما در اینکه چگونه باید بر اجرای این اصول نظارت کرد اتفاق نظر وجود ندارد و از حوصله این یادداشت خارج است. انجمنهای حرفهای و اتاقهای بازرگانی برای حفظ منافع بلندمدت خود نیز که شده باید این تولیدکنندگان را از جمع خود بیرون کنند و به افشای آن دست بزنند. قانون نیز باید به کنترل قواعد و معیارهای تجارت و کالاها اقدام کند. آنچه در اینجا مورد بحث قرار میگیرد بررسی مساله از طرف تقاضاست یعنی بررسی اجمالی این سوال که چرا مصرفکنندگان کالاهای تقلبی را خریداری میکنند. چرا مصرفکنندهای که با تبلیغ کالای تقلبی روبهرو میشود که گستاخانه به او میگوید: «به محض پوشیدن این لباس دو سایز لاغر میشوید و بعد از مدتی سه سایز دیگر»، بدون اینکه هیچ تغییری در رفتار تغذیهای خود بکند،آن کالا را خریداری میکند. این چه نوع مصرفکنندهای است که در دنیای مملو از اطلاعات که با یک کلیک میتواند زمان و مکان را به یکدیگرپیوند
دهد، به راحتی این گفته را میپذیرد و تلفن را برداشته یا به فروشنده پیامک میزند. وجود گسترده چنین تبلیغاتی و هزینه سرسامآور آن نشانه تعدد مصرفکنندگان این کالاهاست. شبیه به چنین عباراتی که برخلاف اصول اخلاق تجارت در بازار به طور روزافزونی معامله میشود در گوش و چشم همه ماست. برای توضیح این مساله باید نخست ویژگیهای جامعه مصرفی و فرهنگ مصرفی را شرح داد.
اگر « فرهنگ مصرفی» را با دنیای مدرن برابر بدانیم دادن تعریفی ساده از آن ممکن نیست. اما میتوان برخی از مهمترین ویژگیهای آن را اینطور آورد:1- فرهنگ مصرفی فرهنگ مصرف است. معنای این حرف این است که در دنیای جدید هسته اعمال اجتماعی و ارزشهای فرهنگی، ایدهها، آرزوها و هویتها، بیشتر در رابطه با مصرف تعریف شده و جهت مییابند تا توسط دیگر ابعاد اجتماعی. بنابراین دیگر نمیگوییم فرهنگ زمینداری، فرهنگ نظامی و غیره. بنابراین مردم را به سادگی نمیتوان به یک الگوی خاص نیازها و اشیا ارجاع داد. 2- فرهنگ مصرفی، فرهنگ جامعه مبتنی بر روابط بازار است. این ویژگی به این معنی است که تعاملات انسانی از طریق بازارها جهت میگیرد که روزبهروز در حال گسترش است. مصرف مدرن به وسیله روابط بازار حل و فصل میشود و به شکل مصرف کالاهاست. 3- فرهنگ مصرفی در اصل غیرشخصی و عام است. یعنی فرهنگ مصرفی اغلب با ایده مصرف تودهای شناسایی میشود زیرا این امر تعمیم مصرف کالا را برای تمام جمعیت ساده میکند. در این فرهنگ مصرفی افراد از محیطهای شخصی خرید سنتی بیرون میآیند و خود را در فضاهای غیرشخصی بزرگ خرید در میان عرضه کالاهای فرهنگی و
غیرفرهنگی گم میکنند و هرچه بیشتر گم میشوند بیشتر لذت میبرند. آنقدر پرسه میزنند و علافی میکشند تا کالای دلخواه خود را بیابند. گسترش خرید به مثابه یک مقوله فراغتی درآمده است. نفوذ آگهی، فروشگاههای بزرگ، مراکز خرید و پاساژها همه حکایت از این مساله دارند. 4- فرهنگ مصرفی آزادی را با حق انتخاب و زندگی خصوصی شناسایی میکند. مصرفکننده جدید خودش انتخاب میکند. از این رو اگر زنان و جوانان محور این فرهنگ مصرفی باشند، میتوان گفت مصرف تودهای و عام حق انتخاب افراد را افزایش میدهد و به دموکراتیزه شدن فضاهای زندگی میانجامد. به عبارت دیگر همه از جمله زنان و جوانان با مصرف خود به دموکراتیزه کردن حوزههای خرید کمک میکنند. ضمن اینکه این مصرفکننده نیست که به دنبال تولیدکننده و اسیر دام فریبهای اوست. برعکس این تولیدکننده است که باید در جهت ابراز بیان مصرفکننده از طریق در نظر گرفتن حق انتخاب او در ساخت، توزیع و فروش کالاها باشد. بنابراین، پیامد فرهنگ مصرفی، دموکراتیزه شدن (یا به تعبیر اقتصاددانان شکلگیری قیمت در حداقل سطح خود) چه در فرآیند تولید، چه توزیع و چه مصرف است. 5- نیازهای مصرفی در اصل نامحدود است.
همین امر به تنوع و تکثر در کالا و در جامعه مصرفی بین کالاها انجامیده است. ریشه گسترش کالاهای تقلبی نیز همین جاست. اگر بگوییم جامعه مصرفی حق انتخاب افراد را بیشتر کرده است و به دموکراسی مصرفی انجامیده میتوان گفت یکی از پیامدهای چنین نوع دموکراسی مصرف کالاهای تقلبی است. بهتعبیر مولوی: حکمت این اضداد را با هم ببست/ ای قصاب این گرد ران با گردن است. نمیتوان انتظار داشت که جامعه مصرفی حق انتخاب را به مصرفکننده بدهد اما جرایمش را ندهد. بنابراین در توصیف ویژگیهای دموکراتیک جامعه مصرفی از ویژگیهای آسیبی و جرایم آن نیز سخن به میان آمده است. دزدی از فروشگاهها، سرقت از مصرفکنندگان، بیماریهای مصرفی مانند انرکسیا و بولیمیا گرفته تا اختلاس، فساد و در آخر تولید و توزیع کالاهای تقلبی مربوط به همین جامعه مصرفی است و جزو لاینفک آن است. نمیتوان انتظار داشت که قبح بدهی در چنین جامعهای ریخته باشد و هر کس بیشتر بدهکار باشد معتبرتر، اما روزبهروز صف انتظار صادرکنندگان چک بیمحل در دادگاهها طولانیتر نشود. نمیتوان انتظار داشت که تولیدکنندگان برای جلب مصرفکنندگان فرآیند طولانی برندسازی را طی کنند تا آنها را متقاعد
سازند که با خرید کالای آن برند بهتر میتوانند خود را بیان کنند؛ خود را متشخصتر نشان دهند؛ اما کالاهای با برند تقبلی در بازار نیاید. در جامعه مصرفی در حقیقت ارتباط افراد از طریق کالاها برقرار میشود و به قول برخی نظریهپردازان مردم در حلقه نظام اشیا و کالاها قرار گرفتهاند و ممکن است در این زنجیره کالاهای تقلبی زیادی نیز باشد. 6- فرهنگ مصرفی با سبک زندگی جدید همراه شده است. منظور از سبک زندگی جدید این است که سبکهای زندگی مردم لزوماً از هویت اجتماعیشان از جمله خاستگاه طبقاتی، قوم، نژاد، مذهب و گروه اجتماعی و منزلت اجتماعی و خرده فرهنگها گرفته نمیشود، بلکه افراد با خاستگاههای اجتماعی مختلف میتوانند سبکهای زندگی مشابهی بروز دهند نه لزوماً متفاوت. منظور این است که در هر گروهی سبکی مشاهده میشود که در گروه اجتماعی دیگر نیز ممکن است صورت گیرد. این سبکها میتواند برآمده از آیینهای جمعی نیز نباشد. ظهور سبکهای جدید در زندگی ارزشها و مناسک جمعی را از مشروعیت انداخته است. به همین جهت برخی از نظریهپردازان این بحث را مطرح میکنند که نقطه تاریک مدرنتیه یا دشمن جامعه مصرفی میتواند همین جا باشد. یعنی افراد
سبکهای مصرفی را برگزینند که فکر میکنند با انجام آن حق انتخاب خود را اعمال کردهاند و در معرض قضاوت دیگران نیز قرار نمیگیرند. این سبکها چون آیینی شخصی است این نگرانی را بیش از پیش در گسترش جامعه مصرفی تشدید میکند که پیامد رفتاری که مورد قضاوت دیگران قرار نگیرد و هیچ نوع کنترل اجتماعی بر آن اعمال نشود، نمیتواند به شخص و در مرحله بعد به جامعه خسارت بزند؟ 7- فرهنگ مصرفی جدید فرد را از نظر ذهنی بسیار فعال کرده است. ابژههای مصرفی، آگهیها، نمایش کالا و فروشگاه، پاساژهای خرید پرزرق و برق همگی تجربه مصرف را بیشتر در ذهن بشر جای داده است. چون فرد به سادگی در دنیای نابرابر کنونی و با توزیع ناعادلانه درآمد نمیتواند به هر چیزی دست یابد و آن را مصرف کند. معنای فعال شدن ذهنی تجربه مصرف را برخی با « خرید ویترینی» بیان میکنند. از طرف دیگر همین ابزارهای جامعه مصرفی چنان انباشت کالایی در ذهن ایجاد کرده است که فرد برای آن دست به هر کاری میزند. نمایش انباشت در جامعه مصرفی فراتر از واقعیت است و بهطور ذهنی جامعهای را نشان میدهد که گویی در آن عصر کمیابی کالا سرآمده است. اساساً نمایش کالا در این جامعه کلان نماست؛
لذا وقتی به مصرفکننده به دروغ میگویند برند این کالا واقعی است او که در حسرت مصرف عملی آن کالا سوخته است و آن را تنها به طور ذهنی تجربه کرده به راحتی کالای تقلبی را میخرد. در برخی مواقع مصرفکنندگان حتی اگر بدانند کالایی تقلبی است نیز در خرید آن تعللی نمیکنند. خرید کالای تقلبی را شاید بتوان به « عبور مصرفکننده از شیشه ویترین فروشگاه» تشبیه کرد. وقتی از نظر مصرفکننده مدرن اشیا و کالاها باید تصرف شوند و این حق مصرفکننده دانسته میشود بازار نیز از همین پدیده سود میبرد و هر چیزی را که خوشایند مشتریان است عرضه میکند؛ گروهی کالای واقعی و به دنبال آن به دلیل اشباع نشدن مصرف عملی کالا، گروهی تقلبی. پدیده مد نیز در همین راستا میتواند به توصیف مساله کمک کند.« مد» در حقیقت فرآیند سرریز کردن ارزشهای طبقات خاص به سایر گروههای اجتماعی در قاعده هرم جامعه است یا روند خاصگرایی مصرفی (لوکسگرایی) به عامگرایی است. هنگامی که کالایی در اثر مصرف نخبگان در دور اول مد میشود تودهها طالب آن میشوند. نخست تجربه مصرفی تودهها ذهنی است. بعداً نوبت مصرفی عملی میرسد. این کالا در حقیقت نوع تقلبی کالایی است که قبلاً توسط
نخبگان استفاده شده است. بدین سبب میتوان روند تودهای شدن کالاها را روند تقلبی شدن کالای اولیه محسوب کرد. اگر کالای تقلبی تولید تقلیدی یک کالا از کالای دیگر با کیفیت کمتر باشد تمامی کالاهایی که روزی توسط نخبگان هنری و فرهنگی و ادبی جامعه یا گروههای مرجع جامعه مصرف شده است نیز کالای تقلبی است. مصرفکنندهای که در آرزو، انتظار و حتی حسرت کالایی است که بارها تجربه مصرف ذهنی آن را داشته با اولین برخورد عینی آن را میخرد، به ویژه اگر قیمت این کالا در حد توانش باشد. در جامعه مصرفی جدید ارزش کالا تنها آنطور که کارل مارکس میگفت ارزش مبادله آن نیست. بلکه ارزش مصرفی، ارزش نمادین یا ارزش انباشتهشده در ذهن آن کالا نیز ارزش آن کالا هستند. کالاها برابر ارزششان مبادله میشوند و از بازار خارج میشوند و دوباره با ارزش مبادله بیشتری به بازار برمیگردند. در تمامی این مراحل ممکن است این کالا تقلبی نیز بوده باشد؛ صاحبش هم این را بداند و برایش مهم نباشد.
در تمام عرصههای جامعه مدرن مصرفکنندگان در جامعه جدید با کالای تقلبی روبهرو هستند. آنها البته ممکن است در جستوجوی کالاهای اصیل باشند. جستوجوگری اصالت، دامی است که مصرفکننده برای خود پهن کرده است. او میخواهد به برزیل برود و تجربهگر تماشای بازیهای فوتبالی شود که دیگر تکرار نمیشوند. در این راه برای او صحنهسازی میکنند تا او همه چیز را واقعی بداند. در هر کجای جامعه مصرفی ما روزانه با چنین پدیدهای روبهرو هستیم. برای مصرفکننده کالایی را به طور مصنوعی ابداع میکنند تا او آن را به عنوان کالایی اصیل محسوب کند. او همچنان اصالت را جستوجو میکند و در این راه کالاهای تقلبی، فضاهای تقلبی و ابژههای تقلبی را تجربه میکند تا به هدف غایی خودش برسد. بنابراین بخش اعظم مصرفکنندگان از خرید کالاهای تقلبی استقبال هم میکنند اگرچه ممکن است این را به صراحت بیان نکنند؛ و آنها بدانند که حقیقت همانی است که در تجربه ذهنی فعالشده آنها بوده است اما دست از تجربه دیگری نمیکشند. چنین مصرفکنندهای میتواند بازاندیش هم باشد. به همین سبب دست به تجربه مصرفی جدیدتری نیز میزند. اگرچه تجربه جدیدتر خرید و مصرف کالای تقلبی
دیگری باشد. با چنین توصیفی از مصرفکننده باید به دنبال چه راهحلی بود؟
در برابر گسترش مصرف کالای تقلبی (از طرف تقاضا) باید پذیرفت که اینها از گسترش آزادیهای مصرفی بروز کرده است و نمیتوان این آزادیها را محدود کرد. مصرفکننده جدید توانایی اعمال حق انتخاب خود را به هیچ وجه واگذار نمیکند. روشهای مداخلهای نیز قبل از اعمال محکوم به شکست هستند. راهحلی که فعلاً میتوان درباره آن بحث کرد و در ایران به شدت به آن نیاز است گسترش حوزه عمومی از طریق تاسیس انجمنهای حمایت از مصرفکننده توسط خود مصرفکنندگان واقعی است. در ایران تنها انجمن حمایت از مصرفکننده نهادی دولتی است که به تنظیم بازار میپردازد. ما شدیداً به انجمنهای مصرفکننده واقعی در تمامی حوزههای مصرفی چه مصرف داروها، البسه و پوشاک، گردشگری و... نیاز داریم. در این حوزههای عمومی مصرفکنندهها میتوانند تجربیات ذهنی و عملی خود را به اشتراک بگذارند و در مورد مهمترین مسائل جامعه که ممکن است فردا دیگران را تهدید کند بحث و مبادله نظر کنند. مصرفکننده که بارها از وسیلهای که به او گفته شده «با مصرف آن درمان میشود یا وزن کم میکند» استفاده کرده و نتیجه نگرفته تجربه خود را به دیگران منتقل میکند. انجمنها از منافع مصرفکنندگان
حمایت میکنند تا تجربه واقعی داشته باشند. به علاوه از طریق حوزه عمومی مصرفکننده میتواند حوزههای پرخطر مصرف کالاهای تقلبی در آینده را نیز ببیند. نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی در حوزه مجازی در گسترش حوزه عمومی نیز غیرقابل انکار است.
دیدگاه تان را بنویسید