شناسه خبر : 8794 لینک کوتاه

کشورهای آزادتر، رشد اقتصادی بیشتر، درآمد سرانه بالاتر و نابرابری کمتری دارند

آزادی مقدم بر برابری

نیکلاس کاچانوسکی/ استاد اقتصاد دانشگاه دنور

نقد بازارهای آزاد در بیانیه پاپ فرانسیس با واکنش‌های بسیاری در سراسر جهان همراه بود. نمونه‌ای از آن، نوشته اخیر از سوی «گریگوری منکیو» بود که با وجود اختصار، حاوی تاملات جذابی بود. توجه اصلی به بخشی از بیانیه جلب شد که پاپ فرانسیس «سیاست‌های چکیدن به پایین» را نقد کرده بود که به گفته او «قرار بود عدالت و فراگیری بیشتری را در جهان ایجاد کند».
باید به این نکته اشاره کرد که بیانیه «سرور انجیل»، یک متن اقتصادی نیست و به همین دلیل ممکن است دارای اختلاف‌هایی در به‌کارگیری مفاهیم تخصصی باشد که به بی‌دقتی منجر شود. به عنوان مثال، «سیستم اقتصادی غالب» که به آن اشاره شده، دقیقاً نسخه‌ای از اقتصاد بازار آزاد نیست. با این حال، مواضع اقتصاد آزاد روشن است و چالش‌هایی را پیش می‌کشد که بیانیه به آنها اشاره نمی‌کند. من با منکیو موافقم که اصطلاح «چکیدن به پایین» یک واژه فنی نیست و اصطلاحی تحقیرآمیز از سوی جریان چپ برای نقد بازار آزاد است. با استفاده از این واژه، پاپ تعصبی منفی علیه بازار آزاد را نشان داده است. واژه‌ای بدون بار ارزشی می‌تواند انتخاب بهتری برای این بحث باشد.بی‌دقتی در انتخاب واژه‌ها بیانگر نیاز به دقت بیشتر در برخورد با ادعاهای زیادی است که این متن در خصوص مسائل اقتصادی بیان می‌کند. چنین بیانیه‌ای با این اهمیت باید دارای جزئیات طبقه‌بندی‌شده و روشن‌تری باشد. مثلاً فرض کنید متنی اقتصادی در نقد کلیسا نوشته شود و در آن از عباراتی مثل «خام و ساده‌لوحانه» استفاده شود. موضوع دیگر، اثرات این بیانیه روی افکار عمومی است که ما را دعوت می‌کند مروری بر شاخص‌های کلی بیانگر رفاه اجتماعی و اقتصادی در کشورهایی که کم و بیش به بازار آزاد متکی هستند، داشته باشیم. آیا درست است که بازار آزاد بی‌خانمان‌ها را به حال خود رها کرده و باعث تشدید وضعیت کم‌ثروت‌ترین افراد شده است؟ در چنین نقدی از «سرمایه‌داری شیطانی» چقدر دروغ و چقدر افسانه به کار رفته است؟ ما کشورهای جهان را بر اساس دوری و نزدیکی به بازار آزاد و درجه آزادی اقتصادی آنان، به چهار گروه تقسیم کرده‌ایم. این کار کمک می‌کند که بتوان تفاوت در نتایج را بسته به میزان آزادی کشورها مشاهده کرد. مهم است که در این نمونه‌گیری، همه کشورها دخیل شوند، نه تعدادی انتخاب‌شده از آنها. نمودارهای فوق GDP سرانه در کشورها و رشد اقتصادی متفاوت آنها در 10 سال اخیر را برای هر یک از این چهار گروه با درجه اقتصادی مختلف نشان می‌دهد. همان طور که مشخص است، آزادترین کشورها نه‌تنها ثروتمندترین آنها هستند، که بیشترین رشد اقتصادی را نیز در بلندمدت داشته‌اند. عمده‌ترین مخالفتی که احتمالاً با این نتایج ابراز می‌شود این است که GDP سرانه، یک شاخص متوسط است که چیزی راجع به توزیع درآمد نمی‌گوید و به طور ضمنی، این استدلال می‌گوید کشورهای ثروتمندتر، توزیع نابرابرتری از درآمد دارند. مطابق این نظر، رشد اقتصادی در برخی از موارد بازار آزاد، غیرقابل انکار است، اما چنین رشدی «غیراخلاقی» بوده است. در پاسخ به چنین نقدی باید اشاره کرد که توزیع درآمد، عوامل متعددی دارد. سیستمی که در آن توزیع نابرابر درآمد به دلایلی مثل روابط سیاسی و اعطای قدرت به بخش‌هایی محدود با هزینه همه مصرف‌کنندگان شکل می‌گیرد (سیستمی که تحت عنوان «سرمایه‌داری رفاقتی» از آن یاد می‌شود)، متفاوت است با سیستمی که اختلاف در توزیع درآمدها در آن، به این دلیل به وجود می‌آید که برخی از فعالان اقتصادی و اشخاص، از دیگران در کار خود موفق‌تر هستند. مورد نخست یک توزیع درآمد «بد» است، اما مورد دوم، توزیع درآمدی «خوب» است، چرا که رشد اقتصادی را ارتقا می‌دهد. این تفاوت مفهومی و این حقیقت که تامین درآمد مساوی، مستلزم این است که ما با وضع «قانون» آن را اجرایی کنیم، به نظر می‌رسد مساله‌ای است که از طرف افرادی که از توزیع درآمد به عنوان استدلال عمده خود علیه بازار استفاده می‌کنند، مورد چشم‌پوشی قرار گرفته است.

به عنوان مثال باید به این موضوع پاسخ داده شود که در کشوری مثل کوبا یا کره شمالی، چگونه ممکن است کسی مثل استیو جابز، بیل گیتس یا جف بزوس (مدیر آمازون) به وجود بیاید؟ یک راه برای اثبات اینکه آیا توزیع درآمد به همان اندازه که در انتقادها گفته می‌شود بد است یا نه، این است که درآمد دریافت‌شده توسط 10 درصد پایین جمعیت مورد بررسی قرار بگیرد. نمودارهای زیر نشان می‌دهد که درآمد دریافت‌شده از سوی10 درصد پایین جمعیت در کشورهای با درجه آزادی مختلف، چه درصدی از کل درآمد کسب‌شده توسط کل هر یک از جوامع است. این موضوع نشان می‌دهد در هر یک از کشورها با هر درجه از آزادی، 10درصد پایین جمعیت تقریباً به طور متوسط در حدود 6/2 درصد از درآمد کل را دریافت می‌کنند و از این نظر، تفاوتی بین کشورها نیست. اما با وجود سهم‌های یکسان، اگر این 10درصد در کشورهای با کمترین آزادی زندگی کنند، در حدود 932 دلار در سال دریافت می‌کنند، حال آنکه گروه‌های مشابه آنها در کشورهای با آزادی بیشتر، درآمدی معادل 10 هزار و 556 دلار به طور متوسط در سال دریافت می‌کنند. ممکن است مجدداً گفته شود این آمارها تنها برای 10 درصد پایین است و کل جمعیت را نشان نمی‌دهد. مقایسه دیگری را می‌توان بین ضریب جینی 25 کشور با آزادی بیشتر و 25 کشور با آزادی کمتر انجام داد که نشان می‌دهد کشورهای آزادتر، ضریب جینی پایین‌تر (نابرابری کمتر) در مقایسه با کشورهای غیرآزاد دارند. این بحث که کشورهای آزادتر از نابرابری بیشتر رنج می‌برند، افسانه‌ای است که تنها از مشاهده تعداد کمی از کشورها به جای کل آنها، مطرح شده است. سوال کنونی که در اینجا باید مطرح شود این است: «اگر شما یکی از فقرا باشید، ترجیح می‌دهید در کدام یک از این کشورها زندگی کنید؟ در یکی از آزادترین کشورها یا غیرآزادترین آنها؟ پایین‌ترین دهک در جامعه آمریکا، از حدود 60 درصد جمعیت جهان درآمد بیشتری دریافت می‌کنند.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها