تاریخ انتشار:
پاسخهای حسین عباسی به پرسشهای تجارت فردا
عقوبت پوپولیسم
حسین عباسی بر این عقیده است که اقتصاد ایران در دولتهای نهم و دهم و یونان در شرایط فعلی با وجود برخی شباهتها تفاوتهای عمدهای با یکدیگر دارند. او در دانشگاه مریلند اقتصاد تدریس میکند و به تازگی از دانشگاه بلومزبرگ به این دانشگاه نقل مکان کرده است.
حسین عباسی بر این عقیده است که اقتصاد ایران در دولتهای نهم و دهم و یونان در شرایط فعلی با وجود برخی شباهتها تفاوتهای عمدهای با یکدیگر دارند. او در دانشگاه مریلند اقتصاد تدریس میکند و به تازگی از دانشگاه بلومزبرگ به این دانشگاه نقل مکان کرده است. این اقتصاددان در پاسخ به پرسشهای تجارت فردا میگوید: «مفهوم پوپولیسم در ایران و یونان با یکدیگر متفاوت است. اما در هر دو این کشورها، سیاستمدارانی بر سرکار آمدند که تصور میکردند بدون کار سخت و بدون تحمیل هزینه به مردم میتوانند به رفاه دست پیدا کنند.»
این روزها که بحران یونان به اوج خود رسیده است برخی این گزاره را مطرح میکنند که سیاستهای اقتصادی یونان دارای شباهتهایی با رویههای حاکم بر اقتصاد ایران در دولتهای نهم و دهم است. با این استدلال که هر دو دولت دسترسی آسانی به منابع داشتند، به آمارسازی روی آوردند و هر یک به نوعی کشور را به ورطه عدم شفافیت سوق دادند. آیا این عوامل میتواند جنبههایی از شباهتهای این دولتها باشد؟
اگرچه در نگاه نخست این دو دولت دارای شباهتهایی با یکدیگر هستند، با وجود این شباهتها، اشاره به تفاوتهای این دو اقتصاد نیز تا حدودی میتواند روشنگر باشد. ایران، به عنوان یک نظام اقتصادی شناخته میشود که هنوز به روند جهانی شدن نپیوسته و در مقابل، یونان به عضویت اتحادیه اروپا درآمده است. تنها همین یک دلیل، دو دنیای متفاوت را ایجاد میکند. یکی دیگر از تفاوتهای عمده، درآمد سرانه دو کشور است؛ درآمد سرانه ایران، حدود 12 تا 16 هزار دلار برآورد میشود، در حالی که درآمد سرانه در یونان، بیش از 25 هزار دلار است. از طرفی ایران متکی بر منابع خود است اما بیشترین درآمدی که یونان کسب کرده از ناحیه عضویت در اتحادیه اروپا، توریسم و تولید است. ایران هنوز ساختار سنتی پولی و بانکی خود را حفظ کرده است. اما در یونان حتی بانک مرکزی نیز کارکرد خود را از دست داده است و از خود پولی ندارد. به هر روی، این تفاوتهای بزرگ میان ایران و یونان وجود دارد. با این وجود، وضعیت این دو کشور چندان با یکدیگر کم شباهت نبوده است. در هر دو کشور، سیاستمدارانی روی کار آمدند و برای کسب محبوبیت به توزیع پول روی آوردند. البته در اغلب کشورها در مورد
مصارف سیاستمداران محدودیتهایی وجود دارد اما در ایران و یونان ظاهراً چنین محدودیتی وجود نداشت. اتکای سیاستمداران یونانی بر تسهیلات دریافتی از اتحادیه اروپا، انتشار اوراق قرضه و بازار بدهی بود و در ایران، درآمدهای حاصل از فروش نفت، زمینه را برای اعمال سیاستهای سخاوتمندانه اجتماعی و تداوم آن فراهم میکرد. اما باید توجه داشت که یونان به عنوان یکی از کشورهای اروپایی با موضوع سالخوردگی جمعیت مواجه است و تقاضا برای حمایتهای اجتماعی بالاست. بنابراین دولتی که این حمایتهای اجتماعی را ارائه کند، محبوبیت بسیاری کسب میکند و برنده خواهد بود. در حالی که تنها پنج درصد جمعیت ایران در سنین بیش از 65 سال است. به طور کلی اما نمیتوان چندان قائل به شباهت این دو کشور بود؛ چراکه ساختار اقتصاد و جمعیت ایران و یونان با یکدیگر متفاوت است. در اروپا، هیچ کشوری اجازه ندارد، مسیری را که ایران پیمود، طی کند یعنی 700، 800 میلیارد دلار صرف پروژههایی شود که بازدهی ندارد و این میزان اعتبار به هدر برود. آنچه در یونان رخ داد، تقریباً آخرین خطاهایی است که یک کشور میتواند زیر پرچم اتحادیه اروپا مرتکب شود. اینکه دولتی منابع بسیاری را صرف
رفاه اجتماعی کرده و منابع مورد نیاز آن را از طریق دریافت وام جبران کند. البته هر یک از کشورهای شمال اروپا نظیر آلمان و فرانسه کم و بیش این روند را طی کردهاند و پیامدهای ناشی از حرکت به سوی «رفاه» در دورههایی بروز کرده است. یونان اما بدشانسترین آنها بود. در اقتصاد یونان، توریسم نقش مهمی را ایفا میکند و صنعت توریسم بر مبنای شرکت بزرگ نیست. در حالی که اقتصاد کشورهایی همچون آلمان و فرانسه مبتنی بر عملکرد شرکتهای بزرگ است. وجود شرکتهای بزرگ موجب استحکام اقتصادها میشود.
دولت یونان از این شانس برخوردار بود که اپوزیسیون قوی در این کشور وجود نداشته که به اعتراض به سیاستهای دولتمردان برخیزد. این دولت خود را در مقابل ملت یونان میدید و برای کسب رضایت مردم از اتحادیه اروپا استقراض میکرد. با این تصور که کشورهای عضو اتحادیه اروپا راضی به لغو عضویت این کشور از اتحادیه نخواهند شد و به آن کمک خواهند کرد. یونان البته رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه میکرد و رشد اقتصادی این کشور البته در مقاطعی از متوسط رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا نیز بیشتر بود. در نتیجه این وضعیت، مثبت به نظر میرسید.
در یونان سیاستمداران با سوق دادن اقتصاد به سوی ارتقای سطح رفاه و در ایران دولتمردان با پرداختهای انتقالی در پی کسب محبوبیت بودهاند. آیا میتوان پوپولیسم را وجه اشتراک اقتصاد ایران و یونان دانست؟
مفهوم پوپولیسم اقتصادی در ایران که به عنوان یک کشور در حال توسعه شناخته میشود، با آنچه در یونان ممکن است، حاکم باشد، بسیار متفاوت است. در ایران، رئیسجمهوری میتواند به صراحت بگوید که این قانون را اجرا نمیکند؛ به این دلیل که منافع مردم را تامین نمیکند و مردم هم میتوانند برایش هورا بکشند. اما اگر سیاستمداری در یونان چه چپ، چه راست و چه پوپولیسم و چه غیر پوپولیسم اعلام کند که قانون نوشته شده را اجرا نمیکند، مشروعیت خود و حزبش را بر باد داده است. بنابراین مفهوم پوپولیسم در ایران و یونان با یکدیگر متفاوت است. اما در هر دو این کشورها، سیاستمدارانی بر سرکار آمدند که تصور میکردند بدون کار سخت و بدون تحمیل هزینه به مردم میتوانند به رفاه دست پیدا کنند. ایران و یونان مرتکب این خطا شدند و این مهمترین وجه اشتراک آنهاست. سیاستمداران در هر اقتصادی و در مقاطعی باید تصمیمات سخت بگیرند. خاصیت تصمیمات سخت نیز این است که به مذاق عدهای خوش نمیآید. اما در ایران و یونان، سیاستمداران با چشمپوشی از برخی واقعیتها، امور خود را پیش بردند و این روش به شکست منجر شد. در چنین شرایطی، کل جامعه و از قضا اقشاری که دولت در پی
کمک به آنها بود، بیشترین آسیب را متحمل شدند.
در ایران، یارانه مستقیمی که دولت میپرداخت، نزد اقشار فرودست از اهمیت بیشتری برخوردار بود. آنها کسانی بودند که تولیدات سایر کشورها را با قیمت ارزانتری در اختیار میگرفتند و از سوی دیگر این واحدهای تولیدی بودند که ورشکسته شدند. حال آنکه با افزایش تورم، این قشر بیش از سایر گروهها لطمه دید. در یونان هم البته چنین اتفاقی رخ داد. سیاستمداران این کشور، سعی کردند برای بازنشستگان و اقشار فقیر جامعه با هزینه، دولت رفاه فراهم کنند. اما در سال 2008 به محض شکلگیری بحران اقتصادی اروپا، بازرگانان و فعالان اقتصادی این کشور، داراییهای خود را به کشورهای دیگر منتقل کردند. اما اقشاری که دولت در پی کمک به آنها بود، در این کشور ماندند و دچار مشکل شدند. این نتیجه بلاشک پوپولیسم است.
به دلیل اعمال سیاستهای پوپولیستی و عدم شفافیت، فسادهای بسیاری در هر دو اقتصاد شکل گرفته است و البته در ایران، این فسادها به شکل گستردهای ادامه دارد. از سوی دیگر، در یونان، پس از پایان دوره پوپولیسم، مردم به دولتی چپگرا اقبال نشان دادهاند و در ایران دولتی راستگرا روی کار آمده است. تفاوت نگرش مردم در این دو کشور ناشی از چیست؟
اثر سیاستها بر نوع دولتهایی که قرار است بر سرکار بیایند، در یونان تا حدودی روشنتر از ایران است. در یونان، عضویت در اتحادیه اروپا تا حدودی، مسائل را حل و فصل میکند. به عبارت دیگر، در یونان، قاعدهمندی، بیشتر است. تفاوت در این است که ممکن است سیاستمداری روی کار باشد که در مورد تسهیلاتی که دریافت کرده، برنامه خود را اعلام کند در مقابل سیاستمداری که به قواعد اتحادیه اروپا اعتنایی نمیکند و خود را در نحوه مصارف وامی که دریافت کرده، مختار میداند. مردم هم احتمالاً به سیاستمداری که قرار است به اتحادیه اروپا پشت کند، رای میدهند. دلیل پیروزی چپها در یونان تا حدودی روشن است. در ایران اما دکتر حسن روحانی نه پوپولیسم است و نه چپ. اما این احتمال وجود دارد که پس از آشکار شدن تبعات سیاستهای دولت چپگرای یونان، نظر مردم این کشور دچار تغییر شود.
به دنبال بروز بحران در یونان برخی این انگاره را مطرح کردند که در نظام سرمایهداری و در اتحادیه اروپا، شکاف ایجاد شده است. اما حتی زمانی که در این کشور رفراندوم برگزار میشود و مردم به سیاستهای اتحادیه اروپا نه میگویند، دولت این کشور ناگزیر به این سیاستها چراغ سبز نشان میدهد. شما چه تفسیری از این تحولات دارید؟
در اتفاقات اخیر یونان، اگرچه مردم یونان در جریان یک رفراندوم با بسته پیشنهادی اتحادیه اروپا مخالفت کردند اما در نهایت این کشور وارد تعامل با این اتحادیه شد. در این میان برخی این تحولات را به شکست سرمایهداری در اروپا تعبیر میکنند. اما تفاوت چپ و راست در اروپا، شاید تنها به این اختلاف خلاصه شود که حقوق بازنشستگی چقدر باشد. بنابراین نباید به این نوع تفاسیر توجهی نشان داد. به هر حال، در اتحادیه اروپا، آلمان و فرانسه جزو کشورهایی هستند که بیشترین وامها را به یونان پرداختهاند و از قبل این تسهیلاتدهی منافع بسیاری کسب کردهاند، بنابراین در اینکه مردم یونان از این کشورها عصبانی هستند، شکی نیست. واکنش مردم یونان به این واقعه، عکسالعملی به فشارهایی بوده است که به یونان وارد شده است. از طرفی اتحادیه اروپا خواهان این نیست که بانکهای یونان، همچنان ورشکسته بمانند و البته دولت یونان نیز خود را به بانکهای یونانی و بانکهای سایر کشورها تحمیل میکند.
اتحادیه اروپا نیز این اولتیماتوم را خطاب به دولت یونان مطرح کرده است که تداوم عضویت در اتحادیه اروپا، دارای شروطی است و اگر این کشور خواهان ادامه این وضعیت است باید این شروط را رعایت کند. منافع عضویت در این اتحادیه به میزانی هست که دولت یونان نتواند از آن چشمپوشی کند و در نهایت به سیاستهای اقتصادی این اتحادیه تن میدهد.
فکر میکنید، اقتصاد ایران در نهایت به کدام سمت سوق پیدا کند؟ آیا این کشور مجبور به اصلاح ساختار اقتصادی و ریاضت میشود؟ وزیر صنعت ایران نیز گفته است ایران هشت سال با تنبلی اداره شده است و به نوعی بحث ریاضت اقتصادی در ایران نیز مطرح شده است. آیا مردم هر دو کشور باید به سمت تحمل یک دوره سخت اقتصادی حرکت کنند؟
در ایران و اروپا دولتها سیگنالهایی را به سوی بازیگران اقتصادی مخابره کردند که اگر چه دارای مقبولیت بود اما برای اقتصاد این دو کشور زیانهایی را در پی داشت. دولتها اکنون باید سیگنالهای صحیحی مخابره کنند و مردم نیز باید روی این سیگنالها کار کنند. بخشی از این مساله نیز به سیاستهای رفاهی بازمیگردد که دولت با هزینه تخریب اقتصاد به اجرا گذاشته است و این سیاستها باید پایان بپذیرد. شاید برای این دوره، به جای واژه ریاضت اقتصادی، عقلانیت در مدیریت اقتصادی مناسبتر باشد. چنانچه در یونان بانکها احیا شوند، بنگاههای اقتصادی نیز فعالیت خود را آغاز خواهند کرد و بنگاهها در یونان آسانتر از بنگاههای اقتصادی در ایران خود را از این تنگناها رها خواهند کرد. در ایران، جز در اواخر دوره اجرای برنامه سوم توسعه، بنگاهها نتوانستند سیگنال مناسبی دریافت کنند و به بنگاههای کارآمدی تبدیل نشدند. البته انتظار این است که در آیندهای نزدیک نیز به این کارآمدی دست نیابند. اما اگر قرار است تغییری در این زمینه رخ دهد الزاماً به معنای ریاضت اقتصادی نخواهد بود. در واقع اگر موانع ارتباط با اقتصاد جهانی برداشته شود، بنگاههای اقتصادی
ایرانی نیز به رونق خواهند رسید. به عبارت دیگر، به نظر میرسد اقتصاد ایران نیازمند نوعی بازسازی باشد و نیاز ایران به این بازسازی بیش از اقتصاد یونان خواهد بود. به طور کلی شرایط در ایران و یونان متفاوت است.
دیدگاه تان را بنویسید