تاریخ انتشار:
نگاهی به گردهمایی کشورهای صادرکننده گاز در فصل سقوط نفت
بازی گازی
درست در نقطه مقابل بازار نفت، عمده مبادلات گاز در جهان از طریق خطوط لوله صورت میگیرد که نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت و قراردادهای طولانیمدت چندساله بین کشورهای مبدأ و مقصد است.
در زمانی که نشریه حاضر روی دکههاست، یعنی هفته نخست آذرماه، تهران میزبان سران مجمعی نوپا و تازهتاسیس است که هنوز هم با عنوانی غلط، ولی مصطلح شناخته میشود: اوپک گازی. مجمعی که پیشنهاد تاسیس آن توسط ایران مطرح شده و دبیرکل فعلی آن نیز ایرانی است. با وجود اینکه غولهای گازی همچون قطر و روسیه در کنار ایران، که بزرگترین ذخایر گازی جهان را در اختیار دارد، عضو مجمع کشورهای صادرکننده گاز هستند، یک جستوجوی ساده در بخش اخبار سایت گوگل ممکن است ما را به این نتیجه برساند که این مجمع در معادلات انرژی به هیچوجه بازیگر مطرحی نیست؛ چرا که اغلب اخبار منتشره مربوط به سایتهای ایرانی است و شاید کمتر از 10 درصد اخبار توسط منابع غیرایرانی منتشر شده باشد. در مقیاس جهانی چنین سازمانی را چقدر میتوان مهم تلقی کرد و برگزاری اجلاس سران آن در تهران چه نتایج یا پیامهایی به همراه دارد؟
بزرگ؛ خیلی بزرگ
مجمع کشورهای صادرکننده گاز (Gas Exporting Countries Forum) هماکنون 12 عضو اصلی و شش عضو ناظر دارد. ایران، روسیه، قطر، الجزایر، بولیوی، مصر، گینه استوایی، لیبی، نیجریه، ترینیداد و توباگو، ونزوئلا و امارات متحده عربی اعضای اصلی مجمع را تشکیل میدهند و عراق، قزاقستان، هلند، نروژ، عمان و پرو به عنوان عضو ناظر در آن حضور دارند. اگر این تعداد عضو GECF را با اوپک، که 12 عضو دارد، مقایسه کنیم؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که مجمع از منظر حضور کشورهای صاحب منابع گاز سازمانی نسبتاً جدی تلقی میشود. از جنبه ذخایر نیز میتوان به GECF نگریست. از مجموع 1 /187 تریلیون مترمکعب ذخایر گاز جهان1، سه کشور ایران، روسیه و قطر به تنهایی قریب به نیمی و به طور دقیقتر 1 /91 تریلیون مترمکعب را در اختیار دارند.
با افزودن بقیه کشورهای عضو اصلی، این رقم به 3 /116 تریلیون مترمکعب میرسد؛ یعنی 62 درصد. با در نظر گرفتن کشورهای ناظر، سهم مجمع کشورهای صادرکننده گاز از ذخایر جهانی به 6 /124 تریلیون مترمکعب، معادل حدود 67 درصد افزایش مییابد. از جنبه حضور در بازارهای جهانی، که مهمترین وجه اشتراک و هدف کشورهای عضو به شمار میرود، کماکان GECF مجمعی مهم به شمار میرود. کل تجارت جهانی گاز در سال 2014 معادل 2 /997 میلیارد مترمکعب بوده که از مقدار مذکور، بیش از 7 /432 میلیارد مترمکعب صادرات توسط کشورهای اصلی عضو GECF صورت گرفته است. (البته این رقم مربوط به صادرات عمده کشورهاست و ضمناً شامل واردات، مثلاً واردات ایران از ترکمنستان، نمیشود.) شاید همین دو تصور از ذخایر و صادرات، یعنی سهم بیش از 60 درصدی در ذخایر و بیش از 40درصدی در صادرات، بتواند تا حد زیادی بیانگر قدرت گازی مجمع باشد. اما قاعدتاً این آمارها کافی نیست.
با افزودن بقیه کشورهای عضو اصلی، این رقم به 3 /116 تریلیون مترمکعب میرسد؛ یعنی 62 درصد. با در نظر گرفتن کشورهای ناظر، سهم مجمع کشورهای صادرکننده گاز از ذخایر جهانی به 6 /124 تریلیون مترمکعب، معادل حدود 67 درصد افزایش مییابد. از جنبه حضور در بازارهای جهانی، که مهمترین وجه اشتراک و هدف کشورهای عضو به شمار میرود، کماکان GECF مجمعی مهم به شمار میرود. کل تجارت جهانی گاز در سال 2014 معادل 2 /997 میلیارد مترمکعب بوده که از مقدار مذکور، بیش از 7 /432 میلیارد مترمکعب صادرات توسط کشورهای اصلی عضو GECF صورت گرفته است. (البته این رقم مربوط به صادرات عمده کشورهاست و ضمناً شامل واردات، مثلاً واردات ایران از ترکمنستان، نمیشود.) شاید همین دو تصور از ذخایر و صادرات، یعنی سهم بیش از 60 درصدی در ذخایر و بیش از 40درصدی در صادرات، بتواند تا حد زیادی بیانگر قدرت گازی مجمع باشد. اما قاعدتاً این آمارها کافی نیست.
کارتل ناتوان؟
بهکارگیری عبارت «اوپک گازی» شاید تا حدی نشاندهنده تصوری باشد که از شرح وظایف مجمع کشورهای صادرکننده گاز در اذهان وجود دارد. سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) که در ابتدا با هدف دفاع از منافع کشورهای نفتخیز در مقابل غولهای نفتی تاسیس شد، معمولاً به عنوان کارتلی شناخته میشود که اعضای آن با سهمیهبندی تولید، قیمت نفت را در بازار جهانی تنظیم میکنند و در نتیجه درآمدهای نفتی خود را حداکثر میسازند. این شاید مهمترین تفاوت بازار گاز و نفت باشد: نفت یک بازار جهانی دارد و گاز نهایتاً یک بازار منطقهای. در بازار نفت هر اضافه عرضهای در یک گوشه جهان، اثر خود را در قیمتهای جهانی نشان میدهد و فارغ از اختلاف چنددرصدی ناشی از کیفیت و فاصله جغرافیایی، تمام بازار نفت از تغییر عرضه یا تقاضا متاثر میشود و از سوی دیگر عمده خرید و فروش به صورت قراردادهای کوتاهمدت سالانه یا تکمحموله صورت میگیرد.
درست در نقطه مقابل بازار نفت، عمده مبادلات گاز در جهان از طریق خطوط لوله صورت میگیرد که نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت و قراردادهای طولانیمدت چندساله بین کشورهای مبدأ و مقصد است. همین باعث میشود قیمت گاز نیز بین کشورهای مذکور تعیین شود و نه در بازار جهانی. افزایش عرضه گاز در ایران، منجر به ارزانی گاز در پاکستان نمیشود؛ مگر آنکه دو کشور طی مذاکراتی (که معمولاً سالها به طول میانجامد) تصمیم به احداث یک خط لوله چند میلیارددلاری بگیرند و البته در این حالت هم قیمت صادرات گاز ایران به پاکستان ربطی به قیمت گاز در کانادا نخواهد داشت. حتی اگر فرض کنیم ایران بتواند از تاسیسات LNG خود بهرهبرداری و از این طریق اقدام به صادرات کند، باز هم نمای کلی بازار گاز همانی است که قبلاً بوده است: بازارهای عمدتاً منطقهای و محصور در محدودیتهای انتقال گاز. همین باعث میشود ایران، قطر و روسیه که در کنار هم گاز قریب به 20 کشور خاورمیانه و اروپا را تامین میکنند، نتوانند تصمیم متحدی برای تغییر در عرضه و قیمت گاز بگیرند. طبیعتاً در این میان مناقشات همیشگی کشورها بر سر قیمت یا تاثیر تنوع مبادی فروش بر قدرت چانهزنی کشورهای واردکننده نمیتواند به کلیت استدلال مطرحشده خدشهای وارد کند؛ چنانکه وزیر نفت نیز در کنفرانس خبری خود به مناسبت اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز گفته است نقشآفرینی GECF متاثر از توسعه بازارهای تکمحموله LNG است. با این تفاسیر، آیا واقعاً GECF هیچ کارکرد مثبتی ندارد و باید عطای حضور در آن را به لقایش بخشید؟
درست در نقطه مقابل بازار نفت، عمده مبادلات گاز در جهان از طریق خطوط لوله صورت میگیرد که نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت و قراردادهای طولانیمدت چندساله بین کشورهای مبدأ و مقصد است. همین باعث میشود قیمت گاز نیز بین کشورهای مذکور تعیین شود و نه در بازار جهانی. افزایش عرضه گاز در ایران، منجر به ارزانی گاز در پاکستان نمیشود؛ مگر آنکه دو کشور طی مذاکراتی (که معمولاً سالها به طول میانجامد) تصمیم به احداث یک خط لوله چند میلیارددلاری بگیرند و البته در این حالت هم قیمت صادرات گاز ایران به پاکستان ربطی به قیمت گاز در کانادا نخواهد داشت. حتی اگر فرض کنیم ایران بتواند از تاسیسات LNG خود بهرهبرداری و از این طریق اقدام به صادرات کند، باز هم نمای کلی بازار گاز همانی است که قبلاً بوده است: بازارهای عمدتاً منطقهای و محصور در محدودیتهای انتقال گاز. همین باعث میشود ایران، قطر و روسیه که در کنار هم گاز قریب به 20 کشور خاورمیانه و اروپا را تامین میکنند، نتوانند تصمیم متحدی برای تغییر در عرضه و قیمت گاز بگیرند. طبیعتاً در این میان مناقشات همیشگی کشورها بر سر قیمت یا تاثیر تنوع مبادی فروش بر قدرت چانهزنی کشورهای واردکننده نمیتواند به کلیت استدلال مطرحشده خدشهای وارد کند؛ چنانکه وزیر نفت نیز در کنفرانس خبری خود به مناسبت اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز گفته است نقشآفرینی GECF متاثر از توسعه بازارهای تکمحموله LNG است. با این تفاسیر، آیا واقعاً GECF هیچ کارکرد مثبتی ندارد و باید عطای حضور در آن را به لقایش بخشید؟
بهتر از هیچ، و گاهی خوب
واقعیت این است که با یک نگاه مبتنی بر هزینه-فایده، برخی معتقدند حتی در بلندمدت هم حضور در سازمانی مثل اوپک نتیجهای ندارد؛ چه رسد به GECF. طرفداران این نگاه، دورانی را مثال میآورند که اعضای اوپک قیمت نفت را تعیین میکردند و بازار نفت به صورت کامل متاثر از تصمیم آنها بود؛ درست برخلاف امروز که قیمت نفت اوپک به زیر 40 دلار در هر بشکه سقوط کرده و همهجا صحبت از منابع غیرمتعارف نفت آمریکا، موسوم به نفت شیل، است. در پاسخ عدهای هستند که معتقدند اگرچه اوپک جایگاه گذشته را ندارد، هنوز حضور در آن به عنوان محلی که حداقلی از رایزنی میان کشورهای نفتی در جریان است و میتوان به مبادله اطلاعات، آموزش کارشناسان و مراودات دیپلماتیک پرداخت، سودمند و در بدبینانهترین حالت بیزیان است. شاید پذیرش سهمیهبندی یکی از محدودیتهای حضور در اوپک باشد؛ اما بسیاری از کشورها آن را نادیده میگیرند و البته جریمه هم نمیشوند.
درست مشابه همین استدلالها را میتوان درباره GECF هم به کار برد. سازمان تازه در سالهای نخست فعالیت خود است و ایران علاوه بر آنکه پیشگام تاسیس سازمان بوده است، ریاست آن را نیز در دست دارد؛ امری که برای ایران کمسابقه است. مبادلات اطلاعات در GECF به صورت جدی در دستور کار قرار دارد و سران کشورهای عضو نیز به صورت مداوم نشستها و رویدادهای آن را دنبال میکنند. طی اجلاس دو سال قبل GECF، که محمدحسین عادلی به سمت دبیرکل مجمع انتخاب شد، وزرای انرژی کشورهای عضو در تهران حاضر شدند و در نهایت نیز با رئیسجمهور دیدار کردند. امسال نیز قرار است 9 رئیس کشور در مجمع حضور پیدا کنند و از جمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به تهران بیاید. شاید همین میزبانی سیاسی سطح بالا را، که با محوریت انرژی صورت میگیرد، بتوان بزرگترین مزیت حضور در مجمع دانست؛ به ویژه برای کشوری که در آغاز مسیر توسعه ظرفیت صادرات گاز قرار دارد و پس از سالها تحریم و انزوا، رویکرد تعامل با جهان را در پیش گرفته است. برای درک بهتر موضوع میتوان تصور کرد که هماهنگی و رایزنی برای حضور همین تعداد کشور و مقام بدون وجود نقطه اشتراکی همچون GECF چقدر میتوانست دشوار باشد. حضور در مجمع کشورهای صادرکننده گاز، اگرچه به اندازه عضویت در سازمانی مثل آژانس بینالمللی انرژی نمیتواند مفید و موثر باشد، ولی حداقلی از فواید را به همراه دارد. بهتر از هیچ است؛ و گاهی خوب.
درست مشابه همین استدلالها را میتوان درباره GECF هم به کار برد. سازمان تازه در سالهای نخست فعالیت خود است و ایران علاوه بر آنکه پیشگام تاسیس سازمان بوده است، ریاست آن را نیز در دست دارد؛ امری که برای ایران کمسابقه است. مبادلات اطلاعات در GECF به صورت جدی در دستور کار قرار دارد و سران کشورهای عضو نیز به صورت مداوم نشستها و رویدادهای آن را دنبال میکنند. طی اجلاس دو سال قبل GECF، که محمدحسین عادلی به سمت دبیرکل مجمع انتخاب شد، وزرای انرژی کشورهای عضو در تهران حاضر شدند و در نهایت نیز با رئیسجمهور دیدار کردند. امسال نیز قرار است 9 رئیس کشور در مجمع حضور پیدا کنند و از جمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به تهران بیاید. شاید همین میزبانی سیاسی سطح بالا را، که با محوریت انرژی صورت میگیرد، بتوان بزرگترین مزیت حضور در مجمع دانست؛ به ویژه برای کشوری که در آغاز مسیر توسعه ظرفیت صادرات گاز قرار دارد و پس از سالها تحریم و انزوا، رویکرد تعامل با جهان را در پیش گرفته است. برای درک بهتر موضوع میتوان تصور کرد که هماهنگی و رایزنی برای حضور همین تعداد کشور و مقام بدون وجود نقطه اشتراکی همچون GECF چقدر میتوانست دشوار باشد. حضور در مجمع کشورهای صادرکننده گاز، اگرچه به اندازه عضویت در سازمانی مثل آژانس بینالمللی انرژی نمیتواند مفید و موثر باشد، ولی حداقلی از فواید را به همراه دارد. بهتر از هیچ است؛ و گاهی خوب.
پینوشت:
1- منبع آمارها، گزارش آماری سال 2015 شرکت بریتیش پترولیوم است.
دیدگاه تان را بنویسید