تاریخ انتشار:
نفت در دهه آینده تنها بازیگر بازار انرژی نخواهد بود
رقیبانی سرسخت برای نفت
پیشبینی کمابیش نزدیک به هم نهادهای مختلف جهانی بر اساس تحلیل عرضه و تقاضا این است که بازار نفت در سال ۲۰۱۴ دورهای نسبتاً مطمئن با قیمتهایی در حدود ۹۰ تا ۱۰۰ دلار را تجربه خواهد کرد.
پیشبینی کمابیش نزدیک به هم نهادهای مختلف جهانی بر اساس تحلیل عرضه و تقاضا این است که بازار نفت در سال ۲۰۱۴ دورهای نسبتاً مطمئن با قیمتهایی در حدود 90 تا 100 دلار را تجربه خواهد کرد. در این نوشته سعی میکنم چارچوبی سادهشده برای درک و تحلیل بازار جهانی نفت ارائه کنم. همانند سایر بازارها عوامل موثر بر تغییرات قیمت نفت را میتوان به دو دسته ساختاری (در هر دو بخش تقاضا و عرضه) و ضربههای تصادفی تجزیه کرد. تحولات ساختاری معمولاً از روندی بلندمدت و تدریجی پیروی میکنند و منشاء اصلی آنها تغییرات فناوری (مثلاً ظهور خودروهای برقی)، رشد اقتصادی، ظهور منابع جدید انرژی (مثلاً منابع رسمی) و تغییر مقررات (مثلاً مالیات کربن) است. در ادامه مقاله در مورد این عوامل بیشتر صحبت میشود. در کنار عوامل بلندمدت، شوکهای غیرقابل پیشبینی مثل تغییرات ناگهانی دمای هوا (گرمای شدید در تابستان و سرمای شدید در زمستان)، وقفههای ناگهانی عرضه در اثر عواملی مثل توفان، زلزله و تحولات سیاسی-نظامی بخش تصادفی پیشبینیها و تحلیلها را شکل میدهند. طبعاً در مورد این عوامل نمیتوان پیشبینی جدی داشت و آنها را باید به عنوان عامل خطا در کنار
تحلیل ساختاری در نظر گرفت. مثلاً در زمانی که نوشتن نسخه مقدماتی این متن شروع شد هنوز بحران اوکراین جدی نشده بود ولی ظرف چند روز مداخله نظامی روسیه به ناگهان بازارهای انرژی را دچار تلاطم کرده و باعث افزایش قیمت نفت شده است. طبعاً با سطح دانش مدلسازی فعلی ما پیشبینی چنین ضربههایی به بازار برای یک افق چندماهه بسیار دشوار است و باید آنها را به عنوان نویز تصادفی -یا عاملی در دل سناریوها- در نظر گرفت.
روند بلندمدت بازار انرژی
وقتی از تحولات بازار نفت صحبت میکنیم باید به موارد مصرف نفت دقت کنیم. مهمترین مصرف نفت در بخش حمل و نقل (حوزه سوختهای مایع) و در درجه بعدی در بخش پتروشیمی است. بخش برق مشتری بزرگی برای نفت نیست. هرچند نفت سنگین هم جزو ورودیهای برخی نیروگاههای حرارتی به حساب میآید ولی سهم نفت در این بخش کوچک بوده و مدام در حال کاهش هم هست. وزن اصلی بار پایه بخش برق بر دوش زغالسنگ، گاز و در درجه بعدی برق هستهای و منابع آبی است.
در بین انواع منابع اولیه انرژی نفت کمترین رشد را در دو دهه آینده خواهد داشت و سهم مسلط خود را به تدریج با زغالسنگ و گاز به اشتراک خواهد گذاشت. به بیانی در دهه آینده برای اولین بار در سده گذشته بازار انرژی دیگر یک بازیگر منفرد مسلط (نفت) نخواهد داشت. بیش از ۸۰ درصد عرضه انرژی از سه منبع فسیلی نفت، زغالسنگ و گاز -با سهمهای تقریباً برابر با هم- خواهند بود. از این سه بازیگر اصلی نفت بیشتر در بخش حمل و نقل، زغالسنگ در بخش برق و گاز طبیعی در هر دو بخش مصرف خواهد شد.
زغالسنگ بهرغم نگرانیهای مربوط به ذخیره کربن آن -و لذا گازهای گلخانهای منتشرشده از آن- نقش کلیدی خود را در بخش برق بسط داده و به منبع اصلی و مسلط انرژی در این بخش تبدیل خواهد شد. منابع جهانی زغالسنگ فراوان و هزینه تولید برق از آن کاملاً رقابتی است و لذا محدودیت روی انتشار CO2 تنها عاملی است که رشد زغالسنگ را محدود میکند.
در لیگ بعدی انرژیهای نو، هستهای و آبی با سهم کوچکتری با هم رقابت خواهند کرد. حدود 10 درصد مصرف جهانی از محل انرژیهای هستهای، آبی، خورشیدی و بادی تامین خواهد شد. 10 درصد آخر هم مربوط به سهم منابع زیستی (Biomass) است. البته تا زمانی که خودروهای برقی فراگیر نشوند پیشرفتهای بخش برق و به طور مشخص انرژیهای نو (باد و خورشید) تاثیر مستقیم بزرگی بر تقاضای نفت ندارد. ولی در صورت کاهش قیمت این خودروها و گسترش زیرساختهای تغذیه آنها انرژیهای نو در بخش برق سهمی از تقاضای جهانی نفت را از آن خود خواهند کرد. هرچند که پیشبینی شخصی من این است که به دلیل محدودیتهای طرف عرضه این انرژیها این سهم محدود خواهد ماند. در بین انرژیهای تجدیدپذیر، سوختهای زیستی (Biofuels) مهمترین جایگزین نفت به حساب میآیند. گسترش این سوختها کمتر از حد پیشبینیشده اولیه بوده و عمده مصرف در دو کشور برزیل و آمریکا متمرکز است. در آمریکا حدود 10 درصد سوخت بخش حمل و نقل از سوختهای زیستی تامین میشود. مقررات انرژیهای نو در اروپا هم انتظار دارد تا سال ۲۰۲۰ سهم مشابهی برای سوختهای زیستی کسب شود. سوختهای زیستی نسل اول (تولیدشده از ذرت و
نیشکر) به دلایل مختلف به سقف تولید خود رسیدهاند و حتی در ماههای اخیر صحبت از کاهش خرید الزامی این محصولات توسط پالایشگاههاست. سوختهای نسل دوم (از قسمتهای غیرخوراکی گیاهان) هنوز نتوانستهاند به لحاظ اقتصادی و مقیاس تولید رقابتی باشند و لذا انتظار زیادی از سوختهای زیستی در کوتاهمدت نمیرود.
تحولات فناورانه عرضه
انقلاب رسی (Shale Revolution) شاید مهمترین تحول بخش عرضه منابع نفت و گاز در سالهای اخیر بوده است. ترکیب پیشرفتها در دو حوزه مهم فناوری یعنی حفاری افقی (Horizontal Drilling) و شکستن با آب (Hydraulic Fracking) باعث شده تا هزینه تولید از منابع رسی به شدت کم شود و تولید از این منابع اقتصادی شود.
به مدد این پیشرفتها در پنج سال گذشته حجم نسبتاً وسیعی از گاز طبیعی و در درجه دوم نفت رسی (موسوم به Tight Oil) تولید شده است و نتیجه مستقیم آن افزایش تولید آمریکا و کاهش شدید قیمت گاز طبیعی در این منطقه بوده است. به دلیل محدودیتهایی که ملاحظات امنیت انرژی روی صادرات گاز آمریکا دارد اثرات این فناوریها هنوز به طور کامل در بازار جهانی ظاهر نشده است. بازار کارای گاز هنوز شکل نگرفته و قیمتهای گاز طبیعی در نقاط دیگر جهان سه، چهار برابر قیمت آن در آمریکاست.
هرچند که انقلاب رسی باعث تحول در تولید گاز در مناطق مختلف جهان (از جمله چین) شده است ولی استخراج نفت از این منابع عمدتاً در انحصار آمریکاست (تا سقف حداکثر چهار، پنج میلیون بشکه در روز) و به نظر نمیرسد که تولید جهانی نفت در اثر این فناوری رشد چندانی داشته باشد. روند افزایشی تولید نفت رسی در آمریکا این کشور را دوباره به مقام اول تولید جهانی -برای بازه محدودی- نزدیک کرده ولی عمر تولید از این منابع محدود است و ظرف چند سال به پایان خواهد رسید. علاوه بر آن منابع غیرسنتی (Unconventional) کانادا و به طور مشخص شنهای نفتی (Oil Sands) کانادا منبع دیگری است که ظرفیت رشدی تا حد سه میلیون بشکه در روز را داراست.
تحولات سیاسی عرضه
در بین عوامل غیرفنی و سیاسی در بخش عرضه نفت مهمترین کاهش عرضه جهانی مربوط به افت تولید ایران است که در نتیجه تحریمهای غیرانسانی وضعشده علیه اقتصاد کشورمان رخ داده است. توافقهای اخیر هرچند امیدهای اولیهای در بازارهای جهانی به وجود آورد ولی حد اثر آن در کوتاهمدت محدود است و چشماندازی برای رشد یکباره صادرات نفت ایران ظرف چند ماه آینده نمیدهد. علاوه بر نفت ایران، تولید نفت لیبی و سوریه هم به دلیل جنگهای داخلی افت کرده است. به دلیل تخریب تاسیسات نفتی در این کشورها بازگشت تولید آنها به بازار نیاز به زمان طولانی (گاهی یک دهه) دارد. در این بین تنها نفت ایران است که میتواند با سرعت نسبتاً بیشتری به سطوحی نزدیک به تولید قبل از تحریم برگردد، هرچند که به دلیل کاهش ظرفیت تولید در سالهای اخیر بازگشت به سطح قبلی در میانمدت کمی دشوار به نظر میرسد. افزایش حدود یک میلیونبشکهای صادرات ایران کمابیش در حد یک درصد تولید جهانی است. در بازاری با کشش تقاضای بالا، یک درصد افزایش تولید میتواند افت قیمتی تا حداکثر 10 دلار در بشکه را به دنبال داشته باشد (چنین واکنشی را در جریان جنگ لیبی مشاهده کردهایم). با وجود این
افتها رشد تولید نفت آمریکای شمالی از منابع رسی و شنی (منابع غیرسنتی) تقریباً همه این افت را جبران میکند و عرضه نفت به نسبت سالهای قبل کمابیش پایدار است.
روند تاریخی قیمتها
بعد از ضربه منفی شدیدی که در اثر رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ به قیمت نفت وارد شد قیمت سبدهای مختلف نفت خام به تدریج روند افزایشی در پیش گرفتند و در سه سال گذشته وضعیت نسبتاً پایداری را تجربه کردهاند.
بخشی از این روند افزایشی به خاطر بهبود تقاضا و پایین رفتن مداوم ذخایر روزمینی و بخش دیگر به افزایش هزینههای تولید در دوره خروج از رکود مربوط است. رکود جهانی هزینههای سرمایهای و تولیدی در جهان را کاهش داده بود و لذا بخش نفت در ماههای بعد از رکود با هزینههای تولید پایینتری فعالیت میکرد که عامل مضاعفی برای کاهش قیمت بود.
دیدگاه تان را بنویسید