جواد یارجانی از سابقه سیاستهای نفتی آلسعود میگوید
نفت؛ ابزار قدرت سیاست خارجی عربستان
به اعتقاد من اگر میزان صادرات ما به جای ۵ / ۲ میلیون بشکه چهار میلیون بود، غرب به راحتی نمیتوانست ایران را تحریم کند. تنها راهحل پیش روی ما این است که ثروت زیرزمین را به ثروت روی زمین تبدیل کنیم.
عربستان در حالی در نشست الجزایر با کاهش تولید نفت اوپک موافقت کرد که در بیش از دو سال گذشته سیاست حفظ سهم بازار را دنبال کرده و موجب افت شدید قیمتها شده بود. عبور فشار اقتصادی از آستانه تحمل آلسعود به عنوان مهمترین عامل تغییر در رویه عربستان عنوان میشود. با این حال نگاهی تاریخی به اقدامات این کشور در صحنه روابط بینالملل نشان میدهد که همواره از نفت به عنوان ابزاری برای تنظیم روابط با دیگر کشورها استفاده شده است، بر این اساس نمیتوان فشار اقتصادی را به عنوان تنها عامل تغییرات اخیر سیاستهای نفتی عربستان دانست. «تجارت فردا» درباره نشست الجزایر و تصمیمات اخیر اوپک نظرات جواد یارجانی، مدیرکل اسبق امور اوپک و مجامع انرژی وزارت نفت را جویا شده است. او که سالها به عنوان نماینده ملی ایران در اوپک حضور داشته و در حال حاضر نیز به عنوان مشاور نفتی در وین به فعالیت مشغول است، فشار اقتصادی، اختلافات داخلی و تاثیر بر انتخابات آمریکا را از دلایل احتمالی تغییر سیاستهای آلسعود میداند. با این حال محدود کردن برنامههای نفتی آتی ایران همچنان به عنوان یکی از اهداف عربستان مطرح است.
برخی نشست الجزایر را شکست عربستان میدانند و برخی از آن به پیروزی ایران تعبیر میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
به نظر من این تعبیرها بیشتر خوراک رسانهای است، زیرا مطبوعات به خصوص مطبوعات غربی علاقه دارند که مسائل اوپک را بزرگ نشان دهند. در حالی که تغییر سیاست اوپک مساله خیلی عجیبی نیست، پیش از این نیز مواردی وجود داشته که اوپک تصمیمی گرفته و سیاستی اتخاذ کرده اما بعد از مدتی متوجه شده که این تصمیم منافع کشورهای عضو را تامین نمیکند و تغییر سیاست داده است. بنابراین من چندان با تعبیر موفقیت ایران و شکست عربستان موافق نیستم. ایجاد اوپک از ابتدا برای کشورهای غربی چندان خوشایند نبوده است و همواره تلاش بر این بوده که مانع از موفقیت این سازمان شوند و تقابل درون اوپک را پررنگتر از آنچه هست نشان دهند. در حالی که اوپک یکی از موفقترین سازمانهایی است که توسط کشورهای جهان سوم تشکیل شده است. هر چند که تردیدی نیست در خصوص شرایط بازار نفت در درون اوپک اختلافاتی وجود دارد. به هر حال اوپک از کشورهایی با شرایط سیاسی مختلف و از قارههای مختلف با فرهنگهای متفاوت تشکیل شده است، بنابراین اختلافنظر
تا حدودی طبیعی است. برخی تمایل دارند که اختلافات درون اوپک را به شکل درگیری و مسابقه نشان دهند در حالی که اوپک در خلال تمام این سالها توانسته به حیات خود ادامه دهد. چرا که کشورهای عضو منافع ملی خود را در بقای اوپک دیدهاند.
در نشست الجزایر چه تصمیمی گرفته شد؟
اوپک در الجزایر بعد از مدتها به توافقاتی رسیده است که البته هنوز نهایی نیست و تصمیم نهایی در جلسه اوپک در نشست 30 نوامبر گرفته میشود. هرچند نتایج جلسه اخیر بسیار فراتر از انتظار بود، اما نمیتوان نتیجه به دست آمده را تنها حاصل مذاکرات الجزایر دانست. چرا که مذاکرات بسیاری پیش از این نشست انجام شد مثل سفر دبیرکل و وزیر نفت الجزایر به ایران، البته بخش مهمی از دیپلماسی انرژی اوپک و مذاکرات غیررسانهای بود. در نهایت آنچه از این مذاکرات به دست آمد، توافق اولیه بر سر کاهش تولید است و همچنین کشورهایی چون ایران، لیبی و نیجریه که به دلیل مشکلاتی کمتر از توان خود تولید میکنند از این برنامه مستثنی شدهاند.
اما در بیانیه پایانی اجلاس فوقالعاده اوپک در الجزایر بر عبارت «اوپک-14» تاکید شده است که نشان میدهد همه 14 عضو برای کاهش تولید اوپک باید مشارکت کنند و کشوری مستثنی نیست.
به یقین جزییات توافق بستگی به مذاکرات دو ماه آینده و تصمیمات نشست نوامبر دارد. همچنین بسیاری از صحبتها و مذاکرات در بیانیه آورده نشده است اما در اظهارنظرها نمود دارد.
توافق اعضای اوپک چه نتیجهای برای بازار نفت به دنبال دارد؟
حصول این توافق اتفاق خوبی برای بازار نفت و اوپک خواهد بود، حتی اگر کاهش تولیدی که بر سر آن توافق میشود کم باشد و خیلی سریع موجب بازگشت تعادل به بازار نفت نشود. زیرا همین که اوپک نشان دهد تغییر رویه داده است، تاثیر مثبتی بر بازار میگذارد. در حال حاضر اثرات روانی توافق اولیه موجب صعودی شدن روند بازار و عبور قیمتها از مرز 50 دلار شده است. علاوه بر این، توافق اوپک نشان میدهد ادعای برخی که طی دو سال گذشته عنوان میکردند دوران اوپک به سر آمده یا اوپک مرده، اشتباه بوده است.
گفته شده کمیتهای تشکیل خواهد شد تا راهکاری برای سهمیهبندی اعضای اوپک ارائه دهد. در خصوص ترکیب این کمیته و مذاکراتی که اعضای اوپک تا نشست 30 نوامبر انجام میدهند قدری توضیح دهید.
دقیقاً از ترکیب احتمالی اعضای این کمیته اطلاعی ندارم و این از تصمیماتی است که احتمالاً باید مقداری روی آن کار شود. اما اعضای هیات عامل اوپک تا اواخر ماه جاری میلادی در دبیرخانه این سازمان دیدار خواهند داشت چرا که یکی از وظایف هیات عامل اوپک این است که برای کنفرانس وزرا برنامه کاری تنظیم کند. بنابراین جلسه آینده هیات عامل بسیار مهم است. همچنین نمایندگان ملی اعضای اوپک 28 نوامبر یعنی چند روز پیش از نشست رسمی این سازمان در آخر نوامبر با هم در چارچوب کمیسیون اقتصادی اوپک (Economic Commison Board-ECB) جلساتی را خواهند داشت. البته احتمالاً مذاکرات دیگری نیز در این میان انجام شود.
عربستان در دو سال اخیر همواره از سیاست حفظ سهم بازار دفاع کرده است. چرا در حال حاضر این کشوری قدری نرمش از خود نشان داده و از مواضع خود عقبنشینی کرده است؟
تحلیلهای مختلفی وجود دارد و نمیتوان گفت تنها یک عامل موجب تغییر رویه عربستان شده است. اما عمده تحلیلها به شرایط داخلی این کشور اشاره میکنند. این کشور به دلیل کسری بودجه، در سال 2015 حدود 100 میلیارد دلار و امسال نیز نزدیک به همین مقدار مجبور است از منابع ارزی خود استفاده کند. صندوق بینالمللی پول نیز در گزارشی تاکید کرده بود که تداوم این شرایط موجب میشود در چند سال آینده ذخایر ارزی عربستان به صفر برسد. برخی نیز مشکلات و اختلافات سیاسی داخلی را دلیل آن میدانند. عدهای نیز بر این باورند که عربستان به دنبال اثرگذاری بر انتخابات آمریکاست. چرا که پیش از این نیز سابقه داشته است که کشورهای نفتی به دنبال تاثیرگذاری بر انتخابات این کشور بودهاند. در واقع برخی بر این باورند که بهتر شدن شرایط تولید برای شرکتهای نفتی آمریکایی، حمایت آنها از کاندیدای مورد قبول سعودیها را به دنبال دارد. خیلیها معتقدند عربستان برای به قدرت رسیدن هیلاری کلینتون
تلاش میکند، البته اینها همه حدس و گمان است. به هر حال دلایل مختلفی مطرح میشود که مهمترین آن مشکلات اقتصادی و اختلافات داخلی این کشور است.
کدام اختلافات داخلی؟
گروهی در داخل عربستان که حتی شامل برخی از اعضای خانواده سلطنتی نیز میشود بر این باورند که سیاست حفظ سهم بازار موجب از دست رفتن بخش عظیمی از درآمدهای این کشور شده و با آن مخالفت میکنند و حتی صراحتاً در خصوص آن به وزیر نفت سابق عربستان، آقای النعیمی هشدار دادند.
جناب یارجانی به النعیمی اشاره کردید. شما دلیل تغییر وزیر نفت عربستان بعد از نشست دوحه را چه میدانید؟ آیا تغییر النعیمی نشان از تغییر سیاستهای نفتی عربستان بود؟
در نشست آوریل دوحه همه کشورها برای امضای توافقنامه فریز تولید رفته بودند و عدم حضور ایران در این نشست نیز به این دلیل بود که تاکید شده بود تنها کشورهایی در دوحه حاضر شوند که قصد دارند توافقنامه را امضا کنند. از همین رو میتوان گفت النعیمی نیز برای امضای این توافقنامه رفته بود. کسانی که در این نشست حضور داشتند تعریف میکنند در دقایق آخر به النعیمی دستور داده شد که توافقنامه را امضا نکند و او نیز از این مساله بسیار ناراحت بوده است. اظهارات وزیر نفت ونزوئلا نیز که بعد از نشست دوحه با لحن بسیار تندی عربستان را خطاب قرار داد، این فرضیه را تایید میکند. اما بعد از نشست دوحه عربستان به دلایل مختلفی قصد داشته سیاستهای نفتی خود را تغییر دهد بنابراین طبیعی است، ابتدا وزیر خود را تغییر دهد.
عربستان پیش از این نیز سابقه برکناری وزیر نفت دیگری را در کارنامه خود دارد. عزل زکی یمانی به چه دلیل بود و در آن سالها چه اتفاقی افتاد؟
حدود سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸، عربستان بعد از چند سال که به عنوان تولیدکننده موازنهساز بازار (Swing Producer) عمل میکرد، سیاست دفاع از سهم بازار را اتخاذ کرد. این سیاست موجب شد که تولید نفت غیراوپک به دلیل کاهش شدید قیمتها خصوصاً در آمریکا آسیب ببیند. در واقع پیش از آن رشد جهانی قیمت نفت موجب اقتصادی شدن تولید نفت غیراوپک شده بود، به طوری که در آمریکا گروهی از تولیدکنندگان به طور مثال از مزارع و حیاطهای خانههایشان روزانه پنج بشکه یا حتی کمتر نفت استخراج میکردند. زمانی که عربستان سیاست حفظ سهم بازار را در پیش گرفت، مازاد عرضه ایجاد شد و قیمتها شدیداً افت کرد که همه تولیدکنندگان کوچک آمریکایی را از دور خارج کرد. در آن زمان جرج بوش پدر که معاون ریگان بود به عربستان سعودی سفر کرده و به مقامات این کشور اعلام میکند که سیاست حفظ سهم بازار اوپک در حال ضربه زدن به منافع ملی آمریکاست و باید متوقف شود. بنابراین عربستان که باید سیاستهای نفتی خود را تغییر میداد، زکی
یمانی را بعد از 25 سال کنار گذاشت. چرا که تغییر سیاستها بدون تغییر وزیری که همه این اقدامات به اسم او انجام شده بود ممکن نبود.
چرا عربستان در دهه 80 میلادی سیاست حفظ سهم بازار را در پیش گرفته بود؟
دلایل زیادی مطرح میشود که البته هیچکدام قابل اثبات نیست. بسیاری بر این باورند که موفقیتهایی که ایران در جبهههای جنگ علیه عراق به دست آورده بود موجب این اقدام عربستان شد و با کاهش قیمت نفت قصد داشت به ایران فشار آورد. این اقدام عربستان موجب شد قیمت نفت در سال 1986 به شدت افت کند و دو سال بعد از آن نیز ایران قطعنامه 598 را پذیرفت. برخی نیز همکاری با آمریکا برای ایجاد فشار به شوروی را دلیل آن میدانند و آن را برنامه ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا میدانند. البته اینها هیچکدام اثبات نشده است و بیشتر به نظر میرسد تاثیر اقدامات عربستان بر اقتصاد شوروی پیشبینی نشده بود.
بعد از زکی یمانی چه اتفاقی افتاد و عربستان چه سیاستی را در بازار نفت دنبال کرد؟
یکی از بزرگترین اتفاقاتی که در آن سالها در بازار نفت رخ داد تغییر سیاستهای نفتی عربستان بود. این کشور اوایل دهه ۱۹۸۰ نقش تولیدکننده موازنهساز یا همان Swing Producer بودن را رسماً پذیرفته بود، اما در سال ۱۹۹۵ اعلام کرد که دیگر به تنهایی این مسوولیت را نمیپذیرد. زیرا عربستان به عنوان کشوری که نقش Swing Producer را در اوپک برای دفاع از قیمتهای در حال افت به عهده داشت، تدریجاً شروع به کاهش تولید خود کرد. این شرایط ادامه پیدا کرد تا جایی که تولید نفت این کشور در یک برهه به حدود ۵ /۲ میلیون بشکه در روز رسید. بنابراین عربستان در سال ۱۹۹۵ در کنفرانس لندن اعلام کرد، ما از این پس متوازنکننده بازار نیستیم.
چرا عربستان مسوولیت Swing Producer بودن را پذیرفته بود؟
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تولید نفت ایران و عربستان تقریباً یکسان بود. اما به دلیل اتفاقاتی که در پی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران رخ داد و بعد از آن نیز شروع جنگ عراق علیه ایران، تولید نفت ایران و عراق به شدت افت کرد. در این میان عربستان از فرصت استفاده کرد و تولید خود را به مرز 10 میلیون بشکه در روز رساند. در آن زمان اوپک References Price داشت، به این معنا که قیمتی را تعیین و از آن دفاع میکرد. بر این اساس عربستان که تولید خود را به شکل چشمگیری افزایش داده بود نقش Producer Swing را پذیرفت.
برخی توافق انجامشده در نشست الجزایر را به توافق اوپک در دهه 90 تشبیه میکنند، به این معنا که در آن سالها توافقی بین عربستان و ونزوئلا انجام شد که هدف آن محدود کردن سیاستهای افزایش تولید ونزوئلا بود و حال نیز عربستان چنین توافقی را با ایران انجام داده است. در آن سالها عربستان چه سیاستی در قبال ونزوئلا در پیش گرفته بود؟
در دهه 90 بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا بود. او به ونزوئلا سفر کرده و اعلام آمادگی میکند که با کمک شرکتهای آمریکایی تولید نفت ونزوئلا را به بیش از شش میلیون بشکه برساند با این هدف که آمریکا وابستگی خود را به خاورمیانه کم کند. این تغییر سیاست بسیار برای عربستان نگرانکننده بود. بعد از پیشنهاد کلینتون، ونزوئلا سیاست درهای باز را اتخاذ کرد و به شدت به جذب سرمایه پرداخت. در آن زمان آقای آقازاده وزیر نفت ایران بود و مدام به ونزوئلا تاکید میشد که شما سهمیهای را که در اوپک پذیرفتهاید زیر پا گذاشتهاید. اما دولت ونزوئلا این موضوع را نمیپذیرفت. تا اینکه جلسه اوپک در سال 1997 در جاکارتای اندونزی برگزار شد، در آن زمان همه بر این باور بودند که به دلیل بحران اقتصادی کشورهای
آسیایی تقاضا پایین آمده، گزارشهای دبیرخانه اوپک نیز این مساله را تایید میکرد. اما آقای النعیمی، وزیر نفت وقت عربستان در این جلسه همه اعضا را متقاعد کرد که افت تقاضا کوتاهمدت است و اوپک باید تولید خود را افزایش دهد. در پی این تصمیم غیرمنتظره اوپک، قیمت نفت به شدت سقوط کرد و به زیر 10 دلار رسید. افت شدید قیمت نفت، دولت ونزوئلا را با مشکلات فراوان مواجه کرد. در این بین چاوس نیز کاندیدای ریاستجمهوری بود و مشکلات اقتصادی دولت ونزوئلا موجب شد آقای چاوس به ریاستجمهوری این کشور انتخاب شود. در این میان گفته میشود برخی کشورهای عضو اوپک برای انتخاب چاوس هزینه کردند، چرا که چاوس به شدت از اوپک حمایت میکرد و مخالف حضور شرکتهای آمریکایی در ونزوئلا و رشد تولیدش بود.
چاوس چه تغییراتی در سیاستهای نفتی ونزوئلا ایجاد کرد؟
اولین برنامههای چاوس بازنگری در قراردادهای نفتی ونزوئلا بود، همچنین اعلام کرد که به تمام تعهدات این کشور در درون اوپک عمل خواهد کرد. از آن زمان مذاکرات ونزوئلا با دیگر کشورها برای افزایش قیمت نفت شروع شد که البته ایران هم در این مذاکرات حضور داشت و نقش مهمی نیز بازی کرد. از قضای روزگار آن زمان هم وزیر نفت ایران آقای زنگنه بودند و آقای کاظمپور هم همانند نشست اخیر در الجزایر در انجام دیپلماسی انرژی نقش اساسی داشتند. بعد از مدتی نیز شاهد شروع روند افزایشی قیمتها و روزهای خوش اوپک بودیم. روزهایی که چندان برای ونزوئلا خوشایند نبود، چرا که مشکلات زیادی با شرکتهای نفتی پیدا کرد و هیچگاه نتوانست مجدداً تولید خود را بالا ببرد. همچنین با اعتصابات زیادی مواجه شد و بخش مهمی از کارشناسان نفتی خود را اخراج کرد. البته دومین نشست سران اوپک در سال 2000 در کاراکاس برگزار شد و دبیرکل نیز از ونزوئلا انتخاب شد و در واقع اوپک به نوعی از دولت جدید ونزوئلا قدردانی کرد.
با این مقدمه، آیا میتوان گفت برنامه کنونی عربستان و نرمشی که از خود نشان میدهد به دلیل نگرانی از جذب سرمایهگذاری خارجی ایران و ممانعت از رشد تولید کشورمان است؟
من تاکید کردم که عوامل زیادی را میتوان برای تغییر رویه عربستان مطرح کرد. همچنین با توجه به سوابقی که از عربستان میدانیم محدود کردن برنامههای نفتی ایران نیز میتواند از دلایل تغییر رویه این کشور باشد. اما در حال حاضر ایران به فرصتی دست یافته که میتواند تولید خود را افزایش دهد. هرچند که نباید اقتصاد ما متکی به نفت باشد کما اینکه در حال حاضر نیز بخشی از قدرت ایران در مذاکرات اخیر به کاهش سهم نفت در بودجه کشور بازمیگردد، اما نباید سهم ما در تامین انرژی جهان کاهش یابد. به اعتقاد من اگر میزان صادرات ما به جای 5 /2 میلیون بشکه چهار میلیون بود، غرب به راحتی نمیتوانست ایران را تحریم کند. تنها راهحل پیش روی ما این است که ثروت زیرزمین را به ثروت روی زمین تبدیل کنیم.
به نظر شما این فرضیه که عربستان در دو سال اخیر برای افزایش فشار به ایران قیمت نفت را پایین نگه داشته بود، تا چه حدی درست است؟
اینجا نیز دلایل بسیاری برای سیاست حفظ سهم بازار که عربستان در چند سال اخیر دنبال میکرده مطرح میشود. برخی متوقف کردن تولیدکنندگان شیل را عنوان هدف عربستان میدانند. برخی روسیه را هدف عربستان میدانند و برخی نیز ایران را. شاید هم تمام اینها را هدف قرار داده است، چرا که این تصمیمات خطی نیست. اما همانطور که دلیل اقدام این کشور به کاهش قیمت نفت در دهه 90 میلادی مشخص نیست و هیچکدام از آن فرضیهها با وجود گذشت نزدیک به دو دهه اثبات نشده است، در حال حاضر نیز نمیتوان گفت هدف عربستان در دو سال گذشته چه بوده است. عربستان بزرگترین وسیلهای که در اختیار دارد نفت است و به وسیله نفت روابط خود را با بسیاری از کشورهای جهان تنظیم میکند. بنابراین طبیعی است که این کشور از بزرگترین وسیلهای که در اختیار دارد دفاع کند، عربستان از مشاورههای شرکتهایی که غالباً در آمریکا هستند و با نام اتاقهای فکر (Think Tanks) آنها را میشناسیم بسیار استفاده میکند.
در انتها اگر نکتهای است، بفرمایید.
شما سوالات خود را با این شروع کردید که آیا ایران را میتوان برنده مذاکرات محسوب کرد؟ به اعتقاد من ایران زمانی برنده میشود که به توان تولید و موقعیتی متناسب با ذخایرش برسد و نفت استخراجی را در خدمت اقتصاد کشور دربیاورد و بیکاری آشکار و پنهانی را که در کشور وجود دارد از بین ببریم. نفت ملیترین صنعت ماست که برای آن هزینههای زیادی دادهایم و باید تلاش کنیم که آن را ملی نگه داریم.
دیدگاه تان را بنویسید