گفتوگو با شهاب جوانمردی درباره «فناپ» و الزامات توسعه آیسیتی در ایران
دولت حکمرانی کند، نه حمایت
مهمترین درخواست ما در بخش خصوصی از دولت این است که حمایت نکنند. دولت حکمرانی خوبش را انجام دهد. یعنی مقرراتزدایی کند. خیلی از کارها اگر از سوی دولت انجام نشود، باعثمیشود مسیر بسیاری از کسب و کارها به سوی بخش خصوصی باز شود.
شهاب جوانمردی یکی از مدیران موفق حوزه ITC در ایران است. جوانمردی پیش از ملحق شدن به فناپ فعالیتهایی نظیر تاسیس مدرسه علامه حلی ۲، مدیریت پروژههایICT فرودگاه امام، تاسیس باشگاه روباتیک جوانان و بنیاد توسعه فردا را در کارنامه خود داشته است. وی از سال ۸۵ تاکنون مدیریت شرکت فناپ (فناوری اطلاعات و ارتباطات پاسارگاد) را بر عهده داشته است. ممکن است بسیاری از شما با فعالیتهای این شرکت آشنایی نداشته باشید اما به احتمال بسیار زیاد محصولات این شرکت به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در زندگی شما تاثیر داشتهاند. فناپ در بسیاری از پروژههای زیرساختی ICT از جمله سامانه جامع بانکی فناپ، نصب و راهاندازی سیستم سرعتسنج بزرگراهی، اولین کریدور ITS کشور در محور تهران-مشهد، کنترل مکانیزه محدوده طرح ترافیک تهران و بسیاری از پروژههای بزرگ زیرساختی دیگر فعالیت کرده است. در سال ۹۳ بر اساس آخرین رتبهبندی سازمان مدیریت صنعتی، فناپ رتبه ۱۵۴ را در میان شرکتهای ایرانی کسب کرد و باید توجه داشت که در این لیست بانکها، موسسات مالی و اعتباری و حتی شرکتهای نفتی وجود دارند. رتبه ۱۵۴ در حالی است که نسبت به سال گذشته فناپ ۳۵ پله
صعود داشته و فروشی معادل با 4259/4 میلیارد ریال داشته است.
فعالیتتان با فناپ از کجا آغاز شد؟
من در شهریور سال 85، یعنی زمانی که 8 الی 9 ماه از تاسیس فناپ میگذشت، به این مجموعه پیوستم. در آن زمان فناپ 20 تا 25 نفر نیرو بیشتر نداشت. من به عنوان قائممقام مدیرعامل در مجموعه مشغول به کار شدم. در آن مقطع مدیرعامل به من گفتند برای تحصیل به خارج از کشور میروند. یک سالی در این مجموعه به عنوان قائممقام فعال بودم تا ایشان بتوانند فعالیتها و برنامهریزیهایشان را انجام بدهند و پس از آن مدیرعامل شدم.
فناپ کار خود را از کجا آغاز کرد؛ این مجموعه چگونه شکل گرفت؟
فناپ اولین بار از طریق طرح کسب و کار بانک پاسارگاد شکل گرفت. بانک پاسارگاد از بدو تاسیس خود، فناپ را از دو وجه طراحی کرده بود. در بعد اول؛ در طرح این بانک پیشبینی شده بود که بانک، تبدیل به بانک بزرگی خواهد شد و آنچه در آینده مزیت یک بانک نسبت به سایر بانکها خواهد شد، زیرساختهای آن بانک، در حوزه فناوری است. تصور درستی هم بود. بیتوجهی یا توجه ناکافی به این بخش، در حال حاضر آن را پاشنه آشیل بسیاری از بانکها کرده است. فناپ طراحی شده بود تا همراه و همگام با بانک، مسوولیتها را بر عهده بگیرد. البته در آن زمان هم فناپ به عنوان یک سرویس تامینکننده صفر برای بانک طراحی نشده بود. پنج هلدینگ زیرمجموعه بانک طراحی شده بود که یکی از آنها هلدینگ ICT بود. فناپ اولین شرکتی بود که زیرمجموعه این بانک، در دیماه سال 84 تاسیس شد تا توامان مسوولیت شکلدهی به این هلدینگ را نیز داشته باشد.
بانک پاسارگاد در حال حاضر از سیستم شما استفاده میکند؟
در حال حاضر بله. اما از بدو شروع چنین نبود. سه سال بعد از تاسیس، این اتفاق افتاد.
آیا کل بانکهای کشور از این سیستم استفاده میکنند؟
نه، چند تامینکننده در سطح کشور فعالیت میکنند. ما در بانکهای پاسارگاد، توسعه تعاون، قرضالحسنه رسالت، گردشگری، موسسه اعتباری آرمان و بخشی از بانک رفاه مشغول به فعالیت در سیستم بانکی کشور هستیم.
فناپ نام آشنایی در اکوسیستم است، اما کمتر کسی از حوزه فعالیتی آن مطلع است. کمی در خصوص دایره فعالیتهایتان توضیح میدهید؟
شعار مجموعه فناپ تحقق سرزمین هوشمند است. ما تمرکز خود را در برنامههای مختلف استراتژیکیمان برای تحقق این ایده و آرمان گذاشتهایم. ما برای اینکه بتوانیم به یک سرزمین هوشمند دست پیدا کنیم باید شهر هوشمند، سازمان هوشمند و شهروند هوشمند داشته باشیم. منظور ما از سازمان در این بخش، اعم از دولت و بخشهای عمومی و... است. ما در شش شاخه فعالیتهای خود را متمرکز کردهایم. متقدمترین حوزه فعالیتی ما، حوزه فایننشال (عملکرد مالی) است که به ارائه زیرساختهای حوزه صنعت مالی به ویژه در بخشهای بانک، بیمه، بازار سرمایه و آنچه مورد نیاز یک نهاد مالی است، میپردازد. در این حوزه در حال تولید و بهرهبرداری هستیم. بخش زیادی از گردش اقتصادی کشور در این بخش اتفاق میافتد. هرچه سرعت گردش پول، شفافیت و سهولت دسترسی ذینفعان افزایش یابد، کمک بیشتری به توسعه یا تکمیل زیرساختهای فناوری و غیرفناوری در کشور خواهد شد. پرداخت الکترونیک، بخش بعدی فعالیتهای ما را دربر میگیرد. نگاه ما به مسائل از
بدو تاسیس تراکنشمحور بوده است. یعنی اصولاً تلاش کردهایم تا دنیا را با یک نگاه تراکنشی تعبیر و تفسیر کنیم. تراکنش میتواند یک تراکنش مالی باشد یا هر تراکنشی که بعدها امکان ترجمه و تفسیر مالی داشته باشد. به عنوان مثال در حوزه ترافیک، جابهجایی خودروها، فواصل دیتا و هر چیزی که در دنیای ما بشود از آن تعبیر و تفسیر مالی کرد، یک تراکنش است. در بخش پرداخت، به دنبال توسعه زیرساختهای پرداخت الکترونیک، در حوزههای مجازی، اینترنت، موبایل و هرگونه مدیایی که در پرداخت سنتی مورد استفاده قرار میگرفته است، هستیم. حوزه دیگری که برای فعالیت در نظر گرفتهایم، توسعه زیرساختهای نرمافزاری اینترپرایز، ERP و... است. شاید آنچه مدنظرمان است بهطور خاص، حوزه فایننشال که ERP خاص میگیرد، باشد؛ ولی در صنایع دیگر هم به دنبال ارائه ERP، به خصوص مقیاس بزرگ هستیم. نمیخواهیم به دنبال مدیوم سایز باشیم. با عزم راسخ در سال جدید، به دنبال دو حوزه تلکام و اخذ لایسنسهای جدیدی هستیم که به نوعی اعلام و منتشر شدهاند.
حوزه دیگر فعالیتهای ما سلامت الکترونیکی است. ما به دنبال تحقق سلامت هوشمند هستیم. بهطور کلی میخواهیم با توجه به ساختارها، سازماندهی و موقعیتی که در بازار به عنوان یک پیمانکار عمومی در اختیار داریم در پروژههای IT کشور ورود کنیم. گاهی به عنوان پیمانکار EPCF وارد میشویم. یعنی یک پروژه را از مراحل ابتدایی و طراحی به دست گرفته و پس از تدارک کلیه کارهایش به مرحله اجرا درمیآوریم. زمانی که میگوییم EPCF یعنی حتی تا مرحله تامین مالی پروژه نیز پیش میرویم.
این ادبیات شاید در حوزه IT جا نیفتاده باشد و این سوابق به پروژههای عمرانی و صنعتی بازگردد؛ ولی باید بپذیریم که پروژههای IT کمکم صاحب قد و قواره میشوند و لازم است مجموعههای بزرگ ICT خودشان را برای ساماندهی یک پروژه بزرگ ساماندهی کنند.
چشمانداز شهر، سازمان و شهروند هوشمند را کمی بسط میدهید؟
ابتدا از شهر هوشمند شروع میکنم. وقتی در یک شهر به عنوان شهروند زندگی میکنید، اگر زیرساختهای فناورانه شهر، برای تبادل اطلاعات، تسهیل ترافیک، اطلاعرسانی به موقع به شهروندان نسبت به آنچه در شهر میگذرد و هرگونه اطلاعاتی که نیاز زندگی شهروندان است به آنها داده شود، شهروندان زندگی روانتر، سادهتر و کمدغدغهتری خواهند داشت. با نگاه فناورانه شهر هوشمند شکل میگیرد. شما به عنوان یک ساکن شهر، از چه مسائلی رنج میبرید؟ زمانی که از خانه خارج میشوید نمیدانید اتوبوس چه زمانی خواهد رسید؟ در چه شرایطی سوار خواهید شد، وضعیت ترافیک و آب و هوا چگونه است؟ شاید اگر به موقع این اطلاعات به دست شما برسد، در زندگی شما تاثیرگذار باشد. شما از خانه که خارج میشوید نیاز دارید تا بتوانید به امکانات سختافزاری هوشمندتان دسترسی داشته باشید. ما بهطور جسته و گریخته نمودهایی از این فناوری را در سطح شهر و کشورمان میبینیم؛ اما هنوز به شکل یک سیستم یکپارچه و قابل اعتماد گسترش نیافته است و ضریب نفوذ آن در همه اقشار جامعه دیده نمیشود. البته نگاه ما در شهر
هوشمند این نیست که مظاهر فناوری روی در و دیوار شهر دیده شود بلکه میخواهیم به عنوان یک شهر، بهترین امکانات برای یک شهروند مهیا باشد.
به عنوان مثال شما در ساعاتی از روز ممکن است به ATM مراجعه کنید و شبکه شتاب قطع باشد. مردم ما، مدام با معضلات فناوری درگیر هستند. پشت چراغ قرمز، با قطعی سیستم روبهرو میشوند. مردم بیشتر از اینکه از لذت فناوری بهرهمند شوند با نبود یکپارچگی در سیستم، از معضلات رنج بردهاند.
در سازمان هوشمند نیز، چه به عنوان مشتری و چه به عنوان ذینفع ما به دنبال تصویر فناوری در سازمان هستیم. گاهی میبینیم که فناوری، تصویرگر سازمان نشده و در کنار دست آدمها نشسته و به عنوان بهرهوری، آموزش و... استفاده غیرمفید از آن میشود یا اصلاً مورد استفاده قرار نمیگیرد. شما از بدو ورودتان به سازمان نمیدانید چه کسی، چطور و چه زمانی کار شما را راه خواهد انداخت. برای ذینفعان از جمله کارمندان نیز چنین است. اگر در راس سازمان قرار بگیرید چقدر نسبت به آنچه در سازمان شما میگذرد اطلاعات و ابزار تصمیمگیری خواهید داشت؟ چقدر زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری به شما کمک خواهد کرد؟ برای زیرساختها صد درصد هزینههای متعدد و متکثری میشود ولی به دلیل اینکه نرمافزارها، سازمانافزارها و مغزافزارها برای بهرهبرداری آماده نشدهاند عموماً استفاده چندانی نمیتوان از آنها کرد.
آیا در کشورهای دیگر نیز فعالیت میکنید؟
در شرایط فعلی، طی دو سه سال اخیر ما عمده فعالیت خود را بر روی نیازمندیهایمان برای تدارک پروژهها و امکانات مورد نیازشان قرار دادهایم. این به نوعی یک بازرگانی است. در سالهای اخیر فضا بازتر شده و توانستهایم وارد بازار کشورهای دیگر شویم و صدور خدمات داشته باشیم. در حال حاضر روی دو سه کشور، تمرکز جدیتری برای خدمترسانی داریم. برای این کار ابتدا بازارسنجی میکنیم. در یکی دو نقطه نیز به دنبال توسعه زیرساختی در حوزه پرداخت هستیم. پایلوتهایی را نیز اجرا کردهایم تا بتوانیم لایسنسهای لازم را نیز در آنجا اخذ کنیم و فعالیت جدیتری در این بازارها داشته باشیم.
آیا به این اعتقاد دارید که حضور دولت در پشت طرحها امکان موفقیت آنها را کمرنگ میکند؟
مهمترین درخواست ما در بخش خصوصی از دولت این است که حمایت نکنند. دولت حکمرانی خوبش را انجام دهد. یعنی مقرراتزدایی کند. خیلی از کارها اگر از سوی دولت انجام نشود، باعث میشود مسیر بسیاری از کسب و کارها به سوی بخش خصوصی باز شود. سیاستگذاری غلط در این حوزه مانع است. تزریق پول در حوزه استارتآپ مانع ایجاد میکند. یک پول مفت و ارزان، بدون هیچ پاسخگویی نباید به یک بخش وارد شود. قبول دارم که نگاه حمایتی است، اما این حمایت اشتباهی است. نباید پول مستقیم تزریق شود. هرچه این سوبسیدها غیرمستقیمتر باشد، یعنی اجازه دادهایم در این فضا تحرک بیشتر و واقعیتری اتفاق بیفتد. ما امروز با مالیات بر ارزش افزوده روبهرو هستیم. این در همه جای دنیا وجود دارد اما باید به این هم توجه داشت، منی که باید هر سه ماه یک بار مالیات بر ارزش افزودهام را پرداخت کنم، آیا هر سه ماه یک بار وصول مطالبات دارم؟ من نیازی به حمایت ندارم اما باید امکان دریافت مطالباتم را داشته باشم یا حتی امکان تهاتر داشته باشم. مطالبات من در گوشهای خاک
میخورد و من ناچارم برای پرداخت مالیات بر ارزش افزوده خود وام بگیرم. این عقلایی نیست. در این شرایط هم باید یک سرویس ارزان، قابل اطمینان و اتکا با یک سرمایهگذاری بلندمدت انجام دهم تا بتوانم هم مشتریانم را راضی و خوشحال نگه دارم و هم به کار خود ادامه دهم.
در حال حاضر در ایران شفافیت وجود ندارد یا بسیار کم است. تعدادی از مدیران فعالیتهای آنلاین معتقدند ممیزیها نگاه بدی دارند. شما ریشه این مساله را کجا میبینید؟ چه راهکاری برای حل این معضل پیشنهاد میکنید؟
با دو دسته شرکت مواجه هستیم. یکسری شرکتهای قدیمی و جاافتادهای در صنایع کشور هستند که عمدتاً گزارش دارند یا اگر گزارش نمیدهند من این را بنا به قوانین و مقرراتی که به خوبی پیاده نشده و به وضع اقتصادی و تورم مرتبط میدانم. به نظرم اگر مسائل اقتصادی رفع شود این مساله حل خواهد شد. گروه دیگر شرکتهای نوپایی هستند که در حوزه IT و انرژی مارکتها فعال هستند. طبق قوانین کشور میتوانند رشد کنند و برای اینکه به یک ثبات برسند از یکسری معافیتها نیز برخوردارند. ولی متاسفانه این قوانین اجرایی نمیشود. شرکتهای IT سالهاست که در شهرهای بالای 300 هزار نفر معاف از مالیات هستند ولی باید عملاً مالیات خود را پرداخت کنند.
دولت تلاش میکند ضمن بحثهای دانشبنیانی که طرح میکند قانون خود را دور زده و موقعیتی را بسازد تا شرکتها امکان رشد داشته باشند. این شبهه در ذهن ایجاد میشود که این شرکتها تنها نهالی هستند که قد کشیدهاند و ریشه ندواندهاند. در حالی که اگر اجازه بدهیم این شرکتها جان بگیرند، میتوانند بخشی از بار تامین مشاغل در کشور را بر دوش بکشند و بخشی از تامین منابع مالیاتی کشور را بر عهده بگیرند. باید اجازه بدهیم کمکم با مسائل آشنا شوند. اجازه رشد، صادرات و... به آنها بدهیم. این نفع بیشتری برای دولت دارد تا اینکه امروز اجازه نفس کشیدن به آنها ندهیم.
بدتر از مالیات، وضعیت بیمه است. مالیات در کشور ما بدتعریف است. قبول دارم که دولت از طریق مالیات گذران امور میکند؛ اما یک روند ظالمانه در سیستم بیمه کشور وجود دارد که بر این اساس طی یک قرارداد من باید درصدی از آن قرارداد را، بدون آنکه سرویسی دریافت کنم، به مثلاً تامین اجتماعی اختصاص بدهم. مدام جریمه، دیرکرد، تهدید و... من موظف هستم لیست بیمه خود را رد کرده و هزینههای لازم را پرداخت کنم. این کار را هم انجام میدهم اما تهدید به بلوک کردن یک قرارداد یعنی چه؟
سازمان تامین اجتماعی بهخودیخود یک سازمان ورشکسته است. به من ارتباطی ندارد هلدینگی درست کرده و وارد هر صنعتی شده است. دولت باید به کار خود برسد و اینها را ساماندهی کند. اگر این اتفاق بیفتد من بخش خصوصی هم امکان حرکت پیدا میکنم. مگر از یک قرارداد چقدر برای من میماند که هفت تا هشت درصدش را هم به سازمان تامین اجتماعی اختصاص دهم؟ کاهش هزینههای من منجر به کاهش قیمت تمامشده میشود و میتوانم خدمت ارزانتر و بهتری را به مردم ارائه دهم.
گاهی ادعا میشد تحریمها تاثیر چندانی بر کسب و کارهای داخل ندارند، نظر شما چیست؟
اگر تحریمها رنجآور نبود هیچ وقت برقرار نمیشدند. اما باید بپذیریم در نظام اقتصادی دنیا، ذات تحریم یعنی افزایش هزینه دسترسی به منابع برای تحریمشونده. یعنی مدیریت دسترسی به هرچه که میخواهد دسترسی پیدا کند. در نتیجه در کشور هر چیزی را که تحریم است میتوان با قیمت تمامشده بالاتر و بدون هیچ پشتیبانی استفاده کرد. تحریمها باعث شده ما توانمان را بالا ببریم و روی پای خود بایستیم. در حالی که باید پیش از این روی پای خود میایستادیم. بهطور کلی هزینه عمومی تمامشده در شرایط تحریم افزایش مییابد.
حذف تحریمها چه تاثیر مثبتی بر کار شما خواهد داشت؟
فکر میکنم پیش از آنکه بخواهیم درباره یک موقعیت اظهارنظر کنیم بهتر است اول به درستی توصیفش کنیم. واقعیت این است که ما از زمانی که تحریمها برداشته شود توصیف درستی نداریم. آیا ما به 10 سال، 20 سال یا 30 سال پیش باز خواهیم گشت؟ این را نمیدانیم. یعنی اینگونه نیست که با ورود به دوره پساتحریم، کلیه مشکلات و مسائل حل شود و دسترسیمان به منابع راحتتر امکانپذیر باشد. اتفاقاً به دلیل اینکه امکانات ما برای شرایط تحریم سازماندهی شده است باید بنشینیم در شرایط و بازتولید خود بازنگری کنیم. باید ببینیم آیا با ورود مجموعههای خارجی امکان رقابت خواهیم داشت؟ مدلسازی این مساله ساده نیست. من با صاحبنظران بسیاری در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... به گفتوگو نشستهام. کسی نبوده که یک مدل جامعی ارائه کند تا بتوان بر آن اساس برنامهریزی کرد.
در اکوسیستمی که فناپ برای خود ساخته، هر سازمان جایگاه خاص خود را دارد. مرکز شتابدهی شما کجاست؟
تجربه این چند سال فعالیت به ما ثابت کرده، نمیتوان در فضای رقابتی کسب و کار بود مگر اینکه نوآوری داشت. اما منابع نوآوری کجا هستند؟ عدهای اعتقاد به منابع بیرون از سازمان دارند و عدهای به منابع درون سازمان معتقد هستند. گروهی نیز میگویند فناوری را در هر جا باشد به خدمت میگیریم. ما، نه کاملاً اما به نوعی قائل به نوآوری باز هستیم. معتقدیم بهترین منابع فناوری در درون سازمانمان قرار دارند. فرهنگ بهرهبرداری باید شکل بگیرد. منظور از سازمان اعم از ذینفعان، کارکنان و مشتریان است. ما در مفهوم نوآوری به اذهان خود توجه نداریم. اعتقاد داریم بخشی از نوآوریهای ما در سازمانهای مشتریانمان قرار دارد. در گام اول تلاش ما این بوده و هست که در تمام سطوح و ارکان به تکتک افراد اهمیت و فرهنگ نوآوری را گوشزد کنیم تا از این طریق فناوری نهادینه شود. این بزرگترین هدف ماست. باید اینجا تبدیل به فضایی شود که اجازه ورود نوآوری از بیرون سازمان در آن به وجود بیاید. در گام نخست قطعاً نگاه ما به نوآوریهایی است که
تشویقکننده و شتابدهنده نوآوریهای امروزمان است. در نتیجه به دنبال کسب و کارهای مکمل و توسعهدهنده هستیم. کسب و کارهایی که تا به امروز به هر دلیلی به سراغ آنها نرفتهایم اما آنها میتوانند از بیرون آمده و به ما ملحق شوند و ارزش افزوده ایجاد کنند. در همین فضا مرکز شتابدهی تعریف میشود. استراتژی ما یک استراتژی پویاست و قرار نیست همیشه بر یک منوال بمانیم. بسته به شرایط، استراتژیمان فرق خواهد کرد. ما در هر بازه زمانی بازنگری کرده و بر همین اساس خود را از فرصتهای دیگری جز فرصتهای فعلی، محروم نمیکنیم. در حال حاضر حداقل دو بحث سرمایهگذاری پیش رو داریم که در یکی دو تا از استارآپهایی که گرفتهایم کارها در حال انجام است و همزمان فرصتهای دیگر بازار را نیز رصد میکنیم تا شاید در آینده زنجیری از این استارتآپها شکل بگیرد.
ساز و کار مرکز شتابدهیتان چگونه است؟ دورههای آن چندماهه است؟ در این خصوص توضیحات بیشتری بدهید.
ما در حوزه پیششتابدهی چندان قائل به استاندارد نیستیم. البته روز اول یک کاتالوگ درست کردیم تا بر اساس آن حرکت خود را انجام دهیم؛ اما هرچه پیشتر رفتیم، متوجه شدیم لزومی ندارد که اصرار کنیم اینجا مرکز شتابدهی است. همین که اینجا مرکز نوآوریمان باشد نیاز ما را مرتفع میکند. دیدیم باید جایی باشد که با فراغت و آسایش بیشتری فعالیت کنیم. دوره پیششتابدهی را سه ماه تعیین کردهایم. دوره شتابدهی نیز 9 ماه پیشبینی شده است. استاندارد نیستند. دورههای مشخصی ندارند. اضافه شدن و کسر شدن تیمها لزوماً به خاطر دورهها نیست. اینگونه به مساله نگاه نمیکنیم. برخی کسب و کارشان شتابدهی یا پیششتابدهی است. ما نگاهمان این نیست. ما خود زنجیره ارزش داریم و بر اساس آن حرکت میکنیم و عرضه عمومی استارتآپهایمان را نیز نداریم. در راستای کسب و کار خود حرکت میکنیم. در نتیجه مجموعههایی که در حین کار به ما ملحق میشوند، قرار نیست به یک بلوغی برسند که بعد در عرضه محصول حضور داشته باشند.
تفاوت ما با مجموعههای دیگر این است که ما با جهت بازار، مجموعهها را انتخاب میکنیم. ما با یک بازار کامل و بالغ در خارج از کشور مواجه هستیم. وقتی یک ایده سرمایهگذاری مطرح میشود هم قابلیت سرمایهگذاری و هم قابلیت توسعه پیدا میکند. در ایران وقتی اکوسیستم استارتآپ بررسی میشود چنین نیست. تعداد بسیاربسیار کمی از استارتآپها توانستهاند بازار خود را درست کنند. برای همین زمانی که از استارتآپ در ایران صحبت میکنیم به این موارد اشاره داریم. این نشان میدهد استارتآپهای ما به راحتی در شرایط فعلی بازار قابلیت جذب ندارند. در نتیجه استراتژی ما در شرایط فعلی کشور این است که مجموعهای که بازار را در اختیار دارد، استارتآپهایی را جذب کند که بتواند به آنها بازار بدهد یا برای ساخت بازار به آنها کمک کند. اگر جز این باشد برای خود ما هم این مساله تبدیل به یک شعار میشود. کسب و کار ما این نیست. من از نحوه فعالیت دوستان دیگر اطلاعی ندارم ولی همه اینها باید در بازار وجود داشته باشد. ما چون فعال ICT هستیم این مسیر را انتخاب کردهایم. اگر فناپ نبودیم و شرکت سرمایهگذاری دیگری بودیم، شاید مسیرمان این نبود.
سرمایهگذاری خارجی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما برخی از موضوعات را ارزشی میکنیم، در حالی که اگر سیاست ما در مواجهه با مسائل روشن باشد، همه مسائل حل خواهد شد. اولاً اینکه اگر ما سرمایهگذاری خارجی جذب میکنیم حقمان است؛ اما نمیشود کاری کرد که سرمایهگذاری خارجی به سمت و سویی برود که ما دوست داریم. ما نمیتوانیم سرمایهگذار داخلی را با نرخ 39 درصد بهره تشویق به سرمایهگذاری در زیرساختها کنیم، اما لازم است که در زیرساختها سرمایهگذاری اتفاق بیفتد. در این شرایط کسی میآید و میگوید من حاضرم این ریسک را بپذیریم و با پوشش دولت، پول را با نرخ دو درصد وارد ایران کرده و در فلان بخش سرمایهگذاری کنم. اگر این نگاه ما باشد، جذب سرمایهگذار خارجی، کار پسندیدهای است. اینکه ما کجا بیشتر راغب هستیم و تشویق میکنیم یا کجا اجازه ورود نباید بدهیم، باید در قالب سیاستهای روشن بیان شود. در حوزه استارتآپ اگر پول خارجی هم آمده، دارد کمک میکند، اشتغال ایجاد کرده و رقابت ایجاد شده است. این خوب است.
سرمایهگذاری مستقیم زمانی خوب است که دانش، مدیریت و پیشینه یک شرکت نیز وارد یک کشور شود. اینکه یک شرکتی تنها چارچوبش را به همراه چند نفر مستقر کند، بدون اینکه هیچ تبادلی صورت بگیرد را قبول دارید؟
این سطوح مطلوبیت بد است. اگر سیاستهای ما واضح باشد بهترین اتفاق این است که دانش، مدیریت و دانشمندان همراه با سرمایه وارد کشور شوند. میتوانیم شرط بگذاریم که کسی میتواند سرمایه وارد کشور کند که این شرایط را بپذیرد. هرکس شرایط خاص خود را دارد. اگر سیاستهای ما واضح باشد، این مشکلات را نیز نخواهیم داشت. وقتی این کار را نمیکنیم، تخلفی هم از جانب سرمایهگذار صورت نگرفته، بسیار هم خوب است. چرا که ایجاد اشتغال کرده و رقابت به وجود آورده است.
اگر دولت سیاستهای حمایتی در پیش بگیرد، آیا این رقابت به خاطر کمتر آسیب دیدن کسب و کارهای داخلی، سالمتر نخواهد بود؟
اگر فروشگاههای اینترنتی از طریق صنف خود، خواستههایشان را مطرح کنند، اینها به قانون تبدیل خواهد شد. اگر ما در مسیر درستی حرکت نکنیم بعدها دچار مشکل خواهیم شد. ما اگر چندین فروشگاه اینترنتی داشته باشیم در مواقعی آنها تضاد و تزاحم و اشتراک منافع خواهند داشت. میتوانند قانون ضددامپینگ بگذارند یا اینکه سرمایههای تمیز وارد کارشان شود. نگاه ما باید اینگونه باشد. وقتی ریشه یک سرمایهگذار خارجی را قطع میکنیم ممکن است منِ رقیب خوشحال شوم اما انعکاس آن در بیرون بسیار منفی خواهد بود. دهها و صدها کیس از بین میرود. اگر شفاف و قانونمند عمل کنیم، این اتفاقات نخواهد افتاد.
بسیاری در اکوسیستم معتقدند یک حباب از استارتآپها در حال شکلگیری است که به جوانان امید واهی میدهد. چقدر به این مساله معتقد هستید؟
به نظر من بیراه نیست. در بخشهایی از استارتآپ تغییرات بیهوده یا رشد پیش از موعد دیده میشود. باید از این فضاها مراقبت کرد. برای یک نرخ اندک باید دید چه نرخی را از دست میدهیم. متاسفانه ما در بسیاری از مواقع، از فضاهای خارج از کشور کپیبرداری میکنیم. این کپیبرداری به هیچ عنوان به نفع ما نیست. ما نه بازارمان، نه سرمایهگذاریهایمان، نه قواعد و قوانینمان و... شبیه به آنها نیست و بعد میآییم از المانها و ساختارهای آنها در کشور کپیبرداری میکنیم. احتمال شکست در این کار بسیار است. یعنی قاعدتاً باید منجر به شکست شود. اینکه گاهی خلاف این اتفاق میافتد به دلیل تواناییها و تجربه بالای مدیران ماست. بسیاری از نقاط اکوسیستمی که در موردش صحبت میکنیم جذاب و هیجانبرانگیز است. باید حواسمان باشد چیزی درست نکنیم که فردا نتوانیم در برابرش پاسخگو باشیم.
بعضی اوقات فکر میکنیم تنها چیزی که در اکوسیستم استارتآپ آمریکا وجود دارد گوگل، اوور، فیسبوک و... است. در حالی که اینها بازارسازی کردهاند. بر اساس نیازها و اکوسیستم جامعه این استارتآپها شکل گرفتهاند. هنوز در نگاه والدین ایرانی، کارمند دولت شدن بهترین سرنوشت فرزندان است. اینکه ما از استارتآپ خاصی حمایت کنیم تا شبیه استارتآپ مشابه در خارج از کشور شود و بازار ویژهای به وجود بیاید درست نیست. چرا که صرف کپیبرداری جوابگو نیست. مجموعهای که تخصص آن کپی پیست در استارتآپهای خارج از کشور است، نیز حتی با سفر به 30 کشور، تجربهاندوزی، مطالعه و بررسی اقتضائات فرهنگی باز احتمال شکست دارد. اگرچه با دانش و بینش بیشتری کارش را انجام میدهد. باید به دنبال ایده بود. بسیاری از استارتآپهای خارج از ایران واقعاً نیاز روز بازار هستند.
باید دید نیاز ما در چه حوزههایی است. ما حوزههایی مانند آب و هوا، ترافیک و... را رها کرده و به سراغ بخشهای فانتزی رفتهایم. کدامیک از اینها به جواب میرسد؟ بخش عمدهای که منطبق با نیازهای مردم و جامعه نیست حذف خواهد شد. بعد میگوییم چرا دولت از استارتآپ حمایت نمیکند در حالی که حرکت ما اشتباه است.
در حال حاضر فناپ چه فعالیتهایی را همراه با دانشگاهها انجام میدهد؟ چقدر ارتباط فناپ با دانشگاهها نزدیک است؟
ارتباط را باید ساخت. ادبیات دانشگاه و موضوعاتی که دانشجو را به خود مشغول کرده است با ادبیات کارآفرینی و صنعت متفاوت است. باید اینها را به هم نزدیک کرد. تلاش ما در وهله اول به نزدیک کردن این ارتباط است. بعد از آن تلاش کردهایم در قالبهای پایاننامه و دورههای کارآموزی به دانشجویان جهت بدهیم. دانشجویان باید بدانند انرژیشان را صرف چه چیزی کنند. باید در مسیر جریانسازی پیش از آنکه در سطح کلان فکر کنیم، فکر خود را در سطح خرد متمرکز بسازیم. اگر از صد فارغالتحصیل یک یا دو نفر جذب ما میشوند باید آگاهی را تا مرتبهای بالا ببریم که این تعداد جذب نیرو به 10 نفر برسد.
در انتها برای آموزش فارغالتحصیلان؟
ما دو نوع هزینه آموزش داریم. یک نوع آن هزینه آموزش مهارتهاست که به نظر من قابل تحمل به نظر میرسد. بخش دیگر هزینههای آموزشی است که باید در مسیر جامعهپذیری و سازمانپذیری هزینه شود. دلیل این هزینه آن است که بسیاری مواقع هم سازمان و هم کسی که به خدمت گرفته میشود از این طریق آسیب میبینند. دانشجوی شاگرد اولی که گمان میکند قطب و محور است، به هیچ عنوان آمادگی آموزش و پذیرش ندارد. این دانشجو در فضای دانشگاه خراب شده و آمادگی لازم را برای ورود به بازار کار ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید