تاریخ انتشار:
چشمانداز اقتصاد منطقه خاورمیانه، نقش پررنگ فاکتورهای غیرقابل پیشبینی
اقتصاد شترگاوپلنگ
کاتی هست که قبل از هر صحبتی درباره اقتصاد خاورمیانه، لازم به تذکر آن است. اولاً، صحبت از اقتصاد خاورمیانه، صحبت از شترگاوپلنگ است به این دلیل که این منطقه، اقتصادی بسیار ناهمگون دارد.
نکاتی هست که قبل از هر صحبتی درباره اقتصاد خاورمیانه، لازم به تذکر آن است. اولاً، صحبت از اقتصاد خاورمیانه، صحبت از شترگاوپلنگ است به این دلیل که این منطقه، اقتصادی بسیار ناهمگون دارد. میشود کشورهای مناطق دیگر جهان را به گونهای دستهبندی کرد و درباره مجموعه آنها نظر داد. مثلاً کشورهای اروپایی، مخصوصاً کشورهای اروپای غربی، مدلی از اقتصاد بازار آزاد به همراه حمایتهای سوسیالیستی را دنبال میکنند، پول مشترکی دارند، تجارت بینشان آزاد است، سطح رفاهشان به هم نزدیک است، قوانین ضدانحصار مشترکی دارند، اقتصادشان کمتر از مسائل سیاسی متاثر میشود و... . میشود آمریکا، ژاپن، کره و کانادا را هم به این مجموعه اضافه کرد و به تحلیل پرداخت. یا مثلاً کشورهای آفریقایی جنوب صحرا را در یک دسته قرار داد و تحلیل کرد. البته کشف نفت در بعضی از کشورهای آن منطقه، مانند آنگولا و گینه استوایی، استثنائاتی را ایجاد کرده است؛ اما به هر ترتیب تحلیل راحتتر است. یا اگر به کشورهای منطقه آمریکای جنوبی و آسیای جنوبشرقی نگاه کنید، ویژگیهای مشترک زیادی را خواهید یافت. نه اینکه در آن مناطق ناهمگونی اقتصادی نیست، آن ناهمگونیهای اقتصادی به
شدتِ ناهمگونیهای موجود در خاورمیانه نیست. تحلیل اقتصادی کشورهای خاورمیانه بیشتر از جهت جبرِ جغرافیایی است تا اشتراکات اقتصادی. کشورهایی مانند افغانستان و یمن در خاورمیانه واقعند که در زمره فقیرترین کشورهای جهان قرار دارند و کشورهایی مانند امارات و قطر که در باشگاه کشورهایی با بالاترین درآمدهای سرانه در جهانند. در این میان هم کشورهایی با درآمد متوسط مانند ایران و ترکیه هستند. این ناهمگونیها فقط از جنس درآمد نیست. شناخت تمام ساختار اقتصادی و قانونی کشوری مثل ایران، هیچ کمکی به شناخت ساختار بازار کشوری مثل ترکیه نمیکند. اگر این هر دو را بدانید، هنوز از کویت هیچ نمیدانید و الی آخر. عامل دیگری که کشورهای منطقه را از بقیه جهان و از همدیگر متمایز میکند، نفت است. نفت مهمترین منبع درآمد کشورهای نفتی منطقه است و اقتصاد کشورهای حوزه خلیج فارس به شدت به آن وابسته است. به همین دلیل، برای پیشبینی آینده اقتصادی کشورهای نفتی خاورمیانه، لازم است که دید خوبی از بازار نفت داشته باشید. اما تاریخ بازار نفت ثابت کرده است که پیشبینی قیمت نفت، چه بر اساس مدلهای اقتصادی و چه بر اساس روند گذشته قیمت سادهاندیشی است؛ و گر
چه قیمت نفت در سالهای اخیر از ثبات نسبی یا روند رو به رشد برخوردار بوده، چیزی که یادآور سالهای 1973 تا 1986 است، اما به همین ثبات هم اطمینانی نیست. یادآوری این نکته لازم است که در نیمه اول دهه 80 میلادی و همراه با افزایش قیمت نفت، کشورهایی مثل کویت و امارات به ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر سرانه درآمد تبدیل شدند. همین کشورها، در پی سقوط قیمت نفت در نیمه دوم دهه 80 و دهه 90 میلادی به کشورهایی با درآمد متوسط تبدیل شدند به طوریکه درآمد واقعی سرانه تمامی کشورهای نفتی خاورمیانه سال 2000 به مراتب از درآمد سرانه واقعی آن کشورها در سال 1980 کمتر بود. همین اتفاق ممکن است دوباره تکرار شود. وابستگی به نفت، نفرینی است که به راحتی نمیتوان از آن خلاص شد.
عامل دیگری که اولاً شرایط کشورهای خاورمیانه را از هم متمایز میکند و ثانیاً پیشبینی اقتصادی را مشکل میسازد عدم ثبات سیاسی است. از این نظر هم خاورمیانه را میتوان به کشورهایی با ثبات نسبی و امنیت قابل قبول از نظر اقتصادی و کشورهای با عدم ثبات سیاسی تقسیم کرد. کشورهایی مانند ایران، امارات، عربستان و ترکیه از ثبات و امنیت نسبی برخوردارند، و کشورهایی مانند یمن، افغانستان، عراق، و در حالت شدید آن سوریه از امنیت بسیار کمتری برخوردارند. عدم امنیت، به خودیخود مانع رشد اقتصادی در آینده خواهد بود. مثلاً عراق را در نظر بگیرید: میتوان به راحتی ادعا کرد که اگر فضای امنیتی در عراق بهبود یابد، این کشور یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی را در دهه آینده تجربه خواهد کرد. به این جهت که عراق درآمد نفتی سرشاری دارد اما درآمد سرانه آن پایین است. به نظر میرسد فساد، سیاستبازی و عدم امنیت همچنان موانعی بر سر راه رشد در این کشور باقی خواهند ماند. بازسازی کشور سوریه، اگر جنگ همین امروز خاتمه یابد و کمکهای خارجی هم به این کشور سرازیر شوند، سالها و شاید دههها طول خواهد کشید. اقتصاد افغانستان هم به شدت به کمکهای خارجی وابسته
است و در صورت کم شدن این کمکها و افزایش ناامنی، احتمالاً به رکود خواهد رفت. اقتصاد ایران به دو طریق دیگر (غیر از امنیت سیاسی و ثبات) به سیاست وابسته است: یکی تحریمهاست که اقتصاد ایران را از هر کشور دیگر منطقه متمایز میکند، و دیگری سیاستهای اقتصادی دولت است که با تغییر دولتها دچار نوسان شدید میشود. در این میان تحریم مهمترین فاکتور در پیشبینی رشد اقتصادی در چند سال آینده است. اگر تحریمها برداشته شوند و فروش نفت و انتقال پول آن آسانتر شود، اقتصاد رشد سریعی را تجربه خواهد کرد. اقتصاد کشورهای نفتخیز جنوب خلیج فارس را میتوان در یک دسته تحلیل کرد. عامل مهم تعیینکننده البته قیمت نفت است. اما با توجه به تجربه دهههای گذشته، این کشورها ذخیرههای ارزی هنگفتی فراهم کردهاند که میتواند برای مقابله با نوسانات موقتی نفت مورد استفاده قرار گیرد. در این میان ذخایر ارزی امارات و عربستان قابل توجه است (ذخیره ارزی این دو کشور هزار و 800 میلیارد دلار تخمین زده میشود). حدس من این است که اقتصاد این کشورها رشد مثبت و باثباتی را در دهه آینده تجربه کنند. اما مساله اصلی اقتصاد این کشورها، که تبدیل سرمایه نفت به
سرمایههای فیزیکی و انسانی و بنابراین گذر از اقتصاد نفتی به اقتصادی بر مبنای سرمایه انسانی و تکنولوژی است، همچنان چالشی در پیش رو خواهد بود. در این میان دو کشور موفقیتهای نسبی در این انتقال داشتهاند. یکی دوبی (بقیه امارات نشانهای از موفقیت در این انتقال به خود نمیبیند) و دیگری قطر است.
باز هم تاکید میکنم که پیشبینی اقتصاد منطقه، به دلیل وابستگی به نفت و چالشهای سیاسی بسیار مشکل است. تحلیل بهتر شاید این باشد که کشورهای منطقه را به صورت انفرادی و با توجه به ریسک سیاسی و اقتصادی تحلیل کرد. مشکل بودن تحلیل البته دلیلی برای عدم تحلیل نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید