شناسه خبر : 3558 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا در گفت‌وگو با مهرداد عمادی

بهتر است بمانیم

پس از نزدیک به دو سال که بحران یونان و ناتوانی این کشور در پرداخت بدهی‌هایش زمزمه‌های اخراج این کشور از اتحادیه اروپا را بر سر زبان‌ها انداخته بود و مدت‌ها تحلیلگران سیاسی و اقتصادی را به سبک و سنگین کردن مزایا و مضرات این خروج واداشته بود، حالا این بریتانیای کبیر است که ممکن است دو ماه دیگر از اتحادیه اروپا خارج شود.

رضا طهماسبی

پس از نزدیک به دو سال که بحران یونان و ناتوانی این کشور در پرداخت بدهی‌هایش زمزمه‌های اخراج این کشور از اتحادیه اروپا را بر سر زبان‌ها انداخته بود و مدت‌ها تحلیلگران سیاسی و اقتصادی را به سبک و سنگین کردن مزایا و مضرات این خروج واداشته بود، حالا این بریتانیای کبیر است که ممکن است دو ماه دیگر از اتحادیه اروپا خارج شود. بریتانیا از سال 1973 به نهادی پیوست که بعدها در سال 1993 نامش به اتحادیه اروپا (European Union) تغییر کرد. اگرچه از همان ابتدا در کنار پیوستن و اتحاد با دیگر کشورهای اروپا، زیر بار همه همبستگی‌ها نرفت و همواره استقلالی نسبی برای خودش قائل شد که نمونه بارز آن وارد نشدن به حوزه یورو و استفاده از واحد پولی یکسان بود. حالا اختلافات مالی با مقامات اروپا و زیر بار نرفتن بریتانیا برای جبران ضعف مالی کشورهای بدهکاری چون یونان باعث شد تا مقامات دولت ماندن یا نماندن این کشور در اتحادیه را به همه‌پرسی بگذارند. پس از یک دوره مذاکرات فشرده بین دولت محافظه‌کار بریتانیا و سران اتحادیه، دیوید کامرون نخست‌وزیر بریتانیا اعلام کرد روز 23 ژوئن 2016 مردم بریتانیا در یک همه‌پرسی در مورد ماندن در اتحادیه یا خروج از آن اعلام‌نظر خواهند کرد. مهرداد عمادی اقتصاددان ایرانی ساکن بریتانیا که سابقه همکاری با اتحادیه اروپا به عنوان مشاور اقتصادی را در پرونده کاری خود دارد، در یک ارزیابی که اصرار دارد نظر شخصی او تلقی شود، می‌گوید احتمال ماندن بریتانیا بیشتر از خروج از اتحادیه است. با این حال معتقد است مردم بریتانیا انتظار دارند دولت چانه‌زنی بیشتری با سران اتحادیه داشته باشد تا بتواند همچنان استثنائاتی که خاص بریتانیاست را حفظ کند. مردم بریتانیا کمتر از دو ماه دیگر باید تصمیمی بگیرند که احتمالاً به نوشته روزنامه گاردین بزرگ‌ترین تصمیم سیاسی آنها در قرن حاضر خواهد بود. تصمیمی که اگر به خروج بریتانیا منجر شود باعث تغییرات بزرگی در عملکرد و حتی ماهیت وجودی اتحادیه اروپا می‌شود.



پس از کش‌وقوس‌های دیپلماتیک و مذاکرات بین بریتانیا و اتحادیه اروپا در نهایت دولت انگلستان تصمیم گرفت ماندن در اتحادیه یا خروج از آن را به همه‌پرسی بگذارد و نظر نهایی مردم را اجرایی کند. سرآغاز بحث خروج از اتحادیه اروپا به چه دلیل مطرح شد و چرا یکی از قدرت‌های بزرگ اروپا به فکر خروج از اتحادیه افتاد؟
می‌خواهم صحبتم را با این جمله آغاز کنم که آنچه اینجا در مورد مساله جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا مطرح می‌کنم ارزیابی شخصی من است. من با هر دو طرف مساله در ارتباط کاری مستقیم هستم و چون می‌خواهم آزاد و بی‌طرفانه صحبت کنم باید تاکید کنم که صحبت‌های پیش‌رو ارزیابی شخصی من است.
از نظر من هم برای بسیاری از مردم روشن نیست که چه وقایعی بریتانیا و اتحادیه اروپا را در این مسیر قرار داد. به هر حال بریتانیا در نظام اتحادیه اروپا حضور دارد و به جز بخش پولی اتحادیه در همه دیگر حوزه‌ها فعال است. بریتانیا بعد از آلمان، دومین اقتصاد اتحادیه اروپاست و حتی از نظر حجم مراودات بانکی و بازار سهام سهمش در اقتصاد اتحادیه از آلمان هم بیشتر است. مطرح ‌شدن بحث جدایی دو دلیل داشت. دلیل اول مساله بدهی‌هایی است که در اتحادیه اروپا از سوی برخی کشورها شکل گرفت و دلیل دوم حرکت اتحادیه به سمت عمیق‌تر شدن است. در مورد اول همان‌طور که شما هم در ایران می‌دانید دولت‌هایی مانند یونان، ایرلند، اسپانیا و پرتغال گرفتار بدهی شدند و برنامه‌ای برای بازپرداخت این بدهی‌ها در اتحادیه اندیشیده نشده بود. یعنی از قبل فکر نکرده بودند که اگر این دولت‌ها نتوانند بدهی‌های خود را بازپرداخت کنند چه اثراتی به بار خواهد آمد. همان موقع یک گروه کاری سمیناری در برلین ترتیب داد و این نتیجه به دست آمد که اگر به یونانیان می‌گوییم فقط 50 درصد بدهی‌شان را بدهند یا اگر از اسپانیا بخواهیم 30 درصد وام‌هایش را برگرداند، باید برای جبران مابه‌التفاوت آن از شهروندان اتحادیه اروپا مالیات بگیریم. دولت‌ها خودشان پول ندارند و هزینه این بدهی‌ها باید از طریق مالیات‌گیری از شهروندان اروپا تامین شود. در انتخابات دو سال قبل در بریتانیا، این موضوع تا حدودی مغفول ماند. یعنی هم حزب محافظه‌کار که برنده انتخابات شد به طور شفاف به این مساله نپرداخت که در صورت پیروزی چه برنامه‌ای در پیش خواهد گرفت. احزاب حاضر در انتخابات از بیان این مساله حذر کردند که برای مثال ما باید یک نوع مالیات چهارساله وضع کنیم تا بخشی از ناتوانی کشورهای جنوب اروپا در پرداخت بدهی‌هایشان را جبران کنیم. ارزیابی من این است که اگر حزب محافظه‌کار به طور شفاف در این مورد صحبت می‌کرد بخشی از آرای خود را از دست می‌داد.

اساس این ارزیابی شما چیست؟
رای‌دهندگان به حزب محافظه‌کار افراد طبقه متوسط و طبقه متوسط به بالا هستند. یعنی همان گروه‌هایی که بار اصلی مالیات بریتانیا بر دوش آنان است. در انگلیس 88 درصد از مالیات را 10 درصد مردم پرداخت می‌کنند و 12 درصد مالیات بقیه را مابقی جمعیت می‌دهند. من نمی‌توانم روی کاهش آرای حزب محافظه‌کار عدد تخمین بزنم چون ارزیابی سیاسی می‌شود اما قطعاً بخش قابل‌توجهی از آرا از سبد این حزب خارج می‌شد. چون رای‌دهندگان حزب محافظه‌کار با پول جیب‌شان تصمیم می‌گیرند. این یک ایدئولوژی سیاسی نیست. ایده‌ای است که به درستی از جیب طبقه متوسط و بالای متوسط می‌آید. به همین دلیل تونی بلر چند بار پیروز انتخابات می‌شود چون در واقع تونی بلر برای جیب مردم بسیار بهتر از مارگارت تاچر بود. این یک واقعیت است. اینکه می‌گویم مردم با جیب‌شان رای می‌دهند به این معناست که رای‌دهندگان منافع بلندمدت خود را مدنظر قرار می‌دهند و کسی را انتخاب می‌کنند که در بلندمدت برای آنها رفاه و ثبات بیشتری تامین کند.

آیا احزاب دیگر برنامه روشنی ارائه داده بودند؟ مثلاً حزب کارگر به طور شفاف اعلام کرده بود که با توجه به بار مالی که ایجاد می‌شود در اتحادیه می‌مانند یا برنامه‌شان خروج از اتحادیه است؟
صحبت کردن در این مورد در وادی سیاسی به نوعی تابو بدل شده است. یعنی می‌گویند ما به عنوان واگن آخر به دنبال قطار اروپا کشیده خواهیم شد. حزب کارگر هم مانند حزب محافظه‌کار در این مورد تقریباً هیچ صحبتی نداشت. تنها حزبی که به طور مشخص در این مورد موضع گرفت و شفاف اعلام کرد که حتماً در اتحادیه اروپا می‌ماند حزب لیبرال بود. حزب لیبرال اعلام کرد در صورت در دست گرفتن دولت نه‌تنها در اتحادیه می‌ماند که برای عمیق‌تر شدن روابط هم قدم برمی‌دارد. شاید لازم باشد اعلام کنم که من سمپات حزب لیبرال هستم. ما در حزب لیبرال این ارزیابی اقتصادی را داشتیم که برای بریتانیا اهمیت زیادی دارد که در اتحادیه باقی بماند. اکنون هم حزب لیبرال موافق ماندن در اروپا و خواهان نزدیک‌تر شدن بیشتر به اعضای اتحادیه است.

منظورتان از دلیل دوم یا همان عمیق‌تر شدن روابط بریتانیا و اتحادیه اروپا چیست؟
ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم اتحادیه اروپا به سمت عمیق شدن پیش می‌رود که البته من به عنوان یک اقتصاددان آن را مثبت می‌دانم. عمیق‌تر شدن یعنی چه؟ یعنی نزدیک‌تر شدن بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا به یکدیگر. ما در حال حاضر یک بانک مرکزی و یک واحد پولی در اتحادیه اروپا داریم. یک اتفاق مهم‌تر هم در پیش است که هنوز هیچ یک از رهبران سیاسی حاضر نشده است به طور شفاف آن را با مردم خودش مطرح کند. ما داریم به طرف یکی شدن نظام مالیاتی و درآمدی پیش می‌رویم. یعنی پنج سال دیگر که با هم صحبت کنیم احتمالاً نظام مالیاتی و درآمدی شرکت‌ها در آلمان با فرانسه و بریتانیا رقابت خواهد داشت اگر اتحادیه اروپا فدرالیسم مالی را پیش ببرد. این مساله بسیار مهم است؛ چرا؟ برای اینکه در فدرالیسم مالی مهم نیست شرکت شما در تگزاس باشد یا ماساچوست چون یکسری مالیات‌ها، مالیات‌های فدرال هستند و در همه جا یکسان اخذ می‌شود. اتحادیه اروپا در حال حرکت به سمت فدرالیسم مالی است. مانند ایالات متحده آمریکا که متشکل از ایالت‌هایی است که برای خودشان دولت‌هایی کوچک‌تر هستند. اما این عمیق‌تر شدن و این نزدیکی‌ها در اتحادیه اروپا که بریتانیا هم در آن است طیف محافظه‌کار را بسیار نگران کرده است. چون بریتانیا برای شرکت‌های مالی پایین‌ترین نرخ مالیات در اتحادیه اروپا را دارد. وقتی بریتانیا وارد این سیستم شود حتی اگر واگن آخر قطار باشد باز هم باید از این نظام مالیاتی تبعیت کند. یعنی متوسط مالیات‌های نظام بانکی، شرکت‌های بیمه و شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بریتانیا باید به متوسط اتحادیه اروپا نزدیک شود. در حال حاضر متوسط نرخ مالیات شرکت‌های مالی در اتحادیه اروپا 28 درصد بالاتر از متوسط مالیات شرکت‌های مالی بریتانیاست. در شرایطی که مالیات‌ها به یکدیگر نزدیک شود چه اتفاقی می‌افتد؟ سرمایه‌گذار به جای کار در لندن به برلین می‌رود چون برلین با نظام اتحادیه اروپا عجین‌تر و ‌هماهنگ‌تر است. بانک مرکزی اتحادیه اروپا در فرانکفورت است و نظام مالی و بانکی اتحادیه بسیار با نظام مالی آلمان همراه است. همین مساله ماشه نگرانی در بریتانیا را کشیده است. چون سرمایه‌گذار اگر بخواهد مالیات بالایی هم‌تراز با مالیات دیگر کشورهای اتحادیه اروپا پرداخت کند احتمال زیادی دارد که از نظام بانکی دیگر کشورها، شرکت‌های بیمه یا سرمایه‌گذاری دیگر کشورهایی که متناسب‌تر با نظام اتحادیه رشد کرده و توسعه یافته‌اند استفاده کند.
به همین دلیل فشارهای درون حزب محافظه‌کار از سمت لابی بانکداری است. این گروه با بیان اینکه همراهی بیشتر با اروپا به منزله افزایش مالیات است برای خروج از اتحادیه به آقای کامرون فشار وارد می‌کند. نخست‌وزیر بریتانیا هم مجبور به برگزاری رفراندوم است و در واقع همه‌پرسی انتخاب داوطلبانه دولت نیست.

ابقا در اتحادیه و عمیق‌تر شدن ارتباطات با آن هم حتماً لابی‌ها و گروه‌های موافقی دارد. این گروه‌ها چه کسانی هستند؟
گروه‌های فعال در حوزه تولید و توزیع کالا، مثل فروشگاه‌های زنجیره‌ای و تعاونی مخالف نظر بانکی‌ها هستند و می‌گویند نزدیک شدن به اتحادیه اروپا برای بریتانیا خوب است. چون تجارت کالا به اتحادیه اروپا را آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر می‌کند. چون ارز واحد می‌شود. در حال حاضر شرکت‌های تجاری در بریتانیا برای تجارت با سایر کشورها چه کوچک و چه اقتصاد بزرگی مانند آلمان باید ارز را تبدیل کنند. هر تبدیل ارز برای واردکنندگان و صادرکنندگان 25 /2 درصد هزینه دارد. یعنی زمانی که یک شرکت اتریشی می‌خواهد با آلمان تجارت کند، شرکت بریتانیایی رقیب در نقطه شروع بریتانیا 25 /2 درصد عقب است. یعنی هزینه‌های شما این‌قدر بالاتر است. این دو نگاه متفاوت باعث شده است که نتیجه این رفراندوم غیرقابل پیش‌بینی باشد.

با توجه به مساله مالیات‌ها، نظام بانکی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری بریتانیا از عمیق‌تر شدن پیوند با اتحادیه اروپا حتماً متضرر می‌شوند اما شرکت‌های فعال در حوزه تجارت خارجی با توزیع کالا از این محل سود خواهند برد. درست است؟
بله، باید اضافه کنیم که مثالی که زدم فقط در مورد مالیات بر سود است و سایر مالیات‌ها مانند مالیات بر درآمد هم هست که هزینه بالایی برای شرکت‌های مالی بریتانیا در بر خواهد داشت. نظام بانکی بریتانیا در اروپا در حال حاضر به واسطه همین مالیات‌های کمتر امتیازی دارد که داد و شکایت بانکداران آلمانی مانند کامرزبانک یا بانک‌های فرانسه مانند اربی‌بانک را درآورده است. اولین نکته‌ای که آنها بر زبان می‌آورند این است که بریتانیا از نظام بانکی اروپا سواری مجانی می‌گیرد. چون از تمام تسهیلات نظام بانکی استفاده می‌کند اما مالیات کمتری می‌پردازد. آنها معتقدند بانک‌های بریتانیا به طور غیرعادلانه از نظام بانکی بهره‌برداری می‌کنند. در مقابل همان‌طور که گفتید شرکت‌های تجاری فروشگاه‌های زنجیره‌ای کاملاً موافق ماندن در اروپا هستند. برای مثال شبکه توزیع کالا، شبکه حمل و نقل، کامیون‌داران، صنایع خودروسازی و... که اتحادیه‌ها و سندیکاهای بزرگی در اقتصاد بریتانیا به شمار می‌آیند نه‌تنها خواهان ماندن در اتحادیه اروپا بلکه به دنبال روابط نزدیک‌تر و عمیق‌تر هستند. هر چه به روز برگزاری رفراندوم نزدیک‌تر شویم خواهیم دید که صاحبان صنایع در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها بیشتر به این مساله می‌پردازند که اگر بریتانیا از اتحادیه خارج شود کسب‌وکارهای آنها از بین می‌رود. مشابه این اتفاق در رفراندوم جدایی اسکاتلند از بریتانیا رخ داد. آنجا هم صاحبان صنایع اعلام کردند در صورت جدایی قیمت کالا در اسکاتلند بالا خواهد رفت و مردم متوجه شدند هزینه اقتصادی جدایی یا عدم‌جدایی چقدر است و با نگاه به جیب‌شان رای دادند. ارزیابی من این است که در بریتانیا نیز همین اتفاق می‌افتد. مثلاً صاحبان صنعت قطعه‌سازی اعلام می‌کنند که در صورت جدایی از اتحادیه نزدیک به 18 هزار شغل از دست خواهد رفت.

بریتانیا از همان ابتدای عضویت در اتحادیه اروپا اصولی برای مستقل نگه‌ داشتن خودش تعریف کرد. مثلاً حاضر به ورود به حوزه پولی و استفاده از یورو به جای پوند نشد. احتمالاً اینکه بانک‌های آلمانی یا فرانسوی می‌گویند بریتانیا سواری مجانی می‌گیرد حرف نادرستی نیست. یعنی تا حدودی می‌توان گفت این ارتباط یک‌طرفه بوده و کفه منفعت به سمت بریتانیا سنگین‌تر بوده است.
به طور کلی این نظر درست است اما کاملاً درست نیست. اگر به داده‌های تجارت خارجی نگاه کنیم، می‌بینیم اتحادیه اروپا بهره بیشتری از حضور بریتانیا در داخل سیستم برده است چون به نیروی کار و منابع مالی بریتانیا دسترسی داشته است. در حالی که تولیدکنندگان بریتانیا 5 /2 درصد از نظر رقابت‌پذیری عقب بودند. اما این حرف شما در مورد بخش پولی، بسیار درست است چرا که با نپیوستن به یورو بریتانیا از برخی هزینه‌ها دور ماند. طی سال‌های گذشته سیاست پولی اتحادیه، با اینکه آلمان‌ها بسیار در اروپا فعال بودند، انبساطی شد. مدام پول تزریق کردند. نمونه‌هایش هم مساله پول دادن به یونان است. بانک مرکزی اتحادیه اروپا مقادیر زیادی پول وارد بازار کرد. بریتانیا از این سیاست لطمه ندید. استقلال پولی بریتانیا از اتحادیه اروپا باعث شد که بریتانیا تا حدود زیادی از فشارهای تورمی و فشارهای مالی که در اروپا ایجاد شد، حفاظت شود. اگر ترازنامه نهایی این سود و منفعت را پیدا کنیم شاید بتوانیم بگوییم کدام طرف بیشتر منتفع شده است. اما در نهایت این مساله درست است که بسیاری از ریسک‌هایی که در اتحادیه اروپا کشورهای با درآمد بالاتر متحمل شدند شامل بریتانیا نشد.

دولت محافظه‌کار و آقای کامرون که در نهایت تصمیم‌گیری را به مردم واگذار کردند چه نظری در مورد خروج از اتحادیه دارند؟
دولت در این مورد اصلاً یکپارچه و هم‌نظر نیست. دولت محافظه‌کار فعلی به دوشاخه تقسیم شده است. یک شاخه که در آن نخست‌وزیر و وزیر خزانه‌داری حضور دارند خواهان ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا هستند. اما این مساله را اعلام کرده‌اند که با ارائه پیش‌شرط‌هایی اوضاع را برای بانکداران مقداری آرام کنند. بنابر این است که اگر بریتانیا در اتحادیه بماند، مجدداً چانه‌زنی و مذاکرات در مورد استثناهای قانونی برای بریتانیا آغاز خواهد شد. مثلاً اینکه تا چند سال، سیستم پولی بریتانیا حفظ شود تا بازار سهام لندن صدمه نبیند. آقای کامرون و وزیر خزانه‌داری دولت علناً این مساله را بیان کرده و گفته‌اند برای دولت مهم‌ترین اولویت در چانه‌زنی، ایجاد پوشش حفاظتی برای بازار سهام لندن است. اما در حزب محافظه‌کار و خود کابینه یک شاخه دیگری وجود دارد که تمایل دارند در رفراندوم رای به جدایی داده شود. چون فکر می‌کنند دنباله‌روی از اتحادیه باعث می‌شود سهمی از تحمل ریسک کشورهای کم‌درآمد و بدهکار روی دوش بریتانیا بیفتد.

سایر اعضای اتحادیه اروپا، به ویژه کشورهای بزرگی مثل آلمان و فرانسه چه نظری در مورد خروج احتمالی بریتانیا از اتحادیه اروپا دارند؟
کشورهای قدیمی اروپا، همه خواهان ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا هستند. بیشترین اظهارنظر را در این مورد مقامات آلمانی داشته‌اند. از جمله خانم مرکل، صدراعظم آلمان، که گفته برای اتحادیه اروپا بسیار بد خواهد بود اگر بریتانیا از آن خارج شود. حتی وزیر دارایی آلمان، این صحبت را کرد که اگر بریتانیا خارج شود، پرسش‌های خیلی جدی در مورد آینده امنیت و اطمینان پولی در اتحادیه اروپا ایجاد می‌شود. مساله صرفاً واحد پولی یورو نیست، سیستم بانکی هم هست. بزرگ‌ترین نظام بانکی اتحادیه اروپا در لندن است. یک زمان شما نیاز به کمک در آلمان دارید، بانک‌ها 12 میلیارد آنجا یورو قرضه خریده‌اند که کمک کنند. چون این بانک‌ها از نظر امنیت اقتصادی در هم تنیده هستند. اما کشورهای تازه عضوشده در اتحادیه اروپا مثل لهستان یا اسلواکی بسیار ناراضی هستند از اینکه بریتانیا در مورد مالیات استثناست. به ویژه اینکه اخیراً بریتانیا سیاست‌هایی علیه مهاجران داخل اروپا اتخاذ کرده است. این مهاجران معمولاً از کشورهای کوچک اروپا به بریتانیا می‌آیند تا از سیاست‌های رفاهی مانند بیمه بیکاری استفاده کنند اما اعمال محدودیت‌های اخیر علیه این مهاجران باعث ناراحتی کشورهای کوچک اروپا و انتقاد آنها از دولت محافظه‌کار شده است. برای مثال اخیراً دولت تصویب کرده است که مهاجرانی که از دیگر کشورهای اروپایی مانند لهستان به بریتانیا وارد می‌شوند دیگر نمی‌توانند برای بچه‌ها یا همسرشان که در موطن اصلی زندگی می‌کنند بیمه بگیرند یا حق آموزش دریافت کنند. این مزایا دیگر شامل این مهاجران نمی‌شود و این مساله خود یک چالش بزرگ بین نخست‌وزیر انگلستان و رئیس‌جمهور لهستان یا مقامات اسلواکی با دولت بریتانیاست. چون بیشتر کارگران بریتانیا به ویژه در حوزه صنعت از این کشورها می‌آیند. اتفاقاً کارگران بسیار خوبی هستند و خدمات ارزنده‌ای هم به جامعه بریتانیا ارائه می‌دهند. برای نمونه بیشتر لوله‌کش‌ها یا برق‌کارها و سیم‌کش‌ها لهستانی یا اسلواکی هستند. کارگرانی که هم وجدان کاری بالایی دارند و خوب کار می‌کنند هم اوضاع کاری‌شان به دلیل نیاز موجود مناسب است. اما افراد جدیدی که وارد بریتانیا شوند با تصمیم دولت دیگر نمی‌توانند از مزایای قبل برخوردار باشند. در حقیقت این حالت محدودیت مهاجر در اتحادیه اروپا باعث شده که کشورهای جدید موضع غیردوستانه‌ای نسبت به بریتانیا داشته باشند.

آیا هیچ نظرسنجی مشخصی در داخل بریتانیا در مورد نظر مردم برای جدایی از اتحادیه اروپا انجام شده است؟ از دید شما کدام گروه فعال در حال حاضر اقبال بیشتری برای پیروزی در همه‌پرسی دارد؟ موافقان جدایی یا مخالفان؟
در مورد آخرین نتایج آمارگیری‌ها من اطلاع دقیقی ندارم چون بهترین آمارگیری معمولاً توسط خود دولت انجام می‌شود و دولت علاقه‌ای به افشای نتایج آن در حال حاضر ندارد. اگر نتایج با نظر کلی دولت همراه باشد در هفته پایانی و روزهای نزدیک به رفراندوم منتشر می‌شود تا اثرگذاری بیشتری بر افکار عمومی داشته باشد. و اگر نتیجه همراه با نظر دولت نباشد معمولاً نتایج تا بعد از برگزاری و اعلام نتیجه واقعی رفراندوم اعلام نمی‌شود. بازی با آمار مختص کشورهای در حال توسعه و کشور خودمان ایران نیست. در تمام کشورها دولت‌ها چنین بازی‌هایی با آمار و نظرسنجی انجام می‌دهند. دولت بریتانیا هم حتماً حساسیت زمانی را در نظر می‌گیرد. من با تعدادی از روزنامه‌نگاران در رسانه‌های نوشتاری مانند تلگراف، گاردین و اکونومیست صحبت‌هایی داشتم؛ تحلیل غالب این است که هر چه به زمان برگزاری رفراندوم نزدیک‌تر شویم، نسبت تعداد افرادی که در گروه حامیان خروج از اتحادیه قرار دارند به تعداد موافقان ابقا در اتحادیه کمتر خواهد شد. در حال حاضر یک گروه به طور مشخص اعلام می‌کنند که خواهان خروج از اتحادیه هستند و در مقابل هم گروهی از ابقا در اتحادیه حمایت می‌کند. اما حداقل 20 درصد رای‌دهندگان تصمیم نهایی نگرفته‌اند. تحلیل من این است که این افراد اگر تصمیم هم گرفته باشند علاقه‌ای به اعلام آن ندارند. از طرفی احتمال جذب این افراد در گروه موافق ماندن در اتحادیه در روزهای نزدیک به رفراندوم بیشتر می‌شود. ممکن است که اشتباه کنم اما انتظار من این است که نتیجه رفراندوم با اختلاف نه‌چندان زیادی به نفع ماندن بریتانیا در اتحادیه باشد. اما پس از آن همه از آقای کامرون مطالبه دارند که چانه‌زنی‌های بیشتری با سران اتحادیه داشته باشد و بتواند شرایط بهتری برای تداوم حضور بریتانیا در اتحادیه فراهم کند.

یعنی تحلیل شما این است که رای‌دهندگان از ترس تغییر بزرگی که در نتیجه خروج از اتحادیه روی خواهد داد به ماندن در اتحادیه رای می‌دهند؟
کاملاً درست است. فقط یک نکته کوچکی به ارزیابی شما اضافه کنم. اینکه این نگرانی اتفاقاً بی‌مورد هم نیست. در کنار دغدغه‌ای که ممکن است مردم از مواجهه با یک تغییر بزرگ داشته باشند، ما هم به عنوان اقتصاددان نگرانی‌هایی داریم. تحلیل ما این است که اگر بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شود طی مدت دو سال حدود 250 هزار شغل از دست خواهد داد. یک‌چهارم میلیون بیکاری، برای بریتانیا بسیار سنگین خواهد بود. چنین رقمی دور از انتظار نیست و اگر این اتفاق بیفتد بعید است که محافظه‌کاران بتوانند دوباره در انتخابات بعدی اکثریت رای را به سبد خودشان جذب کنند. ضمن اینکه مساله نیروی کار و بازار کار تنها موردی نیست که مردم از ناحیه آن احساس نگرانی دارند. با خروج بریتانیا از اروپا مرزها بازخواهد شد و برای تجارت کالا بین بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی باید سود بازرگانی برقرار شود. یعنی هرگونه صادرات و واردات کالا، مشمول سود و تعرفه گمرکی خواهد شد. از این نظر البته هر دو طرف تا حدودی متضرر می‌شوند اما در نظر بگیرید که هزینه جدایی بریتانیا در اتحادیه بین 27 کشور تقسیم می‌شود اما بریتانیا باید بار این زیان را در این سمت به تنهایی به دوش بکشد. یعنی اگر به طور متوسط سالانه روابط تجاری دو طرف پنج میلیارد کاهش یابد، در یک طرف این پنج میلیارد بین 27 کشور به نسبت‌های مختلف تقسیم می‌شود اما در این طرف بریتانیا باید تمام این زیان را تحمل کند. گاهی اوقات من به همین ترتیب می‌گویم چرا این توافق هسته‌ای برای ایران خوب بود، چون در آن توافق برد-برد منافع در یک طرف کاملاً اختصاص به ایران داشت اما در طرف دیگر بین کشورهای طرف توافق تقسیم شد.

با مجموع مباحثی که مطرح کردید و نگرانی‌هایی که وجود دارد چرا باید گروه‌هایی مبلغ جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا باشند؟
به عنوان سخن آخر اجازه دهید این را بگویم که در بریتانیا عده‌ای بر این موج سوار شده‌اند که با حضور در اتحادیه اروپا استقلال‌مان را از دست می‌دهیم. لذا هر طور نزدیکی بیشتر با اتحادیه اروپا برای ما منفی است. چون ما دیگر بریتانیایی نخواهیم بود، این تفکر در هر کشوری هست. همان‌طور که در ایران عده‌ای هستند که به بهانه حفظ استقلال نزدیکی و همکاری با کشورهای خارجی را نفی می‌کنند در بریتانیا هم که مادر تجارت آزاد در غرب بوده است باز هم عده‌ای هستند که چنین نگاهی دارند و فکر می‌کنند که پیوستن به جریان تجارت آزاد و نظام پولی و مالی اتحادیه استقلال کشور را از بین می‌برد. اما در نهایت این نظر مردم است که نتیجه بازی را رقم می‌زند.

دراین پرونده بخوانید ...

  • هزینه و فایده جدایی

    خلاصه گزارشی از مراوده بازارهای انگلستان و اتحادیه اروپا

    هزینه و فایده جدایی

  • جدایی؟

    مردم بریتانیا به حضور در اتحادیه اروپا یا خروج از آن رای می‌دهند؟

    جدایی؟

  • خسارت جدایی

    صندوق بین‌المللی پول نسبت به عواقب جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا هشدار داد

    خسارت جدایی

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها