تاریخ انتشار:
بررسی راهکارهای بلندمدت تامین کسری بودجه یارانه نقدی در گفتوگو با مرتضی عزتی
استمرار تا زوال ارزش یارانه
مرتضی عزتی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس از زمره اقتصاددانانی است که در چند جلسه کارشناسان اقتصادی با مقامات دولتی از جمله اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور حضور فعالی داشته است.
مرتضی عزتی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس از زمره اقتصاددانانی است که در چند جلسه کارشناسان اقتصادی با مقامات دولتی از جمله اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور حضور فعالی داشته است. او در مورد سخنان اخیر جهانگیری مبنی بر میسر نبودن ادامه هدفمندی یارانهها به شکل موجود به اشکالات این طرح اشاره میکند و میگوید: «اگر دولت بخواهد منافع و مصالح سیاسی خودش را در نظر بگیرد که البته این منطقی هم به نظر میرسد آن وقت دولت نباید خیلی روی راههایی مثل افزایش قیمتها یا کاهش پرداخت یارانهها کار کند اما اگر بخواهد منافع و مصالح کشور را به صورت کلی در نظر بگیرد اگر بتواند واقعاً بخشی از این یارانهها را صرف کمک به تولید کند یا برای تامین اجتماعی در نظر بگیرد میتواند اثر خوبی برای اقتصاد کشور داشته باشد.» با این حال او چندان امیدوار نیست که با حذف یارانههای نقدی این اعتبار به سمت اهداف از پیش تعیینشده برود و این را ناشی از ساختارهای معیوب اقتصاد ایران میداند. به همین دلیل عزتی صراحتاً عنوان میکند: «با توجه به ساختار و سیستم فعلی با این نوع مدیریت فعلی کشور خیلی جواب نمیدهد که ما یکدفعه همه پولها را از
پرداخت نقدی برداریم و بگوییم که این پول صرف ایجاد اشتغال خواهد شد. این کار در سیستمی که ما میبینیم امکانپذیر نیست.» اما راهکار بلندمدت او برای حل این مساله این است که دولت به وضعیت فعلی پرداخت نقدی یارانهها ادامه دهد تا در بلندمدت ارزش یارانههای 45 هزارتومانی ناچیز شود و همزمان با افزایش درآمدهای دولت ناشی از تورم و ثابت ماندن نرخ یارانه 45 هزارتومانی، مازاد درآمدهای دولت به سمت حمایت از تولید و حمایتهای اجتماعی برود. این استاد دانشگاه پس از این پیشنهاد میکند: «در همین حال دولت باید از همین الان درست و مشخص برنامهریزی کند و قانون را میتواند با پیشنهادات خود اصلاح کند تا مبلغ یارانه نقدی در سالهای آتی دچار تغییری نشود و در سوی دیگر به فکر این باشد که چگونه مازاد درآمدهایش صرف امور تولید و تامین اجتماعی و بخشهای مشابه آن شود.»
اخیراً معاون اول رئیسجمهور مطرح کرده که با وضعیت فعلی استمرار هدفمندی یارانهها میسر نیست. از نگاه شما بهترین راهکار بلندمدت برای حل مساله کسری بودجه پرداخت یارانهها چیست؟
اساساً شیوهای که قانون هدفمندی از ابتدا تصویب شد شیوه اشکالداری بود. از آغاز هزینههای سنگینی برای آن در نظر گرفتند و میزان درآمد آن را به گونهای لحاظ کردند که بیشتر از منابع آن بود. این نشان میدهد که آن زمان تصمیمگیران یا درک درستی از شرایط نداشتند یا به دنبال اغراض دیگری بودند و به نظر میرسد به صورت واقعی به دنبال هدفمند کردن یارانهها نبودند. این ایراد اساسی است که از پایه ابتدا برنامه نادرست پایهگذاری شده است. حال اگر بخواهیم پایه نادرست را اصلاح کنیم ممکن است آسیبهایی را در پی داشته باشد که یا گریبانگیر مردم شود یا گریبان کسانی را بگیرد که به فکر اصلاح آن هستند. اگر ما بخواهیم یک کار درست انجام دهیم ابتدا باید شیوه موجود را برداریم و عوض کنیم و شیوه مناسبتری را در پیش بگیریم. اما ممکن است آسیبهای سیاسی برای دولت داشته باشد و حداقل در بحث رای دادن دوباره به دولت مسائلی پیش بیاید.
البته مجلس مجوز حذف یارانه را داده است و به نوعی دولت میتواند با اتکا به آن حذف تعدادی از یارانهبگیران را اجرایی کند.
بله، مجلس مجوز را داده اما چیزی که به مردم داده شد پس گرفتن آن باعث بغض میشود و این یک قاعده است و در تاریخ هم اثبات شده است. این برداشت هم برای دولت وجود دارد که اگر یارانهها را بگیرد ممکن است مردم بگویند فلان دولت یارانه داده و فلان دولت یارانه را گرفته که این از نظر سیاسی شاید چندان برای دولت یازدهم مناسب نباشد. شاید هم قبلیها عامدانه این کار را انجام دادند، کاری که برای آن منابعی وجود نداشت اما از بانکها میگرفتند یا اینکه حتی خلاف میکردند تا به هر نحوی این پرداخت انجام شود که شاید این به همین دلیل بود که خودشان را خوب نشان دهند و دیگرانی که نمیتوانند با خلاف انجام دادن یارانه را به مردم بپردازند در چشم مردم بد کنند. شاید علت این بوده و به هر حال حداقل کمترین مساله این است که در آن دوران قانون در این مورد رعایت نشده و در دوره قبل به شکل نادرستی این پرداختها انجام شده است. این نشان میدهد افرادی که قصد داشتند این کار را انجام دهند انگار که نمیخواستند کار درستی صورت بگیرد، بلکه به دنبال اهداف دیگری بودند. اساس این کار و شیوه آن نادرست بوده و منابع آن هم متناسب با درآمدهایش نبوده و مطابق قانون هم
عمل نشده و نادرستیهای زیادی در آن بوده است. اما اگر قرار بر این باشد که این وضعیت رخداده همچنان باقی بماند و دولت هم بخواهد با این قضیه کنار بیاید و شرایط را حفظ کند، یک راه پایهای این است که به این رقم 45 هزار و 500تومانی دست نزند. این کار به دو معناست؛ یکی اینکه رقم یارانه را زیاد نکند و یکی دیگر اینکه رقم یارانه را کاهش ندهد و همین وضعیت موجود باقی بماند. اما از طرف دیگر با آزادسازی قیمتها و اصلاح قیمتها خودبهخود درآمدهای دولت افزایش مییابد. در سالهای گذشته بنزین از 100 به 400 تومان رسید و در سال گذشته همین نرخ 400 تومان به 700 تومان رسید؛ یعنی درآمدهای دولت در سال گذشته از این موضوع حدود دو برابر شد اما در این مدت که درآمدهای دولت افزایش یافت هیچ تغییری در پرداخت یارانهها رخ نداد، جز اینکه شاید سالانه یک درصد رشد جمعیت داشته باشیم که در مجموع هزینهها در حالی ثابت ماند که درآمدها حدود دو برابر شد. حالا اگر قبلاً این پولها به پرداختهای نقدی یارانه نمیرسید اما الان دیگر حداقل به پرداختهای نقدی میرسد. غیر از درآمدهای بنزین در بخشهای دیگر هم درآمدها افزایش یافت و از آن سمت هم مشابه همین
افزایش در بخشهای دیگر صورت گرفت و این افزایشها بخش قابل توجهی از این موضوع را پوشش داد و میتواند در دورههای بعدی هم بیشتر پوشش بدهد. بنابراین یک مسیر این است که همین وضعیت فعلی ادامه پیدا کند و مطابق قانون مجلس عمل شود که قانون مجلس گفته بود قیمت بنزین به نرخ فوب خلیجفارس برسد و بقیه یارانهها هم حذف شود. از طرف دیگر در طول زمان ارزش پول کاهش مییابد؛ یعنی ارزش امروز یارانه 45 هزار و 500تومانی که دارند پرداخت میکنند، بسیار کمتر از ارزش آن در سال شروع هدفمندی یارانههاست؛ یعنی خود به خود ارزش یارانهها به سمت صفر شدن دارد میل پیدا میکند. بعد از پنج سال دیگر به هر حال قیمت بقیه کالاها مانند بنزین، گندم، نفت و محصولات دیگر برابر با میزان تورم که افزایش یابد، درآمدهای دولت از قِبَل این افزایش قیمتها بیشتر میشود و از سوی دیگر هزینههای دولت برای پرداخت یارانههای 45 هزار و 500تومانی ثابت میماند و این افزایش درآمدها میتواند به بخشهایی مثل تولید و حمایتهای اجتماعی منتقل شود. بخشهایی که قانون هم به آن تاکید دارد. اما غیر از اینها همه آنچه دولت هزینه کند همین نیست، دولت میتواند بخشهایی از خودش را
هم کوچک کند و هزینههای آن بخشها را کاهش دهد، مثل بخشهایی که در حوزه بهداشت و سلامت دولت دارد کار میکند. با اصلاح در این بخشها میتوان اندازه دولت را کوچک و کارایی آنها را اضافه کرد. از آن طرف در وزارتخانههایی که متصدی امور مختلف هستند باید کوچکسازی صورت بگیرد و دولت فعالیتهای خودش را کاهش دهد که این کم کردن حجم فعالیتها میتواند اثر لازم خودش را در این بخش بگذارد. با افزایش بهرهوری و کاهش هزینههای مختلف دولتی میتوان امیدوار به کاهش هزینههای دولت هم بود. حتی اگر دولت بهرهوری و کارایی خود را بهبود بدهد، میتواند در بخش دادن یارانه در حوزههایی مثل برق هم صرفهجویی مالی کند. یعنی اگر دولت بتواند این صرفهجویی را بدین شکل انجام دهد آن وقت بار دیگر میتواند بخشی از هزینههای فعلی را جبران کند. یا اینکه این میزان را صرف خدمات اجتماعی و حمایت از تولید کند. اما به نظر من اگر دولت بخواهد منافع و مصالح سیاسی خودش را در نظر بگیرد که البته این منطقی هم به نظر میرسد آن وقت دولت نباید خیلی روی راههای دیگر مثل افزایش قیمتها یا کاهش پرداخت یارانهها کار کند اما اگر بخواهد منافع و مصالح کشور را به صورت کلی
در نظر بگیرد اگر بتواند واقعاً بخشی از این یارانهها را صرف کمک به تولید کند یا برای تامین اجتماعی در نظر بگیرد میتواند اثر خوبی برای اقتصاد کشور داشته باشد. با این حال برداشت من این است که با توجه به سازوکارهایی که ما در نظام اداری و مدیریتی داریم، چنین چیزی رخ نخواهد داد. البته اگر بشود خوب است؛ یعنی اگر پرداخت نقدی کم و این میزان صرف حمایت از تولید یا خدمات اجتماعی شود، مناسب است اما تا آنجا که از شرایط برمیآید بعید است که دولت بتواند از سمت یارانهها میزانی را به دست آورد و بعد هم همین میزان را در بخشهای تولید و خدمات اجتماعی صرف کند.
فکر میکنید چرا اینطور است؟ آیا این نقص به تصمیمهای دولتمردان مربوط است یا ساختارهای مشکلدار اقتصاد اجازه چنین کاری را نمیدهد؟
این موضوع بیشتر به ساختارهای اداری و اقتصاد کشور ما برمیگردد. ساختار فعلی که برای امسال، یک یا دو سال اخیر نیست. مشکلات ساختاری مانع از این میشود که وقتی دولت پولی را از بابت افزایش قیمتها به دست میآورد یا از منبعی برداشت میکند مستقیم به بخش تولید و رفاه نرود و در آنجا هزینه نشود. چرا که حتماً در این مسیر این پول را به بخشهای دیگر هدایت میکنند؛ بخشهایی که ناکارا هستند و همین بخشهای ناکارا باعث میشوند حتی این رقمهای ناچیز که اکنون به دست مردم میرسد پس از تبدیل به درآمدهای دولت شدن به سمت هزینههای ناکارا هدایت شوند.
در واقع شما این طور اعتقاد دارید که اگر یارانهها به دست مردم نرسد به بخشهای مورد نظر و هدفگذاریشده هم نخواهد رسید.
من فکر میکنم با این ساختاری که ما داریم این چنین است. همانطور که فعلاً بیشتر بودجههای دولت به جایی میرود که منجر به تحقق اهداف فعلی نمیشود این مبالغ هم به آنجا خواهند رفت.
اگر اینگونه نگاه کنیم، آن وقت همان میشود که چون مردم به دولت و ساختارها کم اعتماد میشوند میگویند اگر قرار است این پولها صرف خدمات اجتماعی و تولید نشوند حداقل بگذارند یارانه را به ما بدهند.
حداقل این طور دل مردم خوشتر است و راضیتر به نظر میرسند.
اما حاصل آن میشود که دولت دوباره باید سیکل معیوب فعلی را ادامه دهد.
خب همین سیکل هم که ادامه پیدا کند ارزش یارانه 45 هزار و 500تومانی فعلی در چند سال آینده ارزش صفر پیدا میکند. با تورمی که در ایران وجود دارد شما فرض کنید 10 یا 20 سال دیگر به فردی میخواهند 45 هزار و 500 تومان بدهند به نظر شما در آن زمان، این یارانه 45 هزار و 500 تومان چقدر ارزش دارد؟ مثلاً چند سال پیش حداقل حقوق کارگران 300 هزار تومان بود اما اکنون که حداقل حقوق کارگران به 700 هزار تومان رسیده، آن 300 هزار تومان دیگر به اندازه نصف خودش ارزش پیدا کرده است. اگر همین روند ادامه پیدا کند ارزش یارانه فعلی هم شاید به 5 یا 10 هزار تومان فعلی برسد و همین باعث میشود در نهایت ارزش آن صفر شود که آن وقت دیگر برخورد با این یارانهها، آن اثرات منفی فعلی را ندارد.
دولت به وضعیت فعلی پرداخت نقدی یارانهها ادامه دهد تا در بلندمدت ارزش یارانههای ۴۵ هزارتومانی ناچیز شود و همزمان با افزایش درآمدهای دولت ناشی از تورم و ثابت ماندن نرخ یارانه ۴۵ هزارتومانی، مازاد درآمدهای دولت به سمت حمایت از تولید و حمایتهای اجتماعی برود.
خب به هر ترتیب در شرایط فعلی آن وقت دولت مجبور است به هر شکل ممکن یا از طریق استقراض یا برداشت از بودجه عمرانی کشور یا موارد مشابه دیگر یارانهها را پرداخت کند.
در مقطع فعلی به هر ترتیب با منابعی که دولت دارد میتواند یارانههای نقدی را پرداخت کند و حتی کمی هم از منابع اضافه میماند که البته دولت نمیتواند با این میزان پول، نیازهای بخشهای دیگر مانند تولید و رفاه و تامین اجتماعی را تامین کند و در سالهای دیگر با تغییر قیمتها، درآمدها که افزایش یابد دولت میتواند حداقل بیشتر به آن بخشها بپردازد. به هر ترتیب راهکاری که شاید در وضعیت فعلی برای خود دولت مناسب نباشد اما برای بلندمدت اقتصاد بد نباشد این است که هر چقدر که دولت میتواند از پرداخت نقدی به مصرفکنندگان بکاهد و صرف تولید و خدمات اجتماعی کند که اگر این هدف میسر شود برای اقتصاد کشور مفید خواهد بود. آن وقت با این پول میل و اشتیاق به راهاندازی کارخانه و بنگاههای اقتصادی افزایش مییابد و کارخانه که احداث شود نیاز به کارگر بیشتر میشود و آن وقت که اشتغال بیشتر شود ما میتوانیم امید بیشتری به بهبود وضعیت اقتصادی کشور داشته باشیم. مثلاً فرض کنید ما به ازای هر واحدی که احداث میشود و تعداد قابل توجهی نیروی کار را به کار میگمارد میتوانیم 100 میلیون تومان کمک کنیم یا مبلغی وام دهیم که اگر واقعاً آن یارانههای
نقدی به این موضوع تبدیل شود برای اقتصاد مفید و موثر است. با این حال ظاهراً بعید به نظر میرسد که دولت بتواند چنین تصمیمهای قدرتمندی برای حمایت از تولید و خدمات اجتماعی اتخاذ کند. این پول هم احتمالاً در سیستم ناکارای دولتی رفته و بخش عمده آن هدر میرود و نمود جدی برای مردم نخواهد داشت که آن وقت اگر نمود جدی نداشته باشد مردم هم ناراضیتر میشوند.
پس با توجه به سخنان شما اصلاً امکان این وجود ندارد که ناگهان همه یارانههای نقدی دولت صرف اموری مانند حمایتهای اجتماعی یا حمایت از تولید شود.
با توجه به ساختار و سیستم فعلی با این نوع مدیریت فعلی کشور خیلی جواب نمیدهد که ما یکدفعه همه پولها را از پرداخت نقدی برداریم و بگوییم این پول صرف ایجاد اشتغال خواهد شد. این کار در سیستمی که ما میبینیم امکانپذیر نیست. چون قبلاً هم همینطور بوده است. در شروع اجرای هدفمندی یارانهها اصلاً قرار بود این یارانهها از حاملهای انرژی و بخشهای دیگری مانند نان و اقلام دیگر حذف شود و اتفاقهای مثبتی مثل تقویت تولید رخ دهد، اما آیا این طور شد؟ پس چرا نشد؟ به هر دلیلی که بوده الان هم به همان دلایل احتمالاً دوباره نمیشود. اگر هم بخواهند بیشتر سعی کنند چون دولت کارایی کمتری دارد، این اتفاق رخ نمیدهد. به هر حال کسی نمیتواند این را رد کند که اقتصاد دولتی ناکاراست و بهرهوری در بخشهای دولت بسیار پایین است، کسی در این موضوع شک ندارد و به نظرم حداقل مردم در خرج کردن پولتوجیبی خودشان کارایی بیشتری نسبت به حالت قبل دارند.
با این حال و با همه شرایط و انتقاداتی که مطرح کردید فکر میکنید با توجه به ساختارهای معیوبی که دولت با آن مواجه است، دولت چه میتواند کند؟
شاید بهترین تصمیم این باشد که دولت به وضعیت فعلی پرداخت نقدی ادامه دهد تا در بلندمدت ارزش این یارانه صفر شود و اینکه صفر شد درآمدهای ریالی دولت که دیگر افزایش یافته به سمت حمایت از تولید و حمایت اجتماعی برود. در همین حال دولت باید از همین الان درست و مشخص برنامهریزی کند و قانون را میتواند با پیشنهادات خود اصلاح کند تا مبلغ یارانه نقدی دچار تغییری نشود و در سوی دیگر به فکر این باشد که چگونه مازاد درآمدهایش صرف امور تولید و تامین اجتماعی و بخشهای مشابه آن شود. باید توجه کرد که این افزایش درآمد خود به خود رخ میدهد و حتی اگر آزادسازی دیگری هم دولت در بخشهای اقتصادی نداشته باشد تورم خودش باعث افزایش درآمدهای دولت میشود. وقتی الان قیمت نان ما مثلاً هزار تومان است تا 10 یا 20 سال دیگر چقدر خواهد شد؟ و آن وقت این را با توجه به یارانه در نظر بگیرید که تورم منجر به کاهش ارزش این یارانه نقدی میشود. دولت هم با افزایش درآمدهای ناشی از فروش این محصولات میتواند مابهالتفاوت درآمد و پرداخت هزینه یارانه را صرف امور دیگر کند. مثلاً در گذشته به صورت متوسط کمتر از اعتبار پرداخت یارانه نقدی دولت درآمد حاصل میکرد که
امروز با افزایش تورم و افزایش درآمدهای دولت این رقم حداقل به میزان اعتبار یارانه نقدی رسیده و در آینده این میزان ممکن است بیشتر از اعتبار یارانههای نقدی شود که آن وقت دولت میتواند این مازاد درآمد را صرف تولید و حمایت اجتماعی کند.
دیدگاه تان را بنویسید