جمعیتشناسی
مورد عجیب نوزادان از دست رفته
با آغاز بحران مالی، طبق انتظار نرخ تولد در کشورهای ثروتمند کاهش یافت. اما مساله واقعی پایین بودن مداوم نرخ تولد است.
با آغاز بحران مالی، طبق انتظار نرخ تولد در کشورهای ثروتمند کاهش یافت. اما مساله واقعی پایین بودن مداوم نرخ تولد است.
پاپ فرانسیس دقیقاً مثال ارائه نمیدهد اما خواستار تولد نوزادان بیشتر است. او سال پیش در حالی که میگفت خانوادههای جوان مایل به داشتن فرزندان کمتری هستند زیرا داشتن تعطیلات بیشتر را ترجیح میدهند، اظهار کرد «چالش بزرگ اروپا بازگشت به موقعیت اروپای مادر است.» اروپا قطعاً دچار کمبود نیروی جوان بهخصوص در کشورهای کاتولیکمذهب مانند ایتالیا و اسپانیاست. اما کمبود نوزاد موردی فراگیرتر است: آمریکای مادر و استرالیای مادر نیز ره گم کردهاند.
قطعاً آنها یک دهه پیش آنگونه بودند. اگرچه نرخ تولد در کشورهایی در شرق اروپا که قبلاً کمونیست بودند و نیز در مکانهای سنتگرایی که تلفیق کار و مادری دشوار است مانند ژاپن، کره جنوبی و کشورهای جنوب اروپا، پایین بود، اما کشورهای زیادی دارای انفجار تولد نوزادان هستند. در دهه منتهی به سال 2008، نرخ کل تولد (شمار کودکانی که یک زن میتواند در طول زندگی خود بر اساس الگوهای موجود داشته باشد) در بیشتر کشورهای ثروتمند دنیا افزایش یافت. این نرخ در بریتانیا از 68 /1 به 91 /1؛ در استرالیا از 76 /1 به 02 /2؛ و در سوئد از 5 /1 به 91 /1 رسید. آمریکا حتی این امر را طوری مدیریت کرد تا به «نرخ جایگزین» یعنی 1 /2 برسد که به معنای حفظ جمعیت خود بود بدون آنکه مهاجران را به شمار آورد. توماس سووتکا از انستیتو جمعیتشناسی وین میگوید دو دلیل وجود دارد. نخست اینکه زنانی که برای ادامه تحصیل و داشتن شغل بچهدار شدن را به تاخیر انداختند، در زمانی که هنوز فرصت بچهدار شدن داشتند به سوی بخشهای زایمان شتافتند. بچهدار شدن در دهه سوم زندگی زنان که سالها رشدی آرام داشت در نروژ و کشورهای دیگر سرعت گرفت. دوم اینکه کاهش باروری در دهه دوم
زندگی زنان متوقف شد. بحران مالی ناگهان انفجار نرخ تولد را کاهش داد. شمار تولد در کشورهای عضو اتحادیه اروپا که در سال 2008، پنج میلیون و 469 هزار نفر بود در سال 2013 تنها پنج میلیون و 75 هزار بود که نشاندهنده کاهش هفتدرصدی است. این کاهش شمار تولد برای کیمبرلی-کلارک، تولیدکننده پوشک Hu ggies، بسیار زیاد بود، زمانی که در سال 2012 اعلام کرد از بیشتر کشورهای اروپایی خارج میشود. در آمریکا نرخ باروری از نقطه اوج 12 /2 در سال 2007 به 86 /1در سال 2014 رسید. کِن جانسون، جمعیتشناس دانشگاه نیوهمپشایر، برآورد میکند آمریکا 3 /2 میلیون نوزاد را از دست داده است.
این افت چندان عجیب نبود: نگرانی درباره داشتن شغل و پول مردم را از داشتن فرزند غافل میکند. اما کاهش نرخ تولد در کشورهای ثروتمند که آغاز شده بود به معما تبدیل شد. نرخ باروری در کشورهای با اقتصاد اسفبار مانند یونان و ایتالیا کاهش یافته است. اما در کشورهایی که از این بحران به سلامت گذشتهاند مانند استرالیا و نروژ نیز کاهش یافته است. اگرچه انتظار میرفت که شمار تولد در آمریکا کاهش یابد، اما عدم بهبود آن روند پس از هفت سال عجیب به نظر میرسد. آقای جانسون میگوید «من تقریباً مطمئن بودم که زنان در حال بچهدار شدن هستند، و اینکه میتوانیم شاهد بازگشت افزایش تولد باشیم. اما کمکم دارم تعجب میکنم.» این افت در بریتانیا دیرتر رخ داد: نرخ باروری در فاصله سالهای 2012 تا 2014 از 92 /1 به 81 /1 رسید. سپس در فرانسه رخ داد، کشوری که زوجین در آن به رکود اقتصادی مینگرند اما به آن بیتوجهی میکنند. نرخ باروری در آنجا بهزحمت تغییر میکند. اگر درک تعدادی از روندهای بینالمللی دشوار است، هماهنگی میان کشورها نیز عجیب است. ترود لپِگارد، جمعیتشناس نروژی، میگوید کاهش شمار تولد در کشورش را که شش سال ادامه داشته به سادگی
میتوانست توضیح دهد اگر تنها در یک گروه رخ میداد. اما، داشتن فرزند کمتر در زنانی از تمام سنین و تمام سطح تحصیلات مشاهده میشود.
یک توضیح ممکن این است که مهاجران این روزها به افزایش نرخ تولد کمک چندانی نمیکنند، و حتی ممکن است آن را کاهش دهند. برخی جمعیتشناسان میگویند ممکن است کاهش رفاه مادران فقیر را از داشتن فرزند بیمناک کرده باشد. اما این امر رفتار زنان طبقه متوسط را توضیح نمیدهد. حمایت از طرف خانواده در واقع در بعضی کشورهای دارای نرخ باروری رو به کاهش بسیار بالاست.
آن بِرینگتون از دانشگاه ساوتهمپتون به مساله مسکن اشاره میکند. خرید خانه برای زوجهای جوان و حتی نهچندان جوان در انگلستان و ولز دشوار است: 46 درصد از افراد 25 تا 34ساله در سال 2014 تا 2015 در اقامتگاههای اجارهای خصوصی زندگی میکردند که نسبت به یک دهه پیش 24 درصد رشد داشته است. چهار نفر از هر 10 فرد 24ساله هنوز با والدین خود زندگی میکنند. نرخ مالکیت مسکن در آمریکا و استرالیا نیز کاهش یافته است. این نرخ در فرانسه که نرخ باروریاش ثابت مانده در حال افزایش است اگرچه ممکن است به دلیل سیاستهای قوی ملیگرایانه باشد.
البته زوجها در خانه اجارهای نیز میتوانند بچهدار شوند. اما به نظر میرسد برای تعدادی از افراد در کشوری مانند بریتانیا که خرید خانه برای نسل پیشین آن بسیار آسان بود، این امر زیر پا گذاشتن قاعده روانشناسی باشد. ریچارد ایسترلین، اقتصاددان آمریکایی، در دهه 60 میلادی پیشنهاد داد افراد اگر احساس کنند نمیتوانند فرزندان خود را به سبکی که خودشان پرورش یافتهاند بزرگ کنند، بچهدار نمیشوند. اکنون زمان آن رسیده که این طرز تفکر را از بین ببریم. برخی زوجین بچهدار شدن را به دلیل نداشتن توانایی مالی به تعویق نمیاندازند بلکه به این دلیل بچهدار نمیشوند که حس میکنند زندگی خانوادگی نسبت به گذشته دشوارتر شده است. نظرسنجی پیو (Pew) که سال گذشته در 11 کشور ثروتمند انجام داد نشان داد 64 درصد مردم معتقدند بچههای امروزی از والدین خود به مراتب بدتر میشوند. احتمالاً این سرنوشت به کشورهای دارای اقتصاد قوی نیز وارد شده است. آقای سوبوتکا میگوید مردم اسکاندیناوی به اخبار تکراری که در دورانهای سخت در همه جای اروپا پراکنده میشود بیش از حد واکنش نشان دادهاند. این نگرانیها به زیرپوست مردم خزیده است. در این صورت، تولد
میتواند اندکی به سیاست شبیه باشد. زمانی که حال و هوای ضدسیاست پس از بحران مالی اروپا و آمریکا را فراگرفت، گمان میرفت با برگشت رشد اقتصادی نیز از بین برود. امروز که دونالد ترامپ نامزد احتمالی حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست، جبهه ملی در فرانسه فراگیر است و دولت بریتانیا با جداییطلبان اسکاتلندی و اروپاهراسی در حال مبارزه است. این وضع بد میتواند ادامه یابد.
اینکه آیا نرخ تولد برمیگردد و اگر برگردد چه زمانی و تا چه اندازهای، پیامدهای گستردهای دارد. طبق برآورد ساده اداره آمار آمریکا نرخ کنونی باروری بدون تغییر باقی خواهد ماند. اداره آمار از سال 2008 پیشبینی خود مربوط به جمعیت کشور در سال 2050 را از 439 میلیون به 398 میلیون کاهش داده است. اگر نرخ پایین تولد ادامه یابد، میتواند حسابهای دولت را در کوتاهمدت متوازن کند، زیرا کودکان کمتری برای تحصیل وجود دارند، اما در بلندمدت آسیبزاست. نرخ تولد 8 /1 به معنای دو برابر شدن کسری تامین اجتماعی سالانه تا سال 2089 با وجود رقم 2 /2 به عنوان پایه مالیات تامین اجتماعی است. این کاهش مداوم برای تولیدکنندگان پوشک نیز خبر بدی است. اما تاثیر کلی آن بر بازار بسیار اندک است. مارکوس تاگِسون، رئیس شرکت بیبیشاپ استکهلم میگوید مورد مهم این است که زوجها حداقل یک فرزند دارند. فرزند اول سودآورترین فرزند برای ماست. والدین همه چیزهای جدید و عالی را برای او میخواهند؛ به علاوه، آنها در فرزند اول اشتباهاتی میکنند که هنگام داشتن فرزند دوم آنها را تکرار نمیکنند. او با اندکی تاسف میگوید «مانند خریدن لباسهای سفید.»
منبع:اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید