آیا افزایش مساحت باغداری در بحران آب منطقی است؟
رونق باغداری در بیآبی
گزارشهای مرکز آمار از رونق باغداری و افزایش محصولات باغی در دوران بیآبی خبر میدهد؛ خبری که هم میتوان آن را از منظر افزایش تولیدات کشاورزی و افزایش رشد اقتصادی در بخش کشاورزی تحلیل کرد و هم آن را نشانه مطلوبی دانست یا از منظر کشاورزی سنتی و دامن زدن بیشتر به هدررفت آب در دوران بیآبی تفسیر کرد.
گزارشهای مرکز آمار از رونق باغداری و افزایش محصولات باغی در دوران بیآبی خبر میدهد؛ خبری که هم میتوان آن را از منظر افزایش تولیدات کشاورزی و افزایش رشد اقتصادی در بخش کشاورزی تحلیل کرد و هم آن را نشانه مطلوبی دانست یا از منظر کشاورزی سنتی و دامن زدن بیشتر به هدررفت آب در دوران بیآبی تفسیر کرد.
اما گزارش مرکز آمار چه نشانههای مثبت و منفی به ما میدهد؟ این گزارش میگوید مساحت باغها و قلمستانهای کشور طی 30 سال گذشته یعنی از سال 1364 تا 1394 از یک میلیون هکتار به 8 /1 میلیون هکتار افزایش یافته است یعنی رشد حدود دو برابری. از این میان حدود 69 درصد فضای باغها به باغهای تکمحصولی اختصاص دارد و 30 درصد دیگر دارای باغهای چندمحصولی است.
بخش دیگر این گزارش به مساحت باغها اشاره میکند چون یکی از مشکلات حوزه کشاورزی پراکندگی و خرد بودن زمینهای کشاورزی است؛ امری که سبب میشود بهکارگیری سیستمهای پیشرفته برای کشاورزان مقرون به صرفه نباشد و کشاورزان با روشهای سنتی در یک فضای کوچک در حد تامین معیشت خود به کار زراعت مشغول شوند و در پی افزایش ارزشافزوده بخش کشاورزی یا مدرن بودن سیستمهای آبیاری یا مراحل کاشت و داشت و برداشت نباشد. این گزارش نشان میدهد 5 /18 درصد مساحت باغها و قلمستانهای کشور کمتر از یک هکتار هستند، 9 /47 درصد مساحت باغها در مساحت یک تا پنج هکتار و 6 /33 درصد در مساحتی بیش از پنج هکتار بهرهبرداری میشود.
اما نکته دیگری که در این میان وجود دارد و یکی از سوالات اصلی است این است که آیا در شرایطی که کشور با مساله کمآبی مواجه است و به گواه همه گزارشها، بخش کشاورزی یکی از خورندهها و هدردهندههای اصلی منابع آبی در ایران است، آیا افزایش مساحت باغها امر مثبتی تلقی میشود یا منفی، آیا در چنین شرایطی باید کشت محصولات باغی را ادامه داد یا خیر اما در مساله کشاورزی تنها مساله مورد توجه آب نیست. کشاورزی و باغداری یکی از عوامل اصلی است که باعث ماندن روستاییان در روستاها میشود و از تخلیه بیش از حد روستاها و مهاجرت به شهرها جلوگیری میکند. گزارش مرکز آمار نگاهی هم به این مساله دارد. اگرچه این گزارش مستقیماً عنوان نکرده که چه میزان از باغها در روستاها و چه میزان در شهرهاست، اما این گزارش میگوید از مجموع 8 /1 میلیون هکتار باغ و قلمستان 3 /1 میلیون هکتار آن در اختیار خانوارهایی است که محل سکونت آنها واقع در همان شهر یا آبادی است و حدود 2 /5 میلیون نفر را شامل میشود. همچنین این گزارش میگوید از 6 /4 میلیون نفر از اعضای خانوارهای بهرهبردار از باغهای کشور که سن آنها بیش از 10 سال است، 1 /1 میلیون نفر آنها شغل اصلیشان
باغداری است. به عبارتی باغداری شغل اصلی 1 /1 میلیون نفر است. همین مساله سبب میشود که نتوان تنها به مساله بحران آب توجه و باغداری را با اتکا به بحران آب محکوم کرد. از طرف دیگر یکی از موضوعات اصلی در حوزه کشاورزی توجه به مساله امنیت غذایی است. اگرچه این موضوع نیز جای بحث فراوان دارد و باید دید چه میزان از نیاز به محصولات کشاورزی باید در داخل تامین شود و چه میزان را میتوان وارد کرد.
از طرفی مساله دیگر این است که آیا در افزایش فضای باغداری به ظرفیتها و ویژگیهای اقلیمی ایران توجه شده است؟ چون بر اساس این گزارش 62 درصد تولیدات باغی کشور به ترتیب مربوط به هفت استان مازندران، فارس، کرمان، آذربایجان غربی، قزوین، آذربایجان شرقی و خراسان بوده است. در پرونده پیش رو به این سوالات پاسخ داده شده است که آیا افزایش مساحت باغداری مثبت است یا منفی؟ آیا در این افزایش به ویژگیهای اقلیمی توجه شده و اینکه کشاورزی و باغداری در بحران آب چه نقشی دارد؟
دیدگاه تان را بنویسید