تاریخ انتشار:
رئیسکل گمرک و رئیس اتاق بازرگانی معتقدند تعرفه بالا هم به زیان تولیدکننده است هم به زیان دولت و هم به زیان مصرفکننده
تعرفههای بیخاصیت
محسن جلالپور، رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران به عنوان نماینده بخش خصوصی و مسعود کرباسیان، رئیس کل گمرک به عنوان مسوولی که در بخشی از نهادهای سیاستگذار مسوولیتی را بر عهده دارد به این سوال پاسخ میدهند که آیا نرخ تعرفه میتواند ابزاری برای حمایت از تولید باشد. ماحصل حرف این دو مقام این است که تعرفههای وارداتی نتوانستهاند کارکرد خودشان را داشته باشند. در این مورد کرباسیان به معافیتهای خاصی در واردات اشاره میکند و به صراحت میگوید: «با وجود این میزان معافیتها و تخفیفهایی که در قانون داریم اصلاً تعرفه کارکرد خودش را ندارد.» در ادامه سخن او، جلالپور هم اشاره میکند که بخش تولید بیشتر از حمایت، آن هم حمایتهای مقطعی به رقابتی شدن فضای کسبوکار نیاز دارد.
سالهای طولانی است که دولتها تحت عنوان حمایت از تولید، سیاستهایی در پیش گرفتهاند که در نهایت، نه حمایت از تولید بوده و نه به سود مصرفکننده تمام شده است. چهار دسته کالای پوشاک، تکنولوژیهای ارتباطی، خودرو و لوازم خانگی از جمله این کالاها به شمار میروند. بهطور مشخص منظور این است که دولت با وضع تعرفههای بالا و با اهداف حمایتی، موانعی برای ورود این کالاها ایجاد کرده اما نکته اصلی این است که این موانع نهتنها منجر به حمایت از تولید داخل نشده که نارضایتی مصرفکنندگان را هم به دنبال داشته است. نکته این است که پس از یک دهه محدودیت و تحریم، مردم دوست دارند کالای باکیفیت بخرند. زندگی امروز با زندگی یک دهه پیش تفاوت دارد. زندگی سالهای گذشته، زندگی خرید کالاهای بیکیفیت و به اصطلاح فیک بود اما اکنون شرایط تغییر کرده است. امروز با پدیده قاچاق به شکل گسترده مواجه هستیم، دلیل تشدید قاچاق هم تعرفه بالا و محدودیتهای قانونی برای واردات رسمی است. حال در این دور باطل، دولت بازنده است، چون حق و حقوقش به دلیل قاچاق ضایع میشود. مردم بازندهاند، چون کالای اصل و با خدمات پس از فروش نمیخرند. تولیدکننده هم بازنده
است، چون به نام او تعرفه گذاشتهاند اما به کام قاچاقچیان و اقتصاد غیررسمی تمام شده است. جناب جلالپور از شما شروع میکنیم.
محسن جلالپور: مقدمه جامعی مطرح کردید. همانطور که شما هم اشاره کردید، از یک طرف با واقعیتها و از طرف دیگر با حقایق و در نهایت با آرمانها و برنامههای خود طرف هستیم. باید اینها را در مجموع بررسیها و تحلیلها دید. قطعاً مسیر اقتصاد ایران در سالهای گذشته مسیر غلطی بوده است. در این مسیر غلط ایجاب میکرد که برخی تصمیمهای غلط هم گرفته شود که این، بنا بر شرایط آن زمان بوده است. حتی در دولتهای نهم و دهم تصمیمگیری درباره نرخ تعرفهها بهگونهای بود که آنها هم میدانستند تعرفه، راه به مقصود رسیدن نیست. بنابراین ما در دوره درازمدت نمیتوانیم صنعت یک کشور را به نوعی حفظ کنیم و ارتقا دهیم، منتها بنا به اقتضائات و شرایطی که بوده و آن مسیری که مشخص شد، تعرفهها هم تغییر کردند. اصولاً اگر ساختار مبتنی بر اقتصاد آزاد را در نظر بگیریم، برای چنین اقتصادی مهمترین اصل، عرضه و تقاضاست که این را از یک فروشنده گرفته تا یک دانشمند اقتصادی خوب میداند. در عرضه و
تقاضای واقعی هم نه تعرفه جایگاهی دارد و نه هیچگونه سیاست حمایتی غیررقابتی مانند تعرفه میتواند موثر باشد. حال پرسش این است که چرا تعرفه نمیتواند در درازمدت موثر باشد؟ اول اینکه ما جزو معدود کشورهایی هستیم که به سازمان جهانی تجارت نپیوستهایم و نهایتاً روزی که بخواهیم به این سازمان بپیوندیم، از ابتداییترین مباحث آن، کاهش تعرفه وارداتی و هماهنگ کردن آن با رژیم تجاری دیگر کشورهاست. دوم اینکه ما برای هر کشوری که تعرفه میگذاریم این به منزله آن است که آن کشور هم برای ما تعرفه تجاری بگذارد. این نیست که ما فقط یکطرفه تعرفه وضع کنیم، منتها ما برای کالاهایی تعرفه میگذاریم که توجیهپذیر و رقابتپذیر نیستند و عملاً داریم در دو طرف ضرر میکنیم. از یک طرف کالاهای بیمزیت را تقویت میکنیم که در اقتصاد ما بماند به جهت اینکه اجازه واردات محصولات مشابه وارداتی را نمیدهیم و از طرف دیگر آن دسته از کالاهای صادراتی خود را با مانع مواجه میکنیم. با این سیاست امکان رقابت و حضور در دیگر بازارها را از کالاهای خود میگیریم، چون کشورهای طرف تجارت ما هم برای مقابله به مثل، اقدام به افزایش تعرفههای وارداتی خود میکنند. پس در
بحث ضرر و زیانی که کشور ما میبیند هیچ شکی نیست، اما آنچه در شرایط فعلی لازم به نظر میرسد این است که برگشتن به آن حالت مدنظر به سرعت امکانپذیر نیست. حتماً بعد از این نباید در اضافه کردن تعرفهها و افزایش میزان آنها گام برداریم اما از آن طرف هم اعتقاد دارم برای کاهش نرخ تعرفه حتماً باید زمان بگذاریم و با یک برنامه از پیش تعریفشده و مشخص کردن یک سیاست جامع، گام برداریم. در واقع وضعیت فعلی اجتنابناپذیر است ولی قابل قبول و مورد تایید بخش خصوصی نیست. حتماً باید از این به بعد این مسیر را نرویم و در مورد تغییر تعرفه حتماً باید با تامل رفتار کنیم.
آمارهای 10 سال اخیر نشان میدهد هرچند معمولاً نرخ موثر تعرفه به صورت میانگین حدود 10 تا 11 درصد بوده اما در سال 91 که با نوسان ارزی مواجه بودیم این نرخ به پنج درصد و در سال 92 به شش درصد و در سال 93 دوباره به نرخ 10 درصد بازگشته است. فکر میکنید چرا ناگهان دولت با اینچنین نوسانی تعرفهها را تغییر داده است؟
محسن جلالپور:اگر در بررسی این سالها به نرخ ارز توجه کنیم میبینیم وقتی ما نرخ ارز را کنترل میکنیم و آن را ثابت نگه میداریم عملاً برای اینکه مجبوریم و باید تولید داخل ما بتواند با کالاهای خارجی رقابت کند با وضع تعرفه اینگونه رفتار میکنیم. ما شاهد این هستیم که وقتی نرخ ارز رها شده، آن وقت دولت نرخ تعرفه را کاهش داده است. در سال 1391 که ما ناگهان جهش ارزی داشتیم دولت دید شرایط رقابتی امکانپذیر است، بنابراین تعرفه را کاهش داد اما در سال 1392 به بعد که نرخ ارز برای اینکه تولید داخلی بتواند رقابت کند تقریباً ثابت مانده، دوباره نرخ تعرفه مانند سالهای قبل شده است.
در واقع میخواهید بگویید رفتار آنها اجتنابناپذیر بوده است؟
محسن جلالپور:رفتارها با توجه به نرخ ارز بوده است. وقتی ما بگذاریم قیمت ارز همراه با تفاوت نرخ تورم داخلی و جهانی آنطور که برنامه توسعه اشاره کرده دچار نوسان شود، آنگونه نخواهد شد که در سالهای اخیر رخ داد. هر وقت نرخ ارز را مصنوعی نگه میداریم مجبور میشویم برای حداقل رقابتپذیری کالاهای خود با کالاهای خارجی، سیاست تغییر تعرفه را اعمال کنیم تا کالای خارجی به صورت هجومی وارد کشور ما نشوند.
محسن جلالپور: اصلیترین مولفه در مورد تعرفه، نرخ ارز است. چون تعرفه عملاً به دنبال آن است که تولید ما در مقابل تولید مشابه خارجی خود رقابتپذیر شود، اما چه وقت این اتفاق میتواند بیفتد؟ وقتی همه شرایط طبیعی باشد. اما وقتی یک متغیر را که در قیمت تمامشده کالای ما موثر است محدود میکنیم عملاً فضایی غیررقابتی به وجود آوردهایم.
پس یکی از مولفههای مهم در تعیین نرخ تعرفه را نرخ ارز میدانید؟
محسن جلالپور:حتماً همینطور است. اصلیترین مولفه در مورد تعرفه، نرخ ارز است. چون تعرفه عملاً به دنبال آن است که تولید ما در مقابل تولید مشابه خارجی خود رقابتپذیر شود، اما چه وقت این اتفاق میتواند بیفتد؟ وقتی همه شرایط طبیعی باشد اما وقتی یک متغیر را که در قیمت تمامشده کالای ما موثر است محدود میکنیم عملاً فضایی برای نبود رقابت به وجود آوردهایم. مثال ساده آن برای محصولی مانند خودکار است. مثلاً خودکار با نرخ ارز 900 تومانی نمیصرفد که وارد کشور شود، بنابراین میتوانیم این محصول را تولید کنیم. اما زمانی که تورم 20 درصد یا 30 درصد یا حتی 45 درصد است، این محصول را تولید میکنیم و وضعیت بهگونهای میشود که خودکاری که امروز با قیمت 850 تومان تولید میکردیم و محصول مشابه خارجی آن 900 تومان بوده با توجه به آن تورم، قیمت تمامشدهاش به 950 تومان میرسد. بنابراین با نرخ دلار 900 تومان، این خودکار داخلی 950 تومان هزینه تولید دارد، پس معلوم است که خودکار وارداتی مزیت رقابتی نسبت به تولید داخلی ما دارد. بنابراین در این شرایط توصیه میشود که نرخ تعرفهای وضع شود تا نرخ خودکار وارداتی
گرانتر شود و تولید داخلی مزیت رقابتی داشته باشد. یعنی ما عملاً تورم داخلی را به قیمت کالاهای داخلی خود میافزاییم و سربار تولید میکنیم اما چون ارز این وضعیت را نداشته، قدرت رقابت محصول وارداتی را زیاد میکنیم و بعد برای مقابله با این وضعیت، نرخ تعرفه را افزایش میدهیم.
با توجه به اثرگذاری نرخ ارز در نرخ تعرفه فکر میکنید در سالهای آینده اگر قرار باشد نرخ تعرفه کاهش یابد، نرخ ارز باید چه تغییری کند؟
محسن جلالپور: اگر به برنامه چهارم و پنجم نگاه کنید، میبینید که بهترین نسخه تجویز شده است. ما میگوییم مابهالتفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی به صورت شیب ملایم باید به صورت روزانه یا ماهانه در قیمت ارز اعمال شود. اتفاقی که متاسفانه در سالهای اخیر رخ نداده است. در 11 سال بین سالهای 1381 تا 1391 شاهد ثباتی در نرخ ارز بودیم که به همان میزان انباشت شده، ناگهان در سال 1391 نرخ ارز افزایش یافت. با اجرای آن نسخه ارزی برنامه توسعه، دیگر نیاز به چنین تغییری در روند تعرفه وارداتی کالاها نیست.
آقای دکتر کرباسیان ارزیابی شما از ابزار تعرفه چیست؟ آیا فکر میکنید هنوز هم تعرفههای وارداتی میتوانند ابزاری برای حمایت از تولید کشور باشند؟
مسعود کرباسیان: اصولاً مکانیسم تعرفههای وارداتی در دنیا برای حمایت از تولید است. اما موضوع این است که داریم موضوعی را اشتباه تفسیر میکنیم. آقای مهندس جلالپور هم به درستی اشاره کردند که این موضوع، به مولفههایی مانند نرخ ارز ارتباط دارد. یعنی ما در کشور خود داریم معادل درآمد و ارز را مدنظر قرار میدهیم. اگر ما بخواهیم مثال درآمدی ببینیم، خب مالیات بر ارزشافزوده است. پس تعرفه، کارکرد خودش را به منظور حمایت از تولید دارد و چراغ راهنمای سرمایهگذاری است. شما میگویید من میخواهم یک صنعت نوپا را حمایت کنم و تا حد مشخصی از آن حمایت میکنم اما زمانی که این صنعت رشد کرد، رهایش میکنم تا بتواند رقابت کند. دنیا، اینگونه به تعرفه نگاه میکند و میگوید چون فلان بخش از صنعت یا فلان بخش از رشته تولیدی برایم مهم است میخواهم از آن حمایت کنم. برای همین، جهتدار و منطقی، این کار را دنبال میکند. اما اشتباه ما این است که از تعرفه موثری سخن میگوییم که به منزله آن
نرخ تعرفه موثر موجود در ادبیات تجاری نیست. تعرفه باید برای ارزش افزوده تولید وضع شود. اما ما ناگهان 40 درصد روی محصول نهایی تعرفه میگذاریم. یعنی عملاً از مواد و کالای واسطهای و نهایی به یک میزان حمایت میکنیم. در صورتی که نباید اینگونه باشد. تجربه جهانی به ما میگوید اگر میخواهید شفاف عمل کنید، یک رشته از صنعت را با یک میزان تعرفه و یک میزان مقدار عوارضی که برای ورود گرفته میشود، حمایت کنید. در عین حال باید از محدودیتهای غیرتعرفهای بپرهیزید و به سمت تعرفه بروید. چون محدودیتهای غیرتعرفهای به شکل اقتصادی تعریف نمیشود. وقتی میگوییم به یک کالا اجازه ورود نمیدهیم، آن وقت مردم برای رفع نیاز خود چقدر باید هزینه کنند تا آن کالا را تامین کنند؟ برای همین است که میگویند محدودیتهای غیرتعرفهای باید به محدودیتهای تعرفهای تبدیل شود. در قانون برنامه پنجم هم نوشتهاند با تعرفه باید کار را دنبال کرد. سازمان جهانی آنکتاد لیستی از محدودیتهای غیرتعرفهای بالغ بر 200 پارامتر را منتشر کرده که البته یکسری از این محدودیتهای غیرتعرفهای بهداشتی، ایمنی، استاندارد، قرنطینه و دامپزشکی است که همه اینها محدودیتهای
غیرتعرفهای قانونی است. زمانی در کشور ما مهر عدم ساخت میزدند. زمانی ثبت سفارش هم همین نقش را داشت. ما اعلام میکردیم همه کالاها باید ثبت سفارش شوند و اگر میخواستیم جلوی واردات کالا را بگیریم، اعلام میکردیم به این کالا اجازه ثبت سفارش نمیدهیم. یا مثلاً محدودیتهای ارزی لحاظ کرده یا اینکه گمرکهای اختصاصی راهاندازی میکنیم. همه اینها محدودیتهای غیرتعرفهای میشوند.
این مولفهها قابل محاسبه هم به نظر میرسد که نیستند.
مسعود کرباسیان:برای همین است که تجربه جهانی میگوید شما بگویید چه کالایی را میخواهید اقتصادی کنید. مثال بارز آن به سال 1391 برمیگردد که محدودیتهای ارزی در نظر گرفتیم و کالاها را برای دریافت ارز طبقهبندی کردیم. در واقع محدودیت غیرتعرفهای لحاظ کردیم. اما اگر ما اجازه ورود به برخی کالاها را ندهیم، افراد باید بهگونهای دیگر این نیاز خود را تامین کنند و البته هزینه آن هم برای این افراد مهم نیست. معلوم نیست که این افراد چقدر باید هزینه بپردازند. چون این موضوع به مطلوبیت افراد برای تهیه کالاها و کشش تقاضا برمیگردد. به صورت ساده میتوان اینگونه مطرح کرد که به هر حال برخی کالاها برای برخی افراد آنقدر مطلوبیت دارند که حاضرند بهای گزافی بابت آن بپردازند. به این میگویند مطلوبیت و این نوع رفتار را باید در چارچوب اقتصاد رفتاری ارزیابی کرد، یعنی با قواعد اقتصاد دستوری نمیشود این موضوع را تحلیل کنیم. بنابراین باید ابتدا تکلیف محدودیتهای غیرتعرفهای را مشخص کنیم و بعد به سیاست تنظیم تعرفه بپردازیم. شما به نرخ موثر تعرفه اشاره کردید، در این مورد باید اشاره کنم که برای یک واردکننده
این میزان نرخ تعرفه فرقی نمیکند. آن زمان نرخ مالیات بر ارزش افزوده از هفت درصد، 9 درصد شده بود که آن را هم باید بپردازد. یا مثلاً یک واردکننده عوارض هم باید بپردازد. اتفاقاً 32 نوع عوارض را هم باید بپردازد. آیا این همه عوارض، به منزله تعرفه عمل نمیکند؟ این هم تعرفه است. چه فرقی میکند؟ تعرفه که دیگر همهاش اینچنین درصدها نیست. کیلویی هم ممکن است باشد. از واردکننده، پنج در هزار ثبت سفارش میگیریم یا اینکه ممکن است حق آسفالت بگیریم. عوارض شهرداری بگیریم. در مجموع یعنی، ما تعرفه را به منزله حمایت از تولید ندیدیم. ببینید، ما یک تعرفه چهاردرصدی برای کالای اساسی، کالاهای واسطهای و مواد اولیه داریم ولی عوارض و مالیات بر ارزشافزودهای که از بعضی اقلام میگیریم به مراتب بیشتر از تعرفه عمل میکند. آیا اینها به منزله حمایت از صنعت تعریف میشود؟ برای همین است که میگویم ابتدا وضعیت محدودیتهای غیرتعرفهای مشخص شود. چند سال پیش قانون تجمیع عوارض داشتیم که بعد برداشته شد در حالی که باید همه عوارض را یک جا و یک بار بگیریم و به خزانه واریز کنیم. آن وقت دولت بنشیند و پس از کسب مجوز قانونی، این مبالغ را تقسیم کند.
وقتی سهلالوصولترین درآمد، این است که مقابل دروازه واردات، جلوی ورود کالای مردم را بگیریم و بگوییم پول بدهید تا اجازه ورود داده شود، آن وقت اسم گمرک با مسما میشود. اسم گمرک باجگیرخانه میشود. به هر حال در رابطه با بحث تعرفه نظرم این است که هنوز هم کارکرد موثر تعرفه میتواند سر جای خودش باشد، اگر حاشیههایش را حذف کنیم. ضمن اینکه تعرفه، با وجود این میزان معافیتها و تخفیفهایی که در قانون داریم اصلاً کارکرد خودش را از دست داده است. وقتی میگویید ملوان میتواند با معافیت کامل، 700 کیلو برنج وارد کند یا ورزشکاری میتواند با معافیت 50 درصد، برنج وارد کند، معلوم است که تعرفه را به عنوان حمایت از تولید نمیبینیم بلکه به عنوان حمایت از بخشهای دیگر اقتصاد میبینیم. چون برای حمایت از مرزنشین یا اقشار دیگر جامعه وضع شده است. من معتقدم حتماً باید تعرفه را به عنوان یک ابزار اقتصادی به جایگاه اصلی خودش برگردانیم و بعد تکلیف خود را با مسائل دیگر معلوم کنیم.
محسن جلالپور:خلاصه مطالب آقای دکتر همین است که قبل از پرداختن به تعرفه باید بررسی کنیم اصلاً ما تعرفه را درست داریم اعمال میکنیم؟ سخن ایشان این است که درست اعمال نمیکنیم و هر جا هر کسی گیر میافتد سراغ تعرفه میرود. پس از حل این مساله باید به این بپردازیم که این تعرفهها در کجا برای تولید و در کجا برای رقابتپذیری به صورت مشخص باید استفاده شوند.
در مورد حمایت از تولید با ابزار تعرفه موضوع قابل توجه دیگر سهم کالاهای واسطهای و سرمایهای از کل واردات کشور است که به نوعی در تولید ما اثر دارند. آخرین آمارها نشان میدهد سهم این دو بخش به بیش از 87 درصد و سهم بخش کالاهای مصرفی به 13 درصد میرسد. آیا از نظر شما بالا بودن نرخ تعرفه خودش نمیتواند برای تولید کشور ما هم آسیب داشته باشد؟
محسن جلالپور: البته به نظر من، بخشی از سهم کالاهای مصرفی، پنهان و در بخش قاچاق است. یعنی عمده قاچاق ما کالاهای مصرفی هستند. مثلاً چند وقت پیش آقای نعمتزاده گفتند که 99 درصد پوشاک موجود در کشور ما قاچاق است. 99 درصد شوخی نیست. این جمله خیلی تکاندهنده است. آیا ما با ابعاد این مسائل آشنایی داریم؟
البته در اینجا هم تولیدکننده متضرر میشود.
محسن جلالپور:بله، اگر ما در این قضیه همان میزان تعرفه مناسب را اعمال میکردیم و قاچاق نمیآمد و جلوی قاچاق را میگرفتیم، تولیدکننده حداقل میتوانست رقابت کند. نه اینکه اصلاً عوارض و تعرفهای ندهند و راحت جنس خود را در کشور ما به فروش برسانند و عملاً بازار را برای رقابت مشکلتر کنند. اما اینکه آیا تولیدات ما هم از تعرفه متضرر میشوند یا نه، باید بگویم در بحث تعرفه با تیغ دولبهای مواجه هستیم. تیغی که هم منافع مصرفکننده را قطع میکند و هم منافع تولیدکننده را. در تولید به همین دلیلی که اشاره کردم باعث میشود که قدرت رقابت تولید ما در بازار کم شود و در بخش مصرفکننده هم ما آن کیفیت لازم را نداریم. وقتی ما تعرفهای را وضع میکنیم، بازار رقابتی و بازار کیفیتی را محدود کردهایم، چرا که عملاً فضایی به نوعی از تولید میدهیم که در هر شرایطی با کیفیت پایین عرضه میشود. مثل صنعت خودرو که امروز در شرایط بسیار نامناسبی فعالیت میکند. فکر میکنید چرا کیفیت خودرو تولید داخل در این سالها بالا نرفته است؟ اگر قرار بود خودرو ایرانی در این سالها با خیلی از خودروسازان دنیا رقابت کند حتماً باید
خیلی سال پیش کیفیت تولید خود را بالا میبرد. اما دولت با سیاستگذاری نادرست، نهتنها این صنعت را به سوی تولید بیکیفیت سوق داد که مردم را هم به شدت ناراضی کرد. در حال حاضر در صنعت خودرو انحصاری نگرانکننده و غیرقابل رضایت ایجاد شده است و همه این کارها، به هوای اینکه داریم تولید را حمایت میکنیم انجام شده است اما خودروسازان ایرانی در همان شرایطی قرار دارند که 20 سال پیش داشتند. بحثی که آقای دکتر کرباسیان مطرح کردند حساس و در واقع آن بخش اصلی کار است که دولت تعرفه را در کجا و در چه دوره زمانی و به چه میزانی و نوعی میتواند اعمال کند. اینکه ما 90 درصد تعرفه برای ورود خودرو وضع کنیم مشکلاتی را به دنبال دارد و اینکه اصلاً تعرفه نگذاریم هم شرایط خاصی دارد.
فکر میکنید در شرایط کاهش تعرفه وارداتی، ابزار حمایت از تولید چه میتواند باشد که دیگر بخش تولید ما هم نگران کاهش تعرفه نباشد؟
محسن جلالپور:بخش خصوصی در درازمدت دنبال حمایت نیست. دنبال رقابت هستیم. ما از فضای رقابتی کشور استقبال میکنیم نه از فضای حمایتی. چون معتقد هستیم نهایتاً ما نمیتوانیم در یک فضای حمایتی سرمایهگذاریهای متعدد و مطمئن خارجی و داخلی را داشته باشیم. در مقاطعی به جهت اینکه ما رقابتی بشویم حمایتهایی لازم است، منتها این مقطعی است و زمان و برنامه میخواهد و مشخصاً باید تعریف شود.
مسعود کرباسیان: مشکل وضع تعرفه و افزایش تعرفه، فقط برای تولید نیست که بگوییم تنها تولیدکننده متضرر میشود، بلکه مصرفکننده هم بهایش را میدهد. با آن وضع تعرفه یعنی ما به مصرفکننده میگوییم، شما باید کالای خارجی را گرانتر بخری برای اینکه ما میخواهیم تولید کشور را حمایت کنیم.
در آن دوره زمانی مدنظر شما فکر میکنید چه حمایتهایی باید صورت بگیرد؟
محسن جلالپور:بزرگترین حمایت از بخش خصوصی این است که سیاستها به صورت مشخص تدوین شود. قوانین مدام تغییر نکند. با سیاستهای مدون و زماندار و با برنامه پنج و 10 سال، آینده را برای تولیدکننده ترسیم کنیم. اینکه اول سال شرایط را تغییر میدهیم و سپس در اواسط سال تغییراتی اعمال میکنیم و بعد دوباره پایان سال هم تغییراتی اعمال میکنیم، باعث میشود که تولیدکننده نتواند اوضاع را پیشبینی کند. اصولاً سرمایهگذاری فعالیتی است که باید پیشبینیپذیر باشد. دلیل اینکه فعالان اقتصادی در سالهای گذشته عمدتاً به کارهای واسطهای و دلالی پرداختند و به سمت سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادی درازمدت نرفتند احتمالاً این بود که شرایط اقتصاد کشور قابل پیشبینی نبود. چرا که هر دولت و هر مسوولی که آمد بهگونهای سیاستگذاری کرد. این رویه باعث شده که فعال اقتصادی نتواند حتی یکی دو سال آینده را هم پیشبینی کند. بنابراین در مجموع اولین بحثی که در اعمال تعرفه و نحوه حمایتها انتظار داریم، مشخص شدن یک برنامه زمانبندیشده است. باید کاملاً و مشخصاً در هر شرایطی روی آن برنامه زمانبندیشده هم تاکید کنیم. هر اتفاقی
هم که در دنیا و در کشور افتاد نباید آن برنامه را تحتالشعاع قرار دهد. اما متاسفانه در سالهای گذشته بسیاری از سیاستهای اقتصادی، فدای مسائل سیاسی شده و تبعات آن در واقع روی اقتصاد ما سایه سنگینی انداخته است. این در شرایطی است که دولت میتوانست با سیاستگذاری درست و پشتیبانی و حمایت به موقع، زمینه شکلگیری بازار رقابتی و کارایی را فراهم کند. نهایتاً هر آنچه در سالهای اخیر اتفاق افتاده سربار اقتصاد است، چه تصمیمات اقتصادی؛ چه اجتماعی و چه سیاسی. همین امروز وقتی ریسکی در کشور بالا میرود یا در اثر اعمال سیاستی، اتفاقی در کشور رخ میدهد که در نتیجه آن، کارگران در کارخانهای امکان ادامه کار را ندارند، بخش خصوصی باید هزینه آن را بپردازد. چرا؟ چون دولتها آرام نگه داشتن فضای اجتماعی و سیاسی را به آشفتگی فضای اقتصادی ترجیح میدهند. در موضوع مقاومت هستهای که مورد تایید آحاد اقتصادی نیز بوده، چه کسی به بخش خصوصی بابت افزایش ریسک یا محدودیت انتقالات ارزی یا افزایش هزینههای مبادله، غرامت پرداخت کرد؟ شما یک بنگاه را نشان دهید که بگوید من در جریان تحریم یک ریال بابت خسارت ناشی از تحریم دریافت کردم. اصلاً این اتفاق
نیفتاده و همه هزینهها را بخش خصوصی و بنگاه داده است. این را نمیگویم که انتظار حمایت داشته باشم ولی در مجموع آنچه بخش خصوصی نیاز دارد قابل پیشبینی بودن و پیشبینیپذیر بودن اقتصاد است. برنامهدار و زماندار بودن این برنامهها و سیاستها خواسته بخش خصوصی است و در کنار اینها، دادن یکسری از تعهدات مدنظر است. اگر ما به یک کارخانه خودرو این امکان را میدهیم با تعرفه 90درصدی از او حمایت کنیم، اولاً باید زمان این حمایت را معلوم کنیم و ثانیاً در مقابل از او بخواهیم تعهد بدهد که در برابر این حمایت، کیفیت محصول خود را افزایش دهد. اگر بنا باشد حمایت صرف کنیم و آن تولیدکننده هم هیچ تعهدی درباره کیفیت محصولات خود نداشته باشد، شرایط امروز و نارضایتی مصرفکننده تداوم مییابد.
خب آقای دکتر کرباسیان سخن نماینده بخش خصوصی را شنیدید. با وجود این سخنان بخش خصوصی، ما در بخش تعرفهها بعضاً دیدهایم که سیاستگذار برای کاهش تعرفهها با مقاومتهایی روبهرو میشود. آیا سیاستگذار، به جز بهانه حمایت از تولید، ملاحظات دیگری را هم برای کاهش تعرفه دارد؟
مسعود کرباسیان:من و آقای جلالپور درباره حمایت و رقابت یک دیدگاه و یک تفکر داریم. من هم معتقدم وضع تعرفه به صورت فعلی، قابلیت تداوم ندارد. قابل دفاع هم نیست اما باید ببینیم قرار است از چه بخشی دفاع کنیم؟ مثال سادهاش پارچه است. پارچه از نخ ساخته شده و نخ از پنبه. رنگ هم مورد نیاز است. بعد هم پارچه در مسیر تولید قرار میگیرد. بحثی که وجود دارد، چانهزنی است. از پنبه چقدر حمایت کنیم؟ چون کشاورز ضرر میکند میگویند در این بخش تعرفه بالا بگذارید اما از آن سمت هم میگویند پنبه بدون تعرفه وارد شود، چرا که تولید باید تقویت شود. این است که چانهزنی صورت میگیرد. در چانهزنیهای صنفی باید در نقطهای به توافق برسیم. در بقیه دنیا هم اینطور عمل میکنند. در مورد خودرو هم ما باید تکلیف خود را معلوم کنیم. ما در سال 1363 صادرکننده خودرو رنو 5 به ترکیه بودیم. اما امروز، دنبال این هستیم که آیا آنها به ما مگان رنو تولید خود را میفروشند یا نه. شاید دوران تحریم امکان مانور را به ما نداده است. در عین حال، نمیتوانیم همه مباحث را به تعرفه مرتبط کنیم. در حال حاضر وضعیت تولید بهگونهای است که حاشیه
سود بسیار پایینی دارد. دلایل زیادی در به وجود آمدن این وضع اثرگذار بوده است. امروز بخش عمدهای از فعالان اقتصادی از دوراهی تولید یا سپرده بانکی گذر کردهاند. دیگر کسی تردید ندارد که سپردهگذاری در بانکها حاشیه سود بیشتری از فعالیت تولیدی دارد. چه کسی حاضر است دارایی مالی خود را به بخش تولید ببرد که سالانه، هزینههای آن افزایش مییابد؟ اما از آن سو، میتواند این دارایی مالی را در بانک سپردهگذاری کند و 20 تا 25 درصد سود بگیرد و مالیات هم ندهد. گرفتار مشکلات کارگری و تامین اجتماعی هم نیست. یادمان نرود، زمانی میگفتند، واردکننده باید 135 درصد پول بلوکه کند تا بتواند گشایش اعتبار کند. در دنیا میگویند، برو پولت را هرطور که خودت با فاینانس و یوزانس مایل هستی خرج کن و جنس خودت را نسیه بیاور. توجه کنید به مجلس پیشنهاد کردیم که حاضریم به صورت موقت از حقوق گمرکی و عوارض دولت چشمپوشی کنیم تا تولیدکننده مواد و تکنولوژی مورد نیاز خود را وارد کند و بعد که تولید انجام شد، بگوییم چقدر در پایان سال تولید کردهاید و آخر سال حقوق گمرکی را دریافت کنیم. مشکل وضع تعرفه و افزایش تعرفه، فقط برای تولید نیست که بگوییم تنها
تولیدکننده متضرر میشود. بلکه مصرفکننده هم بهایش را میدهد. با آن وضع تعرفه یعنی ما به مصرفکننده میگوییم، شما باید کالای خارجی را گرانتر بخری برای اینکه ما میخواهیم تولید کشور را حمایت کنیم. اگر کالایی بدون تعرفه وارد شود به منزله آن است که مصرفکننده بدون هیچ افزایش قیمتی آن را خریده است اما اگر همان کالا با تعرفه 100درصدی وارد کشور شود، یعنی دو برابر پول آن کالا، باید هزینه کند که ما میخواهیم تولید داخلی را حمایت کنیم. موضوع این است که میخواهیم از جیب مصرفکننده، تولید را حمایت کنیم. در حالی که اگر میخواهیم این حمایت را انجام دهیم، فقط از جیب مصرفکننده نباید حمایت کنیم. از جیب سایر بخشهای دیگر هم باید حمایت کنیم. بنابراین ناگزیریم اینها را در یک بسته سیاستی ببینیم. چرا تعرفه خودرو بالاست؟ چون در این بخش قاچاق نمیتواند به راحتی انجام شود. چون باید خودرو پلاک شود، برگ سبز داشته باشد. آن وقت برگ سبز گمرکی به راهنمایی و رانندگی برود و آنجا شماره شود. پروانه سبز بگیرد. قاچاق خودرو خیلی مشکل است و فرد نمیتواند خودرو را زیر بغل بگیرد و حقوق دولت را نپردازد. برای همین است که میتوانیم در این بخش
هرگونه مقرراتی وضع کنیم. ایکاش همه کالاها مثل خودرو بودند. یعنی همه تولید کشور مثل خودرو بود و مثلاً پوشاک هم این وضعیت را داشت تا دیگر شاهد قاچاق گسترده پوشاک نبودیم.
یعنی اشاره میکنید تعرفه در محصولی مانند خودرو میتواند ابزار مدیریت واردات باشد و با تعرفه میتوان واردات اقلامی مانند خودرو را مدیریت کرد اما در مورد اقلام دیگر اینگونه نیست و تعرفه نمیتواند ابزار موثر مدیریت واردات باشد؟
مسعود کرباسیان:من میگویم کالاهای دیگر را هم میشود مانند خودرو مدیریت کرد. ولی من به حرف اولم در بحث تعرفهها برمیگردم. من میگویم اول باید تکلیف خودمان را با تعرفه و عوارض و مبادی ورودی معلوم کنیم. ما نباید، بیش از 12 نوع رویه فقط برای واردات داشته باشیم. بازارچه مرزی، بازارچه موقت مرزی، ملوانی، مرزنشینی، مسافری و... وقتی اینگونه است، دیگر اصلاً تعرفه چه اثر خاصی دارد؟
رویه واردات در 10 سال اخیر هم نشان میدهد هرچند در هفت سال از این سالها نرخ تعرفه با میزان ارزشی واردات رابطه معکوسی داشته اما از نظر وزنی، اینطور نبوده که با افزایش تعرفه میزان وزنی واردات کاهش یابد.
مسعود کرباسیان:در این سالها شما به هر کس که ارز میدادید، برنده بود. برنده کسی بوده که ارز مرجع میگرفت.
در واقع شما هم میگویید عامل پنهان و موثر در تعیین تعرفه، نرخ ارز است.
مسعود کرباسیان:ببینید ما اول باید تکلیف تکنرخی کردن ارز خود را معلوم کنیم. تکنرخی کردن ارز یعنی تعرفه. شما وقتی مابهالتفاوت ارز دارید، یعنی مابهالتفاوت تعرفه خودش را پوشش میدهد.
محسن جلالپور:مطلبی که آقای دکتر کرباسیان فرمودند و همچنین مطلب مورد اشاره شما، به اندازه کافی گویاست. هر زمان تعرفه را بالا بردهایم، به نوعی، کالاهایی که سبکتر بودند و تعرفه بالاتری داشتند، به صورت قاچاق آمدهاند. یعنی اینها به هم وصل هستند. قیمت ارز، قاچاق و تعرفه. یعنی هر کدام را که تغییر میدهیم، وضعیت آن یکی تغییر میکند. در واقع اینها در این زنجیره خودشان را هماهنگ میکنند. شما مثلاً وقتی برای موبایل تعرفه میگذارید، میبینید که بیش از نصف واردات موبایل از طریق قاچاق وارد کشور میشود. بنابراین این سمت قضیه اینگونه است که وقتی یکسری موارد را محاسبه نمیکنیم، با تعرفه بخشی از بازار زیرزمینی خود را تقویت میکنیم. وقتی اینچنین محاسبههایی انجام نمیدهیم، عملاً بازار زیرزمینی و غیرشفاف هم ایجاد میکنیم.
مسعود کرباسیان:نکتهای که مهندس جلالپور درباره موبایل گفتند، حرف درستی است. البته در شرایط فعلی همه روی واردات خودرو حساس شدهاند. یادمان نرود در اوایل دولت نهم، یکباره تعرفه موبایل را به 65 درصد افزایش دادند. کارایی تعرفه چیست؟ تعرفه به منظور حمایت از تولید داخل است. اما مگر در آن زمان در داخل کشور گوشی تولید میکردیم؟ گفتند تعرفه واردات گوشی را افزایش میدهیم تا اگر کسی خواست سرمایهگذاری کند، بستر بازدهی برای تولید گوشی تلفن همراه فراهم شود. اصلاً تعریف جدیدی برای تعرفه ارائه دادند. با این سیاست، به بازار علامت داده شد که قیمت موبایل افزایش پیدا کند. به این ترتیب منافع بسیار قابل توجهی به جیب افرادی که پیش از آن گوشی وارد کرده بودند، واریز شد. بحث ما بر سر تفسیر اشتباه از مکانیسم تعرفه است. اگرنه 180 کشور دنیا دارند با تعرفه کار میکنند. به نظر من، ما باید طبقهبندی درست داشته باشیم.
اگر شما بخواهید از اقتصاد سیاسی تعرفه، تعریفی در دولت یازدهم داشته باشید، چه میگویید؟
مسعود کرباسیان:بهطور قطع تعرفه در دولت یازدهم کارکرد آن را در دولت نهم و دهم ندارد. اگرچه سیاستهای تنظیم تعرفه در این دولت قابل نقد است اما در چارچوب اقتصاد سیاسی نباید آن را به سود اقتصاد غیررسمی یا فعالیتهای غیررسمی تعمیم داد. این دولت ممکن است اشتباه کند اما اشتباهش عمدی نیست و قصد ندارد با سیاستگذاری تعرفهای، عدهای را منتفع کند. با این حال من هم معتقدم اولاً باید تجمیع عوارض شود و بعد معافیتها هم حذف شوند.
خب چرا تاکنون اینچنین نشده است؟
مسعود کرباسیان: باید ابتدا شرایط را فراهم کرد.
یعنی سیاستگذار به این شرایط رسیده است؟
مسعود کرباسیان:یادمان نرود، در شرایطی این دولت را تحویل گرفتیم که کالای اساسی روی زمین مانده بود. محموله دارو برای ترخیص مشکل داشت. من بهتر از هرکسی میتوانم این موضوع را به روشنی مطرح کنم. شش ماه بود که دارویی وارد نشده بود اما پورشه در کشور جولان میداد. درست است؟ شما بگویید امروز در کشور مشکل دارو داریم؟ یا مشکل 10 طبقهبندی کالا داریم؟ زمانی که من آمدم، بحث سر این بود که 30 هزار کانتینر به لحاظ گروه 9 و 10 در گمرک مانده است. خب این کالاها مورد نیاز کشور است. یکی ارز را داده و دیگری کالا را آورده است اما یکدفعه گفتیم دیگر از فردا وارد نکنید، خب این فرد چه کار کند؟ باید جعل سند کند و هزار نوع روش انجام بدهد. صورت مساله را که نمیتوانیم حذف کنیم. نمیتوانیم نگاه خود را به آن سمت برگردانیم و بگوییم واقعیت وجود ندارد. همین حالا وارداتی در حال انجام است که لیست میکنند چرا این کالاها وارد میشوند؟ این در حالی است که این کالاها سالهاست که به کشور وارد میشود. چگونه است که تازهترین محصول آیفون در کشورهای اروپایی و آمریکایی عرضه میشود و دو روز بعد در تهران به وفور میشود خرید؟
آیا این کالا قانونی آمده بود؟ اما اکنون که با تعرفه مناسب وارد میشود، گارانتی و خدمات پس از فروش دارد، چه ایرادی میتوان گرفت؟ ما در دنیایی زندگی میکنیم که به قول مارشال مک لوهان، دهکده جهانی است. ما از تصمیماتی که کشورهای دیگر دنیا میگیرند، متاثر هستیم. نفت ما خیلی خوب است، ولی وقتی تصمیم میگیرند نخرند، معلوم است که نمیخرند و آن وقت ما ارز نداریم و نمیدانیم چه کنیم. اصطلاحی در بحث جهانی شدن داریم. میگویند چوپان جزایر تاسمانی، از مد اروپا، تاثیر میپذیرد. اگر در اروپا هوا سرد باشد و بخواهند مردم اروپا لباس پشمی استفاده کنند، گوسفند مرینوس تاسمانی پرورش داده میشود تا پشم آن را به اروپا ببرند. ما نمیتوانیم بگوییم که با دنیا ارتباط نداریم. بنابراین رویههای غلط گذشته را باید کنار بگذاریم. دیگر نمیشود جزیرهای فکر کرد. همه بازارها به هم متصل هستند و حتی اگر کشوری منزوی باشیم، دیگر نمیتوانیم مثل گذشته درها را ببندیم و تعرفههای بالا تنظیم کنیم. متوسط تعرفه در دنیا کمتر از پنج درصد است و فکر میکنم تعداد کشورهایی که مثل ما تعرفههای بالا دارند، به انگشتان یک دست هم نرسد.
به عنوان آخرین پرسش، جناب جلالپور فکر میکنید به جز مولفه نرخ ارز چه مولفههای دیگری در تعیین نرخ ارز میتوانند موثر باشند؟
محسن جلالپور:من فکر میکنم اگر برای تدوین تعرفهها بخواهیم اصولی جلو برویم موارد متعددی مطرح است. ما در بخشی از تولیدات کشور به جهات امنیتی و به جهات رفاهی و به جهات حفظ استقلال و آرمانگرایی خود معذوریتها، محدودیتها و اجبارهایی داریم. نباید اینها را نادیده بگیریم. اینها را میتوانیم حفظ کنیم. اما در بحث اعمال تعرفهها باید امکان رقابت و شرایط انتظاری را که دیگر کشورها دارند به همراه نوع تولید، زمان تولید و میزان آن در نظر بگیریم و حتماً باید در درازمدت به سمت تعامل تعرفهای جلو برویم. در کنار این، اصلیترین مساله این است که انحصار ایجاد نکنیم که هر آنچه تولید شد، با هر شرایطی بتواند در اقتصاد کشور ما به فروش برسد. باید حقوق مصرفکننده را هم در نظر بگیریم و تجربه جهانی نشان داده که در فضای رقابتی، بهتر از هر نوع حمایتی میشود از حقوق مصرفکننده دفاع کرد. در عین حال ملاحظات سیاسی و ملاحظات امنیتی کشور را در شرایطی که عرض کردم باید مدنظر قرار دهیم. خلاصه کلام این میشود که چون در سالهای گذشته تحریم بودیم، در شرایط تحریم توقعی نبود که اقتصاد ما اقتصادی منطبق با رویههای شفاف
و رقابتی پیش برود اما اکنون مطالبه اصلی ما باید وصل شدن به اقتصاد دنیا باشد؛ آن هم راهی جز الحاق به سازمان تجارت جهانی (WTO) ندارد. برای پیوستن به WTO هم سه برنامه میشود در نظر گرفت. برنامه سهساله، پنجساله و 12ساله. هند برنامه 12ساله خود را اجرا کرده است. ترکیه برنامه پنجساله را پیش گرفته و مالزی هم با برنامه سهساله خودش جلو رفته است. ما در ایران بنا بر اقتضائات، منطقه، امنیت، آرمانگرایی و همه این موارد باید دنبال آن برنامه 12ساله برویم. به نظر من باید یک دوره 12ساله را نهتنها برای تعدیل تعرفه شروع کنیم بلکه همان اصول و برنامهای را که برای پیوستن به WTO در یک برنامه 12ساله که امروز هند دارد دنبال میکند و بخشی از راه را هم تا به امروز رفته است با هدفگذاری نرخ نرم بینالمللی باید اجرا کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید