شوبل و مرکل
دولتی تقسیمشده
روزهایی هست که کارمندان ولفگانگ شوبل ترجیح میدهند در جایی بسیاربسیار دور باشند. پنجشنبه دو هفته پیش وزیر دارایی آلمان بسیار ناراحت بود، چون قرار بود در برابر کمیته امور اتحادیه اروپا قرار گیرد و از بسته نجاتی برای یونان دفاع کند که اصلاً به آن اعتقادی نداشت و آن را اشتباهی تاسفبار نامیده بود.
روزهایی هست که کارمندان ولفگانگ شوبل ترجیح میدهند در جایی بسیاربسیار دور باشند. پنجشنبه دو هفته پیش وزیر دارایی آلمان بسیار ناراحت بود، چون قرار بود در برابر کمیته امور اتحادیه اروپا قرار گیرد و از بسته نجاتی برای یونان دفاع کند که اصلاً به آن اعتقادی نداشت و آن را اشتباهی تاسفبار نامیده بود.
شوبل که در صندلی چرخدارش نشسته بود صورتش را با دست مالید و پرسید: قرار ساعت 5:30 بعد از ظهر چه شد؟ یکی از کارکنان پاسخ داد: طبق برنامه است. او همزمان آرزو میکرد کاش در جایی دیگر بود. شوبل هنگام عصبانیت صدایش را بلند نمیکند فقط حروف صدادار کلمات را میکشد. او دستور داد: با منشی صدراعظم تماس بگیرید و بپرسید صدراعظم کجاست. سپس او نفس عمیقی کشید و صندلی چرخدارش را چرخاند. او خود را برای مبارزهای آماده میکرد که در طول دوران خدمت سیاسیاش بیسابقه بود. جنگی علیه دولت یونان، علیه اقتصاددانان آمریکایی، علیه هجوم افکار عمومی اروپاییان و همچنین تا حدی علیه شخص صدراعظم. اگر اوضاع دست شوبل بود آلمان سالها قبل راه خروج از یورو را به یونان نشان داده بود. اما مشکل شوبل آن است که صدراعظم در این احساس با او شریک نیست. مرکل خواسته او را نمیپذیرد چون نمیخواهد در تاریخ به عنوان رهبری معرفی شود که مسوول تجزیه اروپا به شمار میرود.
اگر به جای شوبل هر وزیر دیگری به طور مداوم با عقاید صدراعظم مخالفت میکرد قطعاً از کار برکنار میشد اما خانم مرکل نمیتواند از شر شوبل خلاص شود. تندرویها و تعصب شوبل دقیقاً همان چیزی است که او را در میان آلمانیها محبوب کرده است.
علاوه بر این شوبل جایگاه خاصی در کابینه مرکل دارد. او از سال 1972 عضو پارلمان آلمان بوده است، در دوران هلموت کهل وزیر کشور و رهبر حزب بود و در سال 1990 در مذاکرات اتحاد مجدد شرکت کرد. اندکی پس از آن توسط یک فرد عقبمانده ذهنی هدف گلوله قرار گرفت و معلول شد. شوبل تنها یک سیاستمدار نیست، او بخشی از تاریخ آلمان است بنابراین نمیتوان به آسانی به او حمله کرد. حتی اگر خانم مرکل او را وادار کند برخلاف تعصباتش عمل کند ممکن است شوبل استعفا دهد. او در مصاحبهای با اشپیگل گفته بود اگر کسی سر به سرم بگذارد پیش رئیسجمهور میروم و از او میخواهم مرا از وظایفم معاف بدارد.
ترکیبی از تردید و خشونت
اما این آزادی عمل به مشکلی برای مرکل تبدیل شده است. نزدیک بود اجلاس سران اروپا در اواخر هفته گذشته با شکست مواجه شود چرا که شوبل تقاضاهای بسیار سختگیرانهای مطرح کرده بود. این در حالی است که شوبل خود تلاش زیادی برای اتحاد اروپا انجام داده بود. درست سه سال قبل، شوبل به خاطر تلاش برای یکپارچگی قاره اروپا مستحق دریافت جایزه شناخته شد اما اکنون در کشورهای جنوبی قاره اروپا به عنوان نشانه آلمان زشت معرفی میشود. این خود داستان آقای شوبل را پیچیدهتر میکند. در سالهای گذشته آلمان همیشه بار میانجیگری را در اروپا بر دوش میکشید. اما فقط هنگامی که آلمان منافع خود را سرکوب کرد متوجه شد میتواند در اروپا هماهنگی ایجاد کند. قارهای که جنوب آن کاتولیک و شمال آن پروتستان است و آلمانیهای قانونمدار و یونانیهای هرج و مرجطلب کنار هم زندگی میکنند. هیچکس به اندازه شوبل این وضعیت را درک نکرده است اما اکنون سیاست آلمان در قبال اروپا به ترکیبی از تردید و خشونت تبدیل شده است و بیشترین میزان خشونت نیز از جانب شوبل دیده میشود.
بدون تردید اعمال اصلاحات شدید بر یونان حرکتی صحیح بود. این تنها راهی بود که میتوانست کشورهایی مانند اسلواکی و لاتویا را قانع سازد تا منابع مالی جدیدی را آزاد کنند. اما ماراتن اجلاس سران در دو هفته پیش صرفاً بسته نجات یونان را به همراه نداشت بلکه چهره جدیدی از آلمان نامهربان را هم به نمایش گذاشت.
در آنجا بود که شوبل نظریه خروج یونان از منطقه یورو را مطرح کرد. این پیشنهاد نوعی تابوشکنی در اروپا بود. در میان همه کشورهای عضو، این آلمان بود که در خروج را به عضوی دیگر نشان میداد. آلمانی که برای صعود خود به همدلی و همزبانی همسایگان نیاز دارد.
بنابراین اجلاس سران نهتنها شکستی در سیاست اروپایی آلمان بود بلکه قصه غمبار مرکل و شوبل را حکایت میکرد که با یکدیگر و علیه یکدیگر کار میکنند. داستان در دو پنجشنبه گذشته و هنگامی آغاز شد که اعضای ارشد دولت ائتلافی مرکل در دفتر صدراعظم گردهم آمدند. مرکل، شوبل، سیگمار گابریل رهبر حزب سوسیالدموکرات و فرانک والتر اشتاینر وزیر امور خارجه حضور داشتند. موضوع گفتوگو اجتناب از رویارویی با فرانسه بود اما آنها بحث میکردند که در صورت امتناع یونان از اجرای اصلاحات مورد درخواست طلبکاران چه برخوردی با آن کشور داشته باشند. در آن شرایط بود که شوبل پیشنهاد خروج موقت یونان را مطرح کرد. مرکل و رهبران حزب سوسیالدموکرات موافقت کردند اما آنها فقط آن را یک عقیده میدانستند. آنها مطمئن بودند یونان هیچگاه داوطلبانه حاضر به خروج از منطقه یورو نمیشود.
زمان خروج یونان
اما عصر روز بعد منشی شوبل نامهای با عنوان «نظراتی بر تازهترین پیشنهادهای یونان» برای همکاران او از جمله رئیس گروه اروپایی فرستاد. ماده شماره 2 نامه بیان میکرد اگر یونان با درخواست طلبکاران موافقت نکند به مدت حداقل پنج سال از منطقه یورو خارج میشود. شوبل و مردم آلمان این پیشنهاد را به عنوان همکاری در حل مشکل خروج یونان میدیدند اما شوبل به یونانیان این علامت را داد که میتواند اکثر وزرای دارایی کشورها را به حمایت از خروج یونان ترغیب کند حتی اگر این کار برخلاف خواست آتن باشد.
هنگامی که شوبل در صبح یکشنبه به بروکسل وارد شد اعلام کرد پیشنهادهای او در دستور کار وزیران قرار ندارد. معلوم نیست چه کسی آن را از دستور کار برداشت. شاید ایتالیا یا فرانسه؛ هر دو کشور به شدت مخالف اخراج یونان هستند.
شوبل در ابتدا با وزرای دارایی محافظهکار عضو حزب خلق اروپا مشورت کرد. آنها همانند شوبل موافق خروج یونان بودند و طرحی را برای چگونگی اجبار یونان از حوزه واحد پولی مشترک تدوین کردند. این وزرا توافق کردند تا چنان شرایط سختی برای بسته سوم نجات در نظر گیرند که دولت یونان نتواند آنها را بپذیرد. شوبل صندوقی امانی را به عنوان ابزار اجبار یونان به خروج معرفی کرد که کلیه درآمدهای حاصل از فروش داراییهای یونان به آن سپرده میشد. این امر برای الکسیس سیپراس نخستوزیر یونان به اندازه کافی غیرعملی بود اما وزرای محافظهکار از این هم فراتر رفتند و درخواست کردند صندوق در لوکزامبورگ مستقر باشد. درخواستی که سیپراس هیچگاه نمیپذیرفت.
وقتی شوبل به جلسه گروه اروپایی بازگشت اندکی پیروزی به دست آورده بود. او توانست ایده خروج یونان و الگوی صندوق امانی را در سند نهایی وارد کند اما هردو آنها داخل پرانتز قرار گرفتند بدان معنا که وزرای دارایی با آن موافقت نکردهاند. با وجود این رهبران اروپایی پیشنویس متنی را دریافت کردند که در آن رسماً از اروپای بدون یونان نام برده شده بود.
با افشای پیشنهاد شوبل مبنی بر خروج موقت یونان عصبانیتها آشکار شدند. ماتیو رانزی نخستوزیر ایتالیا گفت: من به آلمان میگویم دیگر کافی است. وزیر امور خارجه لوکزامبورگ و صدراعظم اتریش از این شکایت داشتند که شوبل آشکارا قصد دارد یک شریک اروپایی را تحقیر کند. در آن زمان بود که مرکل و مشاورانش متوجه شدند پیشنهاد شوبل تا چه اندازه خطرناک است. همگان در سراسر اروپا او را به چشم صدراعظمی میدیدند که قصد دارد یونان را از اروپا بیرون بیندازد.
دور چهارگانه
با شروع اجلاس در ساعت 4:15 بعد از ظهر یکشنبه احساسات فروکش کردند. دونالد تاسک رئیس شورای اروپایی سخنرانی آغازین را با این سوال شروع کرد که آیا همگان با جلوگیری از خروج یونان موافق هستند؟ پاسخ رهبران از جمله مرکل مثبت بود. اما نامه وزیر دارایی آلمان هنوز مبنای کار مذاکرات بود و مرکل با پیشنهاد تاسک برای تدوین نامهای کوتاهتر مخالفت کرد. صدراعظم میخواست هم یونان را در اروپا نگه دارد و هم نظرات شوبل را برآورده کند. کاری که غیرممکن مینمود. بلاتکلیفی مرکل اجلاس را با تردید مواجه کرد و تاسک بلافاصله متوجه شد بحث در دور کامل بیفایده است. در عوض او دوری چهارگانه را آغاز کرد که آن شب سه بار به مذاکره نشستند. تاسک، سیپراس، مرکل و فرانسوا اولاند در آن شرکت داشتند. آنها به طبقه هشتم و اتاق رئیس در ساختمان شورای اروپایی رفتند. سیپراس درخواست کرد وزیر دارایی جدیدش به آنها ملحق شود. مرکل گفت در این صورت شوبل نیز باید بیاید. تاسک و سیپراس برای یک لحظه ساکت شدند و سپس توانستند از کلمات مرکل متوجه شوند او شوخی میکند. وزیر دارایی یونان به درون رفت اما شوبل در خارج ماند.
مذاکرات 17 ساعت و تا 9 صبح به طول انجامید. هنگامی که ساعت 4:15 دوشنبه صبح رهبران کشورها گردهم آمدند برای اولینبار احساس شد که توافق امکانپذیر است و خوشبینی به سرعت حاکم شد. سیپراس گفت باید چند تماس تلفنی با آتن برقرار و با رئیسجمهور و چند تن از رهبران حزب گفتوگو کند. پس از برگشت بیان کرد در کمال بیمیلی همه شرایط به جز طرح صندوق خصوصیسازی شوبل را میپذیرد. او طرح شوبل را کاملاً غیرقابل قبول خواند.
تاسک جلسه را قطع کرد و برای سومینبار سعی کرد فشار را بیشتر کند. سرانجام مرکل پذیرفت به یونان اجازه دهد بخشی از درآمد حاصل از فروش داراییها را به سرمایهگذاری اختصاص دهد اما در مورد مقدار آن مناقشه شد. سیپراس خواهان 50 درصد بود و مرکل با 10 درصد موافقت میکرد. تاسک و مارک روت نخستوزیر هلند پیشنهاد 25درصدی یا 5 /12 میلیارد یورو دادند. سیپراس و مرکل هردو آن را رد کردند. مرکل پیشنهاد ختم جلسه و تشکیل اجلاس دیگری در روز چهارشنبه را مطرح کرد. در آن لحظه خطر خروج یونان بسیار نزدیک شده بود و شوبل داشت به هدفش میرسید.
اما تاسک پیشنهاد ختم جلسه را به شدت رد کرد. او گفت اگر کسی بدون رسیدن به توافق برود او اعلام خواهد کرد مذاکرات شکست خوردهاند. قبل از آن بسته نجات 86 میلیاردیورویی تصویب شده بود و نمیشد تصور کرد چند میلیارد یورو بیشتر باعث شکست توافق شود. رئیس گروه اروپایی از گابریل کمک خواست و او با مرکل و اولاند صحبت کرد. سرانجام غیرممکنها ممکن شدند و در پایان مرکل و سیپراس به توافق رسیدند. اجلاس از شکست نجات یافت.
دشواریهای سیپراس
اما هنوز بحران یونان برطرف نشده بود. سند بروکسل سپری در مقابل خروج یونان از منطقه یورو بود. دولت آتن مجبور است مستمریها را کاهش و مالیاتها را افزایش دهد. حاکمیت ملی دیگر به رویا تبدیل میشود. شوبل به نوبه خود بازهم اصرار خواهد کرد یونان از منطقه یورو خارج شود. درنهایت این شوبل است که باید جزییات بسته نجات بعدی را تدوین کند و اگر اوضاع به همین شکل کنونی باشد او از هر فرصتی برای تحت فشار گذاشتن سیپراس استفاده خواهد کرد.
از دیدگاه شوبل، پافشاری بر خروج یونان عملی ضد اروپایی نیست بلکه خدمتی به یک جامعه بزرگ است. به عقیده او یونان پیششرطهای لازم را برای یک عضو مسوولیتپذیر در منطقه یورو رعایت نمیکند. از دیدگاه او یونان کشوری است که حتی نظام مالیاتی کارآمدی ندارد. البته شوبل میداند که نمیتواند مرکل را دور بزند. اگر او تصمیم خود را بگیرد دیگر خروجی برای یونان در کار نخواهد بود. اما از طرف دیگر احساسات محافظهکاران آلمان کاملاً به نفع شوبل است. در حقیقت از دیدگاه سیاست اروپایی او اعتبار بیشتری از مرکل دارد که متهم است اشتیاقی برای اروپا از خود نشان نمیدهد.
این وضعیت اوضاع کنونی را برای مرکل دشوار میسازد. او ابزار منضبط کردن شوبل را ندارد و کاملاً آگاه است که وزیر داراییاش تا چه اندازه در سطح اروپا احساسات منفی را جذب میکند. به تازگی فرانسوا اولاند به افراد معتمد خود شکایت کرده بود که مرکل همیشه در مورد یونان تردید داشته است اما هیچگاه هم نتوانست حتی در محافل خصوصی خود را از شوبل و طرح خروج یونان دور نگه دارد.
تحمیل خواسته
آلمانیها از این متعجب شدند که فهمیدند اولاند مشاورانی را در اختیار نخستوزیر یونان قرار داد تا به او در تهیه فهرستی از اصلاحات کمک کنند. طرح اعزام مقامات فرانسوی به آتن به مدت شش هفته اجرا شد. در دوم جولای رهبران سوسیالدموکرات فرانسه، سوئد و اتریش به همراه گابریل و رئیس پارلمان اروپا مارتین شولتز در اوری (Every) نزدیک پاریس گردهم آمدند تا راهحلی برای یونان بیابند. مانوئل والاس نخستوزیر فرانسه پیشنهاد کرد مقامات دارایی فرانسه به آتن بروند و به دولت کمک کنند درخواست خود را برای منابع مالی اضطراری تدوین کند. دیگران با این نظر موافقت کردند. اکنون و پس از اجلاس، مرکل خود را در نقشی بیسابقه میبیند. او زنی است که خواستهاش را بر اروپا تحمیل کرد. صدراعظم اتریش میگوید «رئیسجمهور فرانسه برای پیدا کردن یک راهحل جنگید» اما او کلمهای در تحسین مرکل بر زبان نیاورد. از زمان جنگ جهانی دوم آلمان رابطهای محتاطانه با قدرتمداری داشته است. شاید این به خاطر موقعیت مرکزی آلمان در اروپا و بیمیلی آن در استفاده از نیروی نظامی است. بیشتر از همه گذشته حزب نازی اهمیت دارد. هر
نوع کلمه خشونتآمیز ممکن است به تحریک احساس خویشبزرگپنداری منجر شود. سیاستمداران آلمان برای حل این مشکل از قدرت نرم استفاده کردهاند. آلمان نه با استفاده از دستور بلکه با تشویق و همکاری اروپا را رهبری کرده است. هر صدراعظم در موضوع سیاست اروپاییاش به همکاری با فرانسه متکی بوده است و این اتحاد مانع از بروز شکاف میان پروتستانهای شمال و کاتولیکهای جنوب میشود. اما اکنون ظهور فاصله تهدیدکننده شده است. واضح است که کشورهای جنوب مخالف آلمانیسازی قاره اروپا هستند. مشاوران مرکل نیز این تغییر احساس را درک کردهاند و از تغییر نقش آلمان در اتحادیه اروپا صحبت میکنند.
تغییر جایگاه آلمان
لاندروت مشاور سیاسی مرکل به این مشهور است که مذاکرهکنندهای انعطافپذیر است. اما در زمان بحران یورو بود که شکایتها علیه او اوج گرفت. گفته میشود او خواستههایش را با لحنی بیادبانه مطرح میکند و به حرفهای دیگران هم گوش نمیدهد. لاندروت اکنون میگوید جایگاه آلمان در حال تغییر است.
به گفته او در گذشته آلمان همیشه نقش اعتدالگرا و میانهرو داشته است. به عنوان مثال اگر فرانسه و انگلستان بر سر یک سیاست کشاورزی مشکل داشتند آلمان میانجیگری میکرد و آنها را آشتی میداد. امروزه با مشکلاتی که برای یورو به وجود آمده است آلمان خود را در جایگاهی متفاوت میبیند. این کشور باید سیاستی را اعمال کند که دیگران آن را تندروانه میدانند. این نقش بدون تردید درک دیگران از آن کشور را تغییر میدهد.
فرانسه از همه بیشتر انتقاد میکند. پاسکال لامی کمیسیونر سابق اتحادیه اروپا در امور تجارت به تازگی گفت اروپا در جدالی پیوسته میان همدلی و انضباط قرار دارد. به عقیده او آلمانیها در جستوجوی همدلی کمتر و انضباط بیشتر هستند. این گفتار به نوعی سرزنش شباهت دارد. مرکل نظرات خود را با منطق محدودیتهای عملی تحمیل میکند نه استفاده از سخنرانیهای زیبا. اما این روش در اجلاس منطقه یورو به نقطه آخر خود رسید چرا که او دچار تردید شد. فرانسه و ایتالیا قصد داشتند به هر قیمتی یونان را در منطقه یورو حفظ کنند در حالی که شوبل خواهان خروج این کشور بود.
نقطه آشتی آن شد که سرانجام مرکل پذیرفت یونان در اتحادیه بماند اما شرایطی را بر آن کشور تحمیل کرد که میتوان آنها را نوعی تنبیه نامید. بحران یورو برای مرکل قدرت زیادی به ارمغان آورد. اکنون او سیاست داخلی یونان را شکل میدهد. اما چنین قدرتی اندکی سخاوتمندی را ضروری میسازد. چیزی که او نمیتواند یا نمیخواهد در مورد یونان از خود نشان دهد.
در کنفرانس مطبوعاتی که پس از اجلاس برگزار شد خانم مرکل با اشتیاق کلیه شرایط را -حتی موارد کوچک- برای یونان برشمرد. در واقع تنها چیزی که او بر زبان نیاورد این اعلام رسمی بود که او میتواند جایگاه نخستوزیر یونان را اشغال کند.
آیا میتوان اروپا را به این طریق رهبری کرد؟ لازم نیست موضوع شوبل در بحران یورو مطلوب و همسو با دیگران باشد اما حداقل میتواند بر مبنای تحلیل روشنی از وضعیت قرار گیرد. این تحلیل میتواند به این شکل باشد: یونان نمیتواند از عهده انجام مسوولیتهایی برآید که متوجه اعضای اتحادیه پول مشترک است، در نتیجه باید حوزه یورو را ترک کند. مرکل همانند معلمی است که دانشآموزان بیعلاقه را با زدن خطکش به کف دستانشان تربیت میکند. اما این کار در بهترین حالت فقط نومیدی آنها را افزایش میدهد نه اینکه اشتیاق آنها را به یادگیری افزایش دهد.
منبع: اشپیگلآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید