محمدرضا فرزین از تبعات جدایی صنایع دستی ایران از بخش صنعت میگوید
سهم فراموششده
زرق و برق صنایع دستی ایران در شهرهای سنتی رنگ باخته است و شواهد حاکی از تعمیق رکود در بازار این محصولات است. سهم ناچیز صنایع دستی ایران در بازار جهانی در عین حال که همواره بر مزیتهای صنایع دستی از منظر اقتصادی تاکید میشود، نشان میدهد توان رقابتی صنایع دستی ایران در میان کشورهای منطقه و بازارهای جهانی کاهش یافته است.
زرق و برق صنایع دستی ایران در شهرهای سنتی رنگ باخته است و شواهد حاکی از تعمیق رکود در بازار این محصولات است. سهم ناچیز صنایع دستی ایران در بازار جهانی در عین حال که همواره بر مزیتهای صنایع دستی از منظر اقتصادی تاکید میشود، نشان میدهد توان رقابتی صنایع دستی ایران در میان کشورهای منطقه و بازارهای جهانی کاهش یافته است. محمدرضا فرزین اقتصاددان و مدرس اقتصاد گردشگری معتقد است اگر صنایع دستی کشور هنوز نتوانسته جایگاه خود را در بازارهای جهانی پیدا کند، به این دلیل است که به لحاظ ساختار مدیریتی دارای ضعف بزرگی است و نادیده گرفته شدن سهم آن در استراتژیهای صنعتی دولت سبب شده رشد لازم را نداشته باشد. او همچنین بر این باور است که اگرچه انواع مختلف صنایع دستی را در کشور داریم اما متاسفانه نتوانستهایم در قالب برند این دستساختهها را در دنیا مطرح کنیم و همواره در این زمینه مشکل داریم.
با توجه به اینکه در آستانه روز جهانی صنایع دستی هستیم، بهتر است برای شروع بحث به این موضوع بپردازیم که چرا صنایع دستی ایران در برابر صنایع دستی کشورهای منطقه توان رقابتی ندارند و سهم ناچیزی از بازار جهانی را به خود اختصاص دادهاند؟
از چند زاویه میتوان به وضعیت صنایع دستی ایران نگاه کرد. در وهله اول باید جنبه ساختاری تولید صنایع دستی کشور را مورد بررسی قرار داد و بعد به مشکل ساختاری بازارهای آن پرداخت. معتقدم اگر صنایع دستی کشور هنوز نتوانسته جایگاه خود را در بازارهای جهانی پیدا کند، به این دلیل است که به لحاظ ساختار مدیریتی دارای ضعف بزرگی است و نادیده گرفته شدن سهم آن در استراتژیهای صنعتی دولت سبب شده رشد لازم را نداشته باشد. در مقطع کنونی صنایع دستی شهرهای سنتی با معنای تسهیلات صنعتی و بانکی غریبه هستند و در سیاستهای صنعتی بسیار کم دیده شده که صنایع دستی مشمول اینگونه تسهیلات شوند. به خاطر دارم زمانی که رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی بودم، یکی از دغدغههای آن مقطع همین بود و بیشتر اوقات صنایع دستی به عنوان یک نوع تجارت تلقی میشد و اغلب صنعت دستی مشمول تسهیلات و معافیتهای
مالیاتی نمیشد. همین نگاه در مقطع کنونی هم حاکم است. به طور مثال فرش دستباف که یکی از صنایع دستی برجسته و مطرح کشور محسوب میشود و عمدتاً روستاییان بافندگی آن را بر عهده دارند، همیشه از این حمایتهای مالی و تخفیفهای مالیاتی محروم بود. یکی از مسائلی که همواره در صندوق توسعه ملی مطرح بود، همین اختصاص ندادن تسهیلات بود که طی مصوبه مجلس میتوانستیم 10 درصد از منابعمان را به صورت ریالی به صنایع بدهیم و صنایع دستی مشمول این طرح صندوق نبود. بارها شخصاً با مدیران سازمان گردشگری صحبت میکردم و از سوی این سازمان نسبت به این رویکرد گلایه وجود داشت. از این رو متوجه میشویم که یکی از بزرگترین مشکلات صنایع دستی همین دوری از بخش صنعت است. بسیاری از صنایع دستی به عنوان صنعت بومی شناخته نمیشوند و مشمول این طرحها و حمایتهای مالی نمیشوند. در حقیقت صنایع دستی نتوانسته جایگاه واقعی خود را در بین صنایعی که مشمول تسهیلات و استراتژیهای توسعه میشوند، پیدا کند. این موضوع یکی از دغدغههایی است که بنده در دوران ریاستم با آن درگیر بودم و همواره در آن مقطع این دغدغه را داشتم که صنایع دستی جزیی از بخش صنعت کشور است و باید
بتوانیم بخشی از تسهیلات صندوق را به آن اختصاص دهیم. در نهایت نتوانستیم صنعت گردشگری و صنایع دستی را جزو صنایع اصلی کشور معرفی کنیم و مجبور شدیم در مصوبه مجلس اولویت اصلی را به صنایع دیگر اختصاص دهیم. به همین دلیل یکی از مشکلات اصلی ما در صنایع استراتژیک و نگاه حاکم در وزارت صنعت نوع برخورد با صنایع دستیمان و معافیتها، امکانات و تسهیلاتی است که برای این صنایع بومی قائل میشویم.
افزایش رفت وآمد هیاتهای تجاری پس از توافق هستهای، در جذب توریست خارجی و رونق بازار صنایع دستی کشور چه تاثیری گذاشته است؟
طبیعی است که صنایع دستی به صنعت گردشگری وابسته است و بخش عمدهای از حجم تقاضا برای صنایع دستی ناشی از میل به خرید گردشگران است. اما مشکل اصلی صنایع دستیمان این است که نتوانستهایم برای محصولات دست سازمان برندسازی کنیم. زمانی هم که برندسازی در بازاری ضعیف باشد، نمی توان انتظار داشت میزان تقاضا برای کالایی افزایش پیدا کند. این خلأ در صنعت گردشگری هم جبرانپذیر نیست. در صنایع دستی تولیدمان سنتی است و نتوانستهایم صاحب برند باشیم، از سویی در بخشهای مختلف گردشگری نتوانستهایم جایگاه مناسبی برای صنایع دستی پیدا کنیم. بنابراین با وجود این ضعف نمیتوان به رونق فروش صنایع دستی پیرو رونق گردشگری امیدوار بود.
فرش دستبافمان چطور؟ در اغلب بازارهای کشورهای خارجی فرش دستباف ایران شناختهشده است.
در زمینه فرش اگرچه سابقه تاریخی داریم و این هنر جزیی از تمدن و فرهنگ ایران است، اما موضوع متفاوت است. چرا که جایگاهمان در این عرصه سنتی است و فرش محصول فرهنگی ایران است که تولید میشود. به همین دلیل در زمینه فرش تا حدودی توانستیم برندسازی کنیم و این را در طرحها و نقشههای مختلف نشان دهیم. فرش ایرانی در بازار اروپا و آمریکا توانسته حضوری فعال داشته باشد. اگرچه در سالهای اخیر رقبایی مانند هند و پاکستان هم داشتهایم که توانستهاند با سرمایهگذاری ایرانیها در عرصه صنعت فرش عرض اندام کنند. در واقع ایرانیان در این کشورها تلاش کردهاند نام اصیل فرش ایرانی در بازار حفظ شود. به همین دلیل در تاریخ همیشه نام ایران با فرش دستباف همراه بوده و سهم پررنگی در بازار داشتهایم و توانستهایم سهممان را در این بازار افزایش دهیم. چرا که اغلب فروشندههای فرش در آمریکا و اروپا ایرانی هستند و در این بستر اصالت یعنی فرش ایرانی و صنعت آن حفظ شده است. به همین خاطر فکر میکنم رقابت از سوی کشورهای خارجی با ایران در این زمینه
سخت است. اگرچه گاهی اوقات بخشهایی از بازار از دست ما خارج شده است. منظورم از فرش، فرش دستباف است هرچند در زمینه فرش ماشینی هم صاحب بازار هستیم. بنابراین صنایع دستی ایران تلفیقی بین فرهنگ، سنت، بازار و اقتصاد ماست. اگرچه انواع مختلف صنایع دستی را در کشور داریم اما متاسفانه نتوانستهایم در قالب برند این دستساختهها را در دنیا مطرح کنیم و در این زمینه همواره با مشکل مواجه هستیم. در بخش صنایع دستی همیشه از منظر استراتژی صنعتی دچار مشکلاتی بودیم و نتوانستیم به خوبی عمل کنیم. از سویی در بازار فروش هم ضعیف عمل کردهایم و نتوانستهایم بازار مشخصی را در داخل برای گردشگران خارجی بیابیم و بازارهای صادراتیمان را شناسایی و محصولاتمان را معرفی کنیم.
رکود در بازار داخلی صنایع دستی یکی دیگر از مشکلات فعلی این صنایع محسوب میشود. از سویی در تمام شهرهای کشور بازار مشخصی برای عرضه صنایع دستی بومیان وجود ندارد و فقط در برخی از محافل ویژه مانند جشنوارهها و نمایشگاهها فرصت آن را مییابند که صنایع دستیشان را به فروش برسانند. با توجه به مزیتهای این صنایع، چرا در بازارهای داخلی هم صنایع دستی کشور مهجور است؟
اگر به اصفهان بروید، مسلماً مغازههای سنتی بسیاری را میبینید که صنایع دستی میفروشند و گردشگران از آنها خرید دارند. این به دلیل آن است که در مقطع کنونی برای گردشگران اعم از داخلی و خارجی دیگر صنایع دستیمان غریبه نیست و محصولات این صنایع برای اغلب مسافران آشناست. بنابراین صنایع دستی کشور شاید به آن معنا رقابتپذیر نباشند اما به دلیل اینکه هر کشور صنایع دستی مخصوص به خود را دارد، گردشگران محصولات دستساز ایران را هم به همان شکل سنتی خاص خود می شناسند و در ذهن گردشگران داخلی این موضوع به همین شکل است. صنایع دستیمان به عنوان نماد تاریخی کشور تا الان به خوبی تولید شده و محصولات خوبی از این صنایع داشتهایم. این نکته را هم باید در نظر
گرفت که پیش از ورود تکنولوژیهای جدید، نیازهایمان از طریق صنایع دستی تامین میشد و حال دوباره بسیاری از این محصولات در بازار پرتقاضا شدهاند. به تازگی کاربرد و خواص ظروف مسی مورد توجه قرار گرفته و این ظروف پس از سالهای بسیاری وارد بازار شده و مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده از گلیمهای دستباف یا پارچههایی با چاپهای سنتی هم اخیراً باب شده و در بازارها بسیار به فروش میرود. بنابراین اینطور نیست که مزیتهای لازم را در زمینه صنایع دستی نداشته باشیم اما به دلیل اینکه دانش لازم و مدیریت کافی در این حوزه وجود ندارد، همواره در بازار فروش مشکل داریم و برنامهریزی صنعتی مشخصی در این زمینه صورت نمیگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید