تاریخ انتشار:
گفتوگو با «علی ماجدی» درباره الزامات بهبود روابط ایران و آمریکا
گام اول، لغو تحریمها
«علی ماجدی» سفیر پیشین ایران در ژاپن و کسی که در دورهای معاونت اقتصادی وزارت امور خارجه را بر عهده داشته است، میگوید: «بهبود روابط ایران و آمریکا به سود دو کشور است.»
با روی کار آمدن آقای روحانی، برخی بر این دیدگاه بودند که او تابوی برقراری رابطه با آمریکا را خواهد شکست. رویدادهای اخیر و گفتوگوی تلفنی رئیسجمهوری با اوباما نیز مهر تاییدی بر این نگرش بود. واکنشها به این رویداد نیز البته متفاوت بوده است، گروهی با تکیه بر دلایل ایدئولوژیک سرسختانه مخالف هستند و گروهی دیگر اما معتقدند، یخ روابط ایران و آمریکا سرانجام باید آب شود و به این واسطه مشکلات معتنابه اقتصادی ایران نیز رفع شود. اگر موافق باشید، گفتوگو را از همین نقطه آغاز میکنم، آیا بهبود روابط اقتصادی ایران و آمریکا به سود اقتصاد ایران تمام میشود؟
پیش از آنکه به پرسش شما پاسخ دهم، لازم میدانم که ابتدا توضیح دهم «مساله هستهای ایران» به نحوی با موضوع «رابطه ایران و آمریکا» رابطه تنگاتنگی پیدا کرده است. آمریکا روی مساله هستهای ایران بیش از سایر کشورها حساسیت دارد. در واقع به نظر میرسد، میان پنج کشور عضو شورای امنیت، نسبت به مسائلی نظیر سلاحهای کشتار جمعی، امنیت اسرائیل، امنیت خاورمیانه، منع اشاعه سلاح هستهای و در نهایت اینکه چه کسانی میتوانند به باشگاه کشورهای اتمی اضافه شوند آمریکا بیش از سایرین حساسیت نشان میدهد. البته نباید نقش کشورهایی نظیر روسیه، فرانسه و انگلستان را نادیده گرفت. اما به نظر میرسد آمریکا بیش از سایرین ذینفع است. بنابراین پرونده هستهای ایران و برقراری رابطه با آمریکا به نحوی در هم آمیخته است. حال آنکه حل مساله هستهای بدون مذاکره با آمریکا، پروسه رفع مناقشات هستهای را نیز طولانی و پیچیدهتر میکند. یعنی به جای آنکه کشورها پیغامآور و پیامآور باشند، بهتر است مذاکره به صورت مستقیم صورت گیرد. اگرچه تحریمهایی که تاکنون بر کشور تحمیل شده است، به دلیل عدم رابطه با آمریکا نیست. بخشی از تحریمها به واسطه تصویب قطعنامههای سازمان ملل بوده و بخشی دیگر نیز به خواست اتحادیه اروپا و آمریکا اعمال شده است. بنابراین حل مناقشات هستهای و مسائل ایران و آمریکا در ارتباط با یکدیگر است و هر دو باید به صورت همزمان حل شود. این عدم ارتباط نمیتواند دائمی باشد و هرچه که زمان بیشتر سپری شود، ممکن است رفع آن مشکلتر شود. در واقع چه رابطه با آمریکا و چه حل دیرهنگام مساله هستهای، دشوارتر خواهد شد. در مسائل سیاسی، زمان یکی از عوامل تعیینکننده است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این دو مساله را به نحو عاقلانه حل کنیم، به نحوی که منافع ملی کشور چه در حال و چه در آینده مد نظر قرار گیرد.
اما مخالفان مذاکره با آمریکا بر این استدلال هستند که ایران همانگونه که تاکنون توانسته است بر مشکلات ناشی از مناقشات چندینساله با آمریکا فائق آید، از این پس نیز میتواند، بدون رابطه با آمریکا نیازهای خود را برطرف کند.
اگر بخواهیم واقعبینانه به این موضوع بنگریم، به هر حال عدم ارتباط با آمریکا، ایران را از دستیابی به برخی مزیتها و امکانات در این کشور محروم کرده است. در ایران نیز فرصتهای سرمایهگذاری بسیاری وجود دارد که آمریکاییها از مشارکت در این طرحها محروم هستند. اما واقعیت این است که با توجه به سهم آمریکا در اقتصاد جهانی و سهم ایران، قاعدتاً این عدم ارتباط بیش از آمریکا به ضرر ایران تمام شده است. اثبات این ادعا، مستلزم تحقیقات پیچیدهای نیست. البته این وضعیت قابل تحمل است، همان گونه که در 30 سال گذشته تحمل شده است. یعنی اگر قرار باشد، کشوری بر ما سلطه داشته باشد به این دلیل که سهم بیشتری از اقتصاد جهانی را داراست، قابل قبول نیست. نه فقط رهبران ایران که مردم نیز نمیپذیرند. ایران کشور مستقلی است و به این بهانه حاضر نیستیم تن به رابطه با آمریکا بدهیم. اما به هر حال ممکن است از برخی امکانات در این کشور محروم شویم.
منظورتان چه امکاناتی است؟
امکاناتی نظیر تکنولوژی روز دنیا، سرمایهگذاری و دیگر اینکه به هر حال، آمریکا عرضهکننده پول رایج در سطح بینالملل است.
یکی از این نمونهها گوناگون کردن منابع سرمایهگذاری در نفت است. یعنی در پروژههای نفتی ایران هم شرکتهای آمریکایی میتوانند مشارکت کنند و هم شرکتهای انگلیسی، فرانسوی و چینی. وقتی امکان توسعه میادین نفت و گاز را بسط دهیم، ممکن است شرکتهای نفتی آمریکایی با هزینه ارزانتری توسعه میادین نفتی را به انجام برسانند. این را میتوان به سایر صنایع نیز تعمیم داد. صنایعی مانند خودروسازی و هواپیماسازی. در واقع ارتباط بسیاری از صنایع کشور با منبعی که صاحب صنعت است و تکنولوژی را در اختیار دارد قطع شده است. برای مثال اگر به رابطه آمریکا و چین بنگریم درمییابیم که چین نسبت به آمریکا 200 میلیارد دلار مازاد تجاری دارد. کشوری که صادرات آن به آمریکا بیش از واردات آن است. یا بررسی روابط دوجانبه ژاپن و آمریکا نشان میدهد که ژاپن حدود 100 میلیارد دلار مازاد تجاری داشت که بخش عمدهای از این مازاد تجاری مربوط به آمریکا بود. آمریکا بازار بسیار وسیع و مصرفی دارد که بسیاری از کشورها از گستردگی این بازار سودهای کلانی کسب کردهاند. یا توانستهاند جایگاه خود را در بازار صادراتی آمریکا بیابند. اما میگویم دور بودن از این منبع قابل تحمل است همان گونه که در گذشته بوده است. به بیان دیگر در جهان امروز اگر کسی بخواهد به این دلیل بر کشوری سلطه داشته باشد، پذیرفتنی نیست. البته فکر نمیکنم، کسی امروز چنین هدفی را دنبال کند. یعنی تصور نمیکنم آمریکا از این زاویه بخواهد مسائل خود را با ایران حل کند. اما به هر حال آمریکا، منبع بزرگی از سرمایه است که بسیاری از کشورها بهرهبرداری کلانی از آن داشتهاند.
البته اکنون به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد، شرکتهای اروپایی به سرمایهگذاری در ایران تمایل چندانی ندارند. در شرایطی که برخی تحریمهای یکطرفهای که آمریکا علیه ایران اعمال کرده است، الزامآور نیست، چه عاملی سبب شده است که اروپاییها هم از عطای همکاری اقتصادی با ایران صرف نظر کنند؟
بدیهی است که اغلب کشورها خواهان برقراری رابطه اقتصادی با آمریکا هستند. اما اگر آمریکا شرط بگذارد که پس از فعالیت اقتصادی در ایران یا همکاری با شرکتهای ایرانی، دیگر قادر نیستند با آمریکا همکاری کنند، این شرکتها و در مقیاس وسیعتر کشورهای متبوع آنان، مخیر خواهند بود که میان ایران و آمریکا یکی را انتخاب کنند که در این صورت، آمریکا را برخواهند گزید. البته این محدودیتها قابل طرح، بحث و دفاع کردن در مجامع بینالمللی و به ویژه سازمان جهانی تجارت است. ما باید این هنر را نیز داشته باشیم که از حقوق خود در این مجامع دفاع کنیم. به این دلیل که به جریان آزاد مبادلات لطمه میزند. حتی اگر پرونده هستهای ایران برای جامعه بینالملل مختومه شود، و در مقابل رابطه ایران و آمریکا با مشکل رو به رو شود، آمریکا دیگر نمیتواند ابزار پیشین خود را به کار ببندد. چرا که ایران میتواند، در سازمان جهانی تجارت شکایت کند. اما اکنون آمریکا به بهانه مسائل هستهای، خواستههای خود را دنبال میکند.
اما اگر به رابطه تنگاتنگ پرونده هستهای ایران و رابطه ایران و آمریکا نگاهی بیندازیم، از یک سو حل مساله هستهای ایران ممکن است منجر به بهبود رابطه ایران و آمریکا شود؛ اما از آن سو به نظر میرسد، حل و فصل مساله هستهای ایران نیز قائم به کاهش تنشها با آمریکا شده است؟
بله، درست است. تبارشناسی تحریمها نیز همین را نشان میدهد. بسیاری از تحریمها در ابتدا توسط سازمان ملل یا اتحادیه اروپا به تصویب نرسیده است. طرح این تحریمها ابتدا در آمریکا تهیه شده و به تدریج این سیاستها، به سیاستی فراملی تبدیل شده است و اروپا را نیز در برگرفته است. اما از آنجا که اروپا برای خود هویتی مستقل قائل است و برای آنکه متهم به تبعیت از آمریکا نشود، همان تحریمها را در اتحادیه اروپا نیز به تصویب رسانده است. اما در گذشته اگر آمریکا تحریمی را علیه ایران اعمال میکرد، سایر کشورها زیر بار اجرای آن نمیرفتند. برای مثال، شرکت توتال در دوران اصلاحات الزامات این تحریمها را نپذیرفت. یا شرکتهای ایتالیایی، همچنان با ایران همکاری میکردند اما بعدها اتحادیه اروپا برای آنکه شرکتهای خود را تحت فشار قرار دهد و خود را رو در روی آمریکا قرار ندهد، قوانینی را به تصویب رساند و ایران را تحت تحریم قرار داد. در واقع اتحادیه اروپا در رابطه اقتصادی خود با ایران و آمریکا، آمریکا را برگزیده است. حال اگر مساله هستهای از میان برداشته شود، تحریمهای اروپا به تبعیت از تحریمهای آمریکا دیگر معنا نمییابد.
در این میان برخی کارشناسان حوزه دیپلماسی بر این عقیدهاند که ایران برای بهبود روابط بینالمللی خود بهتر است ابتدا به سراغ اروپا برود و سپس به ترمیم زخمهای کهنه خود با آمریکا بپردازد، اما از گفتههای شما این گونه برداشت میشود که ایران پیش از بهبود روابط خود با آمریکا در بهبود روابط خود با اروپا نیز موفق نخواهد بود.
بله، همین طور است. اگر در گذشته ایران تنها در ارتباط با آمریکا مساله داشت اکنون این مشکلات به حوزه روابط ایران و اروپا نیز تسری یافته است. تحریمهای آمریکا علیه ایران به این دلیل نیست که حقوق بشر در ایران رعایت نشده یا صلح خاورمیانه در خطر است. هر چند در آمریکا نیز در بسیاری از مواقع حقوق بشر رعایت نشده است. اما وقتی مساله امنیتی مطرح میشود، مقولهای متفاوت مطرح شده است. از این رو به دنبال مذاکره با آمریکا و حل شدن مساله هستهای ایران، به طور خودکار راه برای بهبود روابط با سایر کشورها نیز باز خواهد شد. البته همان گونه که اوباما ابراز کرده و آقای روحانی نیز با ادبیات دیگر مطرح کرده است راه پرپیچ و خمی در پیش است و گام نهادن در این مسیر باید مدیریتشده باشد. برقراری این ارتباط در شرایط فعلی، امری منطقی به نظر میرسد. چه بسا از عدم ارتباط ایران و آمریکا سایر کشورها منافع بسیاری کسب کردهاند و ما میتوانیم این رویه را متوقف کنیم. وقتی یخ رابطه ایران و آمریکا آب شود، باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا با آمریکا رابطه نداشته باشیم؟
بنابراین برقراری رابطه با آمریکا به سود اقتصاد ایران است؟
به همان دلایلی که پیش از این اشاره کردم بهبود روابط ایران و آمریکا به سود ایران است. البته گام اول باید برای لغو تحریمهای فعلی برداشته شود. در این صورت درآمد ارزی کشور افزایش مییابد و منابع سرمایهگذاری نیز متنوع میشود. امکان سرمایهگذاریهایی که نیاز به تکنولوژی دارد، هم فزونی مییابد. البته نباید تصور کرد قرار است معجزهای رخ دهد اما مشکلات برطرف میشود. آمریکا به کمک اقتصاد ایران خواهد آمد. تردید نباید کرد.
به طور کلی آیا خود اقتصاد میتواند محور همکاری باشد؟ چنانچه بخواهیم از منظر روندهای مبتنی بر همگرایی به این موضوع نگاه کنیم، به نظر میرسد اقتصاد یکی از حوزههای کمتر چالشبرانگیز میان دو کشور باشد، دیدگاه شما چیست؟
بله، به این دلیل که در اقتصاد بیشتر رقابت مطرح است تا هر موضوع دیگری. در اقتصاد امروز، بحث دشمنی مطرح نیست؛ اما رقابت بسیار شدید است. بنابراین در زمینه سرمایهگذاری هر کشوری سعی میکند منابع بیشتری را جذب کند که بهترین نوع آن، سرمایهگذاریهای مستقیم است. اما اگر به گذشته بازگردیم، درمییابیم که پس از انقلاب، مقدار بسیار محدودی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی جذب شده است؛ حتی در پروژههای نفتی که داوطلبان بسیاری دارد، سرمایهگذاریها بیشتر به صورت بایبک (BUY BACK) است و کمتر قراردادهایی به صورت بیاوتی (BOT) منعقد شده است. به بیان سادهتر، ایران از برخی فناوریها و سرمایهگذاریهای جدید نیز محروم شده است. میخواهم بگویم، انگیزه اقتصادی در ایران و آمریکا بالاست که میتواند طرفین را نسبت به حل و فصل این مساله ترغیب کند. در این بازی برد-برد هم ایران به منبع جدید سرمایه دست پیدا میکند و هم فرصتهای جدید سرمایهگذاری برای فعالان اقتصادی آمریکایی ایجاد شده است. در این صورت بخشی از بازارهای منطقه به ایران منتقل میشود. زمانی که در ژاپن بودم به دنبال این بودم که تویوتا که اکنون در ترکیه مستقر است، در ایران نیز سرمایهگذاری کند. این شرکت در پاکستان نیز اقدام به تاسیس نمایندگی کرده بود، اما به دلایل امنیتی از پاکستان خارج شد. از سوی دیگر در شرایطی که قدرتهای اقتصادی خاورمیانه، مانند مصر گرفتار ناآرامی هستند و کشورهایی نظیر عراق و افغانستان و پاکستان نیز هنوز روی آرامش را ندیدهاند، ایران به عنوان یکی از کشورهای باثبات خاورمیانه میتواند سرمایههای بسیاری را به خود جذب کند. تز من این است که ایران به مرکز توسعه و رشد خاورمیانه تبدیل شود. همانگونه که اکنون ژاپن پیشرو و پایهگذار توسعه در شرق آسیاست و کشورهایی مانند کره نیز دنبالهرو آن شدند. در اروپا نیز این نقش را آلمان، فرانسه و انگلستان ایفا کردهاند. اما در خاورمیانه هنوز هیچ کشوری نتوانسته است این جایگاه را از آن خود کند. البته ترکیه به دنبال ایفای این نقش بوده است و تا حدودی موفق عمل کرده. اما هیچ کشوری از لحاظ ژئوپولتیک به شایستگی ایران نیست. ایران با نفوذ اقتصادی میتواند به نفوذ سیاسی نیز دست یابد. همان گونه که قدرت ژاپن در نفوذ اقتصادی این کشور است. در واقع جهان اکنون به این باور رسیده است که از قدرت اقتصادی میتوان به قدرت سیاسی نیز دست یافت. به عنوان یک دکترین میتوان این موضوع را مورد تامل قرار داد. ایران با افزایش قدرت اقتصادی میتواند سهم خود را در اقتصاد جهانی و حتی به عنوان یک قدرت در جهان افزایش دهد. قدرتی که البته چالشبرانگیز نیست. یعنی جهانیان با افزایش قدرت نظامی مقابله میکنند؛ اما افزایش قدرت اقتصادی آنان را به رقابت میخواند نه دشمنی.
در شرایطی که گفته میشود، ایران و آمریکا دارای منافع مشترک بسیاری با یکدیگر هستند، این منافع مشترک دقیقاً چه مواردی هستند، به طور کلی، چنانچه عملکرد دستگاه دیپلماسی به عادیسازی روابط ایران و آمریکا منجر شود، این رابطه باید به کدام سو هدایت شود که منافع بیشتری را برای ایران به همراه داشته باشد؟
ببینید، ایران به عنوان یکی از قدرتهای خاورمیانه شناخته میشود. موقعیت ژئوپولتیک و ژئواکونومیک ایران چنین موقعیتی را رقم زده است؛ دسترسی به آبهای آزاد، آن گونه که گفته میشود ایران سر در خزر دارد و پایش نیز در خلیج فارس است. البته این جایگاه حائز اهمیت، گاه دچار افت و خیز میشود. هنر نظام و دولتمردان نیز این است که موقعیت ثابتی را برای ایران حفظ کنند. از این گذشته، ایران در عراق، افغانستان و در بسیاری از کشورهای مشترکالمنافع و نیز در برخی از کشورها که دنیا درگیر آن است صاحب نفوذ است. در بسیاری از مواقع نیز ممکن است، منافع ایران و آمریکا با یکدیگر منطبق باشد. بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم این منافع مشترک در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد. مهم آن است که این منافع شناسایی شده و مورد بهرهبرداری قرار گیرد. با این وجود برقراری رابطه ایران و آمریکا نیز با توجه به گذشته و چالشی که همواره میان دو کشور وجود داشته است باید تدریجی، عاقلانه، با یک نگاه بلندمدت و از موضع برابر باشد. برخورد احساسی و هیجانی یا بدبینی و خوشبینی بیش از حد ممکن است به سرخوردگی منجر شود.
این دیدگاه وجود دارد که کشورهایی که از رهگذر تیرگی روابط ایران و آمریکا بهره اقتصادی میبرند، هرگز به بهبود این رابطه رضایت نخواهند داد. دیدگاه شما چیست؟
این موضوع را باید از منظر رقابت مورد بررسی قرار داد. به هر حال بهبود روابط ایران و آمریکا، موجب زیان برخی از کشورها و رژیم اسرائیل میشود. اما به طور کلی، کشورهای بسیاری از عدم روابط ایران و آمریکا به مثابه یک فرصت استفاده کردند. به عقیده من، این عدم ارتباط سبب شده است که ایرانهراسی در منطقه گسترش یابد. درحالیکه ما هیچگاه کشور متجاوزی نبودیم و اصلاً این موضوع در فرهنگ ایران نیست. ببینید، فرض کنید سهم آمریکا در قدرت جهانی، 25 درصد است و ایران میخواهد با 75 درصد از کشورهای دنیا ارتباط برقرار کند، اما به طور مثال اگر قدرت آمریکا را 25 درصد فرض کنیم، ایران به دنبال آن است که احتمالاً با 75 درصد قدرت باقیمانده ارتباط برقرار کند. اما جالب است که سایر کشورها میخواهند با برقراری رابطه با آن 25 درصد به تعادل برسند. همه با این ارتباط به تعادل پایدار همیشگی دست یافتهاند و ما نیز بدون ارتباط با آمریکا به تعادل پایدار همیشگی نخواهیم رسید. آنها جای ما را پر کردند و بنابراین سهم واقعی ما را تصاحب کردهاند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که سهم واقعی خود را به دست آوریم. البته این موضوع را باید از زاویه رقابت نگریست. بنابراین باید دانست که این موضوع آسیبی برای آنها محسوب نمیشود. در صورتی که بهبود این روابط به صلح و توسعه کمک میکند. باید با آن کشورها مذاکره کنیم و بگوییم این صلح قطعاً به ضرر شما نیست. وقتی چالشی در منطقه برطرف شود، منطقه آماده جذب سرمایههای بیشتر برای همه خواهد شد. با نگاهی به عمق این موضوع میتوان فهمید این موضوع به نفع کشورهای همسایه ایران هم هست.
دیدگاه تان را بنویسید