تاریخ انتشار:
اثر مثبت برجام در دل افت قیمتهای جهانی کالاها گم شده است
سیاست ارزی، کلید حل بحران نفت
عواید حاصل از فروش نفت در کشورهای صادرکننده آن، نقش عمدهای در افزایش رونق و رفاه عمومی این کشورها دارد. این عواید جزو درآمد ملی این کشورها محسوب شده و میتوان آن را از طریق سرمایهگذاری داخلی و هم از طریق سرمایهگذاری خارجی در راه توسعه اقتصادی به کار برد.
عواید حاصل از فروش نفت در کشورهای صادرکننده آن، نقش عمدهای در افزایش رونق و رفاه عمومی این کشورها دارد. این عواید جزو درآمد ملی این کشورها محسوب شده و میتوان آن را از طریق سرمایهگذاری داخلی و هم از طریق سرمایهگذاری خارجی در راه توسعه اقتصادی به کار برد. ایران با دارا بودن 11 درصد از ذخایر نفتی جهان یکی از غنیترین کشورهای نفتخیز به شمار میرود. در واقع، نفت و درآمدهای حاصل از تولید و فروش آن، عملکرد و کارایی کل اقتصاد را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
بازار سهام از اجزای تشکیلدهنده بازار سرمایه است و به عنوان بخشی از مجموعه اقتصاد، تابع آن است. چنانچه این بازار رابطه منطقی با سایر بخشها نداشته باشد، معضلات و کاستیهایی در عملکرد آن پیش خواهند آمد. در کشورهای در حال توسعه، ضربههای واردشده بر اقتصاد به دلیل ضربههای بورس، در مقایسه با کشورهای توسعهیافته عمق بیشتری دارد. زیرا نگرانی از افت ارزش سرمایه با نگرانیهای ناشی از بیثباتیهای مشهود در اقتصاد همراه میشود. با وجود این کاهش قیمت نفت مدتهاست بازار سهام را تحت تاثیر قرار داده و بخشی از ریزشهای سنگین بازار در یک سال اخیر از این مساله نشات گرفته است. در این میان، صنایع پتروشیمی، نفت و گاز، پالایشی و فلزی بیش از سایر صنایع بورسی تحت تاثیر کاهش قیمت نفت هستند. تاثیر قیمت نفت را نمیتوان در بازار سهام کم جلوه داد؛ چراکه در ماههای اخیر روند کاهش قیمت نهتنها بر بورس تهران تاثیر گذاشته بلکه بورسهای منطقه نیز که اقتصادشان نفتی بوده است با ریزش سنگینی مواجه شدهاند. با توجه به کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی، نمیتوان انتظار داشت وضعیت بازار سهام بهتر از شرایط کنونی شود؛ زیرا بیش از 40 درصد صنایع
بورسی را پتروشیمیها و بخش قابل توجه دیگر را شرکتهای نفتی و گازی و پالایشی و همچنین صنایع فلزی تشکیل میدهند و به همین دلیل از نگاه برخی، به طور طبیعی کاهش قیمت سهام این صنایع تاثیر بسزایی در افت بازار سهام دارد.
در این خصوص، مشکلات عدیده بازار سهام در زمان کاهش تدریجی قیمت نفت را میتوان در چند بخش مهم قرار داد. قسمت عمدهای از ارزش بازار سهام مبتنی بر شرکتهایی است که از طریق تولید محصولات پایه درآمدزایی دارند. از طرفی چون قیمت تمام محصولات پایه با کاهش نفت افت پیدا میکند طی مدت اخیر حاشیه سود تمام این شرکتها کاهش یافته است. همچنین به دلیل آنکه تمام این شرکتها موجودیهایی از قبل در انبار دارند مدت زمانی که طول میکشد این محصولات را با زیان به بازار عرضه کنند نیز باعث افزایش زیاندهی این شرکتها میشود. به دنبال روند این زیاندهی به دلیل کاهش توان این شرکتها در تامین مالی، بانکها نیز تحت فشار قرار میگیرند و باز هم از طرف دیگر یکسری از شرکتهای وابسته به این شرکتهای تولیدکننده محصولات پایه که خدمات زنجیرهای مانند خدمات عمرانی برای این شرکتها انجام میدهند نیز متحمل زیان میشوند. به طور کلی با توجه به این موضوعات باید گفت که کاهش قیمت مواد اولیه روی بورس خیلی چشمگیر است.
سیاستهای تعرفهای غلط برای صنایع
از سوی دیگر، کاهش ارزش طلای سیاه میتواند بر نرخ ارز و تورم تاثیر قابل توجهی داشته باشد که همین موضوعات میتواند سود اسمی را برای بورس افزایش دهد. در سال گذشته، بیش از 50 کشور دنیا شاهد کاهش 50درصدی نرخ ارزهایشان در مقابل دلار بودهاند. به عبارتی در این مدت، شاهد قدرتمند شدن دلار در برابر ارز 50 کشور دنیا بودهایم، این در حالی است که نرخ برابری دلار به ریال ایران کمتر از 10 درصد نوسان داشته و این باعث شده که واردات از تمام این کشورها به کشور ما با سودآوری بیشتری انجام شود. به عبارتی باید گفت عدم افزایش نرخ دلار با توجه به مکانیسم سودآوری واردات از این کشورها بسیاری از بنگاههای اقتصادی ما را ورشکسته کرده است. همچنین کاهش قیمت مواد اولیه و با توجه به دامپینگی که در بازار اتفاق افتاده به علاوه عدم سیاستگذاری تعرفهای مناسب این شرایط را تشدید کرده است. به این معنی که اگر تعرفه برای واردات محصولات در نظر گرفته میشد شرکتهای ما با مشکلات کمتری مواجه میشدند. برای مثال، طی هشت ماه اول امسال حدود چهار میلیون تن فولاد با ارز مبادلاتی به کشور وارد شده است و این موضوع در حالی اتفاق میافتد که موجودی انبار محصولات
فولادی ما بیش از این چهار میلیون تن برآورد میشود. بنابراین سیاستهای تعرفهای و ارزی مناسبی در این وضعیت رکود جهانی ایجاد نشده و این باعث افزایش مشکلات تولیدی در کشور شده که رکود را دامنهدار میکند. با وجود این اکثر کشورهایی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند با سیاستهای تعرفه واردات صنایع خودشان را در مقابل سقوط قیمتهای جهانی حفظ کردهاند ولی متاسفانه کشور ما با سیاست تعرفهای نامناسب دقیقاً عکس این عمل را انجام داده است و تمام صنایع کشور ما در معرض ورشکستگی قرار گرفتهاند.
بحث دیگر در خصوص تورم است. تورم را نباید از طریق قوی کردن پول کشور در مقابل دیگر کشورها کنترل کرد. به عبارتی، زمانی که نرخ پول ثابت است تورم باید به صورت کنترلشده بیان شود. با کنترل کردن تورم از طریق قوی کردن پول کشور در مقابل دیگر ارزهای جهانی ما به رشد و توسعه دیگر کشورها کمک میکنیم در واقع باید گفت که با این روش ما کمک میکنیم تمام کالاهای مورد نیاز کشور از طریق واردات تامین شود بدون آنکه شغلی در کشور ایجاد کرده باشیم و تمام صنایع کشور را با این روش در ورطه ورشکستگی قرار خواهیم داد. بنابراین باید گفت که کنترل تورم به این روش برای کلیت اقتصاد کشور به صرفه نیست.
خصوصیسازی و عدم توقف پروژههای عمرانی
باید در نظر گرفت که کالاهایی مانند نفت دیگر جایی برای کاهش قیمت ندارند چراکه پایینتر از قیمت کنونی تولید و حمل و نقل و نگهداری آن به صرفه نخواهد بود. مطمئناً ادامه این روند بر شرکتهای تولیدکننده تجهیزات تاثیر منفی خواهد داشت و باعث کاهش فعالیت آنها میشود. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که حالا که موضوع برجام حل شده است احتمال تامین منابع مالی از خارج از کشور بالا رفته، همچنین با خصوصیسازی که انجامشده عمده پروژهها و فعالیتهای اقتصادی در دست این بخش قرار گرفته است. بنابراین کاهش بودجه عمرانی دولت با توجه به اینکه دولت دیگر تعهدی برای ایجاد بنگاههای اقتصادی ندارد و از بسیاری از فعالیتهای اقتصادی فاصله گرفته است باید گفت کاهش بودجه عمرانی دولت تاثیر زیادی بر بورس نمیتواند داشته باشد. به عبارتی، عامل اصلی و مستقیم همان کاهش قیمت نفت و مکانیسم وارداتی است که توضیح داده شد. برای مثال اگر قیمت بالاتری از نفت را هم داشتیم دولت جز در یکسری موارد زیرساختی مانند جادهها تعهدی در خصوص ایجاد صنایعی مانند پتروشیمی یا سیمان نداشته است.
به طور کلی اگر بخواهیم تاثیرات مثبت و منفی مسائل را روی شاخص بررسی کنیم چنین به نظر میرسد که تاثیر سیگنالهای مثبت مانند برجام 20 درصد و در مقابل تاثیر کاهش قیمت نفت بر شاخص بیش از 70 درصد بوده است. بنابراین، ریزش ماههای اخیر بدیهی به نظر میرسد. به این ترتیب، به طرق مختلف تاثیرات سیگنالهای مثبت مانند برجام توسط سیگنالهای منفی خنثی شده است. البته باید گفت تاثیر برجام بر شاخص مثبت است اما در طولانیمدت، مانع اصلی نیز برای این اثرگذاری کاهش قیمت نفت است. در کلام آخر باید گفت که تنها راه ممکن در شرایط کنونی این است که دولت با اتخاذ سیاستهای تعرفهای و ارزی مناسب صنایع و بسیاری از شرکتها را از حالت بحران خارج کند.
دیدگاه تان را بنویسید