سیدمحمد صدر دلیل رویگردانی مراجع تقلید از احمدینژاد را عملکرد و ادبیات نامناسب او میداند
احمدینژاد اسیر توهم بود
روحانیزادهای است که دستی هم بر آتش سیاست خارجی کشور دارد. نام خانوادگی او بیانگر ارتباطش با مرجع دینی و سیاسی شیعیان جهان امام موسی صدر است اما خود نیز به واسطه سالها حضور در دستگاه سیاست خارجی دولتهای هاشمی و خاتمی نامی آشنا برای اهالی این حوزه است.
روحانیزادهای است که دستی هم بر آتش سیاست خارجی کشور دارد. نام خانوادگی او بیانگر ارتباطش با مرجع دینی و سیاسی شیعیان جهان امام موسی صدر است اما خود نیز به واسطه سالها حضور در دستگاه سیاست خارجی دولتهای هاشمی و خاتمی نامی آشنا برای اهالی این حوزه است. سیدمحمد صدر معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه دولت اصلاحات که این روزها در قامت مشاور وزیر امور خارجه کشور ایفای وظیفه میکند از جمله منتقدان پر و پا قرص سیاستهای دولتهای احمدینژاد بود که به جهت این انتقادها و با وجود سالها خدمت در وزارت امور خارجه به حاشیه رانده شد تا با روی کار آمدن مجدد نیروهای کارآمد دستگاه دیپلماسی کشور مجدداً به عرصه بازگردد. با صدر در رابطه با چرایی اختلافات دولت مهرورز با حوزههای علمیه قم و نجف و بهبود این روابط در دولت اعتدالگرا به گفتوگو نشستهایم که بدین شرح است.
با وجود حمایتهای روحانیون قم از روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد اما در گذر زمان این حمایتها به طرز قابل توجهی کاهش پیدا کرد. به گونهای که با زاویه به وجود آمده میان دیدگاههای هر دو سوی ماجرا، مراجع عظام دیگر رئیس دولت دهم را به حضور نپذیرفتند و در پی انتقاد از سیاستهای آن برآمدند.
در فقه شیعی حوزههای علمیه از جایگاه خاصی برخوردارند. این مراکز مهم دینی با بیش از هزار سال قدمت و فعالیت توانستهاند آنچه از مذهب شیعه تعریف شده است را برای ما حفظ کنند و اجازه ندهند که در گذر ایام دچار انحطاط و نابودی شود. اگر حوزههای علمیه قم و نجف یا شهرهای دیگر نبودند معلوم نبود سرنوشت دین به کجا میانجامید. این مراکز دینی در واقع همان دانشگاههای ما هستند که برای پیگیری امور مربوط به مذهب تشکیل شدهاند و باید همواره از سوی مسوولان ارج نهاده شوند. بنابراین حوزههای علمیه در واقع محافظان اصلی دین و دینداری هستند. مخصوصاً در فقه شیعی که به واسطه خاستگاه مردمی همواره مورد ارج و تکریم قرار داشتهاند. روحانیت شیعه صدها سال در کنار مردم قرار داشتهاند و هیچ گاه خود را رودرروی آنها ندیدهاند
و این موضوعی است که مردم نیز آن را درک کردهاند و روحانیت و حوزه را در واقع حافظ منافع خودشان دانستهاند. روحانیت شیعه پایگاه اصلیاش مردم است. این قضیه آنقدر مهم بود که پس از پیروزی انقلاب با وجود دینی شدن حکومت حضرت امام (ره) اصرار داشتند که باید برای حوزه اصالت قائل بود و نباید اجازه داد دولتی شوند. یعنی مراجع و روحانیون مجتهدان وابسته به دولت نشوند. این بحث را مطرح کردم تا بتوانیم با اشراف به جایگاه والای روحانیت در فقه شیعی ارزیابی درستی از سوال مطروحه داشته باشیم. البته این موضوع مختص جمهوری اسلامی نیست. در واقع حکومت در ایران حتی پیش از پیروزی انقلاب نیز توجه فراوانی به حوزه علمیه قم داشت. مخصوصاً در زمان مرجعیت آیتالله بروجردی که در مقطع خاصی مرجع علیالاطلاق شیعیان بود. شاه با توجه به جایگاه والای این مرجع عالیقدر میدانست که باید توجه ویژهای نسبت به ایشان داشته باشد تا پایههای حکومتش با مشکل مواجه نشود. بنابراین طبیعی است وقتی یک حکومت غیردینی و لائیک مانند شاه با حوزه علمیه روابط خوبی دارد باید این جایگاه پس از پیروزی انقلاب به مراتب بهتر شود و مورد توجه قرار گیرد. اما نکته مهم این است که
چرا با وجود اهتمام نظام نسبت به جایگاه مراجع قم و رعایت این اصل در تمامی دولتهای پس از انقلاب روابط دولت احمدینژاد با قم مطلوب نبود. واقعیت این است که این دانشمندان دینی همواره به رصد مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور میپردازند و با توجه به رفتارها و سیاستهای دولتمردان است که مناسبات دولت با حوزه را تنظیم میکنند. آنها پس از مدتی میتوانند تشخیص دهند که بالاخره فردی که بر سر کار آمده چه ویژگیهایی دارد و تفکراتش چیست. عملکرد آقای احمدینژاد بود که آنها را به این موضوع رساند که فردی که از او حمایت میکردند در ابعاد مختلف مورد تایید نیست. به عنوان مثال نخستین سفر به نیویورک او را به خاطر بیاورید که گفت هاله نوری من را احاطه کرده بود. آقای احمدینژاد این موضوع را در دیدار با آقای جوادیآملی مطرح کرد. مرجع تقلیدی که استاد فلسفه و منطق است. یعنی در واقع عقل و عقلگرایی در سیستم فکریشان کاملاً جا افتاده است. آقای احمدینژاد میآید به ایشان میگوید در زمان سخنرانی هاله نوری بالای سر من بود و از این حرفها. معنای این حرفها چیست؟ یا معنایش این است که آقای احمدینژاد واقعاً دچار توهم است و خیال میکند هاله
نوری بالای سرش بوده است یا اینکه اینطور تصور میکند که طرف مقابلش آنقدر آدم سادهلوحی است که اگر چنین حرفی به او بزند میپذیرد و مثلاً به آقای احمدینژاد به عنوان یک موجود مقدس مینگرد. دیدگاههای او از این دو حالت خارج نیست که در مورد گزینه نخست معنایش این است که آقای احمدینژاد توهم دارد و اسیر یک نوع خیالاتی است، و در حالت بعدی نیز به این معناست که اولاً دروغ میگوید و دوماً مخاطباش را آدم سادهلوحی تصور میکند. مهمتر از همه اینکه بعدها نیز به کتمان آنچه بیان کرده میپردازد و میگوید اصلاً چنین چیزی را نگفتهام. در حالی که دفتر این مرجع تقلید به انتشار واقعیت امر پرداخت و از حقیقت امر پرده برداشت. با این اوصاف شما چه توقعی از مراجع تقلید دارید. اینکه بیایند و عملکرد او را تایید کنند؟
تنها این مورد موجب رویگردانی مراجع تقلید از دولت احمدینژاد شد؟
ابتدا به جهت شخصیت خودش بود. بعد ادبیاتی که به کار میبرد که به هیچوجه زیبنده رئیسجمهور ایران نبود. حالا اگر فردی دیپلمات نباشد و از دیپلماسی سررشتهای نداشته باشد مهم نیست اما استفاده از ادبیات درست و مناسب حداقل کاری است که میتوانست انجام دهد.
آیتالله وحید نیز در دیدار با وزیر ارتباطات بر همین موضوع ادبیات نامناسب آقای احمدینژاد تاکید کرده بودند.
اینکه فردی بیاید و مخالفان خود را خس و خاشاک بنامد یا یکسری اصطلاحات دیگر. موضوع این ادبیات است. به هر حال مراجع ما هم اشراف کاملی به امور دارند و میدانند که باید به چه صورت عمل کنند. یا بحثهایی که راجع به امام زمان داشت. امام زمان بحثی در شیعه است که مراجع و علمای ما بسیار نسبت به آن حساساند. چرا؟ چون بحث امام زمان، غیبت ایشان و ارتباط با امام عصر مساله حساسی است که همیشه میتواند موجب سوءاستفاده قرار گیرد. یعنی افراد شیاد از آن بهرهبرداری کنند و با طرح موضوعاتی چون ارتباط با ایشان و بحث پیام بردن و آوردن نیات خود را به پیش برند. حساسیت مراجع شیعه نسبت به این قضیه نیز بر همین اساس است، به همین دلیل روایت است که اگر فردی ادعای ارتباط با امام زمان مطرح کرد حتماً تکذیباش کنید. فقهای شیعه در مورد هیچ موضوعی این دیدگاه را نداشته و به این تندی برخورد نکردهاند. چرا؟ چون این بحث، بحث بسیار مهمی است و نباید مورد بازیچه افراد شیاد قرار گیرد. یا در مورد دیگری میآید میگوید من در زمان
سخنرانی سازمان ملل یکدفعه احساس کردم که آقا خودشان دارند جلسه را اداره میکنند. خب این حرفها مرجعیت را حساس میکند. ضمن اینکه دولتی که با شعار مبارزه با فساد آمد با بررسی عملکردش مشخص شد که چه فسادهای بزرگی انجام داده که در عمر جمهوری اسلامی بیسابقه بوده است. با کنار هم گذاشتن این موارد و موارد دیگر درمییابید که حساس شدن مراجع چندان هم بیدلیل نیست.
اظهارات احمدینژاد در مورد هولوکاست چطور. این موضع بر جایگاه مسلمانان در جهان تاثیری داشت؟
در وهله نخست باید بگویم که با طرح بحث هولوکاست ما بیشترین انتفاع را به اسرائیلیها رساندیم. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در روزهای آخر ریاستجمهوری آقای احمدینژاد مقامات اسرائیلی با اظهار ناراحتی اینگونه عنوان کردند که رفتن او کاملاً به ضرر ماست. برای اینکه ایشان طوری صحبت و موضعگیری میکرد که اسرائیل به کمک آمریکا و اروپا جامعه بینالملل را علیه جمهوری اسلامی ایران متحد کرد و نتیجه این اتحاد همان قطعنامههای تحریمی بود که علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شد. باید توجه داشته باشید که هیچکس از این موضع آقای احمدینژاد حمایت نکرد حتی خود فلسطینیها. خود فلسطینیها و گروههای مختلف آنان، چه فتح، چه حماس هیچکدام از اینها از موضع رئیسجمهور سابق ایران حمایت نکردند. چرا؟ چون هولوکاست اصلاً ربطی به آنها نداشت. هولوکاست دعوایی است میان مسیحیها و یهودیها در اروپا. یک دعوایی است در آنجا که اصلاً ربطی به مسلمانان و فلسطینیان ندارد. به همین دلیل هم همانطور که گفتم تنها منتفع این قضیه اسرائیل
بود و بزرگترین ضرر متوجه جمهوری اسلامی ایران شد که واقعاً در دنیا منزوی شد. نتیجه این موضع و کلاً مواضع سیاست خارجی آقای احمدینژاد این شد که الان آقای روحانی مجبور است سعی و تلاش بسیاری داشته باشد تا دوباره ایران را به مجامع جهانی بازگرداند.
به همین دلیل بود که مراجع ما از روی کار آمدن دولت آقای روحانی حمایت کردند؟ یا شاید دلیل دیگری در میان باشد مثلاً سفر آقای رئیس دولت اعتدالگرا به قم تنها چند روز پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری؟
مرکز علمیه بالاخره مرکزی واقعگراست. واقعیت نیز میگوید که آن دولت و آن سیاست هیچگاه منافع ایران، اسلام و جمهوری اسلامی را تامین نمیکرد و باعث انزوای بیشتر کشور میشد. چرا؟ چون آن دولت یک دولت افراطی و غیرقابل پیشبینی بود. دولتی بود که مواضعاش به هیچوجه در چارچوب مسائل علمی و عقلی نمیگنجید. موضعگیریهایی میکرد که چه در داخل و چه در خارج مورد استقبال واقع نمیشد. اما درست در نقطه مقابلش دولت فعلی قرار دارد. دولتی که جدا از روحانی بودن شخص رئیسجمهور، عاقلانه و علمی رفتار میکند و منافع انقلاب، نظام، اسلام و ایران را تامین میکند. بالاخره آثارش هم تا حدی مخصوصاً در حوزه سیاست خارجی طی هفت، هشت ماه اخیر نمایان شده است و طبیعی است مرجعیت که در واقع همان عالمان واقعگرا هستند، بر اساس واقعیت امر از آن حمایت کنند.
اما با وجود حمایتهای مرجعیت از دولت فعلی هنوز برخی از حامیان دولت گذشته در قالب گروههایی چون «دلواپسین» به نقد عملکرد آقای روحانی میپردازند.
مرجعیت هم دیدگاههای دلواپسین را میشنود و هم عملکرد دولت و تیم آقای ظریف را میبیند. در شرایط فعلی از دیدگاه آنها (مراجع)، بهترین حرف و عملکرد به دولت اختصاص دارد. باید این نکته را نیز بیان کنم که طرح دیدگاه کسانی که مخالف مذاکره هستند اصلاً مهم نیست و نباید به آن توجه داشت. بنده معتقد به آزادی هستم و معتقدم مخالفان دولت آقای روحانی هم باید در بیان نظراتشان آزاد باشند، حرفهایشان را بزنند، حتی اگر تند باشد. این مساله خاصی نیست. به هر حال مردم ما عاقل و فهیم هستند و اصلاً نباید نگران این حرفها باشیم. علاوه بر این آقایانی که حالا ادعای دلواپسی میکنند، همه طرفداران آقای احمدینژاد هستند که معلوم است در بحث هستهای چه کارنامهای از خود بر جای گذاشته و کشور را با چه خطراتی مواجه کرده است. نتیجه همین سیاستهای آقای احمدینژاد بود که ایران را منزوی کرد و جایگاه کشور را در جامعه بینالملل به پایینترین مرتبه خود رساند. حالا هم اگر میخواهند انتقاد
کنند مساله مهمی نیست و اشکالی هم ندارد اما باید در کنار این انتقادات به این سوال مهم هم پاسخ دهند که وقتی رهبری، رسماً اعلام میکند که ما از نظر شرعی کاربرد سلاح هستهای را حرام میدانیم و قبول نداریم و دنیا نیز با پذیرش این دیدگاه و سیاست ایران حاضر به پیشبرد مذاکرات شده است چرا آنها باید بیایند و بگویند که مخالف مذاکره هستند و اینکه این گفتوگوها به نفع ایران نیست. کدام یک از بندهای مذاکرات حق استفاده ایران از دانش صلحآمیز هستهای را خدشهدار کرده است که آنها منتقد آن هستند. یا اینکه کدام یک از مباحث مذاکرهشده اجازه نمیدهد که ما دیگر نتوانیم در زمینه تولید برق از انرژی هستهای استفاده کنیم؟ کدام یک از موضوعات آن موجب میشود ما امکان استفادههای پزشکی از انرژی هستهای نداشته باشیم؟ یا در مباحث حوزه کشاورزی دانش هستهای را به کار نگیریم. استفاده صلحآمیز از دانش هستهای همه این موارد را شامل میشود. اینها مواردی است که آقایانی که میگویند ما نگران و دلواپس هستیم باید به آنها پاسخ دهند. آنها حتی میتوانند جلسات دیگری هم برگزار کنند اما پیش از همه باید اذهان عمومی را نسبت به دیدگاههای خود روشن سازند تا
مشخص شود که با پیشرفت و توسعه کشور مشکل دارند یا خواست آنها پیگیری موضوعات سیاسی و بازیهای جناحی است. هیچ اشکالی ندارد که آقایان دلواپس 10 جلسه یا کنفرانس دیگر هم برگزار کنند اما شاید لازم باشد که از مجموعه دولت نیز چهرههایی برای آگاهیبخشی به افکار عمومی انتخاب شوند تا یک وقت صدای بلند یک اقلیت کوچک موجب نشود واقعیتها به گونهای دیگر منعکس شود. اما به هیچ وجه نباید جلوی آنها (دلواپسین) گرفته شود و نباید نگران مواضع آنها بود. اصلاً همین که بهرغم تمام تندرویها و شلوغبازیها، مراجع و اکثر قریب به اتفاق مردم از سیاست دولت حمایت میکنند، موضوع بسیار مهمی است و نشان میدهد که دلواپسیهای آنها طرفدارانی ندارد.
این حمایتها در قوتگیری موضع مذاکرهکنندگان ایرانی تاثیرگذار است؟
پای میز مذاکره، نخستین موضوعی که مطرح است، اراده سیاسی است. اراده سیاسی یک دولت یا یک حاکمیت که تصمیم داشته باشد پای میز مذاکره بنشیند و برای حفظ منافع ملی به گفتوگو بپردازد. این اراده الان در دولت ما وجود دارد. اما در دولت آقای احمدینژاد، نبود آن احساس میشد. البته به همین میزان در طرف مقابل هم ارادهای وجود نداشت. اما حالا بر اساس منطق و استدلال هر دو سوی مذاکرهکننده به یک اتفاق نظری دست یافتهاند. غرب میگوید ما فقط میخواهیم ایران سلاح هستهای نداشته باشد اما در عین حال استفاده ما از انرژی صلحآمیز هستهای را به رسمیت شناختهاند. ما هم که همین را میخواهیم. پس در کلیات توافق داریم. اختلافی نیز وجود ندارد. تنها یکسری سوالات باقی میماند که باید به مرور زمان پاسخ داده شود که همچنان هم در حال انجام است و انشاءالله به حل کلیه ابهامات میانجامد.
میخواهم به حوزه تخصصی شما بپردازم و این سوال را مطرح کنم که با توجه به اختلافاتی که از دیرباز میان شیعیان و سنیها وجود داشته است، دولت به چه صورت میتواند از پتانسیل مراجع تقلید در کاهش این اختلافات استفاده کند؟
متاسفانه اخیراً با اوجگیری قضایای سوریه و موضوعات پیرامون آن رابطه میان شیعیان و سنیها تا حدودی خدشهدار شده است. حضرت امام تلاش بسیاری انجام داد تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اختلاف شیعه و سنی پررنگ نشود. در شرایط فعلی نیز ما نیاز داریم با گفتوگوهای علمی، فرهنگی و دینی میان علمای شیعه و سنی به کاهش این اختلافات کمک کنیم. همین که بنشینند و با هم بحث کنند تا دیدگاهها به یکدیگر نزدیک شود خود میتواند بسیار مفید باشد. این موضوعی است که علاوه بر منافع ایران، منافع کشورهای عربی و کل جهان اسلام را هم تامین میکند و بحثی است که باید جدی تلقی شود.
ما باید پیشقدم باشیم؟
بله، در گذشته این بحث میان ایران و مصر وجود داشت.
میان حوزه علمیه قم و دانشگاه الازهر؟
بله، میان این دو مرکز اسلامی. ما باید ساز و کار راهاندازی یک دارالتقریب را در دستور کار داشته باشیم تا بتوانیم در جهت نزدیکی علمای شیعه و سنی گام برداریم. زمانی بود که سنیها، شیعیان را به عنوان یکی از شاخههای دین اسلام به رسمیت نمیشناختند اما آیتالله العظمی بروجردی توانست این مشکل را حل کند. به این صورت که آیتالله قمی را به عنوان نماینده خود راهی الازهر کرد تا در گفتوگو با علمای این مرکز بزرگ اسلامی و با روش گفتوگوی فرهنگی و دینی به بهبود مناسبات فرق مختلف اسلامی بپردازد. بر همین اساس هم است که میگویم ما در شرایط فعلی به مرکزی اینچنین نیاز داریم. البته مطمئناً برپایی چنین مرکزی ویژگیهایی دارد که باید جدی انگاشته شود. اصلیترین بحث نیز همان تحمل نظرات مخالف است. این موضوع در مسائل دینی بسیار ریشهدارتر و جدیتر از مسائل سیاسی است که باید با سعهصدر وارد گفتوگوهای آن شد و تحقق آن نیز نیازمند یک برنامه درازمدت است که باید جمهوری اسلامی خود مبتکر آن باشد.
این مرکز در همفکری کدام کشورهای اسلامی باید راهاندازی شود؟
دانشگاه الازهر از مصر که یکی از مراکز بزرگ اسلامی است. عربستان هم همین طور. البته در پاکستان هم مراکز علمی فراوانی وجود دارد و همینطور در یمن. کشورهای دیگری هم هستند اما مهم کارکرد این مرکز است که بتواند به وظیفه اصلی خود در نزدیکی فرق اسلامی عمل کند و به کاهش اختلافات یاری رساند.
این مراکز چه کمکی به اهداف دیپلماسی دولتها میکند؟
این مراکز تامینکننده منافع جهان اسلام خواهند بود و ایران نیز بخشی از این جامعه بزرگ اسلامی است.
راهاندازی این مراکز واقعاً در بهبود روابط ایران با اعراب تاثیرگذار است؟ متاسفانه عمدهترین مشکلات حوزه دیپلماسی ما در روابط با کشورهای عربی که عمدتاً اسلامی هستند، است.
امیدوارم اینطور باشد. قاعدتاً وقتی علمای کشورهای اسلامی بتوانند با راه حلهای قابل قبول به کاهش تخاصمات کمک کنند دولتها دیگر بهانهای برای افزایش مناقشات نخواهند داشت. ما باید این دیدگاه را در تمام جهان اسلام جا بیندازیم که صحبت کردن از زبان یک میلیارد نفر نفوذپذیری بیشتری دارد. یعنی اتحاد مسلمانان میتواند آنها را در پیگیری اهداف و دیدگاههایشان قویتر کند. علاوه بر این عقبه ما جهان اسلام است. ما باید در مرحله نخست به فکر جهان اسلام باشیم؛ و بعد در واقع از طریق جهان اسلام وارد جامعه بینالملل شویم.
این برنامه یک روز، دو روز و یک سال و دو سال نیست. برنامه درازمدتی است که باید سعی کنیم در کمال آرامش و طمانینه پیش رود.
چرا ما این بحث را با علمای مسیحیت یا ادیان دیگر الهی دنبال نمیکنیم. مثلاً میان مراجع قم و کشیشهای واتیکان.
در آن جهت هم کار سازنده و مفیدی است.
به هر حال واتیکان پیروان فراوانی در جهان دارد و ما میتوانیم از این طریق به کاهش هجمههایی که علیه پرونده هستهایمان در جهان وارد میشود، کمک کنیم. همین که به آنها نشان دهیم ما استفاده از هیچ سلاح هستهای را جایز نمیدانیم.
ما یک گفتوگوی درون دینی داریم که با سنیها و دیگر فرق اسلامی انجام میشود. یک گفتوگویی بین ادیان داریم که میان اسلام، مسیحیت و یهودیت است و در نهایت یک گفتوگوی ادیان هم هست که در حقیقت بین ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی صورت میپذیرد. این گفتوگوها علاوه بر کاهش اختلافات به رشد فرهنگی ملل نیز کمک میکند و در عین حال موجب میشود باورهای غلط و کینهتوزانه به مرور زمان حل و فصل شود.
اگر دولت بخواهد بر اساس موضوعی که شما مطرح کردید دارالتقریب را راهاندازی کند فکر میکنید از چه طیفهای فکری باید در آن عضویت داشته باشند. تنها از مرجعیت قم یا کارشناسانی از دستگاه سیاست خارجی کشور یا هر دو؟
باید افراد مجتهد و باسواد و کسانی که فقیه هستند به عضویت این مرکز درآیند. آنها باید در عین حال به علم اقتصاد و سیاست و موضوعات حوزه بینالملل نیز اشراف کافی داشته باشند و مسائل فرهنگی را نیز خوب درک کنند. مطمئناً چنین افرادی باید با هماهنگی مرجعیت قم و دستگاه سیاست خارجی کشور انتخاب شوند تا ما بتوانیم از هر لحاظ اشراف کافی به موضوعات مطروحه داشته باشیم.
یعنی موازیکاری در بین نباشد.
بله، همینطور است. فکر میکنم با توجه به رابطه خوبی که میان قم و دستگاه سیاست خارجی دولت یازدهم به وجود آمده است تشکیل چنین مرکزی دور از ذهن نباشد. به ویژه که علمای ما در بدو تشکیل دولت جدید از برخی از سیاستهای آن حمایت هم کردهاند.
سالهای پایانی دولت دهم سالهای قهر دولت و قم بود. آقای روحانی باید به چه صورتی عمل کند که به سرنوشت آقای احمدینژاد دچار نشود
کارهای آقای احمدینژاد را تکرار نکند. (با خنده)
مثلاً چه کارهایی؟
با صداقت با مردم حرف بزنند. مطالب غیرواقع نگویند. منافع ایران و مردم را در نظر بگیرند و در توهم نباشد. علاوه بر این باید با مردم و روحانیت با احترام رفتار کند. جایگاه هر رئیسجمهوری برآمده از آرای مردم است و باید بداند در صورتی که مردم نخواهند دیگر جایگاهی ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید