تاریخ انتشار:
بهبود روابط ایران و آمریکا به سود اقتصاد ایران است؟
بار اقتصادی یک رابطه
گفتوگوی تلفنی «حسن روحانی» رئیسجمهوری ایران و پرزیدنت «باراک اوباما» هنوز یکی از مهمترین رویدادهای حوزه «دیپلماسی» و «سیاست» در یک هفته اخیر است. ت
گفتوگوی تلفنی «حسن روحانی» رئیسجمهوری ایران و پرزیدنت «باراک اوباما» هنوز یکی از مهمترین رویدادهای حوزه «دیپلماسی» و «سیاست» در یک هفته اخیر است. تحلیلها نیز گویی بر سر زبانها بود و انتظار وقوع چنین اتفاقی را میکشید؛ گروهی آن را به «تابوشکنی» تعبیر میکردند. برخی هم معتقدند، کوه یخ روابط ایران و آمریکا آب شده است اما هستند کسانی که پای در عرصه شبیهسازی تاریخی نیز نهادهاند و اهمیت تماس تلفنی چنددقیقهای روحانی و اوباما را به اهمیت واقعهای چون «فروپاشی دیوار برلین» شباهت دادهاند. اما چشم جهان هنوز به این واقعه دوخته شده است. هر چه باشد، «سناریو»ی صحنهگردانان این بازی دیپلماتیک، هنوز به نقطه اوج خود نرسیده است. اکنون همگان نتایج ملموس نخستین مذاکره مسوولان عالیرتبه ایران و آمریکا - پس از حدود 35 سال- را انتظار میکشند. اگرچه «دستور رئیسجمهوری ایران برای بررسی چگونگی برقراری پرواز مستقیم ایران- آمریکا» و «تعویق اعمال تحریمهای علیه ایران به پس از مذاکرات ایران با کشورهای گروه 1+5» را که در روزهای اخیر به وقوع پیوسته است، میتوان به عنوان دو رویداد متاثر از
مذاکره روز جمعه قلمداد کرد؛ اما بیتردید یکی از انتظارات مردم ایران این است که لغو تحریمهای اقتصادی غرب، نقطه اوج این سناریو باشد. اما اکنون که باب مذاکره گشوده شده است، شاید زمان مناسبی برای پاسخ به این پرسش باشد که «آیا بهبود روابط ایران و آمریکا و برقراری رابطه اقتصادی با این کشور به سود اقتصاد ایران است»؟
چهره جدید تحریم
از سال 1390 در پی تلاش گسترده کنگره آمریکا که به دنبال اجماعی برای تصویب قطعنامههای جدید علیه ایران بود، بر شدت تحریمها افزوده شد. سناتورها در همین سال، لایحه تحریم بانک مرکزی ایران و خریداران نفت را به تصویب رساندند. در پایان سال 1390 نیز به واسطه تحریمهایی که این بار از جانب اروپاییها اعمال میشد، خدمات شبکه جهانی ارتباطات مالی بینبانکی (سوئیفت) به بانکهای ایرانی قطع شد. از آن پس چهره واقعی تحریم برای مردم ایران نمایان شد. نقل و انتقال پول به ایران دیگر به سادگی میسر نشد. این دشواری به نقل و انتقال درآمدهای نفتی کشور نیز رسید و دلارهای نفتی ایران در بانکهای هند، چین و سایر خریداران نفت بلوکه شد. آنگونه که حتی منابع خبری هند بر اساس گزارشهای غیررسمی اعلام کردهاند، پول نفت ایران که هماکنون در هند انباشته شده است به 250 میلیارد روپیه، معادل 735/3 میلیارد دلارمیرسد.1 چندی پیش، خبری مشابه منتشر شد که از بلوکه شدن حدود سه میلیارد دلار از درآمد نفتی ایران در بانک مالزی حکایت داشت.
دوشادوش تحریم
البته کاهش فروش نفت، کاهش درآمدهای ارزی و نیز محدودیتهای نقل و انتقال ارز تنها پیامد تحریمهای اخیر نبود؛ تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا و قطعنامههای سازمان ملل با افزایش ریسک سرمایهگذاری در ایران به انزوای ایرانیها در جامعه جهانی افزود. اقتصاد ایران در طول سالهای گذشته نه فقط از جانب دولتمردان آمریکا و اروپا که در داخل کشور نیز در معرض حمله بود. حمله از مقر سیاستهای اقتصادی که قلب اقتصاد ایران را نشانه میگرفت. در سالهای پایانی دولت «محمود احمدینژاد» که سیاستهای مخرب اقتصادی در کنار تحریمهای غرب، نوعی سینرژی در جهت تضعیف اقتصاد ایران ایجاد کرده بود، عدهای ترازو به دست گرفتند تا وزن هر یک از عوامل، یعنی تحریمها و سوءتدبیر مسوولان را در وخامت اقتصاد کشور بسنجند. این ترازو البته گاه به دست دولتمردان نیز میافتاد. «محمود احمدینژاد» که روزگاری تحریمها را «کاغذپاره» خوانده بود، در سالهای پایانی دولتش، به تاثیر تحریمها پی برد و آن را «مشکلساز» خواند. او در سال 1391 و در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، رودرروی نمایندگان مجلس اعتراف کرد که «کاهش سرعت رشد کشور، اختلال در منابع درآمدی، برهم خوردن ترازها، فشار بر روی مردم، ایجاد نوسانات قیمتی و افزایش خارج از قاعده مشکلات به وسیله تحریمهاست که به مردمی که درآمد ثابت دارند فشار میآورد و اخلال در تجارت خارجی و فاصله طبقاتی باعث میشود تا فعالیتهای کاذب رشد کند و تولید وابسته به درآمد ارزی دچار مشکل شود.»2 اما این اعترافات آشکار و گاه در لفافه نیز دیدگاه منتقدان او را تغییر نداد. به ویژه نگرش منتقدان اصولگرای احمدینژاد را که زمانی در حلقه طرفداران او ایستاده بودند و در سالهای اخیر به این باور رسیدهاند که عامل تنگناهای اقتصادی موجود، «مدیریت غلط» است.
چرا مذاکره کنیم؟
اکنون که سفر رئیسجمهوری به نیویورک و برقراری تماس تلفنی میان او و اوباما، این خوشبینی را نسبت به تعیین تکلیف پرونده هستهای، رفع مناقشات میان دو کشور و البته لغو تحریمها ایجاد کرده است، گروهی ساز مخالفت کوک کردهاند. با این دغدغه که ممکن است «امتیاز نقد بدهیم و وعدههای نسیه بگیریم». آنان به این رابطه بدبیناند و نگران استقلال ایران پس از عادیسازی روابط هستند. گروهی دیگر از مخالفان نیز چنین استدلال میکنند که اگر بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی ایران در دو سال اخیر ناشی از مدیریت ناکارآمد بوده است، دیگر چه نیازی به مذاکره برای تعیین تکلیف پرونده هستهای و کاهش تحریمهاست؟
این رویکرد البته چندان در میان چهرههای سیاسی و اقتصادی عمومیت ندارد. تابوی مذاکره با آمریکا، دیگر ترک برداشته است. نخبگان سیاسی، چه از اردوگاه راستگرایان و چه از میان اصلاحطلبان که در گذشته به دلیل تفکرات چپگرایانه برقراری هرگونه رابطه با آمریکا را برنمیتافتند، بر این عقیدهاند که اکنون زمان آن فرا رسیده است که ایران و آمریکا از موضعی برابر برای رفع کدورتهای 35 سال گذشته، پای میز مذاکره بنشینند. به عقیده آنان، بازگشایی راههای ارتباطی ایران با بازارهای جهانی، متنوعسازی منابع سرمایهگذاری و ورود تکنولوژیهای جدید از جمله منافعی است که به واسطه کاهش تنشهای بینالمللی عاید ایران خواهد شد.
مذاکره به نفع چه کسی است؟
البته ممکن است جهانیان این گونه بپندارند که لغو تحریمها و پایان جنگ اقتصادی علیه ایران تنها به نفع ایرانیان است. اما شاید منافعی که آمریکا از عادیسازی روابط خود با ایران کسب خواهد کرد، کمتر از منافع ایران نباشد. یکی از بزرگترین کانونهای مهم تولید انرژی خلیج فارس است و ایران، کشوری با منابع عظیم نفت و گاز به دلیل موقعیت ژئوپولتیک جایگاه مهمی در این منطقه دارد. افزون بر این، نفوذ ایران در منطقه یکی دیگر از دلایلی است که میتواند آمریکا را برای همکاری و توافق با ایران ترغیب کند. ضمن آنکه، آمریکا و متحدانش بیتردید میدانند، اقتصادی که روی صلح و آرامش را ببیند، رشد میکند. کشوری که صنعتی شده باشد و مردمانش به رفاه دست یافته باشند، کمتر به ایجاد چالش و تنش گرایش پیدا میکند. چنین کشوری به دنبال «درگیری» و «جنگ» نخواهد بود.
پینوشتها:
1- خبرگزاری تسنیم
2- خبرگزاری خانه ملت
چهره جدید تحریم
از سال 1390 در پی تلاش گسترده کنگره آمریکا که به دنبال اجماعی برای تصویب قطعنامههای جدید علیه ایران بود، بر شدت تحریمها افزوده شد. سناتورها در همین سال، لایحه تحریم بانک مرکزی ایران و خریداران نفت را به تصویب رساندند. در پایان سال 1390 نیز به واسطه تحریمهایی که این بار از جانب اروپاییها اعمال میشد، خدمات شبکه جهانی ارتباطات مالی بینبانکی (سوئیفت) به بانکهای ایرانی قطع شد. از آن پس چهره واقعی تحریم برای مردم ایران نمایان شد. نقل و انتقال پول به ایران دیگر به سادگی میسر نشد. این دشواری به نقل و انتقال درآمدهای نفتی کشور نیز رسید و دلارهای نفتی ایران در بانکهای هند، چین و سایر خریداران نفت بلوکه شد. آنگونه که حتی منابع خبری هند بر اساس گزارشهای غیررسمی اعلام کردهاند، پول نفت ایران که هماکنون در هند انباشته شده است به 250 میلیارد روپیه، معادل 735/3 میلیارد دلارمیرسد.1 چندی پیش، خبری مشابه منتشر شد که از بلوکه شدن حدود سه میلیارد دلار از درآمد نفتی ایران در بانک مالزی حکایت داشت.
دوشادوش تحریم
البته کاهش فروش نفت، کاهش درآمدهای ارزی و نیز محدودیتهای نقل و انتقال ارز تنها پیامد تحریمهای اخیر نبود؛ تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا و قطعنامههای سازمان ملل با افزایش ریسک سرمایهگذاری در ایران به انزوای ایرانیها در جامعه جهانی افزود. اقتصاد ایران در طول سالهای گذشته نه فقط از جانب دولتمردان آمریکا و اروپا که در داخل کشور نیز در معرض حمله بود. حمله از مقر سیاستهای اقتصادی که قلب اقتصاد ایران را نشانه میگرفت. در سالهای پایانی دولت «محمود احمدینژاد» که سیاستهای مخرب اقتصادی در کنار تحریمهای غرب، نوعی سینرژی در جهت تضعیف اقتصاد ایران ایجاد کرده بود، عدهای ترازو به دست گرفتند تا وزن هر یک از عوامل، یعنی تحریمها و سوءتدبیر مسوولان را در وخامت اقتصاد کشور بسنجند. این ترازو البته گاه به دست دولتمردان نیز میافتاد. «محمود احمدینژاد» که روزگاری تحریمها را «کاغذپاره» خوانده بود، در سالهای پایانی دولتش، به تاثیر تحریمها پی برد و آن را «مشکلساز» خواند. او در سال 1391 و در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، رودرروی نمایندگان مجلس اعتراف کرد که «کاهش سرعت رشد کشور، اختلال در منابع درآمدی، برهم خوردن ترازها، فشار بر روی مردم، ایجاد نوسانات قیمتی و افزایش خارج از قاعده مشکلات به وسیله تحریمهاست که به مردمی که درآمد ثابت دارند فشار میآورد و اخلال در تجارت خارجی و فاصله طبقاتی باعث میشود تا فعالیتهای کاذب رشد کند و تولید وابسته به درآمد ارزی دچار مشکل شود.»2 اما این اعترافات آشکار و گاه در لفافه نیز دیدگاه منتقدان او را تغییر نداد. به ویژه نگرش منتقدان اصولگرای احمدینژاد را که زمانی در حلقه طرفداران او ایستاده بودند و در سالهای اخیر به این باور رسیدهاند که عامل تنگناهای اقتصادی موجود، «مدیریت غلط» است.
چرا مذاکره کنیم؟
اکنون که سفر رئیسجمهوری به نیویورک و برقراری تماس تلفنی میان او و اوباما، این خوشبینی را نسبت به تعیین تکلیف پرونده هستهای، رفع مناقشات میان دو کشور و البته لغو تحریمها ایجاد کرده است، گروهی ساز مخالفت کوک کردهاند. با این دغدغه که ممکن است «امتیاز نقد بدهیم و وعدههای نسیه بگیریم». آنان به این رابطه بدبیناند و نگران استقلال ایران پس از عادیسازی روابط هستند. گروهی دیگر از مخالفان نیز چنین استدلال میکنند که اگر بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی ایران در دو سال اخیر ناشی از مدیریت ناکارآمد بوده است، دیگر چه نیازی به مذاکره برای تعیین تکلیف پرونده هستهای و کاهش تحریمهاست؟
این رویکرد البته چندان در میان چهرههای سیاسی و اقتصادی عمومیت ندارد. تابوی مذاکره با آمریکا، دیگر ترک برداشته است. نخبگان سیاسی، چه از اردوگاه راستگرایان و چه از میان اصلاحطلبان که در گذشته به دلیل تفکرات چپگرایانه برقراری هرگونه رابطه با آمریکا را برنمیتافتند، بر این عقیدهاند که اکنون زمان آن فرا رسیده است که ایران و آمریکا از موضعی برابر برای رفع کدورتهای 35 سال گذشته، پای میز مذاکره بنشینند. به عقیده آنان، بازگشایی راههای ارتباطی ایران با بازارهای جهانی، متنوعسازی منابع سرمایهگذاری و ورود تکنولوژیهای جدید از جمله منافعی است که به واسطه کاهش تنشهای بینالمللی عاید ایران خواهد شد.
مذاکره به نفع چه کسی است؟
البته ممکن است جهانیان این گونه بپندارند که لغو تحریمها و پایان جنگ اقتصادی علیه ایران تنها به نفع ایرانیان است. اما شاید منافعی که آمریکا از عادیسازی روابط خود با ایران کسب خواهد کرد، کمتر از منافع ایران نباشد. یکی از بزرگترین کانونهای مهم تولید انرژی خلیج فارس است و ایران، کشوری با منابع عظیم نفت و گاز به دلیل موقعیت ژئوپولتیک جایگاه مهمی در این منطقه دارد. افزون بر این، نفوذ ایران در منطقه یکی دیگر از دلایلی است که میتواند آمریکا را برای همکاری و توافق با ایران ترغیب کند. ضمن آنکه، آمریکا و متحدانش بیتردید میدانند، اقتصادی که روی صلح و آرامش را ببیند، رشد میکند. کشوری که صنعتی شده باشد و مردمانش به رفاه دست یافته باشند، کمتر به ایجاد چالش و تنش گرایش پیدا میکند. چنین کشوری به دنبال «درگیری» و «جنگ» نخواهد بود.
پینوشتها:
1- خبرگزاری تسنیم
2- خبرگزاری خانه ملت
دیدگاه تان را بنویسید