تاریخ انتشار:
شایانآرانی از حال و هوای بورس در روزهای رونق میگوید
لزوم احتیاط در صعود بورس
این روزها بازار سرمایه به یکی از بازارهای مهم در اقتصاد کشور بدل شده است. بازاری که بهزعم بسیاری از کارشناسان اقتصادی طی سالهای اخیر توانسته جایگاه ویژهای را میان سرمایهگذاران داخلی و بعضاً خارجی پیدا کند. با این حال مرز ورود به برجام را میتوان نقطه عطف تحرک شاخص در دو سال گذشته دانست.
این روزها بازار سرمایه به یکی از بازارهای مهم در اقتصاد کشور بدل شده است. بازاری که بهزعم بسیاری از کارشناسان اقتصادی طی سالهای اخیر توانسته جایگاه ویژهای را میان سرمایهگذاران داخلی و بعضاً خارجی پیدا کند. با این حال مرز ورود به برجام را میتوان نقطه عطف تحرک شاخص در دو سال گذشته دانست. شاخص بازار سهام که از ابتدای دیماه و همزمان با گشایشهای اقتصادی توانست رشد 26درصدی را نیز به ثبت برساند، این روزها در حالی به صعود خود ادامه میدهد که از دید بسیاری از کارشناسان سرعت این رشد نسبت به تحولات بنیادی شرکتها بسیار بالاتر است و عمدتاً تحت تاثیر هیجانات بازار صورت گرفته است. شاهین شایانآرانی، کارشناس ارشد مسائل اقتصادی و عضو هیات امنای بانک توسعه اسلامی در گفتوگو با «تجارت فردا» در زمینه شرایط فعلی بازار اینطور میگوید: رشد بیوقفه این روزهای شاخص تحت تاثیر تحولاتی است که در بخشهای مختلف اقتصادی کشور به سبب اجرای برجام صورت میگیرد و اگر این رفتار نتواند در شرایط بنیادی شرکتها تاثیرگذار باشد، احتمال اینکه در آینده خطرساز باشد نیز وجود دارد.
آمارها حاکی از آن است بورس تهران از نیمه دیماه تاکنون و همزمان با اجرای عملی برجام رشد 26درصدی را نیز به ثبت رسانده است که با توجه به روند دو سال اخیر بازار، یک صعود بسیار چشمگیر به شمار میرود. در حالی که تغییری در شرایط بنیادی شرکتها ایجاد نشده است، چه عواملی به رشد پیوسته سهام دامن میزند، به بیان دیگر از نظر شما صعود بیوقفه این روزهای بورس ناشی از چیست؟
به نظر من این صعود، بیوقفه اتفاق نیفتاده است، در همین یک و نیم ماه گذشته بحث نتیجه گرفتن مذاکرات هستهای را داشتهایم و این منجر به حذف تحریمها شده است. همچنین در همین مدت شاهد سفرهای متعدد مقامات عالی کشورمان به کشورهای دیگر در خصوص برقراری روابط تجاری بودهایم که شرایط مثبت روانی بر بازار ایجاد کرده است. در همین راستا انتظارات مثبتی نسبت به آینده به وجود آمده، که روی قیمت سهام اثرات قابل توجهی گذاشته است.
اما نکته قابل تامل این است که اگر روند انتظارات مثبت همچنان ادامه یابد و قیمتها همچنان افزایش یابد، احتمال وقوع خطر در بازار بسیار است. در همین زمینه باید هرچه زودتر انتظارات مثبت تبدیل به واقعیتهای مثبت شود، بدین معنی که این روند باید به این صورت ادامه پیدا کند که منابعی را به داخل کشور جذب کند و روی سود شرکتها تاثیرگذار باشد، که در این رابطه ما همچنان این اتفاقات را مشاهده نمیکنیم.
آیا این صعودها با شرایط بنیادی شرکتها تناسب دارد؟
قیمت سهام یک شرکت به دو دلیل رشد میکند، ابتدا به دلیل انتظارات مثبت نسبت به آینده سهام رشد آغاز میشود و بعد از آن برای آنکه این رشد پایدار باشد با چاشنی واقعیتهای رخداده مثبت در صورتهای مالی و عملکرد شرکتها همراه میشود. معمولاً در تمام بازارهای سهام دنیا این اتفاق میافتد و ما نیز قسمت اول این موضوع را در کشورمان مشاهده میکنیم.
اینکه آیا این رشد 26درصدی، معقول است یا خیر از بحثهای کلی است که نمیتوان برای آن محاسباتی انجام داد. اما مطمئناً با شرایطی که بازار ما سپری میکرد، این رشد باید اتفاق میافتاد. با توجه به اینکه بازار ما برای مدت زیادی در رکود و شرایط منفی قرار داشته است، این رشد 26درصدی به نظر من کاملاً طبیعی بوده است و اتفاق عجیبی رخ نداده است. برای مثال اگر این رشد به 60 درصد میرسید کمی نگرانکننده بود. بنابراین در شرایط کنونی مسوولان باید حواسشان جمع باشد که این رشد این چنین ادامه پیدا نکند.
آمار معاملات بازار سهام حاکی از آن است که حضور بازیگران حقیقی در بورس تهران بیش از گذشته پررنگ شده است. از نگاه شما آیا این حضور پررنگ میتواند به افزایش ریسک بازار ختم شود؟ از نگاه شما چگونه میتوان هیجانات خوشبینانه این دسته از معاملهگران را به مسیر درست هدایت کرد؟
در جواب سوال شما باید پرسید که چه کسی میخواهد این هدایت را انجام دهد؟ ذهنیت بازار خودش هویت جداگانه دارد و کسی نباید آن را هدایت کند. برای مثال من یا شخص دیگری نمیتوانیم تعیین کنیم که بازار به چه سمتی حرکت کند.
بگذارید اینطور بپرسم، آیا شما اعتقاد دارید که افزایش معاملات حقیقیها در بازار ریسک بازار را افزایش میدهد؟
بله، با توجه به اینکه حقیقیها توان تحلیل عمیق را در حد سازمانهای حرفهای بازار ندارند، باید این اشخاص را آگاه کرد. به همین سبب است که آنها نباید تحت تاثیر هیجانات و تاثیرات لحظهای قرار گیرند و خود این موضوع میتواند نوسانات بازار را تشدید کند. اما نمیتوان جلوی فعالیت این افراد حقیقی را گرفت.
بورس یک سازمان با مشارکت بالای مردمی است و نمیتوان جلوی سرمایهگذاری مردم را گرفت. بلکه تنها راهحل این مشکل آگاه کردن مردم از فضای حقیقی بازار بورس است و باید به آنها آموزش داد که چگونه تحلیل کنند.
توجه کنید که یک شرکت بزرگ سرمایهگذاری تاب و تحمل ضرر را دارد، اگر یک سهام را خریداری و بعد از فروش ضرر میکند، میتواند به حیات خود ادامه دهد ولی وقتی یک فرد پسانداز خود را در این کار میگذارد و بدون تحلیل عمیق و بدون داشتن دقت لازم در این موجها وارد میشود، باعث از دست رفتن کل سرمایه خود میشود. همانطور که در دو سه سال اخیر این اتفاق به کرات افتاده است. پس باید این آگاهی به آنها داده شود که سرمایهگذاری در بورس با ریسک بالاتری روبهرو است و این نوسانات بالا در بورس ممکن است به ضرر آنها تمام شود. در کل به نظر میرسد این نوسانات را نمیتوان هدایت یا کنترل کرد. این نوسانات خصلت بازار سرمایه است و این ویژگی جزیی از ذات این بازار محسوب میشود. این یک اصل است که حضور حقیقیهای زیاد در بازار میتواند نوسانات بازار را زیاد کند ولی باید به آنها این آگاهی را داد که آنها نیز متضرر نشوند.
یکی از بحثهایی که در چند سال اخیر در بازار ما به کرات بیان شده است بحث زمان عرضههای اولیه سهام است که همیشه موافق یا مخالفانی برای نحوه اجرای این موضوع وجود داشته است. با این حال تمام تحلیلگران بازار میدانند که عرضههای اولیه باعث تعمیق بازار میشود. هماکنون با توجه به تب و تاب کنونی در بازار آیا این زمان را مناسب برای عرضه اولیه میدانید؟
زمان و میزان عرضه اولیه را باید موسسات تامین سرمایه تعیین کنند. در همین رابطه موسسات تامین سرمایه، کشش بازار را اندازهگیری میکنند و به مشتری خود در این زمینه مشاوره میدهند. بنابراین تعیین زمان این موضوع وظیفه سازمانهای تامین سرمایه است. با این حال شما در هر زمانی میتوانید عرضه اولیه داشته باشید و تاثیرات متفاوتی را از بازار شاهد باشید. این بحث به نوع شرکت، نحوه فعالیت این شرکت و همچنین به کشش بازار بستگی دارد. برای مثال در همین بازار رکودی کشش بازار برای شرکتهای فعال مخابراتی همچنان بالاست و معاملات خوبی انجام میشود. پس اگر یک شرکت تامین سرمایه در زمینه پذیرهنویسی شرکت مخابراتی فعال است بر اساس مطالعات خود ممکن است به این نتیجه برسد که مشتریانش این سهام را خریداری میکنند و در صورت پذیرهنویسی سهام این شرکت به سرعت در بازار جذب میشود. اما نمیتوان یک سیاست کلی برای این موضوع در نظر گرفت. یعنی نمیتوان گفت عرضه اولیه کل بازار را متشنج میکند یا باعث کاهش نوسانات میشود. به نظر من حکم کلی در این خصوص نمیتوان صادر کرد.
وضعیت نوسانگیری در بازارهای مختلف به ویژه در دولت قبل به علت نقدینگی سرگردان به شدت مشاهده شد. امری که طی دو سال اخیر خیلی کمتر دیده میشود، اما به نظر میرسد همچنان روحیه نوسانگیری میان سرمایهگذاران دیده میشود. چگونه میتوان نگاه کوتاهمدت سرمایهگذاری در ایران را تبدیل به سرمایهگذاری واقعی و بلندمدت کرد؟
بحث نوسانگیری تا حدی برای بازار مناسب است. چرا که باعث به تعادل رسیدن بازار میشود ولی اگر از اندازه خود بالاتر رود، میتواند بازار را متلاطم کند. مقامهای ناظر بر بازار میتوانند مرز این تعادل و تلاطم را تعیین کنند چرا که اطلاعات لحظه به لحظه بازار را دارند.
در جاهای مختلف دنیا برای آنکه از این نوسانات جلوگیری کنند تا مانع تلاطم بازار شوند بر اینگونه اعمال مالیات در نظر میگیرند. برای مثال تعیین میکنند که اگر شخصی کوتاهتر از یک مدت مشخص سهامی را خرید و فروش کرد، باید درصد مشخصی مالیات بپردازد. به عبارتی با این کار هزینه این عمل نوسانگیری را افزایش میدهند. پس این بر عهده و قضاوت مسوولان نظارت بر بازار است که باید تشخیص دهند که نقطه عطف تغییر تعادل به تلاطم در نتیجه عمل نوسانگیری کجاست تا بتوانند سیاستگذاری کنند.
یکی از مسائلی که طی سالهای گذشته همواره سرمایهگذاری واقعی در ایران را تحت تاثیر قرار داده است نبود فضای شفاف و وجود رانتهای اطلاعاتی است. این موضوع باعث کاهش انگیزه تولید در کشور شده است. به نظر شما با ورود سرمایهگذار خارجی تا چه اندازه میتوانیم این فضا را بهبود بخشیم. آیا حضور سرمایهگذار خارجی میتواند روحیه افزایش بهرهوری را در کشور ما احیا کند؟
قطعاً حضور سرمایهگذار خارجی کمک خواهد کرد تا بازار ما به سمت حرفهای شدن حرکت کند. البته فضای رانت اطلاعاتی در تمام کشورها هست و تنها به کشور ما مربوط نمیشود اما ما باید برای بهبود این فضا تلاش کنیم. به عبارتی خود سرمایهگذار خارجی هم با یکسری ترفندها و حرفهایگری به دنبال رانتهای اطلاعاتی خواهد بود. اما نکته مهم این است که سرمایهگذار خارجی قدرت تحلیل بالاتری دارد. ما در ایران فکر میکنیم که داشتن اطلاعات برایمان کافی خواهد بود در صورتی که اطلاعات بدون پردازش و تحلیل هیچ اهمیتی ندارد.
شما ممکن است صد واحد اطلاعات به دست بیاورید و بعد از آن یک واحد پردازش اطلاعات شما یک واحد ارزش ایجاد میکند اما سرمایهگذار حرفهای ممکن است پنج واحد اطلاعات به دست بیاورد ولی با تحلیل همین پنج واحد اطلاعات پنج واحد ارزش ایجاد میکند. بنابراین پردازش اطلاعات بسیار مهمتر است. بر همین اساس، یک حداقل اطلاعات باید بر اساس قانون به همه ارائه شود اما این موضوع کافی نیست و باید قدرت تحلیلها را بالا ببریم. بنابراین سرمایهگذار خارجی با ورود به بازار ما این قدرت تحلیل را نیز به همراه خود میآورد و این برای ما با ارزشتر است و میتواند به بالا رفتن سطح کیفی سرمایهگذاری در داخل کشور کمک فراوانی بکند.
بازار سهام، به معنای بازار ثانویه کمکی به صورت مستقیم به تولید و اقتصاد کشور نمیکند. در همه جای دنیا، توسعه بازار ثانویه با این هدف انجام میشود که افراد برای توسعه فعالیتهای تولیدی انگیزه بیشتری پیدا کنند و با عرضه سهام خود در بورس بتوانند سود مناسبی از فعالیت اقتصادی واقعی خود کسب کنند. این موضوع مستلزم تحلیلپذیر بودن بازار سهام است که بتواند نقش انگیزشی مناسبی برای فعالیتهای تولیدی ایجاد کند. این در حالی است که بورس تهران بیشتر بر پایه هیجان و رفتارهای سفتهبازی رونق پیدا میکند و سهامداران توجه کمتری به سودآوری واقعی شرکتها دارند. چگونه میتوان شرایط را به گونهای در بازار سهام رقم زد که زمینهساز توسعه بیشتر تولید و رشد واقعی اقتصاد شود؟
در بازار سرمایه، بازار ثانویه با تاثیرات غیرمستقیم به افزایش تولید و افزایش رشد اقتصادی کمک میکند. اگر سهامی در بورس معامله میشود و شرکت عملکرد خوبی دارد طبیعتاً حجم معاملات سهام این شرکت بالا میرود و این منجر به این خواهد شد که مدیریت شرکت تصمیم به افزایش سرمایه بگیرد که افزایش سرمایه این شرکت قاعدتاً با مقبولیت مواجه میشود.
زمان و میزان عرضه اولیه را باید موسسات تامین سرمایه، تعیین کنند. در همین رابطه موسسات تامین سرمایه کشش بازار را اندازهگیری میکنند و به مشتری خود در این زمینه مشاوره میدهند.
به وسیله افزایش سرمایه است که شرکتها میتوانند طرحهای توسعه خود را انجام دهند. پس عملاً گفته میشود که بازار سرمایه برای کسانی که میخواهند سرمایه خود را افزایش دهند یا تجدید سرمایه کنند نیز کاربرد خواهد داشت. در بورس ما این قسمت ماجرا ضعیف بوده است و به همین دلیل بورس بیشتر به یک بازار ثانویه تبدیل شده است که حجم معاملات مکرر آن فضایی را ایجاد کرده است که مازاد نقدینگی افراد وارد این بازار میشود. به طور کلی نقش کلیدی و اساسی این بازار برای اقتصاد ما کمرنگ بوده است. بنابراین باید کمک کنیم که شرکتها به سهولت بتوانند در این بازار افزایش سرمایه دهند.
بازار سهام کشورمان از نظر بسیاری از سرمایهگذاران خارجی جذابیت بالایی دارد، اما واضح است که کاستیهای فراوانی در این بازار در مقایسه با استانداردهای جهانی وجود دارد. در این شرایط انتظار میرود که تحرکات مثبتی برای بهبود وضعیت شکل گیرد، اما به نظر میرسد پویایی لازم میان فعالان این بازار وجود ندارد و مراحل بهبود به کندی پیش میرود. «برجام2» که رئیسجمهور نیز به آن تاکید بسیاری کرده است مشمول مسوولان سازمان بورس نیز میشود، به نظر شما چقدر فعالیت در این حوزه انجام شده و چه کارهایی باید انجام شود تا این تحرک به صورت ملموس درآید؟ اقدامات مثبتی در این حوزه انجام شده، اما برای بیش از دو سال فعالیت در دولت جدید به نظر دامنه اقدامات انجامشده بسیار محدود بوده است، موانع پویایی مورد انتظار چیست و چه راهکارهایی برای نیل به این هدف وجود دارد؟
برجام را میتوان یک نقطه کلیدی در اقتصاد دانست. اما واقعیت این است که ما در زمینههای زیرساختی و بنیادی نیاز به تحولات ویژهای داریم تا بتوانیم بهترین خروجی را در آینده داشته باشیم. در همین زمینه طرح برنامههایی از قبیل «برجام2» مطمئناً میتواند تاثیر قابل توجهی بر تحولات زیرساختی اقتصادی داشته باشد. باید گفت مشکلات و مصائب بازار سرمایه به طور زنجیروار در تمام بخشهای اقتصادی کشور وجود دارد. متاسفانه در ایران از یک تصمیم تا اجرای عملی فاصله زیادی وجود دارد که به نظر من نبود نهاد واسطه در این میان بزرگترین فقدان به شمار میرود.
همچنین در کشور ما بسیاری از طرحها الگوبرداری از کشورهای خارجی است که متاسفانه زمینههای اجرای این الگوها مورد بررسی قرار نمیگیرد و به همین دلیل در خلال اجرا با مشکلات زیادی مواجه میشود. به طور کلی باید در ابتدا اصلاحات اقتصادی در کشور و در نهادهای ذیربط صورت بگیرد تا بتوانیم برجام را به بهترین نحو ممکن به اجرا برسانیم. در کنار این اصلاحات نهادهای واسطه نیز از اهمیت خاصی برخوردار
است که این عوامل میتواند به طور هماهنگ پویایی قابل توجهی را در اقتصاد کشور ایجاد کند.
فاصله زیاد ما از استانداردهای جهانی نشان میدهد که ما در این مدت بازار پویایی نداشتهایم. به نظر میرسد که نبود یک هیاتمدیره یکسان در بخشهای مختلف بازار سرمایه منجر به ایجاد یکسری موانع شده است که این پویایی شکل نگیرد. پیشنهاد شما برای هماهنگی بیشتر بخشهای مختلف بازار سرمایه چیست؟
معمولاً در اکثر بازارهای دنیا اصنافی وجود دارد که این وظایف را انجام میدهند. برای مثال صنف کارگزاران، صنف سهامداران خرد، صنف سرمایهگذاران و این صنفها هستند که با سیاستمداران هماهنگی لازم را انجام میدهند تا یک صدای یکسان و با قدرت بیشتری را برای هماهنگ کردن بازار سرمایه به وجود بیاورند. بنابراین پیشنهاد من این است که صنفهای کارگزاری و صنفهای شرکتهای سرمایهگذاری یا صنف شرکتهای پذیرفتهشده در بورس را به وجود بیاوریم.
البته طبیعی است که مسوولان نظارت بر بورس از تشکیل چنین صنفهایی استقبال نکنند. ولی اگر درست نگاه کنیم این صنفها میتوانند ابزار کمکی برای مسوولان نظارتی باشند تا در سیاستهای خود بتوانند با بازیگران بازار هماهنگتر به سمت جلو حرکت کنند.
دیدگاه تان را بنویسید