تاریخ انتشار:
در حضور تولیدکنندگان کارآمد شیل اوپک مجبور است با شرایط جدید کنار بیاید
نبرد ببر چابک و گربه ضعیف در بازار نفت
در هفته گذشته نگاههای بسیاری - از سیاستگذاران و شهروندان اقتصادهای نفتی و غیرنفتی گرفته تا سرمایهگذاران بازارهای مالی و معاملهگران کالاهای خام - به نتایج اجلاس اوپک در وین دوخته شده بود. قیمت نفت یکی از کلیدیترین متغیرها در اقتصاد کلان بینالملل است و کمتر اقتصادی است که از تحولات قیمت نفت تاثیر نپذیرد.
در هفته گذشته نگاههای بسیاری -از سیاستگذاران و شهروندان اقتصادهای نفتی و غیرنفتی گرفته تا سرمایهگذاران بازارهای مالی و معاملهگران کالاهای خام- به نتایج اجلاس اوپک در وین دوخته شده بود. قیمت نفت یکی از کلیدیترین متغیرها در اقتصاد کلان بینالملل است و کمتر اقتصادی است که از تحولات قیمت نفت تاثیر نپذیرد.
پایین رفتن قیمت نفت هم رفاه مصرفکننده را در کشورهای غیرنفتی ارتقا میدهد و هم هزینه تولید را برای صنایع این کشورها پایین آورده و رقابتپذیری برخی صنایع را افزایش میدهد. به همین خاطر هم شاخصهای سهام در نقاط مختلف دنیا پاسخ مثبت معنیدار به تصمیم اوپک برای عدم کاهش تولید نشان دادند.
در وضعیت فعلی تصمیمات اوپک را مجموعهای پیچیده از بازیهای با جمع صفر (Zero SumGame) و غیر صفر تشکیل میدهد. سه شکل اصلی بازی با جمع صفر در قالب تضاد منافع بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان نفت خام، بین صنعت سوختهای فسیلی و انرژیهای نو و نهایتاً بین تولیدکنندگان سنتی و چابک نفت و صنعت تازه از راهرسیده و آسیبپذیر شیل (Shale) قابل مشاهده است. از طرف دیگر بازی با جمع غیر صفر بین اعضای اوپک قابل تصور است. بازیای که هزینهها و منافع همه اعضا در آن یکسان نیست ولی میتوان در بلندمدت انتظار داشت که همه اعضا به یک شکل از آن تاثیر بپذیرند.
البته بازی داخل اوپک و بازی اوپک با بقیه جهان یک جزء با منطق سیاسی صرف نیز دارد که آن را در این تحلیل کنار میگذاریم چون اطلاعات دقیق از آن نداریم ولی بخش دیگری از آن در چارچوب ژئوپولتیک نفت و اقتصاد سیاسی صنعت انرژی قابل تحلیل است.
در اجلاس اخیر، اوپک به اجماع لازم برای کاهش یک میلیون بشکه تولید در روز دست نیافت و عملاً سطح تولید فعلی (حدود ۳۰ میلیون بشکه) را حفظ کرد. در ارتباط با این تصمیم کلیدی به وضوح میتوان دو جبهه داخل اوپک را از هم تفکیک کرد: کشورهایی مثل ایران و ونزوئلا که هزینه کاهش قیمت نفت برای آنها بالاست و کشورهایی مثل عربستان که میتوانند کاهش قیمت را در کوتاهمدت تحمل کنند. هر چند که همه کشورها از بالا بودن سطح قیمتها در بلندمدت استقبال میکنند ولی متناسب با ذخایر ارزی و وابستگی بودجهشان به درآمدهای نفتی هزینه کوتاهمدت متفاوتی را متحمل میشوند.
خلاصه استدلال ارائهشده بر ضد کاهش تولید اوپک -که نهایتاً برنده شد- این بوده که به جای کاهش تولید اوپک و تنظیم بازار از این طریق، اجازه بدهیم که قیمت نفت برای مدتی پایین برود و تولیدکنندگان شیل و قیرهای نفتی (که هزینه تولید بالاتری دارند) از بازار خارج شوند و بازار دوباره به تعادل برگردد. به عقیده من این استدلال ارائهشده واجد جنبههای درست و نادرست است.
استدلال عدم کاهش سهم اوپک از زاویه حفظ سهم بلندمدت بازار درست است. اگر قرار باشد اوپک به طور مداوم ضربهگیر و جذبکننده عرضه جدید به بازار باشد و با ورود هر عرضهکننده جدیدی از تولید اوپک کم شود تا قیمت حفظ شود نهایتاً در بلندمدت منحنی عرضه بازار نفت توسط تولیدکنندگانی با هزینه تولید بالا دیکته خواهد شد و تولیدکنندگان با هزینه پایین (مثل کشورهای خاورمیانه) که منطقاً باید بیشترین سهم را از بازار داشته باشند به حاشیه میروند.
البته از دید مصرفکننده اینکه در یک قیمت هدف اوپک چه کسی تولیدکننده حاشیهای است تفاوت خیلی زیادی نمیکند. در هر صورت قیمتهای بازار بالاتر از هزینه نهایی تولید خواهد بود و شکاف بین قیمت بازار و هزینه تولید پایین کشورهای خاورمیانه نهایتاً به شکل رانت به جیب این کشورها خواهد رفت. رانتی که اقتصادهای نفتی به آن عادت کردهاند و با نرخهای برگشت چنددرصدی سرمایهگذاران در بازارهای بینالمللی متفاوت است. هزینه تولید عربستان و بقیه کشورهای منطقه چیزی بین ۲ تا ۱۰ دلار است لذا نفت ۵۰دلاری با اینکه همچنان مازادی بالای ۴۰ دلار به ازای بشکه برای آنها به ارمغان میآورد ولی برای تامین نیازهای بودجهای اقتصادهای عادتکرده به درآمد نفتی کافی نیست. در مقابل سرمایهگذاران نفتی در صنعت شیل حتی با بازدههای 10درصدی هم راضی هستند. لذا اگر هزینه بلندمدت تولید ۳۵ دلار باشد نفت 40دلاری همچنان سرمایهگذاری جذابی به حساب میآید.
ولی طرف حامی استدلال سهم بازار دینامیک زمان لازم برای برگشتن به قیمتهای تاریخی حدود ۱۰۰ دلار را در نظر نمیگیرد یا عامدانه از کنار آن میگذرد. همانطور که در مصاحبه دو هفته پیش با تجارت فردا توضیح دادم باید بین منحنی عرضه کوتاهمدت و بلندمدت صنعت شیل تمایز قائل شد. در کوتاهمدت حتی اگر قیمت به حدود ۴۰ دلار هم برسد بخش مهمی از تولید فعلی تا یکی دو سال دیگر ادامه پیدا خواهد کرد. صنعت شیل هزینه اولیه زیادی برای حفاری چاههای عمودی و افقی و عملیات شکست هیدرولیک نیاز دارد ولی وقتی چاهها حفر شد و شکافها ایجاد شد بهرهبرداری از مخزن هزینه متغیر خیلی زیادی ندارد. از زاویه اقتصاد تولید این هزینهها جزو هزینههای ریخته (Sunk Costs) است و تاثیری در تصمیمات تولید فعلی ندارد.
قیمتهای پایین نفت اگر بخواهد منحنی عرضه را جابهجا کند باید روی تصمیمات سرمایهگذاری جدید در این بخش اثر بگذارد و با توقف یا کند کردن عملیات حفاری در صنعت شیل باعث شود منحنی عرضه از این بخش ظرف یکی دو سال افت کرده و میرا شود. وارد کردن ضربه به قیمتهای بازار عملاً عدم اطمینان مربوط به حاشیه سود تولیدکنندگان شیل را افزایش داده و باعث محتاط شدن بازار برای سرمایهگذاریهای جدید
میشود.
از آن مهمتر اوپک با نشان دادن تعهد (Commitment) به عدم کاهش سطح تولید (حتی به قیمت ضربه زدن به منافع کوتاهمدت خودش) نقطه تعادل تصمیمات سرمایهگذاری جدید را جابهجا میکند. در تعادل جدید با بالا رفتن قیمتها و رسیدنشان به سطح ۱۰۰ دلار سابق دوباره جریان حفاری در بخش شیل فعال میشود ولی سرمایهگذاران این بار با احتمال بالاتری باور دارند که اگر سطح جهانی تولید نفت خام از آستانه مشخصی بالاتر برود قیمت دوباره به سطح ۴۰ دلار و کمتر برمیگردد و این یعنی زیان بالا برای بخشی از مخازن شیل.
البته حالت دیگری هم متصور است و آن وارد شدن اوپک و صنعت شیل به یک جنگ فرسایشی (War of Attrition) در این فرآیند است. اگر صنعت شیل به اندازه کافی تحمل زیان را داشته باشد ممکن است با کنار نرفتن از میدان و درک هزینههای بالایی که کشورهای نفتخیز از قبل قیمت پایین نفت میپردازند سعی کند اوپک را وارد به تغییر استراتژی کند.
در هر صورت با توجه به پراکندگی هزینههای تولید شیل به نظر نمیرسد اوپک قادر باشد این صنعت را به تمامی و برای همیشه از صحنه خارج کند. در حضور تولیدکنندگان کارآمد شیل اوپک مجبور است با شرایط جدید کنار بیاید و بخشی از سهم بازار را با این تولیدکنندگان به اشتراک بگذارد. ولی اوپک همچنان این قدرت را دارد که بخش ناکارآمدتر را در میانمدت از بازار بیرون کند.
دیدگاه تان را بنویسید