تاریخ انتشار:
بهانه افت قیمت طلای سیاه، بازار سهام کمعمق ایران را در رکودی عمیق فرو برد
حکایت نفت ارزان و رخوت بورس
در تمام دنیا نفت همواره به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای اقتصاد کلان جهانی شناخته شده و با توجه به اهمیت و کاربردهای متفاوت این کالا، در جهان امروز نهتنها به عنوان یک عامل تعیینکننده اقتصادی و صنعتی بلکه به عنوان یک عامل سیاسی و امنیتی نیز مطرح است
در تمام دنیا نفت همواره به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای اقتصاد کلان جهانی شناخته شده و با توجه به اهمیت و کاربردهای متفاوت این کالا، در جهان امروز نهتنها به عنوان یک عامل تعیینکننده اقتصادی و صنعتی بلکه به عنوان یک عامل سیاسی و امنیتی نیز مطرح است، در واقع نفت عاملی اساسی برای رسیدن به هدفهای اقتصادی، صنعتی، سیاسی و تامین امنیت ملی به شمار میرود. با وجود اینکه ایران همواره به عنوان کشوری با اقتصاد وابسته به نفت مطرح بوده است، کاهش ارزش این کالای مهم طی یکی، دو سال اخیر کشور را از جوانب مختلف تحت تاثیر قرار داده است. از آنجا که بازار سرمایه در میان کارشناسان اقتصادی همواره به عنوان دماسنج اقتصاد کشور مطرح بوده است، این روزها شرایط این بازار بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری رکود عمیق دوساله بورس تهران را وابسته به شرایط جهانی میدانند؛ در این میان هستند کارشناسانی که شرایط بحرانی این روزهای بورس را فراتر از عواملی چون کاهش قیمتهای جهانی میدانند. در همین زمینه «تجارت فردا» در گفتوگویی با مهدی طحانی، مدیرعامل مشاور سرمایهگذاری آوای آگاه به بررسی تاثیر کاهش قیمت نفت بر اقتصاد کلان
و انعکاس آن در بازار سهام پرداخته است. طحانی ضمن انتقاد از عملکردهای برونمرزی طی چند سال اخیر میگوید: درست است که کاهش قیمت نفت تاثیر منفی بر بازارها داشته، اما نحوه مدیریت اقتصاد کشور و همچنین نوع مدیریت شرکتها هم باعث تشدید رکود شده است. وی همچنین در خصوص ضعف بازار با کاهش قیمت نفت به عمق کم بازار سرمایه در ایران اشاره کرد و آن را عاملی بر تشدید اثر کاهش نفت بر صنایع بورسی دانست.
نفت که شاید زمانی میتوانستیم به آن طلای سیاه بگوییم، اکنون ارزشی بسیار کمتر از طلا پیدا کرده است. به طوری که هر اونس طلای جهانی ارزشی بیش از 25 بشکه نفت خام را دارد که مشابه آن را عموماً در زمان بحرانهای جهانی شاهد بودیم. با این حال، نفت همچنان برای کشور نفتخیزی مثل کشور ما حکم طلا را دارد و وابستگی شدید اقتصاد کشورمان به این ماده سوختی، باعث نگرانیهای بسیاری شده است. در این میان، بورس به عنوان آینه اقتصاد به شدت تحت تاثیر این افت قیمت نفت قرار گرفته است. به نظر شما، رکود طولانیمدت بورس تهران که حدود دو سال از آن میگذرد تا چه حد وابسته به افت قیمت نفت است؟
بازار سرمایه کشورمان در واقع یک بورس کالایی است که شرکتهای فلزی، پتروشیمی و سایر شرکتهای وابسته به این صنایع در بازار فهرست شدهاند. بنابراین طبیعتاً ریزش قیمت نفت و همچنین کاهش قیمتهای کالایی در جهان به طور حتم تاثیر منفی در عملکرد شرکتها و به تناسب آن بر بازار سرمایه دارد. با این حال، همانطور که شما در سوالتان ذکر کردید، حدود دو سال است که بازار سرمایه در رکود و ریزش به سر میبرد و در همین زمینه حدود یک سال است که قیمت نفت در حال کاهش است، سوالی که مطرح میشود این است که چرا قبل از آن بازار سرمایه در رکود بود؟
به نظر من علت آن برمیگردد به سیاستهای ضدتورمی که دولت اتخاذ کرده است. به عبارتی ریزش قیمتهای جهانی کالاها به همراه سیاستهای ضدتورمی دولت که البته یکی از عواقبش تشدید رکود اقتصادی است، باعث شد رکود اقتصادی حاکم بر کشور از آن چیزی که پیشبینی میشد، بیشتر شود. با اینکه بانک مرکزی به صورت آماری رشد اقتصادی اعلام میکند اما به صورت حقیقی در اقتصاد واقعی کشور به خاطر همین عواملی که ذکر شد، رکود زیادی را مشاهده میکنیم.
قیمت جهانی نفت را میتوان از دو منظر درونمرزی و فرامرزی بر بورس تهران اثرگذار دانست. از منظر فرامرزی میدانیم عموماً قیمت کالاهای خام (Commodities)، همبستگی بالایی با یکدیگر دارند، به طوری که قیمت نفت را میتوان به عنوان شاخص کالاهای مزبور در نظر گرفت. بر این اساس و با توجه به آنکه بیش از نیمی از شرکتهای فعال در بازار سهام کشورمان، وابسته به کالاها هستند، افت قیمت نفت تا چه حدی بر سودآوری این بنگاههای اقتصادی اثرگذار بوده است؟
همانطور که خودتان در متن سوال عنوان کردید، کاهش قیمت نفت تاثیر منفی زیادی روی قیمت سایر کالاها در دنیا دارد. علت آن هم برمیگردد به اینکه قیمت نفت آینه رشد اقتصادی در دنیاست. متاسفانه در دورانی هستیم که کاهش قیمتهای جهانی سایه سنگینش را روی سودآوری بنگاهها گذاشته است. از سوی دیگر، بنگاههای اقتصادی برای بهبود شرایط خود نیازمند زمان هستند، چراکه برای افزایش سود در شرکتهای بورسی باید حجم فروش آنها افزایش پیدا کند. به طور کلی دلایل رکود در بازار سهام و شرایط بنگاههای بورسی به عوامل زیادی از جمله کاهش قیمتهای جهانی وابسته است. در حال حاضر شرکتهای پتروشیمی بسیاری در بازار سرمایه مشغول فعالیت هستند که به طور مستقیم از قیمت نفت تاثیر میپذیرند. بنابراین، کاهش قیمت نفت موجب زیان بسیاری از این شرکتها شده است، زیرا شرکتهای پتروشیمی بودجههای خود را بر اساس قیمت نفت بالاتر از میزان کنونی بستهاند. همچنین افت قیمتها در بازار مواد اولیه و فلزات اساسی نیز قابل ارزیابی است. به نظر میرسد تا زمانی که تحرک اقتصادی در کشور اتفاق نیفتد و همچنین قیمتهای جهانی افزایش نیابد، نمیتوان انتظار داشت عملکرد شرکتهای بورسی و به دنبال آن بازار سرمایه بهبود پیدا کند.
نمونه مشابه این وضعیت را تقریباً میتوان در تمام بازارهای نوظهور که وابستگی زیادی به کالاهای خام دارند، مشاهده کرد. آیا بورس تهران در مقایسه با بورس سایر اقتصادهای نوظهور عملکرد بدتری داشته یا بهتر عمل کرده است؟ دلیل آن را چه میدانید؟
اقتصادهای نوظهور به دنبال ریزش شدید قیمتهای جهانی کالاها با مشکل کُند شدن رشد اقتصادی و حتی رکود مواجه شدهاند. به طوری که صندوق بینالمللی پول (IMF) در آخرین گزارش خود، نرخ رشد اقتصاد جهانی را کاهش داد و نسبت به وضعیت اقتصادهای نوظهور به ویژه چین و کشورهای آمریکای لاتین ابراز نگرانی کرد. صندوق بینالمللی پول همچنین وضعیت قیمت کالاها را مورد بررسی قرار داد و با توجه به نرخ پایین رشد تقاضا و همچنین قدرتمند بودن سمت عرضه، عنوان کرد اقتصاد جهانی باید به نرخهای پایین کالاها برای مدتی نسبتاً طولانی عادت کند. این در حالی است که عمده کشورهای در حال توسعه، به علت نداشتن توان تولید پیشرفته و ارزش افزوده پایین روی مواد پایه (Commodity)، عموماً از طریق خامفروشی موفق به توسعه اقتصادی شدند. بنابراین، چنین اقتصادهایی به شدت وابسته به نرخ کالاهای پایه بوده و افت نرخهای مزبور موجب ضعف اقتصادی آنها شده است. با وجود این، متاسفانه بورس کشورمان در مقایسه با بورس کشورهای نوظهور ضعیفتر عمل کرده است، هم از نظر بازدهی و نقدشوندگی سهام و هم از نظر میزان ابزارهای معاملاتی که در اختیار معاملهگران قرار دارد. بورس ایران، یک بورس شبهدولتی است. درست است که به واسطه اصل۴۴ به صورت اسمی شرکتها خصوصی شدند، اما رسماً شرکتهای ایرانی تحت سایه سنگین قوانین و مقررات دولتی مدیریت میشوند. متاسفانه مدل مدیریت مدیران دولتی در بستر قوانین دولتی باعث عدم بهرهوری در صنایع شده است. به عبارتی درست است که کاهش قیمت نفت تاثیر منفی بر بازارها داشته، اما نحوه مدیریت اقتصاد کشور و همچنین نوع مدیریت شرکتها هم باعث تشدید رکود شده است. در کشورهای نوظهور عموماً بیشتر تحت تاثیر کاهش قیمت نفت قرار دارند.
از نگاه داخلی، قیمت نفت اثرگذاری زیادی بر بودجه کشورهای صادرکننده نفت دارد؛ به طوری که مشاهده میشود با افت بیش از 60درصدی قیمت نفت از اواسط سال 2014، عمده کشورهای عضو اوپک و حتی روسیه به شدت با کاهش درآمدهای دولتی و کسری بودجه مواجه شدهاند. اثرگذاری این موضوع را بر بودجه کشورمان چگونه میبینید؟ آیا محدودیتهای صادراتی که به علت تحریمها در دوران افت قیمت نفت داشتهایم، اثر کاهش درآمدهای نفتی را بر کسری بودجه تشدید کرده است؟ یا اینکه بالعکس، احساس میکنید با توجه به کاهش سهم درآمدهای نفتی به واسطه تحریمها، اقتصاد کشورمان در مقایسه با کشورهای صادرکننده نفت توانسته عملکرد بهتری در شرایط کنونی داشته باشد؟
توجه داشته باشید که کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای عضو اوپک به دلیل تحریمها کمتر توانسته نفت صادر کند و به تناسب آن بودجه کشور را درگیر قیمت نفت کند. بنابراین در مقایسه با سایر تولیدکنندگان نفتی، کشور ما در وضعیت مناسبتری قرار دارد. در نظر داشته باشید که در حال حاضر ایران دچار عارضه پرداخت یارانه است. در زمانی که قیمت نفت حدود ۱۱۰ دلار بود، یارانه ۴۵ هزارتومانی به مردم پرداخت میشد. حال اینکه قیمت نفت به یکسوم رسیده، اما باز هم همان مبلغ یارانه پرداخت میشود. بنابراین دولت در حال حاضر دچار تنگنای نقدینگی زیادی شده است. به نظر میرسد با توجه به ملاحظات سیاسی، دولت باید یک تصمیم واقعی اقتصادی بگیرد تا یارانهها به دست صاحبان اصلی آنها برسد. به صورت کلی به واسطه تحریمهایی که اعمال شده است اقتصاد ایران تا حدودی مقاومت در برابر سختیها را در مقایسه با صادرکنندگان دیگر نفت یاد گرفته است.
وقتی صحبت از کاهش درآمدهای دولتی میشود، نخستین جایی که عموماً به عنوان مامن کاهش مخارج در نظر گرفته میشود، بودجههای عمرانی است. امری که طی یکی دو سال اخیر به وضوح قابل مشاهده است. از یکسو، دولتها به عنوان یکی از بزرگترین متقاضیان هر کشوری محسوب میشوند و از طرف دیگر، پروژههای عمرانی یکی از لوکوموتیوهای اقتصاد کشور ماست؛ به طوری که بسیاری از صنایع، نظیر سیمان، فولاد، شیرآلات، کاشی و سرامیک و... را به دنبال خود میکشاند. بنابراین، کاهش یا حداقل عدم افزایش مناسب بودجه عمرانی طی یکی دو سال اخیر، تا چه حد بر عملکرد شرکتهای بورسی اثرگذار بوده است؟
درست است که قیمت نفت کاهش پیدا کرده ولی باید توجه کرد که ایران دارای فرصتهای زیادی برای بهسازی اقتصاد خود و همچنین افزایش بودجههای عمرانی است. کشور ما یکی از معدود کشورهای دنیاست که استقراض بینالمللی بسیار پایینی دارد. از طرف دیگر، دارای ظرفیتهای بالای اقتصادی تقریباً در اکثر صنایع کشور هستیم. مطابق گفتههای رئیسجمهور در چشمانداز سال 13۹۵، بودجههای عمرانی در مقایسه با سال 13۹۴ افزایش بیش از ۵۰درصدی دارد. بنابراین همانطور که مشاهده میکنیم، اینقدر فرصت در اقتصاد ایران زیاد است که با تصمیمگیری درست و جسورانه میتوانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. در حال حاضر در کشورمان در یک نقطه عطف قرار داریم که با سیاستگذاریهای درست داخلی و خارجی میتوانیم به اهدافمان برسیم. به صورت کلی وضع کشورمان از سایر کشورهای نفتی به مراتب بهتر است.
دومین موضوعی که اثر داخلی کاهش قیمت نفت برای اقتصادهای وابسته به این کالا محسوب میشود، کاهش ارزش پول ملی آنهاست. به عبارت دقیقتر، افت درآمدهای ارزی باعث میشود نرخ ارز و شاخص دلار در این کشورها افزایش پیدا کند. این در حالی است که مشاهده میشود بانک مرکزی تا همین چند ماه پیش کنترل مناسبی روی نرخ دلار در کشورمان داشت و مانع از افزایش چشمگیر آن شده بود. به نظر شما نرخ ارز در بازه میانمدت با توجه به قیمتهای فعلی نفت چگونه تغییر خواهد کرد؟ بر اساس روند مورد پیشبینی نرخ ارز و اینکه همین اکنون نیز، رشد نرخ ارز را در مقایسه با ابتدای سال شاهد بودیم، آیا بورس میتواند بخشی از زیان شرکتهای کالامحور خود را به علت افت قیمتهای جهانی کالا جبران کند؟
یکی از انتقادهایی که به سیاستهای اقتصادی کشورمان وارد است همین تلاش برای کنترل نرخ ارز است. وقتی سایر کشورها در مقابل کاهش قیمتهای جهانی کالاها سریع واکنش داده و برای زنده ماندن صادرات خود، نرخ ارزشان را پایین میآورند چرا کشور ما این کار را نکند. سوال اینجاست که نرخ ۲۹۹۷تومانی دلار در بودجه بر چه مبنایی محاسبه شده است. به هر حال این نرخ دلار به صنایع صادراتمحور ایرانی لطمه میزند. حال اینکه اگر اجازه دهیم نرخ ارز متناسب با واقعیات اقتصادی و ارزش آن به ریال مشخص شود، آنگاه میتوان امیدوار بود همزمان با کاهش قیمت کالاهای جهانی باز هم بخشی از این زیانها با نرخ ارز متوازن شود. با وجود این امیدوارم دولت مانند اسلاف خود در زمینه ارز دچار رفتارهای پوپولیستی نشود و به واقعیات توجه کند.
افت درآمدهای نفتی برای کشوری مثل ما که اقتصاد آن به بیماری هلندی دچار است، به معنای کاهش اندازه کیک اقتصادی است. موضوعی که به نظر میرسد باعث شده حتی در صنایعی که مواد اولیه و مصرفی آنها نفت است نیز کاهش فروش را شاهد باشیم. به عنوان مثال، صنعت لاستیک که ماده اولیه آن کائوچو است و شدیداً به نفت وابسته است نیز به علت رکود حاکم بر کل اقتصاد، با افت سودآوری همراه است. آیا این فرضیه و کاهش کلی سودآوری بنگاههای اقتصادی را به علت افت درآمدهای نفتی قبول دارید؟ در صورت پذیرفتن این فرضیه، آیا میتوان گفت حرکت دستهجمعی (افت و خیز همگانی) در صنایع مختلف بازار سهام ناشی از نگرانی واقعی سهامداران است یا این نوع رفتار به خام و هیجانی بودن عملکرد معاملهگران برمیگردد؟
بله، فرض درستی است. در بندهای بالا عرض کردم که بازار سرمایه کشورمان متاسفانه کمعمق و دولتی است. همین عامل باعث شده خلاقیت در شرکتهای ایرانی و در مدیریتشان کمتر دیده شود. وقتی قیمت نفت کاهش پیدا میکند کل بازار سرمایه، از غذایی گرفته تا بانک و غیره، همگی شروع به کاهش میکنند. علت آن هم همین عمق کم بازار است. وقتی هم که بازار قرار است رشد کند معمولاً به صورت تودهوار این اتفاق میافتد. این مساله یکی از نقاط ضعف بازار سرمایه ما محسوب میشود. به نظر میرسد چیزی که امروز باید بدنه و مسوولان بورسی را نگران کند نبود تحلیل منطقی در بازار است؛ چراکه در اکثر موارد پیشبینی بازار از وضعیت آینده خود، اشتباه است و این عدم توان تحلیل است که بیشترین ضربه را به بازار وارد میکند. اگر فعالان اقتصادی بیاموزند به جای سواری گرفتن از اخبار و دلالی کردن در بازارهای پولی و مالی، آنها را تحلیل کنند قطعاً در آینده کمتر از این دست نوسانات در بازار خواهیم داشت.
در حقیقت هیچ کارشناس و فعالی در بازار نیست که منکر این واقعیت باشد که بازار سرمایه امروز دارای ریسکهای سیستماتیک زیادی است که تصمیمگیری و تحلیل را مشکل میکند، اما در عین حال نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که نبود علم و دانش کافی در بازار، مشکلات را بیش از پیش بزرگ کرده و بازار را با جریانهایی روبهرو میکند که بیرون آمدن از آنها به آسانی میسر نیست.
بورس تهران نشان داده است که به شدت تحت تاثیر افزایش نرخ ارز و تورم، رشد داشته است. موضوعی که مشاهده میشود در سالهای 1391 و 1392 با وجود رشد منفی اقتصادی، بورس تهران یکی از بهترین عملکردهای خود را به جای گذاشت. در اقتصادهای وابسته به نفت، کاهش قیمت نفت به صورت تاریخی موجب افزایش نرخ ارز و تورم این کشورها میشود. هر چند این وضعیت در اقتصاد کشورمان تا حدودی کنترلشده به نظر میرسد، اما به عنوان سوال نخست، آیا میتوان در قیمتهای فعلی نفت همچنان نرخ ارز و تورم را پایین نگه داشت؟ به عنوان سوال دوم اما، این افزایش احتمالی نرخ ارز و تورم چگونه بر سودآوری شرکتها و سهامداران بورس اثرگذار خواهد بود؟
به صورت کلی در اقتصادی که بهرهوری پایینی دارد، افزایش سودآوری بنگاهها تحت تاثیر عوامل خارجی از جمله تورم قرار دارد. با کاهش تورم هم به همین تناسب سودآوری به زیان تبدیل میشود. شرکتهای ایرانی اکثراً خامفروشند و دارای چارت سازمانی و نیروی انسانی سنگینی هستند. بوروکراسی اداری زیادی در ایران وجود دارد که به همین تناسب فرآیند تصمیمگیری تا اجرا را بسیار زمانبر و غیر بهرهور میکند. اقتصاد ایران تورم را دوست دارد. دقیقاً عین مواد مخدر برای اقتصاد ایران است. تا زمانی که تورم داریم اوضاع اقتصادی خوب است و وقتی که تورم را از اقتصادمان میگیریم، میشود وضعیتی که الان شاهد هستیم. کاری که دولت دارد میکند این است که میخواهد تورم را کنترل کند. اما مگر میشود یک آدم ۱۲۰کیلویی را در مدت کوتاهی به فرد ۷۰ کیلویی تبدیل کرد. ما دچار افراط و تفریط در تصمیمگیریها هستیم. در حال حاضر تورم را تکرقمی کردهایم اما برخی از اندامهای اقتصادی کشورمان از کار افتاده است. حدود دو سال قبل تورم ۴۰درصدی داشتیم. خب آن زمان هم اشتباه حرکت کردیم. جمعبندی اینکه امیدواریم همانطور که در سیاست شعار اعتدال میدهیم، در اقتصاد هم اعتدال داشته باشیم. از طرفی در نظر داشته باشیم که برای حل مسائل اقتصادی کشورمان، یگانه تصمیمگیر دولت نیست. بنیادها، آستانهایی مانند آستان قدس رضوی و سایر نهادهایی که در تصمیمات اقتصادی موثر هستند نیز باید در جهت تصمیمات درست اقتصادی قدم بردارند. به عبارتی همانطور که مسائل سیاسی کشورمان با اراده نظام در حال حل شدن است، در زمینه اقتصاد هم باید یک اهمیت و اراده در نظام ایجاد شود تا مسائل اقتصادی هم حل شود.
نفت که شاید زمانی میتوانستیم به آن طلای سیاه بگوییم، اکنون ارزشی بسیار کمتر از طلا پیدا کرده است. به طوری که هر اونس طلای جهانی ارزشی بیش از 25 بشکه نفت خام را دارد که مشابه آن را عموماً در زمان بحرانهای جهانی شاهد بودیم. با این حال، نفت همچنان برای کشور نفتخیزی مثل کشور ما حکم طلا را دارد و وابستگی شدید اقتصاد کشورمان به این ماده سوختی، باعث نگرانیهای بسیاری شده است. در این میان، بورس به عنوان آینه اقتصاد به شدت تحت تاثیر این افت قیمت نفت قرار گرفته است. به نظر شما، رکود طولانیمدت بورس تهران که حدود دو سال از آن میگذرد تا چه حد وابسته به افت قیمت نفت است؟
بازار سرمایه کشورمان در واقع یک بورس کالایی است که شرکتهای فلزی، پتروشیمی و سایر شرکتهای وابسته به این صنایع در بازار فهرست شدهاند. بنابراین طبیعتاً ریزش قیمت نفت و همچنین کاهش قیمتهای کالایی در جهان به طور حتم تاثیر منفی در عملکرد شرکتها و به تناسب آن بر بازار سرمایه دارد. با این حال، همانطور که شما در سوالتان ذکر کردید، حدود دو سال است که بازار سرمایه در رکود و ریزش به سر میبرد و در همین زمینه حدود یک سال است که قیمت نفت در حال کاهش است، سوالی که مطرح میشود این است که چرا قبل از آن بازار سرمایه در رکود بود؟
به نظر من علت آن برمیگردد به سیاستهای ضدتورمی که دولت اتخاذ کرده است. به عبارتی ریزش قیمتهای جهانی کالاها به همراه سیاستهای ضدتورمی دولت که البته یکی از عواقبش تشدید رکود اقتصادی است، باعث شد رکود اقتصادی حاکم بر کشور از آن چیزی که پیشبینی میشد، بیشتر شود. با اینکه بانک مرکزی به صورت آماری رشد اقتصادی اعلام میکند اما به صورت حقیقی در اقتصاد واقعی کشور به خاطر همین عواملی که ذکر شد، رکود زیادی را مشاهده میکنیم.
قیمت جهانی نفت را میتوان از دو منظر درونمرزی و فرامرزی بر بورس تهران اثرگذار دانست. از منظر فرامرزی میدانیم عموماً قیمت کالاهای خام (Commodities)، همبستگی بالایی با یکدیگر دارند، به طوری که قیمت نفت را میتوان به عنوان شاخص کالاهای مزبور در نظر گرفت. بر این اساس و با توجه به آنکه بیش از نیمی از شرکتهای فعال در بازار سهام کشورمان، وابسته به کالاها هستند، افت قیمت نفت تا چه حدی بر سودآوری این بنگاههای اقتصادی اثرگذار بوده است؟
همانطور که خودتان در متن سوال عنوان کردید، کاهش قیمت نفت تاثیر منفی زیادی روی قیمت سایر کالاها در دنیا دارد. علت آن هم برمیگردد به اینکه قیمت نفت آینه رشد اقتصادی در دنیاست. متاسفانه در دورانی هستیم که کاهش قیمتهای جهانی سایه سنگینش را روی سودآوری بنگاهها گذاشته است. از سوی دیگر، بنگاههای اقتصادی برای بهبود شرایط خود نیازمند زمان هستند، چراکه برای افزایش سود در شرکتهای بورسی باید حجم فروش آنها افزایش پیدا کند. به طور کلی دلایل رکود در بازار سهام و شرایط بنگاههای بورسی به عوامل زیادی از جمله کاهش قیمتهای جهانی وابسته است. در حال حاضر شرکتهای پتروشیمی بسیاری در بازار سرمایه مشغول فعالیت هستند که به طور مستقیم از قیمت نفت تاثیر میپذیرند. بنابراین، کاهش قیمت نفت موجب زیان بسیاری از این شرکتها شده است، زیرا شرکتهای پتروشیمی بودجههای خود را بر اساس قیمت نفت بالاتر از میزان کنونی بستهاند. همچنین افت قیمتها در بازار مواد اولیه و فلزات اساسی نیز قابل ارزیابی است. به نظر میرسد تا زمانی که تحرک اقتصادی در کشور اتفاق نیفتد و همچنین قیمتهای جهانی افزایش نیابد، نمیتوان انتظار داشت عملکرد شرکتهای بورسی و به دنبال آن بازار سرمایه بهبود پیدا کند.
نمونه مشابه این وضعیت را تقریباً میتوان در تمام بازارهای نوظهور که وابستگی زیادی به کالاهای خام دارند، مشاهده کرد. آیا بورس تهران در مقایسه با بورس سایر اقتصادهای نوظهور عملکرد بدتری داشته یا بهتر عمل کرده است؟ دلیل آن را چه میدانید؟
اقتصادهای نوظهور به دنبال ریزش شدید قیمتهای جهانی کالاها با مشکل کُند شدن رشد اقتصادی و حتی رکود مواجه شدهاند. به طوری که صندوق بینالمللی پول (IMF) در آخرین گزارش خود، نرخ رشد اقتصاد جهانی را کاهش داد و نسبت به وضعیت اقتصادهای نوظهور به ویژه چین و کشورهای آمریکای لاتین ابراز نگرانی کرد. صندوق بینالمللی پول همچنین وضعیت قیمت کالاها را مورد بررسی قرار داد و با توجه به نرخ پایین رشد تقاضا و همچنین قدرتمند بودن سمت عرضه، عنوان کرد اقتصاد جهانی باید به نرخهای پایین کالاها برای مدتی نسبتاً طولانی عادت کند. این در حالی است که عمده کشورهای در حال توسعه، به علت نداشتن توان تولید پیشرفته و ارزش افزوده پایین روی مواد پایه (Commodity)، عموماً از طریق خامفروشی موفق به توسعه اقتصادی شدند. بنابراین، چنین اقتصادهایی به شدت وابسته به نرخ کالاهای پایه بوده و افت نرخهای مزبور موجب ضعف اقتصادی آنها شده است. با وجود این، متاسفانه بورس کشورمان در مقایسه با بورس کشورهای نوظهور ضعیفتر عمل کرده است، هم از نظر بازدهی و نقدشوندگی سهام و هم از نظر میزان ابزارهای معاملاتی که در اختیار معاملهگران قرار دارد. بورس ایران، یک بورس شبهدولتی است. درست است که به واسطه اصل۴۴ به صورت اسمی شرکتها خصوصی شدند، اما رسماً شرکتهای ایرانی تحت سایه سنگین قوانین و مقررات دولتی مدیریت میشوند. متاسفانه مدل مدیریت مدیران دولتی در بستر قوانین دولتی باعث عدم بهرهوری در صنایع شده است. به عبارتی درست است که کاهش قیمت نفت تاثیر منفی بر بازارها داشته، اما نحوه مدیریت اقتصاد کشور و همچنین نوع مدیریت شرکتها هم باعث تشدید رکود شده است. در کشورهای نوظهور عموماً بیشتر تحت تاثیر کاهش قیمت نفت قرار دارند.
از نگاه داخلی، قیمت نفت اثرگذاری زیادی بر بودجه کشورهای صادرکننده نفت دارد؛ به طوری که مشاهده میشود با افت بیش از 60درصدی قیمت نفت از اواسط سال 2014، عمده کشورهای عضو اوپک و حتی روسیه به شدت با کاهش درآمدهای دولتی و کسری بودجه مواجه شدهاند. اثرگذاری این موضوع را بر بودجه کشورمان چگونه میبینید؟ آیا محدودیتهای صادراتی که به علت تحریمها در دوران افت قیمت نفت داشتهایم، اثر کاهش درآمدهای نفتی را بر کسری بودجه تشدید کرده است؟ یا اینکه بالعکس، احساس میکنید با توجه به کاهش سهم درآمدهای نفتی به واسطه تحریمها، اقتصاد کشورمان در مقایسه با کشورهای صادرکننده نفت توانسته عملکرد بهتری در شرایط کنونی داشته باشد؟
توجه داشته باشید که کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای عضو اوپک به دلیل تحریمها کمتر توانسته نفت صادر کند و به تناسب آن بودجه کشور را درگیر قیمت نفت کند. بنابراین در مقایسه با سایر تولیدکنندگان نفتی، کشور ما در وضعیت مناسبتری قرار دارد. در نظر داشته باشید که در حال حاضر ایران دچار عارضه پرداخت یارانه است. در زمانی که قیمت نفت حدود ۱۱۰ دلار بود، یارانه ۴۵ هزارتومانی به مردم پرداخت میشد. حال اینکه قیمت نفت به یکسوم رسیده، اما باز هم همان مبلغ یارانه پرداخت میشود. بنابراین دولت در حال حاضر دچار تنگنای نقدینگی زیادی شده است. به نظر میرسد با توجه به ملاحظات سیاسی، دولت باید یک تصمیم واقعی اقتصادی بگیرد تا یارانهها به دست صاحبان اصلی آنها برسد. به صورت کلی به واسطه تحریمهایی که اعمال شده است اقتصاد ایران تا حدودی مقاومت در برابر سختیها را در مقایسه با صادرکنندگان دیگر نفت یاد گرفته است.
اقتصاد ایران تورم را دوست دارد؛ دقیقاً عین مواد مخدر برای اقتصاد ایران است. تا زمانی که تورم داریم اوضاع اقتصادی خوب است و وقتی که تورم را از اقتصادمان میگیریم، میشود وضعیت رکودی فعلی.
وقتی صحبت از کاهش درآمدهای دولتی میشود، نخستین جایی که عموماً به عنوان مامن کاهش مخارج در نظر گرفته میشود، بودجههای عمرانی است. امری که طی یکی دو سال اخیر به وضوح قابل مشاهده است. از یکسو، دولتها به عنوان یکی از بزرگترین متقاضیان هر کشوری محسوب میشوند و از طرف دیگر، پروژههای عمرانی یکی از لوکوموتیوهای اقتصاد کشور ماست؛ به طوری که بسیاری از صنایع، نظیر سیمان، فولاد، شیرآلات، کاشی و سرامیک و... را به دنبال خود میکشاند. بنابراین، کاهش یا حداقل عدم افزایش مناسب بودجه عمرانی طی یکی دو سال اخیر، تا چه حد بر عملکرد شرکتهای بورسی اثرگذار بوده است؟
درست است که قیمت نفت کاهش پیدا کرده ولی باید توجه کرد که ایران دارای فرصتهای زیادی برای بهسازی اقتصاد خود و همچنین افزایش بودجههای عمرانی است. کشور ما یکی از معدود کشورهای دنیاست که استقراض بینالمللی بسیار پایینی دارد. از طرف دیگر، دارای ظرفیتهای بالای اقتصادی تقریباً در اکثر صنایع کشور هستیم. مطابق گفتههای رئیسجمهور در چشمانداز سال 13۹۵، بودجههای عمرانی در مقایسه با سال 13۹۴ افزایش بیش از ۵۰درصدی دارد. بنابراین همانطور که مشاهده میکنیم، اینقدر فرصت در اقتصاد ایران زیاد است که با تصمیمگیری درست و جسورانه میتوانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. در حال حاضر در کشورمان در یک نقطه عطف قرار داریم که با سیاستگذاریهای درست داخلی و خارجی میتوانیم به اهدافمان برسیم. به صورت کلی وضع کشورمان از سایر کشورهای نفتی به مراتب بهتر است.
دومین موضوعی که اثر داخلی کاهش قیمت نفت برای اقتصادهای وابسته به این کالا محسوب میشود، کاهش ارزش پول ملی آنهاست. به عبارت دقیقتر، افت درآمدهای ارزی باعث میشود نرخ ارز و شاخص دلار در این کشورها افزایش پیدا کند. این در حالی است که مشاهده میشود بانک مرکزی تا همین چند ماه پیش کنترل مناسبی روی نرخ دلار در کشورمان داشت و مانع از افزایش چشمگیر آن شده بود. به نظر شما نرخ ارز در بازه میانمدت با توجه به قیمتهای فعلی نفت چگونه تغییر خواهد کرد؟ بر اساس روند مورد پیشبینی نرخ ارز و اینکه همین اکنون نیز، رشد نرخ ارز را در مقایسه با ابتدای سال شاهد بودیم، آیا بورس میتواند بخشی از زیان شرکتهای کالامحور خود را به علت افت قیمتهای جهانی کالا جبران کند؟
یکی از انتقادهایی که به سیاستهای اقتصادی کشورمان وارد است همین تلاش برای کنترل نرخ ارز است. وقتی سایر کشورها در مقابل کاهش قیمتهای جهانی کالاها سریع واکنش داده و برای زنده ماندن صادرات خود، نرخ ارزشان را پایین میآورند چرا کشور ما این کار را نکند. سوال اینجاست که نرخ ۲۹۹۷تومانی دلار در بودجه بر چه مبنایی محاسبه شده است. به هر حال این نرخ دلار به صنایع صادراتمحور ایرانی لطمه میزند. حال اینکه اگر اجازه دهیم نرخ ارز متناسب با واقعیات اقتصادی و ارزش آن به ریال مشخص شود، آنگاه میتوان امیدوار بود همزمان با کاهش قیمت کالاهای جهانی باز هم بخشی از این زیانها با نرخ ارز متوازن شود. با وجود این امیدوارم دولت مانند اسلاف خود در زمینه ارز دچار رفتارهای پوپولیستی نشود و به واقعیات توجه کند.
افت درآمدهای نفتی برای کشوری مثل ما که اقتصاد آن به بیماری هلندی دچار است، به معنای کاهش اندازه کیک اقتصادی است. موضوعی که به نظر میرسد باعث شده حتی در صنایعی که مواد اولیه و مصرفی آنها نفت است نیز کاهش فروش را شاهد باشیم. به عنوان مثال، صنعت لاستیک که ماده اولیه آن کائوچو است و شدیداً به نفت وابسته است نیز به علت رکود حاکم بر کل اقتصاد، با افت سودآوری همراه است. آیا این فرضیه و کاهش کلی سودآوری بنگاههای اقتصادی را به علت افت درآمدهای نفتی قبول دارید؟ در صورت پذیرفتن این فرضیه، آیا میتوان گفت حرکت دستهجمعی (افت و خیز همگانی) در صنایع مختلف بازار سهام ناشی از نگرانی واقعی سهامداران است یا این نوع رفتار به خام و هیجانی بودن عملکرد معاملهگران برمیگردد؟
بله، فرض درستی است. در بندهای بالا عرض کردم که بازار سرمایه کشورمان متاسفانه کمعمق و دولتی است. همین عامل باعث شده خلاقیت در شرکتهای ایرانی و در مدیریتشان کمتر دیده شود. وقتی قیمت نفت کاهش پیدا میکند کل بازار سرمایه، از غذایی گرفته تا بانک و غیره، همگی شروع به کاهش میکنند. علت آن هم همین عمق کم بازار است. وقتی هم که بازار قرار است رشد کند معمولاً به صورت تودهوار این اتفاق میافتد. این مساله یکی از نقاط ضعف بازار سرمایه ما محسوب میشود. به نظر میرسد چیزی که امروز باید بدنه و مسوولان بورسی را نگران کند نبود تحلیل منطقی در بازار است؛ چراکه در اکثر موارد پیشبینی بازار از وضعیت آینده خود، اشتباه است و این عدم توان تحلیل است که بیشترین ضربه را به بازار وارد میکند. اگر فعالان اقتصادی بیاموزند به جای سواری گرفتن از اخبار و دلالی کردن در بازارهای پولی و مالی، آنها را تحلیل کنند قطعاً در آینده کمتر از این دست نوسانات در بازار خواهیم داشت.
در حقیقت هیچ کارشناس و فعالی در بازار نیست که منکر این واقعیت باشد که بازار سرمایه امروز دارای ریسکهای سیستماتیک زیادی است که تصمیمگیری و تحلیل را مشکل میکند، اما در عین حال نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که نبود علم و دانش کافی در بازار، مشکلات را بیش از پیش بزرگ کرده و بازار را با جریانهایی روبهرو میکند که بیرون آمدن از آنها به آسانی میسر نیست.
بورس تهران نشان داده است که به شدت تحت تاثیر افزایش نرخ ارز و تورم، رشد داشته است. موضوعی که مشاهده میشود در سالهای 1391 و 1392 با وجود رشد منفی اقتصادی، بورس تهران یکی از بهترین عملکردهای خود را به جای گذاشت. در اقتصادهای وابسته به نفت، کاهش قیمت نفت به صورت تاریخی موجب افزایش نرخ ارز و تورم این کشورها میشود. هر چند این وضعیت در اقتصاد کشورمان تا حدودی کنترلشده به نظر میرسد، اما به عنوان سوال نخست، آیا میتوان در قیمتهای فعلی نفت همچنان نرخ ارز و تورم را پایین نگه داشت؟ به عنوان سوال دوم اما، این افزایش احتمالی نرخ ارز و تورم چگونه بر سودآوری شرکتها و سهامداران بورس اثرگذار خواهد بود؟
به صورت کلی در اقتصادی که بهرهوری پایینی دارد، افزایش سودآوری بنگاهها تحت تاثیر عوامل خارجی از جمله تورم قرار دارد. با کاهش تورم هم به همین تناسب سودآوری به زیان تبدیل میشود. شرکتهای ایرانی اکثراً خامفروشند و دارای چارت سازمانی و نیروی انسانی سنگینی هستند. بوروکراسی اداری زیادی در ایران وجود دارد که به همین تناسب فرآیند تصمیمگیری تا اجرا را بسیار زمانبر و غیر بهرهور میکند. اقتصاد ایران تورم را دوست دارد. دقیقاً عین مواد مخدر برای اقتصاد ایران است. تا زمانی که تورم داریم اوضاع اقتصادی خوب است و وقتی که تورم را از اقتصادمان میگیریم، میشود وضعیتی که الان شاهد هستیم. کاری که دولت دارد میکند این است که میخواهد تورم را کنترل کند. اما مگر میشود یک آدم ۱۲۰کیلویی را در مدت کوتاهی به فرد ۷۰ کیلویی تبدیل کرد. ما دچار افراط و تفریط در تصمیمگیریها هستیم. در حال حاضر تورم را تکرقمی کردهایم اما برخی از اندامهای اقتصادی کشورمان از کار افتاده است. حدود دو سال قبل تورم ۴۰درصدی داشتیم. خب آن زمان هم اشتباه حرکت کردیم. جمعبندی اینکه امیدواریم همانطور که در سیاست شعار اعتدال میدهیم، در اقتصاد هم اعتدال داشته باشیم. از طرفی در نظر داشته باشیم که برای حل مسائل اقتصادی کشورمان، یگانه تصمیمگیر دولت نیست. بنیادها، آستانهایی مانند آستان قدس رضوی و سایر نهادهایی که در تصمیمات اقتصادی موثر هستند نیز باید در جهت تصمیمات درست اقتصادی قدم بردارند. به عبارتی همانطور که مسائل سیاسی کشورمان با اراده نظام در حال حل شدن است، در زمینه اقتصاد هم باید یک اهمیت و اراده در نظام ایجاد شود تا مسائل اقتصادی هم حل شود.
دیدگاه تان را بنویسید