تاریخ انتشار:
تحلیل مهدی عسلی از وضعیت سیاستگذاری و اجرای آن در ایران
اقتصاد ایران مشاور خارجی میخواهد
اگر برخورنده نباشد و برخی از سیاستگذاران کشور موضوع این گفتوگو را به خود نگیرند شاید بتوان گفت بخشهایی از اقتصاد ایران به تیم فوتبالی میماند که در بازیهای داخلی و خارجی با مربیان ایرانی خود نتایج ضعیف و غیرقابل قبولی را به دست آوردهاند، از اینرو نیاز است متولیان کشور دست به کار شوند و برای بازسازی ساختار اقتصاد، از مربیان خارجی بهره برند.
اگر برخورنده نباشد و برخی از سیاستگذاران کشور موضوع این گفتوگو را به خود نگیرند شاید بتوان گفت بخشهایی از اقتصاد ایران به تیم فوتبالی میماند که در بازیهای داخلی و خارجی با مربیان ایرانی خود نتایج ضعیف و غیرقابل قبولی را به دست آوردهاند، از اینرو نیاز است متولیان کشور دست به کار شوند و برای بازسازی ساختار اقتصاد، از مربیان خارجی بهره برند. کسانی که در بحث سیاستگذاری و برنامهریزی خبره بوده و در دنیا صاحب سبک هستند. این ایده از سوی مهدی عسلی، مدیرکل پیشین دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه مطرح شده است. او معتقد است که نمیتوان با توجه به ساختار ضعیف بدنه دولت و نافرمانی آنان از سیاستگذار، اقتصاد ایران را با تحولاتی جدی روبهرو کرد، از اینرو نیاز است تا از کشورهای توسعهیافته که این مسیر را طی کردهاند، درس بیاموزیم و راهی را طی کنیم که آنها پیش از ما رفتهاند و به توسعه رسیدهاند. لازمه این کار نیز تزریق تفکر نوین سیاستگذاری و بالا بردن کیفیت بدنه اجرایی است که میتواند راهگشای توسعه اقتصادی کشور باشد؟
مدتی است این بحث در برخی محافل دانشگاهی مطرح شده که اقتصاد ایران برای تمرکز در سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای خود باید یک سکاندار واحد داشته باشد و به نوعی یک شخص یا یک نهاد فرماندهی اقتصاد را بر عهده گیرد. به نظر شما آیا مشکل کنونی سیاستگذاری و برنامهریزی در اقتصاد ایران تعدد مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاری است و دولت باید در این خصوص اقدام عاجلی به عمل آورد یا اینکه فارغ از این مسائل با توجه به واقعیتهای کشور نسبت به بازسازی بدنه اقتصاد ایران اقدام کند؟
مساله اقتصاد ایران در شرایط کنونی این نیست که سکاندار اقتصاد چه فردی یا کدام نهادی باشد. به هر حال با توجه به نهادهایی که در دولت وجود دارد، تقسیم مسوولیتهایی صورت گرفته است و بحث اصلی کم و کیف این نهادها نیست. موضوع از آنجا ناشی میشود که سیاستگذاران اقتصادی کشور منافع ملی را از چه دریچهای نگاه میکنند و این سیاستگذاریها مسیر اقتصاد را به کدام سو هدایت میکند.
درست است که مراکز متعدد تصمیمگیری در نظام سیاستگذاری کشور داریم و نهادهایی مانند شورای اقتصاد، سازمان مدیریت، وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، ستاد هماهنگی امور اقتصادی و... هر کدام در حوزهای حتی به صورت موازی مشغول کارند اما به نظر من قانون کاملاً مشخص کرده که حرف آخر را برای اقتصاد ایران چه کسی میزند. شما درباره اقتصاد ایران صحبت میکنید نه یک پادگان. بنابراین اقتصاد پادگان نیست که نیاز به فرمانده داشته باشد. فرمانده حرفش یکی است. هرچه میگوید سرباز باید بدون چون و چرا آن را اجرا کند. کسی حق سرپیچی ندارد. حتی کسی نمیتواند به فرمانده اعتراض کند و اگر این اعتراض صورت گیرد، سرباز یا متنبه شده یا اینکه با قوانین نظامی محاکمه میشود. اما سیاستگذاری در اقتصاد به این صورت نیست. انعطاف میخواهد. گوش شنوا و سعهصدر لازم دارد. نقد و نظر و تحلیل احتیاج دارد تا از دل آن بهترین تصمیم نه از سوی فرد بلکه از طرف افرادی گرفته شده و برای اجرا آماده شود.
اما بحث اصلی در این میان مساله اجراست. این موضوع همیشه در کشور ما با مشکل مواجه بوده است. مگر قانون اساسی ما به لحاظ مواد قانونی در خصوص حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چه کمبودی نسبت به قوانین پیشرفته دنیا دارد؟ مگر همین اسناد بالادستی نظیر سند چشمانداز و اقتصاد مقاومتی از نظر تئوریک با چه ابهاماتی روبهرو است. اتفاقاً ما از نظر مبانی و قوانین مشکلی در اقتصاد نداریم بلکه مشکل از آنجا آغاز میشود که قرار است سازمان یا نهادی آن را به اجرا برساند. خب طبیعی است که در دولت قبل بدنه کارشناسی دولت از افراد نخبه و باتجربه خالی شد و سطوح مدیریتی کلان کشور چندپلهای سقوط کرد. از طرفی افرادی به بدنه اضافه شدند که دارای کمترین کیفیت به لحاظ توانایی علمی و مهارت بودند. طبیعی است در این شرایطی که دولتی تکنوکرات روی کار آمده و توانسته بهترین تیم را از نظر اقتصادی و سیاسی دور خود جمع کند با این بدنه همخوانی ندارد و مانند سری بزرگ میماند که روی تنی نحیف قرار گرفته است. ما امروز در نحوه سیاستگذاریهای کلان اقتصادی تقریباً مشکلی نداریم و مغزهای متفکری در دولت این موضوع را دنبال میکنند اما با توجه به تضعیف بدنه کارشناسی
دولت، باید برای این موضوع چارهای اندیشیده شود.
شما چه راهکاری برای برونرفت از این مشکل پیشنهاد میکنید؟ آیا بدنه دولت را میتوان بهراحتی تغییر داد و این تن نحیف را نیرومند کرد؟
چارهای نیست و این اتفاق باید بیفتد. وقت آن است که ببینیم دنیا در خصوص سیاستگذاریها و اجرای آنها چه کرده است. احتمالاً داستان توسعه و بازسازی اقتصاد ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم را خواندهاید. این کشور یکشبه به یکی از هفت قدرت برتر اقتصاد دنیا تبدیل نشد. ایتالیاییها بعد از جنگ جهانی دوم نسبت به سایر کشورهای اروپایی بیشترین عدم ثبات را در ارکان قدرت خود داشتند، بهطوری که شاید هر شش ماه یکبار دولتهایشان عوض میشد و گروهی دیگر از حزبی متفاوت قدرت را در دست میگرفتند. اما چرا آنها در میان این ناپایداری در قدرت سیاسی توانستند اقتصادشان را بازسازی کنند؟ به این خاطر بود که از اول بر سر یک سیاست اقتصادی اجماع ایجاد شد و اگر افرادی قدرت را در دست میگرفتند، آن سیاست تغییر نمییافت و مثل ما نبودند که مثلاً دولتی سر کار بیاید و بگوید من برنامه چهارم توسعه را قبول ندارم و به برنامههای بالادستی وقعی ننهد. در ایتالیا سیاستگذاریها درست بود و قالبی به وجود آمده بود که اگر افراد با هر اندیشه سیاسی در آن قرار میگرفتند، میتوانستند کار کنند و توسعه اقتصادی را به پیش ببرند. چون سیاستها درست بود اگر افراد در سطح
نخستوزیر یا وزیر تغییر میکردند، سیاستها را به اجرا میرساندند و به همین خاطر بود که در آن بحبوحه ایتالیا توانست موفق بیرون آید و خود را از نظر اقتصادی به یکی از کشورهای بزرگ دنیا تبدیل کند. در ایران مهم این است که سیاستها درست باشند و وقتی این سیاستها در قالب برنامه پنجساله تدوین شده و به صورت قانون درآمد، همه موظف باشند آن را به اجرا برسانند. در این میان حالا چه فرقی میکند رئیس سازمان برنامه مثلاً آقای الف باشد یا آقای ب. از اینرو اگر بخواهم به سوال اول شما درباره فرمانده اقتصاد در ایران و چگونگی اجرای سیاستها برگردم میتوانم بگویم، فصلالخطاب و مسوول اصلی امور اجرای اقتصادی کشور خود آقای رئیسجمهور است. مردم به ایشان و برنامه ایشان رای دادهاند تا جایی هم که بنده مطلع هستم آقای روحانی نسبت به مسائل اقتصادی حساسیت ویژهای دارند و آنگونه که مشاور محترم اقتصادی رئیسجمهور در یکی از مصاحبههایشان اعلام کرده بودند، رئیسجمهور هفتهای چهار ساعت از وقت خود را برای اقتصاد میگذارند و در جمع سیاستگذاران اقتصادی کشور حاضر میشوند. بنابراین اصلاً فرمانده خود رئیسجمهور هستند چون بالاخره مردم هم ایشان
را میشناسند. به عنوان مثال در روستاهای دورافتاده چه کسی میداند شورای اقتصاد یا ستاد هماهنگی اقتصادی کشور چیست. وضع اقتصاد خوب باشد میگویند آقای روحانی خوب کار کرده، بد هم باشد به گردن ایشان میاندازند. حالا شما شب تا صبح بیایید برای این دسته از مردم کشورمان توضیح دهید که دولت قبل چه کرد و چه بلایی سر اقتصاد کشور آورد. آنها این بحثها را نمیخواهند و در نهایت به جیب خود نگاه میکنند. اگر وضعشان بهتر شده پس خواستار ماندگاری همین دولت میشوند و اگر اوضاع اقتصادیشان فرقی نکرده یا بدتر شده خواستار تغییر دولت میشوند که در این میان پوپولیستها میتوانند درجه موفقیتشان را بالا ببرند.
چیزی که به نظر من مهم است اینکه سیاستهای درست به صورت قانون درآید و اجرا شود. هر دولتمرد که در اقتصاد کار میکند، ممکن است خودش را فرمانده اقتصاد فرض کند. مشکلی نیست بگذارید همهشان فرض کنند فرمانده اقتصاد هستند. چیزی که مهم است اینکه اگر سیاست اقتصادی درست شود، نفع آن به همه میرسد و خودبهخود هم فرماندهاش مشخص خواهد شد.
در شرایط کنونی کشور که اقتصاد با کمبود شدید منابع مواجه است، سیاستگذار باید چه راهی را در پیش گیرد تا بتواند از پیچ تاریخی کنونی به سلامت عبور کند؟
به نظر من یکی از بهترین سیاستها این است که دولت فضا را به سمت تولید رقابتی ببرد و قیمتها را در سه بازار ارز، انرژی و نرخ بهره واقعی کند. تا تولید ما صادراتگرا نشود و فضایی در کشور به وجود نیاوریم که صنعت توریسم پا بگیرد، نخواهیم توانست کمبود درآمدهایمان را پوشش دهیم. کم شدن درآمدهای نفتی از سالی حدود 70 میلیارد دلار در دولت قبل به چیزی حدود 25 میلیارد دلار در دولت کنونی رقم کمی نیست. درآمد مردم کم شده و به همین خاطر است که بازار از کمبود تقاضا رنج میبرد. ما نمیتوانیم با فروش چند ده هزار دستگاه اتومبیل و لوازم خانگی بگوییم اقتصاد از رکود خارج شده، چون کشور بخش بزرگی از درآمدهای خود را از دست داده و نمیتواند تقاضا را به صورت جدی تحریک کند. مهم این است که دولت به فکر جایگزینی این درآمدها از طریق ارتقای بخش خصوصی و محترم شمردن مالکیت سرمایهگذار داخلی و خارجی باشد و بتواند از محل مالیاتهایی که اخذ میکند، مخارج خود را تامین کرده و به عنوان چشم ناظر و سیاستگذار نه مجری پروژه، اقتصاد کشور را سروسامان دهد.
با توجه به تضعیف بدنه دولت و شرایط کنونی اقتصاد فکر میکنید آقای روحانی چه سیاستی را بهتر است در پیش بگیرند تا بدنه خود را ارتقا دهد و سیاستگذاریها استانداردتر از گذشته شود؟
اجازه بدهید در این باره خاطرهای برایتان تعریف کنم. زمانی که در انگلستان درس میخواندم آقای جان میجر پس از خانم تاچر نخستوزیر بریتانیا شد. این بنده خدا حتی لیسانس هم نداشت و فکر کنم بالاترین مدرک تحصیلیاش دیپلم بود. یک دیپلم داشت خودش هم خیلی در سخنرانیهایش میگفت که من دنبال سیاست رفتم و به همین خاطر نتوانستم تحصیلات دانشگاهیام را ادامه دهم.
اما همین میجر وقتی راجع به رشد اقتصادی انگلستان حرف میزد، میتوانستید حدس بزنید که پشت سخنرانی او چند اقتصاددان درجه یک تلاش کردهاند و متن سخنرانی را نوشتهاند. مردم که نمیدانستند این اقتصاددانان چه کسانی هستند که چنین متنی را نوشتهاند و اصلاً هم نیازی نبود بدانند از زبان نخستوزیرشان در خصوص مسائل کلان اقتصادی چه مواردی مطرح میشود و خط فکری دولت را نشان میداد.
با توجه به نهادهایی که در دولت وجود دارد، تقسیم مسوولیتهایی صورت گرفته است و بحثاصلی کم و کیف این نهادها نیست. موضوع از آنجا ناشی میشود که سیاستگذاران اقتصادی کشور منافع ملی را از چه دریچهای نگاه میکنند و این سیاستگذاریها مسیر اقتصاد را به کدام سو هدایت میکند.
مردم به میجر رای دادند تا تورم را پایین بیاورد و رشد اقتصادی را بالا ببرد و اقتصاد انگلستان را به سر و سامان برساند و مهم این بود که او به عنوان مقام عالی اجرایی کشورش مشورتپذیر باشد و سیاستهای درست اقتصادی را به پیش ببرد. اقتصاددانان به او توضیح میدادند که چه سیاستی را در پیش گیرد تا او را به اهداف سیاسیاش در اقتصاد برساند و بتواند به وعدههایی که به مردم داده، عمل کند. اگر دوران میجر را مطالعه کنید میبینید که او با تحصیلات کمی که داشت، توانست اقتصاد انگلستان را سر و سامان دهد و مردم را راضی نگه دارد. بنابراین مهم این نیست که رئیسجمهور ما یک اقتصاددان است یا خیر. این نوع حرفها نشاتگرفته از تفکرات جهان سوم است. به هر حال آقای روحانی با مردم یک قول و قرارهایی گذاشتهاند. گفتهاند که مشکلات اقتصادی را حل میکنند. مشکلات اقتصادی ما کاهش سطح درآمد مردم و کوچک شدن سفرههای آنان، افزایش تورم، نامساعد بودن فضای کسب و کار و... بوده است که آقای روحانی با وعده حل این مسائل توانست رای مردم را به خود جلب کند. حال در این میان اگر برخی از اقتصاددانان، مدیران و کارشناسان ما قادر به حل این مشکلات نیستند چه
اشکالی دارد که دولت هزینهای را بپردازد و مانند یک تیم فوتبال که از خارج مربی میآورد، برای سامان دادن به سیاستگذاری مسائل اقتصادی ما مربی خارجی بگیرد. دولت میتواند از نهادهای معتبر نظیر بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و... مشاوره بگیرد و هزینهاش را هم بپردازد. بهترین اقتصاددانهای دنیا الزاماً آمریکایی که نیستند، در میان آنان اقتصاددانانی هندی، ژاپنی، آلمانی و... نیز وجود دارند و نوبلیستهایی هستند که میتوانند بیایند و با مطالعه اقتصاد ایران راهکارهای موجود را برای حل مسائل و مشکلات ارائه دهند. یا اینکه از اقتصاددانان مشهور ایرانی که در نقاط مختلف دنیا آوازه جهانی دارند دعوت به عمل آورند و مشکلات اقتصادی کشور را حل کنند. مگر ترکیه چنین کاری نکرد؟ زمانی که ترکیه قادر نبود بدهیهایش را به دنیا بدهد، کمال درویش، اقتصاددان سرشناس ترکیهای را صدا کردند و اختیارات لازم را به او دادند و او هم توانست اقتصاد این کشور را بازسازی کند. چنین فرهنگی هنوز در ایران جا نیفتاده و وضع بهگونهای است که یک وزیر که خودش مسوول سر و سامان دادن به امور است، روش خودانتقادی را در پیش میگیرد و از کارهایی که باید انجام
میداده ولی انجام نداده، انتقاد میکند! یادم است که آقای احمدینژاد چند بار میآمد در تلویزیون از اوضاع اقتصادی انتقاد میکرد در حالی که یکی نبود به ایشان بگوید، شما خودتان مسوول این قضایا هستید و از چه کسی دارید انتقاد میکنید؟! در همین دولت هم میبینیم که بانک مرکزی نسبت به افزایش نقدینگی هشدار میدهد در حالی که مسوول مدیریت نقدینگی خود این بانک است.
در حقیقت به نظر شما هماکنون ما با بدنهای مواجه هستیم که حتی وظیفه خودش را نمیداند و از کاری که نکرده خودانتقادی میکند!
دقیقاً، وضع به همین شکل است. نهادهای ما وقتی نمیتوانند از پس مسوولیتهایشان بربیایند رو به هشدار و تنذیر افکار عمومی میآورند. هنوز هم اگر از برخی مسوولان بپرسید برنامهریزی یعنی چه، به شما خواهند گفت برنامهریزی یکسری از اقدامات هماهنگ است برای رسیدن به هدف. فکر هم میکنند با گفتن این حرف برنامهریز شدهاند. مشکل اینجاست که بسیاری از مقامات حتی معنی دقیق برنامهریزی را نمیدانند. افکار عمومی هم اقتصاد را درک میکنند و خوب میدانند که بازار چه علائمی به آنها میدهد. هوش اقتصادی مردم به آنها میگوید که در این زمان بهتر است خودرو بخرند یا لوازم خانگی یا طلا و ارز.
باور کنید با رصد اوضاع اقتصادی آدم غصهاش میگیرد و از خود میپرسد که چرا چین با وجود اینکه نصف آزادیهای ما را به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد توانسته اقتصاد یک و نیم میلیاردنفری خود را سر و سامان داده و وضع مردمش را بهتر از قبل کند و بگوید ما طی 20 سال آینده قدرت اول اقتصاد دنیا خواهیم بود اما وضع اقتصادی مردم ما روز به روز بدتر از قبل میشود. معلوم است در چنین شرایطی شما مرتب بیایید آمار بدهید و بگویید تورم چنین بوده و چنان شده و رشد قرار است چنین شود، برای مردم ملموس نخواهد بود. به نظر می رسد اقتصاد ایران در 37 سال گذشته بسیار لاکپشتوار حرکت کرده و نیاز دارد تا تحرکی جدی به خود ببیند و این دولت هم اگر قصد دارد موفق شود شاید بهتر است که قدری از محافظهکاری خود بکاهد و با شجاعت بیشتری دست به اصلاحات اقتصادی بزند.
دولت این شجاعت را در چه اموری باید نشان دهد و پیشنهاد شما در این خصوص چیست؟
همانطور که در طول این مصاحبه خدمتتان عرض کردم دولت اگر میبیند که بدنه کارشناسی و سیاستگذاریاش توان دادن نقشه راهی برای سروسامان دادن به اقتصاد را ندارد میتواند از تجربه کشورهای خارجی و از کارشناسان خبره کمک بگیرد. نهادهای نوین ما مانند سازمان برنامه توسط همین مشاوران خارجی به وجود آمده و بنیانهایی قوی نیز گذاشته شده است. به نظر می رسد دولت بهتر است برای سیاستگذاری و بالا بردن کیفیت برنامهریزی خود از بیرون نیز نیرو به بدنه خود تزریق کرده و با هزینههایی مشاوره خوب بگیرد. از سوی دیگر از طریق ابزار آزادسازی قیمتها اجازه دهد بازار رقابتی شود. این انتقاد وجود دارد که در بحث قیمت انرژی، ادامه یارانهها، قیمت ارز و نرخ بهره دخالتهایی انجام میدهد که به نظر میرسد باید سطح خود را بالا برده و اجازه دهد سازوکار بازار این وظایف را انجام دهد.
از سوی دیگر بهتر است تغییراتی جدی در نظام دستمزدها به وجود آورده و بر اساس کارایی افراد به پرداخت حقوق و مزایا اقدام کند نه اینکه به خاطر ترس از عواقب اجتماعی در دستمزدها تغییری به وجود نیاورد. به نظر میرسد دولت باید با در پیش گرفتن اقداماتی ضربتیتر به اصلاح ساختار اقتصادی بپردازد چرا که زیبنده نظام نیست پس از 37 سال به لحاظ شاخصهای کلان اقتصادی جزو کشورهای سطح پایین دنیا قرار گیرد.معتقدم دولت با تابع هدفی که در نظر گرفته محدودیتهایی را برای موفقیت در اقتصاد به وجود آورده که بهتر است با تغییر این تابع هدف دست به اقدامات گستردهتری در اقتصاد بزند.
دیدگاه تان را بنویسید