مروری برتاریخچه تجارت اصفهان
منچستر ایران
از اصفهان چه باید نوشت که پیشتر به نوشته نیامده باشد. سرزمینی در دل کویر ایران که یادآور امنیت است، چهارباغی در میانه کویر، بر ساحل زندهرود.
از اصفهان چه باید نوشت که پیشتر به نوشته نیامده باشد. سرزمینی در دل کویر ایران که یادآور امنیت است، چهارباغی در میانه کویر، بر ساحل زندهرود. آتشگاهش خاطره مردمانی هفتهزارساله است، و محله جلفایش، یادآور ارمنیانی که روزگاری تجارت این شهر را رونق بخشیدند. میشود کنار زایندهرود راه رفت و در مسیر میان سیوسه پل تا پل خواجو از خاطر برد که اینجا شهری در میانه کویر است و بر بلندای منارجنبان میشود تا دوردستها را دید. با مردمانی به استقامت کویر که اگرچه در دوران اوج صفویه، مرکز تجارت با اروپا بود و کوچه به کوچه جایگاه شعب کمپانیهای انگلیسی و هلندی، تجارش در عصر مشروطه، پیشگام تولید و ترویج کالای وطنی شدند و اسلامیه و محمودیه و مسعودیه و شرافت و وطن را بنیان گذاشتند تا به نیکی، نام منچستر ایران را برای شهرشان به یادگار بگذارند. اصفهانی که در طول تاریخش، شاید بیش از هر شهر دیگر ایرانی، مسافر و توریست و بازرگان خارجی به خود دیده، برای هر مسافری سوغاتی با خود داشته، و هر مسافری که از ایران میرود، سوغاتی از اصفهان در چمدان با خود برده، روزگاری ارسی و گرجی و شعربافی و روزگاری میناکاری و نقره و زریدوزی.
میدان نقشجهانش، نقشجهان میزند و شکوه نصف جهان را با خود دارد و روزگاری شاردن فرانسوی، آن را زیباترین میدان جهان نامیده است، که در هر گوشهاش وجههای از منشور زندگی در جریان است، از مسجد جامع که طنین صدای زندگی است تا مسجد شیخ لطفالله که بر عالیقاپو سایه انداخته و روزگاری چشمانداز شاهان عباسی بوده است، و صدای مردان و زنانی که در آرامش و امنیت دوران صفوی، در همین میدان و بازار، داد و ستد میکردند و نقشهایی را نقش میزدند که هنوز بعد سالها و قرنها یادگار مردمان نصف جهان است، هنوز در قیصریهاش هیاهوی مسگران و صدای چکش زدن قلمزنان را میشود شنید، و هنوز میشود در میان این ظروف نقره و پارچههای زربفت و قلمکار هنر دست مردمان این سرزمین را به چشم دید.
پایتخت دیرین صفویان، امروزه در صنعت نیز گامی رو به جلو است و کارخانههای صنایع سپاهان، ذوبآهن و فولاد مبارکه و قند اصفهان و بلور و شیشه اصفهان را در خود دارد و از بسیاری جهات در عرصه گردشگری نیز پیشگام است، که باغ پرندگان و تونل آکواریوم در باغ ناژوان مشابه دیگری در ایران ندارد و هتل عباسی هنوز یکی از زیباترین هتلهای ایران است و میشود فقط به بهانه یک بریانی خوشطعم تا کنار زایندهرود رفت.
اما دریغ که وقتی در خیابانهای این شهر راه میروی و برندهای معروف لباس اروپایی و آمریکایی را میبینی، گویی این شهر نه همان شهر است که به دلیل وفور کارخانههای نساجی داخلی، به منچستر ایران شهره بود، به یاد کسانی همچون محمدحسین کازرونی میافتی که شعارشان حمایت از تولید داخلی بود و پیشگام در تولید امتعه وطنی، وقتی در قیصریه و بازارچههای پشت میدان نقشجهان قدم میزنی، با دیدن کالاهای نامرغوب چینی، باورت نمیشود روزگاری در همین دکانها و حجرهها، شعربافان و عبابافان اصفهانی، به شهرهای اروپایی پارچه صادر میکردند و ارسیدوزها و گرجیدوزها، اجازه ورود کفش اروپایی را نمیدادند، میان همین حجرههایی که عروسکهای چینی میفروشند، خراطان و حکاکان و قلمزنان سپاهانی، هنر دست ایرانیان را به شاردن و کمپفر میفروختند و دلاواله آن را با قسطنطنیه برابر میدانست. اصفهان امروز، همچنان زیباست، اما با شهری که شاردن وصفش میکند و شهری که به منچستر ایران معروف بود، فاصله بسیار دارد.
دیدگاه تان را بنویسید