تاریخ انتشار:
چرا غرب به سرزمین رویایی برخی جوانان ایرانی تبدیل شده است؟
آسیبشناسی فرار مغزها
توسعه اقتصادی عبارت است از رشد مداوم اقتصادی یک جامعه و بهبود وضعیت رفاهی افراد جامعه، که ناشی از دگرگونی و تحول در بنیانهای اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی جامعه است و از دستیابی به غایات مطلوب نوسازی اقتصادی فراهم میآید
مهاجرت نخبگان در سالهای اخیر به عنوان معضلی برای جامعه ایرانی معرفی شده است. بر اساس مطالعاتی که صورت گرفته است و آمارهایی که موجود است بسیاری از ایرانیان مهاجر، قصد برگشت به وطن را ندارند. بر اساس برآوردی که واشنگتن دیسی سال 2012 اعلام کرد 89 درصد ایرانیان دانشجوی دکترا پس از فارغالتحصیلی در آمریکا ماندگار شدهاند. این مهم بالاترین آمار بین کشورهای مختلف را در کنار چین نصیب ایران کرده است (Motevalli, 2014). این مساله وقتی اهمیت مییابد که براساس آمار سال 2011 بیش از 5600 ایرانی هرساله برای تحصیل به آمریکا عزیمت میکنند (Motevalli, 2014)، همچنین منابع از بالا رفتن مهاجرت نخبگان در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد (1392-1384) خبر میدهند. یعنی زمانی که سخنرانیهای رادیکال توسط وی همراه با تحریمهای ایران روند افزایشی گرفت. این بحث میتواند دلیلی ضمنی برای ارتباط توسعه سیاسی-اقتصادی و فرار نخبگان باشد.
چنانکه در دولتهای هفتم و هشتم در زمان اصلاحات به دلیل رویکرد متساهل دولت، آمار فرار نخبگان پایین آمد. در سال ۲۰۰۶، محمود احمدینژاد با سیاستهای جدید اقدام به بازنشستهسازی اجباری بسیاری از استادان و هیاتعلمی دانشگاهها و جایگزینی آنها کرد. برخی کارشناسان، سیاستهای او را از عوامل مستقیم افزایش فرار مغزها دانستهاند (مازنی، 1393). مساله فرار نخبگان در سالهای اخیر به بحرانی برای اقتصاد نیز تبدیل شده است آنچنان که فرجیدانا در آماری از خسارتی حدود 150 میلیارد دلاری خبر داد. که از خروج این افراد از کشور بر ایران وارد میآید (عنایتی، 1392). فرار مغزها بر رشد اقتصادی اثر منفی دارد. زیرا فرار مغزها با کاهش سرمایه انسانی از اثر مثبت این سرمایه بر رشد اقتصادی میکاهد. امروزه سرمایه انسانی، یکی از پیشزمینههای توسعه همهجانبه بوده و کاهش آن در کوتاهمدت بر تولید سرانه اثر منفی مستقیم داشته و در میانمدت و بلندمدت به طور جدی توانایی کشور مبدا را در دستیابی به فناوریهای نوین و نوآوریها متاثر میسازد.
چنانکه در دولتهای هفتم و هشتم در زمان اصلاحات به دلیل رویکرد متساهل دولت، آمار فرار نخبگان پایین آمد. در سال ۲۰۰۶، محمود احمدینژاد با سیاستهای جدید اقدام به بازنشستهسازی اجباری بسیاری از استادان و هیاتعلمی دانشگاهها و جایگزینی آنها کرد. برخی کارشناسان، سیاستهای او را از عوامل مستقیم افزایش فرار مغزها دانستهاند (مازنی، 1393). مساله فرار نخبگان در سالهای اخیر به بحرانی برای اقتصاد نیز تبدیل شده است آنچنان که فرجیدانا در آماری از خسارتی حدود 150 میلیارد دلاری خبر داد. که از خروج این افراد از کشور بر ایران وارد میآید (عنایتی، 1392). فرار مغزها بر رشد اقتصادی اثر منفی دارد. زیرا فرار مغزها با کاهش سرمایه انسانی از اثر مثبت این سرمایه بر رشد اقتصادی میکاهد. امروزه سرمایه انسانی، یکی از پیشزمینههای توسعه همهجانبه بوده و کاهش آن در کوتاهمدت بر تولید سرانه اثر منفی مستقیم داشته و در میانمدت و بلندمدت به طور جدی توانایی کشور مبدا را در دستیابی به فناوریهای نوین و نوآوریها متاثر میسازد.
دلایل مهاجرت نخبگان از ایران و مساله توسعه
فضای باز که زمینه فعالیتهای آزادانه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را مساعد میکند از جمله مهمترین و اساسیترین ویژگیهای کشورهای توسعهیافته دنیا به حساب میآید. در فضایی که توسعه سیاسی حداقلی وجود داشته باشد، میزان تولید فکری در پایینترین سطح قرار میگیرد. در چنین فضای دست و پاگیری نخبگان ادامه کار را دشوار میدانند، این امر باعث میشود که آنان به فکر چارهای برای پیدا کردن محیط دلخواه فکری و عملی بیفتند، این در حالی است که آغوش کشورهای دیگر دنیا به روی آنان باز است. باز بودن دایره نخبگان و اینکه افراد مختلف با گرایشهای مختلف بتوانند در ساختار قدرت نقش ایفا کنند، یکی از پارامترهای توسعهیافتگی سیاسی در هر کشوری است (بشیریه؛ 1378؛ 69). بنابراین ما باید رابطهای دوسویه را برای مهاجرت نخبگان در نظر بگیریم. از طرفی نخبگان از جوامع توسعهنیافته به خاطر کمبود امکانات و شرایط دلخواه ایشان در کشور مبدا؛ به توسعهیافته نقل مکان میکنند و از طرف دیگر با رفتن خود روند توسعهیافتگی در کشورشان را به تعویق میاندازند.
از جانب دیگر اگر بخواهیم به این موضوع نظر کنیم طبقه متوسط سنتی همانطور که در سالهای اخیر قدرت سیاسی را در اختیار گرفته و از برتری صنعتی-اقتصادی نسبت به بخش خصوصی برخوردار است حلقهای را تشکیل داده است که به راحتی ورود افراد جدید را پذیرا نیست. این مشکل در بوروکراسی متزلزلی که در ایران وجود دارد باعث بیمیلی نخبگان برای ارتقای موقعیت فکری و جایگاه منزلتی خود شده است. و از طرفی گاه رابطه محوری بر ضابطه و قانون برتری گرفته است. از طرف دیگر هم نداشتن برنامهای مُدون، برای جذب نخبگان جدید در امور اقتصادی-سیاسی و فرهنگی، و ضعف ارتباط وزارتخانهها با یکدیگر در خصوص جذب و بهکارگیری نخبگان، ضعف این دیوانسالاری را عیانتر میکند.
در دولتهای توسعهیافته با بوروکراسی کارآمد، نخبهبودن بهعنوان یک امتیاز نگریسته میشود که میتواند چرخه پیشرفت یک کشور را سرعت بیشتری ببخشد. براین اساس برخی از اندیشمندان ایرانی ساختار دولتی ایران را مدرن نمیدانند «اعتقاد دارم فرآیند ایجاد دولت مدرن در ایران هنوز کامل نشده است» (حجاریان، 1386). نباید از یاد برد غیر از بوروکراسی ضعیف، یکی از اصلیترین دلایل مدرن نبودن دولت ما ضعف تولید و صنعت و وابستگی به نفت است. این در حالی است که سرمایه انسانی متخصصی که سالانه به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند، میتوانند صنعت و اقتصاد ما را دگرگون کنند و آن را جایگزین اقتصاد نفتی سازند. سادهلوحی است اگر انتظار داشته باشیم بدون برداشتن موانع ساختاری مثل محیط سیاسی و اقتصادی ناپایدار، سیاستهای کلان اقتصادی نامناسب و دولتمحور، فقدان ثبات، دیوانسالاری ناکارآمد، بتوان صدها میلیارد سرمایه ایرانیان را به سوی سازندگی کشور جذب کرد. گفتیم از ویژگیهای دولت توسعهگرا خودگردانی متکی به جامعه، مذاکرات مداوم در خصوص اهداف و خطمشیها از طریق نهادها و تشکلهای مدنی، عهدهداری سرپرستی تحول صنعتی جامعه، دیوانسالاری کارآمد، شایستهسالاری قوی فعال در حوزه فعالیتهای زیربنایی و اقتصادی و... است.
دولت توسعهگرا به جامعه اتکا دارد و محصول محیط اجتماعی خویش است به گونهای که دولت و گروههای اجتماعی دارای پروژه مشترکی برای ایجاد تحول هستند. گره زدن امور علمی و آموزشی به مسائل سیاسی و تصفیهحسابهای جناحی از دیگر مسائل مبتلا به در ایران در خصوص نخبگان است. و با جریاناتی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است «باعث فرار نخبگان دیگر هم میشویم. به عنوان مثال برای استخدام یک نخبه از او سوال میشود که در سال 88 به چه کسی رای دادهای» (عارف، 1392) و این خود یکی از عوامل دفع افراد نخبه از کشور است. مسائل سیاسی تا آنجا بر فرار نخبگان تاثیر داشته است که محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران گفت: «هر شخصی که خلافی نداشته باشد، تضمین میدهیم مشکلی نخواهد داشت.» او با اشاره به ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ ایران افزود: «ترس بیمورد کسانی که در حوادث ۸۸ خلافی مرتکب نشدند را حل میکنیم» (بینا؛ بیتا). هم در این سال یعنی 1388 بود که صندوق بینالمللی پول «در گزارش سال 2009 خود، ایران را به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعهنیافته جهان، دارای مقام نخست معرفی کرد. بر اساس این گزارش سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند» (محمدرضا یزدانپناه، 1389).
از جانب دیگر اگر بخواهیم به این موضوع نظر کنیم طبقه متوسط سنتی همانطور که در سالهای اخیر قدرت سیاسی را در اختیار گرفته و از برتری صنعتی-اقتصادی نسبت به بخش خصوصی برخوردار است حلقهای را تشکیل داده است که به راحتی ورود افراد جدید را پذیرا نیست. این مشکل در بوروکراسی متزلزلی که در ایران وجود دارد باعث بیمیلی نخبگان برای ارتقای موقعیت فکری و جایگاه منزلتی خود شده است. و از طرفی گاه رابطه محوری بر ضابطه و قانون برتری گرفته است. از طرف دیگر هم نداشتن برنامهای مُدون، برای جذب نخبگان جدید در امور اقتصادی-سیاسی و فرهنگی، و ضعف ارتباط وزارتخانهها با یکدیگر در خصوص جذب و بهکارگیری نخبگان، ضعف این دیوانسالاری را عیانتر میکند.
در دولتهای توسعهیافته با بوروکراسی کارآمد، نخبهبودن بهعنوان یک امتیاز نگریسته میشود که میتواند چرخه پیشرفت یک کشور را سرعت بیشتری ببخشد. براین اساس برخی از اندیشمندان ایرانی ساختار دولتی ایران را مدرن نمیدانند «اعتقاد دارم فرآیند ایجاد دولت مدرن در ایران هنوز کامل نشده است» (حجاریان، 1386). نباید از یاد برد غیر از بوروکراسی ضعیف، یکی از اصلیترین دلایل مدرن نبودن دولت ما ضعف تولید و صنعت و وابستگی به نفت است. این در حالی است که سرمایه انسانی متخصصی که سالانه به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند، میتوانند صنعت و اقتصاد ما را دگرگون کنند و آن را جایگزین اقتصاد نفتی سازند. سادهلوحی است اگر انتظار داشته باشیم بدون برداشتن موانع ساختاری مثل محیط سیاسی و اقتصادی ناپایدار، سیاستهای کلان اقتصادی نامناسب و دولتمحور، فقدان ثبات، دیوانسالاری ناکارآمد، بتوان صدها میلیارد سرمایه ایرانیان را به سوی سازندگی کشور جذب کرد. گفتیم از ویژگیهای دولت توسعهگرا خودگردانی متکی به جامعه، مذاکرات مداوم در خصوص اهداف و خطمشیها از طریق نهادها و تشکلهای مدنی، عهدهداری سرپرستی تحول صنعتی جامعه، دیوانسالاری کارآمد، شایستهسالاری قوی فعال در حوزه فعالیتهای زیربنایی و اقتصادی و... است.
دولت توسعهگرا به جامعه اتکا دارد و محصول محیط اجتماعی خویش است به گونهای که دولت و گروههای اجتماعی دارای پروژه مشترکی برای ایجاد تحول هستند. گره زدن امور علمی و آموزشی به مسائل سیاسی و تصفیهحسابهای جناحی از دیگر مسائل مبتلا به در ایران در خصوص نخبگان است. و با جریاناتی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است «باعث فرار نخبگان دیگر هم میشویم. به عنوان مثال برای استخدام یک نخبه از او سوال میشود که در سال 88 به چه کسی رای دادهای» (عارف، 1392) و این خود یکی از عوامل دفع افراد نخبه از کشور است. مسائل سیاسی تا آنجا بر فرار نخبگان تاثیر داشته است که محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران گفت: «هر شخصی که خلافی نداشته باشد، تضمین میدهیم مشکلی نخواهد داشت.» او با اشاره به ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ ایران افزود: «ترس بیمورد کسانی که در حوادث ۸۸ خلافی مرتکب نشدند را حل میکنیم» (بینا؛ بیتا). هم در این سال یعنی 1388 بود که صندوق بینالمللی پول «در گزارش سال 2009 خود، ایران را به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعهنیافته جهان، دارای مقام نخست معرفی کرد. بر اساس این گزارش سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند» (محمدرضا یزدانپناه، 1389).
فرار مغزها و توسعه اقتصادی
توسعه اقتصادی عبارت است از رشد مداوم اقتصادی یک جامعه و بهبود وضعیت رفاهی افراد جامعه، که ناشی از دگرگونی و تحول در بنیانهای اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی جامعه است و از دستیابی به غایات مطلوب نوسازی اقتصادی فراهم میآید (ورجاوند، 1368: 84). به نظر میرسد، بودجه ناچیز تحقیقات در کشور ما یکی از علل فرار مغزهاست و راههای مقابله با آن حفظ نیروی انسانی تحصیلکرده، بهبود شرایط اقتصادی، ایجاد امکانات و تسهیلات ویژه برای قشر تحصیلکرده است. این نکته میتواند تلنگری در این خصوص باشد که فرار مغزها مهمترین عامل تفاوت و نابرابری میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. اختصاص بودجه مناسب و ایجاد امکانات برای احداث فضای تحقیقی و پژوهشی میتواند پدیده فرار مغزها را کاهش دهد. «برخی از دانشگاههای آمریکا و کانادا ماهانه سه هزار دلار بهعنوان کمکهزینه به دانشجوهای مقاطع تحصیلات عالیه پرداخت میکنند. آیا در ایران چنین فرصتی را به شما میدهند؟ تازه این فقط یک حقوق آغازی برای شروع کار است (Motevalli, 2014).
دیگر عامل اقتصادی، معضل بیکاری در ایران است. در زمینه ارتباط نیروی انسانی آموزشدیده با توسعه، کمتر پژوهشگری است که ارتباطی ندیده باشد. نیروی انسانی ماهر، با تخصص و توان خود است که میتواند رشد و پویش را در یک کشور دنبال کند. بهعنوان مثال میتوان به نرخ بیکاری در بین تحصیلکردگان و فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران اشاره کرد.» به گزارش افکارنیوز، جدیدترین تحلیل و گزارش وزارت کار درباره بیکاری حاکی از آن است که نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در فاصله ۲۵ سال 13۶۵ تا 13۹۰ به 5 /2 برابر رسیده است. در حال حاضر نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی 3 /15 درصد است که این نرخ در سال ۶۵ به میزان 2 /6 درصد بود» (بینا؛ 1393). بنابراین رسیدن به منزلت اجتماعی و آرامش که ایدهآل جوانان تحصیلکرده و نخبه است با بسته بودن راه داخل، نقبی به خارج باز میکند. با این تفاسیر نظام اقتصادی قابلیت جذب این خیل عظیم تحصیلکرده را ندارد. باید توجه کرد اگر ما بخواهیم غربالگری از این جمعیت صورت بدهیم به این نتیجه میرسیم که نخبگان مهاجر در میان همین تحصیلکردگان قرار دارند که امیدی به بهتر شدن اوضاع خود با توجه به وضعیت جامعه نمیبینند. وقتی مشاغل حساس را در اختیار غیرمتخصصان قرار میدهیم نخبگان هم دلسرد و ناامید میشوند و سبب فرار مغزها از کشور میشود (امیر احمدیان، 1393).
دیگر عامل اقتصادی، معضل بیکاری در ایران است. در زمینه ارتباط نیروی انسانی آموزشدیده با توسعه، کمتر پژوهشگری است که ارتباطی ندیده باشد. نیروی انسانی ماهر، با تخصص و توان خود است که میتواند رشد و پویش را در یک کشور دنبال کند. بهعنوان مثال میتوان به نرخ بیکاری در بین تحصیلکردگان و فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران اشاره کرد.» به گزارش افکارنیوز، جدیدترین تحلیل و گزارش وزارت کار درباره بیکاری حاکی از آن است که نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در فاصله ۲۵ سال 13۶۵ تا 13۹۰ به 5 /2 برابر رسیده است. در حال حاضر نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی 3 /15 درصد است که این نرخ در سال ۶۵ به میزان 2 /6 درصد بود» (بینا؛ 1393). بنابراین رسیدن به منزلت اجتماعی و آرامش که ایدهآل جوانان تحصیلکرده و نخبه است با بسته بودن راه داخل، نقبی به خارج باز میکند. با این تفاسیر نظام اقتصادی قابلیت جذب این خیل عظیم تحصیلکرده را ندارد. باید توجه کرد اگر ما بخواهیم غربالگری از این جمعیت صورت بدهیم به این نتیجه میرسیم که نخبگان مهاجر در میان همین تحصیلکردگان قرار دارند که امیدی به بهتر شدن اوضاع خود با توجه به وضعیت جامعه نمیبینند. وقتی مشاغل حساس را در اختیار غیرمتخصصان قرار میدهیم نخبگان هم دلسرد و ناامید میشوند و سبب فرار مغزها از کشور میشود (امیر احمدیان، 1393).
دیدگاه تان را بنویسید