نرخ بیکاری زنان؛ ۱۹درصد
چرا زنان بیکارتر از مردانند؟
دیر زمانی است که قصه شاغل بودن زنان و موانع بر سر راه آن یکی از دغدغههای اصلی اقتصاددانانی است که اعتدال جنسیتی در محیط کار را یکی از نشانههای بلوغ اقتصادی کشورها قلمداد میکنند.
دیر زمانی است که قصه شاغل بودن زنان و موانع بر سر راه آن یکی از دغدغههای اصلی اقتصاددانانی است که اعتدال جنسیتی در محیط کار را یکی از نشانههای بلوغ اقتصادی کشورها قلمداد میکنند. این مساله به خصوص در کشورهای در حال توسعهای چون ایران اهمیت ویژهای دارد زیرا زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور میتوانند سهم بسزایی در روند رشد و توسعه اقتصادی کشور ایفا کنند. مسالهای که به دلیل هنجارها، ارزشها و تفکرات غالب در کشور تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته و مشکل بیکاری زنان (حتی زنان تحصیلکرده) کماکان یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران است. به منظور تحلیل دقیق وضعیت اشتغال زنان در ایران در بخش اول به بررسی آماری جمعیت زنان تحصیلکرده و آمار مربوط به اشتغال و توزیع جنسیتی مشاغل میپردازیم و سپس در بخش بعد به بررسی دلایل پایین بودن نرخ اشتغال زنان خواهیم پرداخت.
بر اساس آمار منتشره توسط مرکز آمار ایران جمعیت کشور تا پایان سال 1391 حدود 4/76 میلیون نفر بوده است که از این تعداد 5/50 درصد را مردان و 5/49 درصد را زنان تشکیل میدهند. این در حالی است که دادههای موجود در زمینه نرخ مشارکت اقتصادی زنان و مردان (این نرخ از تقسیم تعداد جمعیت فعال به کل جمعیت کشور به دست میآید) تا پایان سال 1391 حاکی از وجود یک شکاف 7/47 واحدی در جمعیت 10ساله و بالاتر و یک شکاف 7/52 واحدی در جمعیت 15ساله و بالاتر است. جزییات بیشتر در مورد این دادهها را میتوانید در جدول 1 مشاهده کنید.
همین منبع نرخ بیکاری زنان را تا پایان سال 1391 در حدود 20 درصد و نرخ بیکاری مردان را در حدود 11 درصد اعلام کرده است. این آمار وقتی نگرانکننده میشود که نگاهی به وضعیت بیکاری در مناطق شهری و روستایی در نمودار 1 بیندازیم؛ 2/23 درصد زنان شهری بیکارند، در حالی که تنها 9/10 درصد زنان روستایی بیکارند. برخی آمارهای غیررسمی حاکی از این هستند که نرخ بیکاری در بین زنان تحصیلکرده بالغ بر 40 درصد یا حتی بیشتر است.
این در حالی است که روند نسبت جنسیتی تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهها، که در نمودار 2 شاهد آن هستید، حاکی از افزایش چشمگیر تعداد زنان تحصیلکرده در مقایسه با مردان در دوره 1367 تا 1389 است. نسبت جنسیتی تحصیلکردگان از تقسیم تعداد دانشجویان پسر بر تعداد دانشجویان دختر به دست آمده است. شاید بسیاری با دیدن این نمودار یاد تبعیض جنسیتی در دانشگاهها در سالهای اخیر بیفتند که بهزعم سیاستگذاران به دلیل برقراری تعادل جنسیتی در محیطهای آکادمیک بوده است، اما دو نکته مهم در این سیاستگذاری مغفول مانده است. اول اینکه تنها بر اساس عدد و رقم نمیتوان با اجرای یک سیاست بدون تعقل کافی جلوی ورود دختران به دانشگاه را گرفت، بلکه این سیاست وقتی کارا خواهد بود که با مطالعه عوامل موثر بر افزایش تمایل دختران و کاهش تمایل پسران به تحصیل، راهکاری اصولی برای این موضوع یافت. دوم اینکه بهرغم افزایش پیوسته تعداد دختران در دانشگاه، هنوز هم نرخ باسوادی زنان از مردان کمتر است و این مساله به خصوص در مناطق روستایی قابل تامل است. برای مشاهده جزییات بیشتر در مورد نرخ باسوادی زنان و مردان در مناطق شهری و روستایی لطفاً به جدول 3 مراجعه
کنید.
چرا زنان بیکارترند؟
بدون شک، مشکلات و موانع موجود در بحث اشتغال زنان بیش از هر عاملی تحت تاثیر شرایط عمومی اقتصاد کشور است. بنابراین، از منظر تحلیل اقتصاد کلان نمیتوان دلایل مجزایی برای افزایش نرخ بیکاری بین زنان در مقایسه با مردان مطرح کرد. تحریمهای اقتصادی و رکود تورمی در اقتصاد ایران که به انزوای بخش تولیدی و عدم رقابتپذیری آنها در بازار جهانی انجامیده است، تقاضا برای نیروی کار را کاهش داده است. این اتفاق به اضافه افزایش عرضه نیروی کار وضعیت کاملاً اسفباری را در بازار کار ایران به وجود آورده است. افزایش عرضه نیروی کار نیز دلیلی ندارد جز افزایش جمعیت در سن کار، که علیالقاعده فارغالتحصیلان دانشگاهی و فارغان از خدمت سربازی بخش بسیار بزرگی از آن را تشکیل میدهند.
در کنار این عوامل، نباید از تاثیر عوامل فرهنگی، اعتقادی، مذهبی و هنجارهای حاکم در جامعه به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها غافل شد. فرهنگ مردسالاری اکثریت قریب به اتفاق مردان سیاستگذار و تصمیمگیرنده، که شایستهسالاری را به فراموشی میسپارد باعث شده بسیاری از زنان توانمند ایرانی سالها در حسرت یافتن شغلی متناسب با علایق، تحصیلات و شأن و جایگاه اجتماعی خود باقی بمانند. این واقعیت زمانی دردناکتر میشود که دریابیم با وجود عادلانهتر شدن محیطهای کاری به لحاظ جنسیتی، هنوز هم تعداد زنان در مشاغل مهم مدیریتی بسیار اندک و در مقایسه با کشورهای توسعهیافته در مرز فاجعه قرار دارد.
اما مشکل به همین جا ختم نمیشود. تصمیم برخی زنان کارا و شایسته برای خانهنشینی به دلایلی همچون مخالفت همسر یا عدم نیاز مالی باعث شده است نرخ مشارکت اقتصادی زنان بسیار کمتر از مردان باشد. برخی از مطالعات رفتاری در کشورهای در حال توسعه به این نتیجه رسیدهاند که زنان در خاورمیانه به دلیل برخی باورها که ریشه در نگاه سنتی آنان دارند، محیط خانه را به محیط بیرون ترجیح میدهند، چرا که این تفکر در آنان نهادینه شده که «محیط کار ناامن است» یا «زنان در خانه مفیدترند» یا «وظیفه اصلی زن تربیت نسل است» در حالی که تفکر مدرن اقتصادی نقش زن و مرد را در بالندگی جامعه و خانواده مساوی میداند و هیچ تبعیضی برای زن و مرد در محیط کار و خانه قائل نیست.
به نظر نگارنده یکی از مشکلاتی که مخصوصاً در سالهای اخیر باعث هجوم سیلی از زنان تحصیلکرده به بازار کار شده است، نظام ضدانگیزش حاکم بر بازار کار ایران است. سیل جوانان جویای کار که پس از مدتهای طویل جستوجو در بازار کار ناامید و مستاصل میشوند راهی جز ورود به دانشگاه ندارند، به زعم خود با این انتخاب شانس خود را برای حقوق بالاتر تا پایان عمر افزایش میدهند؛ غافل از اینکه تنها ناامیدی را چند سال دیگر اما این بار تلختر باید به جان بخرند. این قضیه برای دختران علاقهمند به ورود به بازار کار که از ابتدا بیمهری را با رنگ و لعاب عمیقتری حس میکنند کمی جدیتر است... آنها به دانشگاه میروند تا بخت و اقبال خود را برای یافتن کار بهتر بیازمایند، اما همان طور که زبان آمار گویاست، پس از فارغالتحصیلی نیز بازار کار چندان روی خوشی به آنان نمینمایاند.
دیدگاه تان را بنویسید