تاریخ انتشار:
آیا گزارش آکسفام درباره نابرابری مهم است؟
دقیق اما گمراهکننده
نابرابری از معضلات اساسی امروز اقتصاد جهان است، همانطور که در طول تاریخ نیز مسالهای مهم در جوامع بشری به حساب میآمد.
نابرابری از معضلات اساسی امروز اقتصاد جهان است، همانطور که در طول تاریخ نیز مسالهای مهم در جوامع بشری به حساب میآمد. با این حال در سالهای اخیر اقتصاددانان و موسسات مختلف؛ پژوهشهای خود را روی نابرابری متمرکز کردهاند. آنتونی اتکینسون اقتصاددان مطرح بریتانیایی در کتاب مطرح خود با عنوان «نابرابری، چه باید کرد؟» به نقل از افلاطون میگوید، در یک جامعه بشری هیچ فردی نباید چهار برابر فقیرترین فرد جامعه ثروت داشته باشد. موضوعی که در حال حاضر به هیچوجه عملی نیست. بر اساس آخرین گزارش آکسفام (OXFAM) از هر سه نفر در جهان یک نفر در فقر زندگی میکند و نابرابری در جهان به حدی رسیده که هشت میلیاردر جهان ثروتی معادل نیمی از جمعیت کره زمین دارند. سیمون کوزنتس، برنده نوبل اقتصاد 2017 نیز مطالعات زیادی درباره نابرابری انجام داده است. منحنی کوزنتس نشان میدهد چگونه نابرابری درآمدی در مراحل اولیه توسعه اقتصادی افزایش یافته ولی همزمان با رشد اقتصاد داخلی از سرعت افزایش نابرابری کاسته میشود. توماس پیکتی اقتصاددان معروف فرانسوی در خصوص نابرابری به این نتیجه رسیده است که به دلیل سرعت بیشتر نرخ رشد سرمایه از نرخ رشد
کار، افزایش نابرابری روند طبیعی جهان امروز است و تنها عواملی مانند جنگهای جهانی میتواند جوامع را به برابری نزدیک کند. کتاب نابرابری جهانی برانکو میلانوویچ آخرین کتاب موفق در این حوزه به شمار میآید. او نابرابری را زاییده پیشرفت تکنولوژیک و جهانی شدن میداند. مطالعه پژوهشهای این اقتصاددانان نشان میدهد، هیچکس منکر وجود نابرابری در جهان نیست اما دلایل بیشتر شدن نابرابری از نظر اقتصاددانان مختلف فرق میکند. موسساتی همچون آکسفام مدلهای کنونی اقتصاد جهانی را یکی از علل افزایش نابرابری میدانند و به دنبال مدلی انسانیتر برای اقتصاد هستند. گروهی دیگر با برشمردن دستاوردهای اقتصاد باز و جهانیشدن، بر بالا رفتن رفاه عمومی تاکید میکنند و معتقدند تفسیرهای متفاوت از آمار موجود در خصوص فقر و نابرابری موجب گمراهی اذهان عمومی میشود. آنها میگویند، گزارشهایی نظیر آکسفام به برخی نکات قابلتوجه هیچ اشارهای نکرده است. مردم در بسیاری از کشورهای فقیر دنیا فقیرتر نشدهاند بلکه نسبت به گذشته بسیار ثروتمندتر شدهاند. تعداد افرادی که در فقر مطلق زندگی میکنند از سال 1990 تاکنون تقریباً به نصف کاهش یافته است. گروههای فقیر
و ثروتمند جهان و بخش عمدهای از طبقه متوسط آسیایی همگی در دو دهه اخیر ثروتمندتر شدهاند. جان نوربرگ، مورخ و نویسنده سوئدی پاسخ طعنهآمیزی به گزارش آکسفام داده است: «اگر ما به نئولیبرالیسم پایان ندهیم، شاهد اتفاقات بیشتری از آنچه در 25 سال گذشته رخ داد، خواهیم بود.»
نگرانی آکسفام و بسیاری دیگر درباره نابرابری کاملاً بجاست. اما برای نیازمندان، اوضاع در حال بهبود است. نوربرگ معتقد است، هرچه ما ثروتمندتر شویم، بردباری ما برای فقر جهانی کمتر میشود. بنابراین ما از بیعدالتی بیشتر عصبانی میشویم. سازمانهای خیریه به درستی مایل به جذب سرمایهاند، از همینرو توجه ما را به گرفتاری فقیرترین افراد جهان جلب میکنند. اما باید توجه داشت که از زمان پایان جنگ سرد، فقر مطلق از 37 درصد به 6 /9 درصد کاهش یافته و این نخستین باری است که در تاریخ درصد فقر مطلق تکرقمی میشود.
سال 2014 نیز در آستانه نشست داووس این سازمان خیریه گزارشی در خصوص تاثیرات مخرب این نشست در تصمیمگیریهای سیاسی ارائه کرد. در گزارش آن سال آکسفام این نهاد بر این باور بود که صاحبان قدرت سیاسی با لابی با قدرتهای سیاسی جهان و فریبکاری در روش مدیریت امور مالی و اقتصادی، دموکراسی را تضعیف کردهاند. نکتهای که در گزارش امسال این موسسه نیز به چشم میخورد. با وجود این همه حواشی، چرا چنین گزارشهایی از سوی موسساتی همچون آکسفام مهم تلقی میشوند و تمامی رسانههای اقتصادی و سیاسی جهان آن را جزو سرخط مهمترین اخبار روز خود قرار میدهند؟ شاید مروری بر چگونگی به وجود آمدن آکسفام و جایگاه آن در جامعه جهانی، ما را برای خواندن آخرین گزارش این موسسه در خصوص نابرابری مشتاقتر کند.
آکسفام یک کنفدراسیون بینالمللی از 19 سازمان خیریه مختلف است که با همکاری انجمنهای محلی در بیش از 90 کشور دنیا فعالیت میکند. تمرکز اصلی این کنفدراسیون روی فقر جهانی است. آکسفام در سال 1942 با همراهی گروهی از فعالان اجتماعی، اعضای فرقه کویکر و برخی از دانشگاهیان آکسفورد با عنوان «کمیته آکسفورد برای مبارزه با قحطی» آغاز به کار کرد. این سازمان یکی از چندین کمیته محلی متعددی بود که به منظور حمایت از کمیته مبارزه با قحطی ملی شکل گرفته بود. نخستین شعبه خارجی آکسفام در سال 1963 در کانادا تاسیس شد و پس از آن این موسسه در سراسر دنیا مشغول به کار شد. کمیته اصلی آکسفورد برای مبارزه با قحطی را گروهی از شهروندان مسوول شامل دکتر هنری ژیلت، ریچارد میلفورد، پروفسور گیلبرت موری و همسرش لیدی ماری، سسیل جکسون کول و سر آلن پیم تشکیل میدادند. این کمیته برای نخستین بار در کتابخانه قدیمی کلیسای دانشگاه آکسفورد تشیکل جلسه داد. هدف این جلسه مبارزه با قحطی در یونان بود که علت اصلی آن محاصره و اشغال نظامی یونان به وسیله آلمان نازی و محاصره دریایی متفقین بود. این کمیته به دنبال این بود دولت بریتانیا را مجبور کند تا اجازه کمک
غذایی به گرسنگان یونانی را بدهد. در سال 1960، این کمیته به یک سازمان مردمنهاد بینالمللی (NGO) تبدیل شد. در سال 1995 موسسه بینالمللی آکسفام (Oxfam international) از سوی گروهی از NGOهای مستقل برای کار برای اثرگذاری بیشتر در سطح بینالمللی به منظور کاهش فقر و بیعدالتی تشکیل شد. آکسفام در سراسر جهان به دنبال یافتن راههایی خلاقانه و عملی برای خارج کردن مردم از فقر و رشد آنهاست. این نهاد در زمانی که بحران هجوم میآورد به نجات جان انسانها و بازسازی معیشت آنها کمک میکند. آکسفام با کمک سازمانهای همکار و در کنار زنان و مردان آسیبپذیر به منظور پایان دادن به بیعدالتی تلاش میکند، بیعدالتیای که در نهایت منجر به فقر میشود. دیدگاه آکسفام ایجاد جهانی بدون فقر است. آنها جهانی را میخواهند که در آن مردم ارزشی برابر داشته باشند و با آنها به صورت یکسان رفتار شود. جهانی که در آن همه از حقوق شهروندی خود لذت ببرند و بتوانند تصمیماتی اثرگذار برای زندگی خود بگیرند. هدف آکسفام کمک به ایجاد راهحلهایی ماندگار برای بیعدالتی فقر است. این موسسه خود را بخشی از جنبش جهانی برای تغییر و توانمندسازی مردم برای ایجاد آیندهای
امن و عاری از فقر میداند. آکسفام معتقد است برای مقابله با فقر و نابرابری اقدام و میل سیاسی لازم است. این سازمان با استناد به تمامی پیمانهای بینالمللی مشترک در خصوص حقوق مردم و اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میکند، مردم حق دارند زندگی کنند، امنیت داشته باشند، شنیده شوند، هویت داشته باشند و به خدمات اجتماعی اساسی دسترسی داشته باشند. در فقر، مردم قدرت کمی دارند و صدایشان شنیده نمیشود. فقر نهتنها به معنی درآمد کم است بلکه دارایی محدود، کمبود دسترسی به خدمات اساسی و فرصتهای مطلوب، نابرابری شدید، ناامنی و فرصت کم برای توسعه نیز از مصادیق فقر به شمار میآید. ریشه فقر نابرابری است. فجایای طبیعی، خشونت انسانی و آسیبهای زیستمحیطی میتواند موجب تشدید فقر شود. در این میان دختران و زنان بیشترین تاثیر منفی را از فقر میپذیرند. در قرن اخیر، جهان با تغییرات و چالشهای بیسابقهای مواجه بوده است. تغییرات اقلیمی، قحطی و بحران قیمت مواد غذایی، بحرانهای انسانی روبهرشد، محدودیتهای انرژی، ازدیاد سلاحهای گرم، شهری شدن و کمبود منابع طبیعی مهمترین این چالشها هستند. آکسفام معتقد است برای مواجهه با این چالشها کل جهان
باید با یکدیگر همکاری کند.
دیدگاه تان را بنویسید