دوران اردوغان
افت و خیز ترکیه
هیچ حکومتی مانند ترکیه نتوانسته است خود را به آینده پرتاب کند و ناگهان به گذشته تاریک خود برگردد. این کشور نخست به سمت مدرنیزه شدن پیش رفت و حالا در آستانه جنگ شهری است. ترکیه حالا دو نیمه از بیاعتمادی و نفرت است.
هیچ حکومتی مانند ترکیه نتوانسته است خود را به آینده پرتاب کند و ناگهان به گذشته تاریک خود برگردد. این کشور نخست به سمت مدرنیزه شدن پیش رفت و حالا در آستانه جنگ شهری است. ترکیه حالا دو نیمه از بیاعتمادی و نفرت است.
کشور رجب طیب اردوغان چشماندازی از رشتهکوههای زیبا در امتداد دریای سیاه است. در دامنه باشکوه و سرسبز کوههای آن، مردم برگ چای میچینند و تنها برای خواندن نماز، دست از کار میکشند. اردوغان آنها را «مردمان خود» مینامد و مسجد عثمانی را برای خوشایند آنان در بالای یکی از بلندترین قلهها ساخته است. ارتفاع این مسجد به اندازهای زیاد است که از پایین دهکدهها به سختی قابل تشخیص است. مسیر دسترسی به مسجد عثمانی، کوهستانی و بسیار پرخطر است و با ماشین 45 دقیقه زمان میبرد. اما بسیاری از مردمان ترکیه، این راه را پیاده طی میکنند تا به خدا و رئیسجمهور محبوبشان، اردوغان حس نزدیکی بیشتری داشته باشند. آیسل آکسای 40ساله با گریه میگوید: «ایکاش میتوانستم دستانش را ببوسم!» نفساش بالا نمیآید ولی برق لبخند بر چهرهاش دیده میشود. آکسای در روستای گونِیسو در دامنه کوهی زندگی میکند که خانواده اردوغان اهل آنجا هستند. این زن روستایی که روسری و یک کت مشکی به تن دارد به ساختمان مرمرین مسجد که در نور خورشید میدرخشد خیره مانده است. او از اینکه میتواند در اتاق بدون پنجره بانوان در مسجد عثمانی نماز بخواند شادمان و هیجانزده
است. آکسای ادامه میدهد: «در روز افتتاح مسجد من رئیسجمهور را دیدم که با هلیکوپتر بر فراز کشور حرکت میکرد. ما به او خیلی افتخار میکنیم.» بسیاری از مردمان این سرزمین احساس آکسای را دارند. آنها اردوغان را یکی از خودشان میدانند و او را به عنوان فردی ساده و خداپرست که با سختکوشی به جایگاهی بالا رسیده است، تحسین میکنند. اگر سایر مردم ترکیه هم با ساکنان گونِیسو همعقیده بودند، اردوغان -که 13 سال است در قدرت یکهتازی میکند- در کسب یک پیروزی دیگر در انتخابات 7 ژوئن به مشکل برنمیخورد. اما شهروندان ترکیه، فقط از اقوام ترک نیستند و حزب عدالت و توسعه تنها توانست 9 /40 درصد از کل آرا را به دست آورد و اکثریت مطلق را از دست داد. این شکست، رویای اردوغان را برای در دست گرفتن زمام امور ریاستجمهوری تا سال 2019 بر باد داد. با ورود حزب دموکراتیک خلقها به پارلمان ترکیه انگار نمک بر زخم اردوغان پاشیده شد. این نخستین بار بود که یک حزب طرفدار کردها با 10 درصد آرا مانعتراشی میکرد. با وجود این، اردوغان هنوز به قدرت و رویای خود چسبیده است. او به ائتلاف اجازه میدهد از تجزیه قدرت حرف بزند و خودش در حال برنامهریزی برای
انتخابات یکم نوامبر است. برای اردوغان، تنها نتیجه مورد قبول، کسب اکثریت مطلق آرا برای حزب عدالت و توسعه است. رجب طیب اردوغان -مسلمان دیندار، پوپولیست بااستعداد، مدرنگرا و پدر معجزه اقتصادی ترکیه- در خطر تبدیل شدن به یک حاکم مستبد است؛ کسی که دارد ملت خود را به سمت جنگ شهری میکشاند و به آتش درگیریهای خارجی دامن میزند.
او نخست میخواست بشار اسد را سرنگون کند و سپس تا مدتهای طولانی داعش را نادیده گرفت و اکنون در حال جنگیدن با کردهاست. کردهایی که تنها همتای غرب در نبرد با تندروهای اسلامی هستند. اردوغان در تلاش است به جایگاه قبلی خود در جبهه نبرد برگردد و با این کار دارد بیاعتمادی و ناسیونالیسم را در هم میآمیزد. او روزنامهنگاران و مخالفان خود را به زندان میفرستد و سربازانش، شهرهای کردنشین را تحت محاصره و شلیک آتش گلوله درآوردهاند.
اردوغان، اهداف جاهطلبانهای داشت. او میخواست درگیری کردها را حل کند و به اقتصاد رونق ببخشد. اردوغان قصد داشت کشورش را مدرن کند و هر چه بیشتر به اروپا نزدیک شود و در این زمینه خیلی هم ناموفق نبود. تا همین اواخر، ترکیه که همپیمان ناتو است، تنها امید دموکراسی در جهان اسلام بود. این کشور واسطهای میان شرق و غرب به شمار میآمد و به سمت کاندیدا شدن برای پیوستن به اتحادیه اروپا پیش میرفت. اما ترکیه امروز به کلی در خلاف این مسیر است. این کشور در خطر گرفتار شدن به بیخردی جمعی ناشی از کوتهفکری و خرافات است و ناسیونالیسم افراطی و نظریه توطئههای عجیب آن را تهدید میکند. سفر به دور ترکیه نشان میدهد این کشور به دو بخش تقسیم شده است. در یک بخش، ترکیه اردوغان است که شهر زادگاهش در کنار دریای سیاه و نیز دیگر شهرهای تاثیرگرفته از معجزه اقتصادی آناتولی مانند کایسِری و البته آنکارا، مسند قدرت، در آن قرار دارند. در بخش دیگر ترکیه، دشمنان اردوغان هستند که از منطقه کردنشین دیاربکر، سرزمینی که مردم بیم جانشان را دارند، تا کوههای قندیل، جایی که جنگجویان کرد تسلیم نشدند و سرانجام تا استانبول، هسته دموکراسی ترکیه را در
برمیگیرد.
دیاربکر: جنگ شهری جدید
گلتن کشاناک -یکی از دو رهبر مشترک حزب صلح و دموکراسی ترکیه- وقتی قاب پنجره در دفتر کارش شروع به لرزیدن میکند، چشمانش را میبندد. هر چند دقیقه، هواپیماهای جنگنده با صدای رعدآسا از فراز ساختمان شهرداری دیاربکر عبور میکنند و به سمت کوههای قندیل میروند. آنجا در منطقه خودمختار کردستان، نیروی هوایی ترکیه مواضع حزب ممنوعه کارگران کردستان (پکک) را از 24 جولای تحت بمباران قرار داده است.
کشاناک 54ساله، زنی قویهیکل است که موهای خاکستریاش بر روی شانهها و ژاکت صورتیرنگش ریخته است. از ابتدای سال 2014 او به عنوان معاون شهردار دیاربکر فعالیت میکند و نخستین زنی است که به این پُست رسیده است. حزب دموکراتیک خلقها که طرفدار کردهاست و در ماه ژوئن بیش از 80 درصد آرا را در مناطق جنوب شرقی ترکیه به خود اختصاص داد حکم میکند که در همه ادارههای مهم، زنان نیز به اندازه مردان از جایگاههای شغلی سهم داشته باشند.
حزب دموکراتیک خلقها در کمپین انتخاباتی، خود را حزبی برای کردها و نیز طرفدار برابری جنسیتی و حقوق همجنسخواهان معرفی کرد. علاوه بر آن، نامزدهای این حزب وعده دادند که طرح اردوغان برای ایجاد یک نظام ریاستی را به چالش بکشند. زمانی که مشخص شد حزب دموکراتیک خلقها در 7 ژوئن 13 درصد آرا را به دست آورده است، مردم در دیاربکر، بزرگترین شهر جنوب شرقی ترکیه، از شادی هلهله کشیدند. آنها برای جشن و پایکوبی به خیابانها آمدند، بوق ماشینهایشان را به صدا درآوردند و آتشبازی به راه انداختند. همه همین سه ماه پیش بود، اما امروز حالشان پریشان است. شبهنگام، سکوت برقرار است. فروشگاهها زود میبندند و مردم از ترس جانشان ترجیح میدهند در خانه بمانند. تقریباً هر روز درگیریهایی میان نیروهای امنیتی ترکیه و حامیان پکک رخ میدهد. در جزیره ابن عمر، نزدیک مرز سوریه و عراق، از ابتدای سپتامبر مقررات حکومت نظامی و خاموشی در ساعات معینی از شب برقرار شده است. 113 هزار شهروند این منطقه گرفتار وضعیت مورد اشاره هستند و به گفته ساکنان محلی، دست کم 30 تن از آنان به ضرب گلوله کشته شدند. شرایط در حال بازگشت به جنگ شهری پیشین است؛ جنگی که در
سال 1984 آغاز و به قیمت جان 40 هزار نفر تمام شد. اینها همه در حالی رخ میدهد که به نظر میرسید سرانجام اوضاع در حال رو به راه شدن است. کشاناک هم در این میان به خاطر عِرق کردیاش مبارزه میکند، اما به گفته خودش اصلاً به دنبال خشونت نیست. این در حالی است که او به سختی کردی صحبت میکند. در سال 1993، پس از یک کودتای نظامی، گفتوگو به زبان کردی ممنوع شد. اندکی پس از آن، ناآرامیهای پکک علیه آنکارا و برای دولتخواهی آغاز شد. کشاناک که هنوز وقتی کردی صحبت میکند چندان راحت نیست، ثمره همان سیاست سرکوب است که هدفش این بود که هرچه را به کردها مربوط میشود از زبان گرفته تا آداب و رسوم و هویت آنان از بین ببرد.
تغییر تاکتیکی مثبت
این واقعیت که شرایط برای نسل جوان آسانتر شده، دستاورد اردوغان است. او نخستین رئیس دولت ترکیه بود که در آگوست 2005 درباره «مشکلات کردها» صحبت کرد. اردوغان به خاطر خطاهای دولت در ارتباط با بزرگترین اقلیت کشور عذرخواهی کرد و از آغاز دورانی جدید خبر داد. پیشبرد روند صلح، برجستهترین طرح اردوغان بود. او در جنوب شرق ترکیه، میلیاردها یورو در بخش زیرساخت سرمایهگذاری کرد، ممنوعیت کاربرد زبان کردی را برداشت و اجازه راهاندازی رادیو و تلویزیون کردی را صادر کرد. گفتوگوهای صلح در سال 2012 با عبدالله اوجالان، بنیانگذار زندانی پکک آغاز شد. او در فوریه 2015 از پیروان خود خواسته بود از اقدامات خشونتآمیز رسماً اعلام برائت کنند. در همان زمان، اوجالان از «یک تصمیم تاریخی» حرف زد. اما یک سال بعد، صحبتهای او دیگر معنایی نداشت، زیرا اردوغان روند صلح را تعلیق کرد. دلیل بازگشت به شرایط بد و خشونت چه بود؟ کشاناک میگوید حزب عدالت و توسعه امروز دارد کشور را به سمت جنگ شهری میبرد زیرا حزب دموکراتیک خلقها وارد پارلمان شده است. اردوغان باید فعالیت خود را جدیتر کند تا موفق
شود اکثریت مطلق را به دست آورد و حزب دموکراتیک خلقها را از پارلمان به در کند. بسیاری از کردها با کشاناک همعقیدهاند و تعدادشان هم کم نیست. بسیاری از مردم حالا باور دارند که افزایش خشونت به نفع اردوغان تمام میشود و به او امکان میدهد تا در انتخابات زودهنگام پیشرو، از خود وجهه فردی را به نمایش بگذارد که ضامن برقراری ثبات است. البته او ممکن است به نام امنیت ملی، انتخابات را به تعویق هم بیندازد. دولت ترکیه، شورشیان کرد را به آغاز خشونت متهم میکند. محسن قزل کایا، عضو حزب عدالت و توسعه و نماینده پارلمان ملی کردها میگوید: «پکک از روند صلح سوءاستفاده کرد تا مخفیانه به پر کردن انبارهای مهماتش و مینگذاری بپردازد.» هر یک از این دلایل قابل بحث هستند، اما یکچیز مسلم است: وقتی در روز 20 جولای یک بمبگذار انتحاری وابسته به داعش بیش از 30 تن از ساکنان سوروچ در نزدیکی مرز سوریه را به قتل رساند، خشونت دوباره اوج گرفت. دو روز پس از آن، ستیزهجویان پکک، دو پلیس را در آپارتمان خود در جیلانپینار به ضرب گلوله کشتند. این شهر در 20 کیلومتری محل بمبگذاری سوروچ قرار دارد. پکک در پایگاههای آنلاین اعلام کرد این اقدام در
تلافی حمله به سوروچ انجام گرفت. پکک همچنین گفت این دو پلیس از حامیان داعش بودند. سپس در 24 ژوئن، دولت ترکیه بمباران مواضع پکک را آغاز کرد. از زمان شروع کمپین نظامی، دولت ترکیه کشتار دو هزار جنگجوی کرد را تایید کرده است. اما این آمار خارج از تعداد بیشماری از غیرنظامیان کردی است که قربانی بمبهای نیروی هوایی شدند. علاوه بر این، سربازان ترک نیز که به دست پکک به قتل رسیدند در این آمار محاسبه نشدند.
چایقره: شهیدان و آزادی بیان
چند روز پس از آنکه اردوغان مسجد عثمانی را در بالای کوهستان گونِیسو افتتاح کرد در مراسم خاکسپاری یک افسر پلیس به نام احمد کامور در نزدیکی چایقره شرکت کرد. مراسم تدفین کسانی که در جنوب شرق ترکیه کشته میشوند تقریباً به یک رویداد روزانه در این کشور تبدیل شده است. هزاران نفر از مردم ترکیه در مراسم خاکسپاری در چایقره حضور داشتند.
در این مراسم، اردوغان در میان مردم و کنار پرچم ترکیه دیده میشد. او با بلندگویی در دست و در حالی که روی یک پای خود به سمت تابوت کامور تکیه داده بود، گفت: «ما با شهید خود وداع میکنیم، با کسی که به باور ما به شهادت رسید.» او اینگونه ادامه داد: «خانواده او و بستگانش باید بسیار شادمان باشند!» اردوغان در پایان به همه یادآوری کرد که شهیدان در بهشت کنار پیامبران خواهند بود. آیا این نوعی تسلی دادن است؟ مهمت کامور، برادر دوقلوی این پلیس متوفی، در حالی که زیر پرچم ترکیه و بَنری از تصویر برادرش ایستاده سرش را تکان میدهد. چند روز است که خانواده کامور پذیرای مهمانان هستند. اما برادر دوقلو مایل به گفتوگو نیست و میگوید به خصوص نمیخواهد با خبرنگاران خارجی صحبت کند. او تنها یک جمله تلخ به زبان میآورد: «برادر من زندگیاش را فدای جنوب شرق ترکیه کرد.» بستگان شهیدان ترکیه باید مراقب حرفهای خود باشند. در مراسم خاکسپاری یک سرباز ترک در ماه آگوست، یکی از بستگان او به «توهین به مقامات سیاسی» متهم شد. گفته میشود این شخص در طول مراسم یادبود اعتراض کرده که: «اردوغان این مرد جوان را به گور فرستاده است».
نبرد در چند جبهه
در چایقره، صاحبان کسب و کار تصویر شهید کامور را بر سردر ورودیها آویختهاند. اما به هرکس که درباره کامور تحقیق و تفحص کند به دیده ظن مینگرند. صاحب یک قهوهخانه که مردی مسن است و کلاهی لبهدار به سر دارد یکی از معدود کسانی است که حاضر به صحبت کردن میشود. او میگوید احمد کامور مرد خوبی بود و مانند بیشتر مردمان اینجا از حزب عدالت و توسعه حمایت میکرد.
پیرمرد ناگهان سکوت میکند و چشمانش گشاد میشوند. دو پلیس سر و کلهشان پیدا شده است؛ یکی از آنان یونیفورم پوشیده است و دیگری لباسشخصی است. آنها میخواهند بدانند سوالات درباره چه هستند. سپس کارتهای شناسایی را چک میکنند. یکی از آنها کارتها را میگیرد و میرود. وقتی برمیگردد با نگاهی به گذرنامهها چیزی را به خاطر میسپارد و سپس آنها را پس میدهد و با لحنی تهدیدآمیز میگوید «حالا میتوانی بروی».
برای دولت ترکیه، مبارزه برای کنترل اوضاع سیاسی درست به اندازه نبرد واقعی در مناطق جنوب شرقی این کشور اهمیت دارد. به همین دلیل است که خبرنگاران خارجی یا روزنامهنگاران مستقل ترک از شرکت در «مراسم خاکسپاری شهیدان» منع میشوند. تنها نمایندگان رسانههای طرفدار دولت ترکیه مجاز هستند که در چنین مراسمی حضور پیدا کنند. آزادی بیان و گفتار در دولت اردوغان در حال کاهش است. سالهاست که ماموران پلیس ناگهانی وارد اتاقهای خبر میشوند و روزنامهنگاران را دستگیر میکنند. اما اوضاع هیچوقت به بدی این روزها نبوده است. در اواخر ماه آگوست، دو خبرنگار بریتانیایی در دیاربکر به اتهام «دست داشتن در فعالیتهای تروریستی» دستگیر شدند. آنها را نخست به یک زندان فوقامنیتی بردند و سپس به کشورشان بازگردانده شدند. کمی بعد، ماجرایی مشابه برای یک روزنامهنگار آلمانی اتفاق افتاد.
دولت ترکیه در حال جنگ با رسانههای خارجی مانند «رویترز، بیبیسی، سیانان و اشپیگل» است. یلسین توپکو، وزیر فرهنگ ترکیه میگوید این مبارزه با نبرد در گالیپولی قابل قیاس است.
این موضوع خود موید آن است که دولت ترکیه از شکست در به دست آوردن اکثریت مطلق در انتخابات اخیر پارلمانی چقدر عصبانی است. چندین سال است که به نظر میرسد حزب عدالت و توسعه، قدرت را به انحصار خود در آورده است. حالا، هیچ چیز گواه بر آن نیست که راهکار اردوغان کارساز خواهد بود. نتایج آرا در 7 ژوئن نشان داد نه حزب عدالت و توسعه و نه هیچیک از حزبهای دیگر برای پیروزی چشمگیر در انتخابات برنامهریزی نکرده بودند.
استانبول: ماجرا از کجا آغاز شد
هر کس که به دنبال نقطه شروع تضعیف قدرت اردوغان است باید آن را در پارکی در مرکز استانبول جستوجو کند. این پارک، با درختهای اندک و یک قطعه چمن که دور تا دور آن آسفالت است، مکانی بزرگ و زیبا نیست. اما بسته به اینکه با چه شخصی در ترکیه گفتوگو میکنید این پارک خاستگاه شَر یا هسته امید در این کشور شناخته میشود. تنها نقطه مشترک و مورد توافق این دو گروه از مردم ترکیه این است که آنچه در سال 2013 در این مکان رخ داد، اوضاع کشور را عوض کرد.
امروز، نام پارک قِزی در دوران اردوغان به معنای نقطه عطف است. پیش از تظاهرات در پارک قِزی، اردوغان برای مردمان ترکیه مانند یک قادر مطلق با قدرت مافوق طبیعی و دارای توانایی تغییر در همه امور بود. او را به عنوان تنها کسی قبول داشتند که میتواند مانع تجزیه ترکیه شود و کشور را به سمت آیندهای موفق سوق دهد. اما ماجرای پارک قِزی از اردوغان، چهره مردی تشنه قدرت و یک مستبد پارانویید را نشان داد که از اقدام تظاهراتکنندگان قِزی به توطئه قدرتهایی متخاصم یاد کرد که در جستوجوی تضعیف ترکیه هستند. ماجرا از آنجا شروع شد که شماری از طرفداران محیط زیست برای حفاظت از پارک قِزی تظاهرات کردند. این پارک قرار بود به یک مرکز خرید تبدیل شود و در رده یکی از پروژههای بیشمار اردوغان برای توسعه زیرساخت قرار داشت. او قصد داشت سومین فرودگاه استانبول را در وسعتی بسازد که بزرگترین در جهان باشد. ساختن سومین پل معلق بُسفر، احداث چندین مسجد با شش مناره و ایجاد یک «بُسفر مصنوعی» به عنوان دومین مسیر ارتباطی میان دریای سیاه و دریای مرمره از دیگر طرحهای اردوغان تنها در استانبول بود.
آن زمان فعالان محیط زیست، پیش از آنکه اردوغان نیروهای پلیس را به سمت آنان بفرستد، در پارک چادر زدند. نیروهای امنیتی سپس چادرهای آنها را آتش زدند و با شلنگ آب و گاز اشکآور تلاش کردند فعالان محیط زیست را از آنجا دور کنند. تصاویر این سرکوب بیرحمانه مانند آتشی تند در همه جا پخش شد و صدها هزار شهروند ترکیه در همبستگی با این تظاهراتکنندگان به آنان پیوستند. در مدت چند روز این تظاهرات به یک شورش تمامعیار تبدیل شد. برای نخستین بار در این کشور، گروه بزرگی از مردم به حس مشترکی رسیدند که مدتها در ذهن آنها بود: نارضایتی از سبک حکومت استبدادی اردوغان، خودخواهی و ناشکیبایی او.
گوخان بیسیسی، یک فعال محیط زیست که 36 سال دارد، میگوید: «پارک قِزی همه چیز را تغییر داد.» او از ابتدا در تظاهرات حضور داشت و در آن زمان در یک تلویزیون منتقد دولت کار میکرد. به گفته بیسیسی بسیاری از مردم ترکیه متوجه شدند که بیشتر رسانههای کشور فقط شاخهای از حزب عدالت و توسعه هستند. بعد از ماجرای پارک قِزی، شمار کاربران ترکیهای در توئیتر به طور انفجاری افزایش یافت و از 8 /1 میلیون نفر به بیش از 9 میلیون نفر رسید. بیسیسی پس از آن تصمیم گرفت برای خودش کار کند و شبکهای با بیش از 200 شهروند خبرنگار در 45 شهر ترکیه ایجاد کرد. او ادامه میدهد: «ما میخواستیم پیش از پایان سال، نوع جدیدی از آژانس خبری را به وجود بیاوریم.» ایده این آژانس، گسترش شبکه اطلاعاتی شهروند به شهروند است که حتی وقتی خبرنگاران از فعالیت محروم میشوند، کار میکند.
بنابراین، پارک قِزی نهتنها پایان اردوغان را رقم زد، بلکه جو عمومی را به گونهای تغییر داد که دیگر هرچه را دولت میگوید باور ندارند.
قیصریه: سوداگران زاهد اردوغان
رئیسجمهور ترکیه، هنوز طرفداران وفاداری هم دارد که بسیاری از آنها در قیصریه زندگی میکنند. محمود هیچایلماز 58ساله یکی از آنهاست. او رئیس اتاق بازرگانی این منطقه است و نهاد تحت نظارت او، منافع 17 هزار فعال کسب و کار را در قیصریه مرتفع میکند. همانند کلانشهرهای دیگری که در عصر اردوغان رشد و توسعه یک طبقه متوسط جدید را رقم زدند، از قیصریه هم به یکی از «ببرهای آناتولی» یاد میشود. این شهر بزرگترین بخش آناتولی را در برمیگیرد.
برای هیچایلماز اوضاع روشن و در عین حال گیجکننده است. او میگوید: «تا ماه می 2013 وضعیت کسب و کار خوب بود ولی اتفاقات پارک قِزی اوضاع ترکیه را به هم ریخت.» او ادامه میدهد: «آن یک تظاهرات معمولی نبود، آنچه آنها را به بحران امروز رساند، واقعیت حضور «بازیگران خارجی» بود که قصد داشتند ترکیه را تضعیف کنند. گذشته از اینها، کدام شهروند ترکیه است که دوستدار کشورش باشد و نخواهد که سومین فرودگاه و پل بُسفر در استانبول ساخته شود؟ البته هیچکس.»
دو هفته پیش، مراسم خاکسپاری یک شهید دیگر در قیصریه برگزار شد که با دو روز رژه ملی همراه بود. هزاران نفر در مرکز شهر جمع شدند و با موج پرچمهای ترکیه، دریایی سرخ ساختند.
پیش از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، قلمرو اقتصادی و سیاسی ترکیه تحت کنترل ژنرالها، قضات و بوروکراتهای نخبه و سکولار بود. آنها خود را پاسداران میراث بنیانگذار ترکیه نوین، کمال آتاتورک میدیدند؛ مردی که به اکثریت مردم محافظهکار و دیندوست این کشور توجه چندانی نشان نداد. اما اردوغان به این مردم دیندوست یک قول داد: میتوانید یک مذهبی ثروتمند باشید. او بازارها را به روی کارآفرینان آناتولی گشود و شرکتهای بزرگ دولتی مانند ترک تلهکام و بیشتر شرکتهای فعال در زمینه برق و تاسیسات و نیز بندرگاهها و فرودگاهها را به بخش خصوصی واگذار کرد. اردوغان بازار کار را آزاد کرد و موفق شد بر تورم غلبه کند. او همچنین ممنوعیت حجاب در دانشگاهها را لغو کرد. در نخستین سالهای دولت اردوغان، اقتصاد تا نرخ سالانه 9 درصد رشد کرد. در شهرهایی مانند قیصریه، با ظهور صنایع جدید در بخشهای صادرات و فروش مبلمان و نیز فناوریهای پیشرفته و نوین بسیاری از مردم ثروتمند شدند. این شکوفایی اقتصادی، حمایت تاجران مذهبی مانند اهالی قیصریه را جلب کرد. اما اردوغان پایگاه دیگری هم داشت که آن نزد فقرا بود. برای نخستین بار، شهروندان طبقه پایینتر
توانستند به لطف یارانه دولت ترکیه از مسکن اجتماعی برخوردار شوند. در دفتر کار هیچایلماز، قابی طلایی که کلمه الله با خط عربی در آن خوشنویسی شده زینتبخش دیوار است. همچنین عکس بزرگی از او در کنار اردوغان دیده میشود. هیچایلماز میگوید حزب عدالت و توسعه به پیشرفت ترکیه کمک و علاوه بر این ترکها را متقاعد کرد که کردها باید همانند دیگران از حقوق یکسانی برخوردار باشند. او ادامه میدهد: «ما به کردها حقشان را دادیم و در شهرهایشان سرمایهگذاری کردیم. دیگر چه میخواهند؟ چه حقی دارند پلیسهای ما را بکشند؟»
کوههای قندیل: مخفیگاه دشمنان
مرکز فرماندهی پکک در انتهای جادهای کوهستانی و در پیچ و خم منظرهای از صخرههای ناهموار قرار دارد. ستیزهجویان با اسلحه کلاشینکف در دست، خودروهای عبوری را بازرسی میکنند. فقط کسانی که از پکک اجازه مستقیم دارند میتوانند در کوهستانهای قندیل در شمال عراق رفت و آمد کنند. تصویری از رهبرشان، عبدالله اوجالان زندانی، در سینهکش این کوهستان آویخته شده و در کنار جاده، اصابت بمبها حفرههایی به جا گذاشته است. علی حیدر کاتایان 65ساله در خانه سنگیاش تنها منتظر برآورده شدن یک آرزوست: میخواهد به ترکیه برگردد، کشوری که در آن زاده شده و با حکومتش از دوران دانشجویی جنگیده است.
کاتایان در سال 1974 در کنار عبدالله اوجالان و چند فعال سیاسی دیگر سازمانی زیرزمینی را بنا نهاد که بعدها به ظهور پکک منجر شد. از میان بنیانگذاران این گروه، کاتایان از معدود کسانی است که هنوز مبارزه میکند. اوجالان از سال 1999 تاکنون زندانی است و دیگران هم به این سازمان پشت کردهاند. عضو ارشد پکک لباس استتار بر تن دارد، صورتش از ریش پوشیده شده و یک شال به سرش بسته است. او تحت مراقبت محافظان مخصوصاش قرار دارد و به ندرت در یک مکان بیش از یک روز میماند. او میداند که امید بازگشت به ترکیه در هفتههای گذشته بر باد رفته است.
در هفتههای اخیر، پکک در دو جبهه مبارزه کرده است. در یک طرف با ارتش ترکیه و در سمت دیگر با نیروهای داعش در شمال عراق و سوریه درگیر بوده است. پکک هفتههاست که در وضعیتی غیرعادی به سر میبرد. هر دو دشمن این گروه یعنی حکومت ترکیه و داعش به یکدیگر اعلام جنگ کردهاند. دولت آنکارا مدتهای طولانی دست داعش را برای گسترش فعالیتها باز گذاشته بود. ستیزهجویان داعش برای درمان به بیمارستانهای ترکیه میآمدند و آزادانه در آنکارا و استانبول نیروگیری میکردند، حتی تامین سلاح و مواد غذایی برای داعش از طریق ترکیه انجام میگرفت.
اما زمانی که دولت ترکیه به تروریستها اعلان جنگ هوایی داد، مواضع داعش را بمباران نکرد. دست کم اینکه به واقع این کار را نکرد و در عوض به بمباران بخش بزرگی از مواضع پکک پرداخت. جنگ ترکیه با داعش بهانهای برای مبارزه با کردها شد، کردهایی که نیروهای اسد را از سوریه بیرون راندند و دولت خود را برپا کردند. پیش از این در شمال عراق، منطقه خودمختار کردها برقرار بود. ترکها بیم آن دارند که روزی دولت کردها در همسایگی آنها ظهور کند.
هر چند علی حیدر کاتایان با این سناریو مخالف است. به نظر او پکک در چند سال گذشته نظرش را تغییر داده است و دیگر تنها برای برقراری دولت نمیجنگد و به دنبال خودمختاری است. کاتایان بخش زیادی از بالا گرفتن خشونتها را تقصیر اردوغان میداند. به باور او خشونتهای پکک، کمینهای سربازان و قتلها همه در واکنش به حملات نیروهای امنیتی ترکیه رخ داده است.
کاتایان فکر میکند هر دو طرف درگیر میتوانند تنها به سه شرط به روند گفتوگوهای صلح برگردند: نخست، ترکیه حمله هوایی به مواضع پکک را متوقف کند. دوم، اوجالان از زندان آزاد شود و دیگر اینکه، یک واسطه بیطرف مانند آمریکا برای تسهیل روند گفتوگوها وارد ماجرا شود.
در این مرحله، اردوغان از نیروهای پکک میخواهد اسلحههای خود را بیقید و شرط زمین بگذارند. او تهدید کرده است در غیر این صورت تا نابودی کامل پکک آرام نمیگیرد.
چرا اردوغان باید در برابر خواستههای کاتایان سر تعظیم فرود آورد؟ کاتایان میگوید: «اردوغان چارهای ندارد» و لبخندی بیحال میزند. جنگجویان جوان امروز از نسل کاتایان افراطیتر هستند. او اضافه میکند: «نسل ما تنها کسانی هستند که میتوانند سازش کنند. در غیر این صورت شاهد یک جنگ 30ساله خواهیم بود.»
آنکارا: آقای نخستوزیر و اتحادیه اروپا
پایگاهی که مرکز قدرت ترکیه در آن قرار دارد ساختمانی به معنای واقعیِ کلمه غولآساست. دفتر کار دولت اردوغان در آنکارا شبیه به شهری در دل یک شهر میماند. درون این منطقه که مجموعهای است از ساختمانهای مقاوم و پیوسته در حال توسعه، مسجدی بزرگ قرار دارد که حفاظها و دیوارهای مستحکم، گرداگرد آن را تا کیلومترها در برگرفته است. این مکان نمادی از جنون قدرت و خودبزرگبینی و کمی شبیه به هرم بزرگ جیزه است.
اگر روزی اردوغان مجبور شود از قدرت کنارهگیری کند چه بر سر این هیولای بزرگ میآید؟ احتمال آن وجود دارد که او نتواند در انتخابات پیشرو اکثریت مطلق را به دست آورد و به ناچار روزگار سیاسی خود را ترک کند. از طرفی امکان دارد برخلاف انتظارها اردوغان ائتلاف کند. گرچه بیشترین نتیجه محتمل این است که اردوغان شکست بخورد و ترکیه وارد هرج و مرجی خارج از کنترل شود.
در سوی دیگر، آنچه از اروپا برمیآید نشستن و نظاره کردن است. در یک مقطع زمانی خاص، اروپاییها در جایگاهی بودند که میتوانند مسیر تاریخ را عوض کنند. هیچیک از کشورهایی که کاندیدای پیوستن به اتحادیه اروپا بودند به اندازه ترکیه معطل نماندند و با مقاومت روبهرو نشدند. 10 سال پیش، بیش از 70 درصد از مردمان ترکیه خواهان پیوستن به اروپا بودند، اما امروز این میزان به کمتر از 40 درصد رسیده است. در آنکارا و به خصوص در میان سیاستمداران حزب عدالت و توسعه، به ندرت کسی پیدا میشود که درباره پیوستن به اروپا حرف بزند. اما یک نفر وجود دارد که خواهان این کار است و علی حیدر کنکا نام دارد. این مرد 65ساله ظاهری اثرگذار و تحسینبرانگیز دارد و تا پیش از استعفا و کنارهگیری از مشارکت در حمله نظامی ارتش به شورشیان کرد، وزیر امور اتحادیه اروپا در دولت ترکیه بود. حضور کنکا در دولت آنکارا تشریفاتی و بدون هرگونه اختیار واقعی بود. اما با این حال تاریخساز شد. او یکی از دو نماینده حزب طرفدار کردها بود که برای نخستین بار به کابینه دولت ترکیه راه یافت. دوران تصدی کنکا در مقام کسی که در راس امور ارتباط با اروپا قرار داشت کوتاه بود اما
اندیشههایش کماهمیت نیستند. او آرزو میکند کاش اروپاییها در برخورد با ترکیه پیشداوری نمیکردند و میگوید: «بزرگترین مانع بر سر راه مذاکرات الحاقی، همواره به نگرانی اروپاییها درباره مسلماننشینی ترکیه برمیگردد.» او میگوید: «اما تصور کنید اروپا با الحاق ترکیه موافقت میکرد؛ آنوقت خاورمیانه مکانی بود متفاوت از آنچه امروز هست.»
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید