تاریخ انتشار:
مهاجرپذیری و مهاجرفرستی با اقتصاد ایران چه کرد؟
جمعههایم ناگهان یکشنبه شد
اغلب آنهایی که در این ۳۶ سال در کشورمان حضور یافتهاند دارای کمترین مهارتهای تخصصی بودهاند؛ چه به لحاظ سواد، چه از نظر آشنایی با تکنولوژی. به همین سبب وارد مشاغل ساده شدهاند و با توجه به توقع کمشان باعثشدهاند دستمزدها پایین بماند و کارگران ایرانی حاضر نباشند با این سطح حقوق تن به مشاغل سخت بدهند.
کافی است یکبار حول و حوش ساعت هشت شب مسیر خط یک مترو تهران را از تجریش تا کهریزک سوار شوی. آنوقت است که میتوانی انبوهی از مهمانان چشم بادامی فارسیزبان را در سراسر واگنهای قطار ببینی. آنهایی که مترو سوار هستند خوب میدانند جایی که یک افغان نشسته نباید بایستد چون تا آخر خط از قطار پیاده نخواهد شد. بنابراین اگر میخواهد شانساش را امتحان کند و صندلی گیرش بیاید بهتر است جایی بایستد که یک ایرانی نشسته است.
در سوم دیماه سال 1358 به فرمان لئونید برژنف، رهبر شوروی سابق، سپاه چهلم این کشور وارد افغانستان شد تا در حمایت از دولت کمونیست یا جمهوری دموکراتیک افغانستان در برابر مجاهدان این کشور جنگی داخلی شکل گیرد. این جنگ حدود 9 سال طول کشید و بر اثر آن بیش از یک میلیون نفر کشته و قریب به پنج میلیون تن آواره شدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و جو حاکم بر سالهای نخست انقلاب نهایت همکاری با مهاجران افغان صورت گرفت. مرز ایران به روی افغانها گشوده شد. آنها مجبور به پرداخت وجه یا ارائه گذرنامه و ویزا نبودند. اکثر آنها به استان خراسان و منطقههای تربت جام، تربت حیدریه و مشهد مهاجرت کردند و به کارهای معمول مشغول شدند. حال 36 سال از ورود اولین دسته از آوارگان افغان به ایران گذشته است. بسیاری از آنها تشکیل زندگی دادهاند و در کشورمان ریشه دواندهاند. فرزندانی به دنیا آوردهاند که از نظر قوانین وطنشان ایران به شمار میآید و از لحاظ تبارشناسی به آنها میگویند افغان. در این میان دورگههایی نیز پدید آمدهاند که یا پدرشان افغان است یا مادرشان.
اغلب آنهایی که در این 36 سال در کشورمان حضور یافتهاند دارای کمترین مهارتهای تخصصی بودهاند؛ چه به لحاظ سواد، چه از نظر آشنایی با تکنولوژی. به همین سبب وارد مشاغل ساده شدهاند و با توجه به توقع کمشان باعث شدهاند دستمزدها پایین بماند و کارگران ایرانی حاضر نباشند با این سطح حقوق تن به مشاغل سخت بدهند. افغانها در ایران کمترین نرخ بیکاری را دارا هستند و معمولاً بیکار نمیمانند. آنها سالها در کشورمان کار کرده و سپس با توجه به ساخت و ساز کشورهای منطقه راهی امارات، قطر و ترکیه شده و نهایتاً سر از اروپا و آمریکا در میآورند.
در عوض از ابتدای سال 57 نزدیک به سه میلیون نفر از باکیفیتترین افراد چه از نظر اصالت، چه از نظر تمول مالی و چه به لحاظ سطح تحصیلات از کشور خارج شده و راهی آمریکا و کشورهای اروپایی شدهاند. بر اساس آمار منتشرشده ایرانیان جزو اقلیتهای تحصیلکرده و باسواد آمریکا به شمار میآیند که در بسیاری از مشاغل و پستهای مهم شرکتهای دانشبنیان و موسسات معتبر علمی و آموزشی مشغول فعالیت هستند. ناهمخوانی این ورود و خروج مهاجران سبب شده تا سطح تخصص و مهارت در کشورمان پایین بیاید.
حکایت ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند شاید مصداق دیالوگ فیلم آدمبرفی باشد که در آن داریوش ارجمند به اکبر عبدی میگوید: «تو این دیار برد با اوناییه که از مخشون کار میکشن. بخوای از دلت مایه بذاری سوختی.» اینگونه است که ایرانیان خارج از کشور بیشتر از مخشان کار میکشند تا در دنیای غرب زندگی بهتری داشته باشند اما افغانهای مهاجر عمدتا از دستها و نیروی بدنیشان در کارهای سخت و ساده استفاده میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید