چگونه یک شرکت میتواند نبض کسب و کار قصهگویی را به دست بگیرد
جنگ ستارگان، دیزنی و افسانهسازی
از یک کهکشان خیلیخیلی دور تا سینمای انتهای خیابان، جدیدترین قسمت افسانه جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد (The Force Awakens) جدیدترین افسانه جنگ ستارگان، را این کریسمس نمیتوان از دست داد. از همان زمانی که شرکت دیزنی کمپانی لوکاسفیلم (مالک امتیاز فیلم جنگ ستارگان) را در سال 2012 به قیمت 401 میلیون دلار خرید، جنگ ستارگان به چیزی بیش از احیای مجموعه محبوب فیلمهای علمی-تخیلی تبدیل شد. این آخرین نمونه از شیوه به شکوفایی رسیدن دیزنی در دهه گذشته از مجموعه اقتباسهای هوشمندانهاش است. دیزنی پس از خریدن پیکسار، ماروِل و لوکاس فیلم با مهارت در مالکیت معنوی سرمایهگذاری کرد و از طریق آن موقعیت خود را به عنوان رهبر بازار صنعتیسازی افسانهگویی مستحکم کرد. موفقیت آن به دلیل تبحر سهگانهاش در افسانهسازی بر سه محور استوار است: نیروها، فناوری و اسباببازی.
از نیروها شروع میکنیم. اموال دیزنی که از «Thor» گرفته تا «داستان اسباببازی» را شامل میشود، از ابزارهای خوشپوش با ساختار افسانهای بهره میگیرد که به داستانهایشان طنین فرهنگی میبخشد. والت دیزنی خودش دارای درک بصری از قدرت افسانهها بود. جرج لوکاس، خالق جنگ ستارگان، دانشجوی مشتاق جوزف کمپل (اسطورهشناس آمریکایی که از ساختار «monomyth» استفاده کرد که در آن قهرمان فیلم به تماسی پاسخ میدهد) به کمک یک شخصیت راهنما به جهانی دیگر سفر میکند، از آزمایشهای مختلف جان سالم به در میبرد و سربلند بیرون میآید. هر دو فیلمساز با موفقیت از اساطیر و فرهنگ عامیانه بهره گرفتند. شرکت مارول یونیورس حتی فراتر نیز میرود و مستقیماً اساطیر یونانی-رومی و نوردیک را به خدمت میگیرد. (این امر اشتیاق وافر دیزنی را برای اجرای قانون مالکیت معنوی، و احتمالاً تمدید همیشگی حق کپیرایت، تا حدودی مضحک جلوه میدهد.) مکانیکهای درونی اسطورهها در طی قرنها تغییری نکرده است، اما فناوریای که از آن بهره میبرند تغییرات زیادی یافته است. این امر دومین حوزه تبحر دیزنی را نشان میدهد. در روزگار هومر، افسانهها به صورت اشعار حماسی منتقل
میشدند؛ اسطورهسازان نوین استفاده از گرافیک کامپیوتری، جلوههای تصویری، پروژکشن سهبعدی همراه با صدای پیرامونی و انتشار اینترنتی ویدئو را بر سایر موارد ترجیح میدهند. زمانی که دیزنی لوکاس فیلم را خرید، تنها حق جنگ ستارگان را کسب نکرد؛ بلکه Light & Magic صنعتی را نیز به دست آورد که یکی از بهترین کارگاههای جلوههای تصویری است و فناوری ویزارد آن برای مجموعه فیلمهای انتقامجویان (Avengers) مارول و نیز حماسه جنگ ستارگان حیاتی است. و زمانی که دیزنی به دلیل تغییر رویکرد دیگران به سوی انیمیشن دیجیتالی عقب ماند، توانست با زیرکی برند فیلمسازی خود را با خرید پیکسار (شرکتی که در این زمینه پیشرو است درست همانطور که دیزنی در زمینه انیمیشنهای رسمشده با دست پیشرو است) جبران کند. بهعلاوه، اسطورههای نو به اشکال مختلف رسانهای میآیند. دنیای مارول و جنگ ستارگان در فیلمهای دنبالهدار، مجموعههای تلویزیونی، کتابها، رمانهای گرافیکی و بازیهای ویدئویی وقایعنگاری میشوند. طرحهای مارول تا نیمه سال 2020 مشخص شدهاند.
اما این روزها از اسطورهها انتظار میرود به شکل اسباببازی و وسایل مکانیکی مهیج در پارکهای بازی درآیند. این سومین اصل لازم برای اسطورهسازی است. بار دیگر، والت دیزنی راهبر بود و گواهی حق اختراع میکی ماوس و دیگر شخصیتها را از دهه 30 میلادی گرفت و پارک دیزنی لند را در سال 1955 افتتاح کرد. آقای لوکاس به کالاهای مرتبط با شخصیتهای سینمایی بعد تازهای بخشید و در ازای دریافت تمام حقوق بازرگانی جنگ ستارگان کاهش دستمزد کارگردانی را پذیرفت (معاملهای که هدفش کسب میلیونها دلار بود). آن حقوق هماکنون متعلق به دیزنی است، و بیشترین درآمد را از آنها دارد: انتظار میرود تنها در سال آتی فروش کالاهای مربوط به
«The Force Awakenes» از اسباببازی گرفته تا لباس تا پنج میلیارد دلار برسد. طبق گزارش گروه NPD از شرکت تحقیقات بازار، در کل، از سال 1977 کالاهای جنگ ستارگان بیش از 32 میلیارد دلار درآمد ایجاد کرده است. حتی هری پاتر و جیمز باند در مقایسه با آنها تنها به گلهدارانی ژولیده میمانند.
آن فرانشیزهای دیگر یادآوری میکنند که رویکرد دیزنی منحصر به فرد نیست. استودیوهای دیگر تمام تلاش خود را میکنند تا از این رویکرد تقلید کنند. اما دیزنی بعضی از ارزشمندترین اموال را در اختیار دارد و از آنها بیشترین بهرهبرداری را میکند. این به خصوص در مورد جدید کردن و بستهبندی مجدد فرانشیزهایش است که هدفش تشویق بزرگسالان برای رسیدن به علایق دوران کودکیشان و در نتیجه معرفی آنها به فرزندان خود است. این یک دلیل است که چرا پیکسار (که فیلمهایش مورد علاقه نسلهای مختلف است) تناسب خوبی دارند. اکنون نسل بعدی دارند از طریق والدین نوستالژیک خود با جنگ ستارگان آشنا میشوند. و همزمان، دیزنی فرانشیزهای خود را با افزودن برندهای فرعی که برای یک گروه سنی خاص جذاب است، گسترش میدهد: مثلاً مجموعههای تلویزیونی کودکان برگرفته از جنگ ستارگان یا حکایتهای بزرگسالانهتر و تاریکتر از دنیای مارول، مانند «Daredevil» و مجموعه «جسیکا جونز» در نت فلیکس.
باید، یا نباید- امکان امتحان کردن وجود ندارد
چه چیزی قدرت تمام این اسطورهشناسی مدرن را توضیح میدهد؟ دلیل آن چیزی بیش از داستانگویی کهن، فناوری هوشمندانه و بازاریابی قوی است. و این میتواند پوچی به جای مانده از افول مذهب در جهانی سکولارتر را تا حدی پر کند. اما این امر نشاندهنده ترسهای امروزی است. فیلم «جنگ ستارگان» اصلی، که در آن گروهی از شورشیان بیباک ابرقدرتهای فناوری را شکست میدهند، برداشتی مشابه از جنگ ویتنام است. دنیای مارول، که در اصل محصول دوره جنگ سرد است، در جهان شدیداً نظارتی و بیاعتمادی فتنهجویانه دولتها، شرکتهای بزرگ و قدرت فناوری پس از حادثه 11 سپتامبر به خوبی با سینما سازگار شد. در زمانهای خاصی، هنگامی که دولتها و ارتش به نظر میرسد از ایمن نگه داشتن یا راستگو ماندن ناتواناند، مخاطبان با تصور آمدن ابرقهرمانانی که برای نجات آنها میآیند، آرامش مییابند. اساطیر نوین نیز دارای قدرت متحد کردن افراد از نسلها، گروههای اجتماعی و فرهنگی مختلف هستند و چارچوبی از ماخذ مشترک ایجاد میکنند حتی زمانی که شکلهای دیگر استفاده از رسانه از هم گسستهتر
میشود.
در نهایت، این اساطیر نوین نیز بسیار فریبنده هستند زیرا بر نیازهای اولیه انسان دست میگذارند- نیاز به مامن، رستگاری و هماهنگی. از این منظر آنها همانند پلتفورمهای رسانههای اجتماعی هستند که از فناوری برای صنعتیسازی تعاملات اجتماعی بهره میگیرند. به همین ترتیب، اسطورهسازی نوین، اگرچه به ابزارها و تکنیکهای جدید وابسته است، حقیقتاً دارد همان دکمههایی را روشن میکند که در ذهن انسانهای عصر حجر بود. این همان چیزی است که والت دیزنی به فراست دریافته بود- و موردی که شرکت تاسیسشده توسط وی دارد از آن با کارآمدی بهرهبرداری میکند.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید