قسمتی از دیباچه شریل سندبرگ برای کتاب «زنان به پیش»
درونی کردن انقلاب
حقیقت بیپرده این است که هنوز مردان دنیا را اداره میکنند. در مورد دستمزد زنان هم پیشرفت به همان اندازه کند بوده است. من این رویدادهای دلسردکننده را از صندلیهای ردیف اول، یعنی از نزدیک و بدون واسطه مشاهده کردهام.
حقیقت بیپرده این است که هنوز مردان دنیا را اداره میکنند. در مورد دستمزد زنان هم پیشرفت به همان اندازه کند بوده است. من این رویدادهای دلسردکننده را از صندلیهای ردیف اول، یعنی از نزدیک و بدون واسطه مشاهده کردهام.
از زمانی که وارد بازار کار شدهام بیش از دو دهه میگذرد و خیلی چیزها هنوز همان گونهاند. وقت آن است که با این واقعیت روبهرو شویم که انقلاب ما در گل فرو رفته است. نوید برابری با برابری حقیقی یکسان نیست.
یک دنیای حقیقتاً برابر دنیایی است که در آن، زنان نیمی از کشورها و شرکتهای دنیا را اداره کنند و مردان نیمی از کارهای خانه را. باور دارم که این دنیای بهتری است. قوانین اقتصاد و مطالعات، از مزایای تنوع نیروی کار میگویند؛ که اگر از تمام ذخیره منابع انسانی استفاده کنیم، کارایی جمعیمان بهبود پیدا خواهد کرد. سرمایهدار افسانهای، وارن بافت یکی از دلایل موفقیت بزرگش را سخاوتمندانه اینگونه بیان کرده که او تنها با نیمی از جمعیت در حال رقابت بوده است. «وارن بافت»های نسل من همچنان به میزان زیادی از این مزیت بهره میبرند. وقتی افراد بیشتری وارد مسابقه شوند، رکوردهای بیشتری شکسته خواهد شد و دستاوردها ورای آن افراد گسترش مییابند تا به همه ما سود برسانند.
شب قبل از آنکه لیماه گبووی، جایزه صلح نوبل 2011 را برای رهبری تظاهرات زنان که دیکتاتور لیبریا را سرنگون کرد برنده شود، برای میهمانی کتابخوانی در خانه من بود. ما انتشار زندگینامه خودنوشته او، «قدرتمان بزرگ باد»، را جشن میگرفتیم، اما شب غمانگیزی بود. میهمانی از او پرسید که زنان آمریکایی چگونه میتوانند به کسانی که وحشت و تجاوزهای جنگ را در جاهایی مانند لیبریا تجربه کردهاند، کمک کنند. پاسخ او چهار واژه ساده بود: «زنان بیشتری در قدرت». لیماه و من نمیتوانستیم پیشینهای متفاوتتر از این داشته باشیم، با وجود این هر دو به نتیجهای یکسان رسیده بودیم. شرایط تمام زنان هنگامی بهبود پیدا خواهد کرد که زنان بیشتری در نقشهای رهبری صدایی قوی و نیرومند به نیازها و ملاحظات آنان بدهند.
این مساله ما را به پرسشی بدیهی میرساند. چگونه سدهایی را که زنان را از رسیدن به ردههای بالا بازمیدارند ویران خواهیم کرد؟ زنان در دنیای حرفهای با موانعی واقعی شامل تبعیض جنسیتی آشکار و مکارانه، تمایز و آزار جنسی روبهرو میشوند. محلکارهای بسیار انگشتشماری، انعطافپذیری لازم در ساعات کاری و دسترسی به مهدهای مراقبت از کودک و مرخصی والدین را که برای دنبال کردن دوره کاری همزمان با بزرگ کردن فرزندان مواردی ضروری هستند، ارائه میکنند. مردان برای یافتن مشاوران راهنما و حامیان مالی و معنوی که برای پیشرفت کاری غیرقابل ارزشگذاریاند، شرایط بهتری دارند. به علاوه، زنان ناچارند خود را بسیار بیشتر از مردان به اثبات برسانند.
علاوه بر سدهای بیرونی که جامعه بنا میکند، زنان با سدهایی که درون خودشان وجود دارد هم عقب میمانند. ما با نداشتن اعتمادبهنفس، با بالا نگرفتن دستانمان وقتی که لازم است و با پا پس کشیدن هنگامی که باید پا پیش بگذاریم، خود را به طرقی، کم یا زیاد، عقب نگه میداریم. پیامهای منفیای را که در سرتاسر زندگی میگیریم، درونی و باطنی میکنیم و در وجودمان پرورش میدهیم؛ پیامهایی که میگویند رک، تهاجمی و قویتر از مردان بودن نادرست است. انتظاراتمان را از آنچه میتوانیم به دست آوریم پایین میآوریم. به انجام بخش عمده کارهای خانه و مراقبت از فرزندان ادامه میدهیم. اهداف کاریمان را به خطر میاندازیم تا جا را برای شرکا و فرزندانی که حتی ممکن است هنوز وجود نداشته باشند باز کنیم. در مقایسه با همقطاران مرد، شمار کمتری از ما برای مناصب ارشد بلندپروازی میکنیم. این فهرستی از کارهایی نیست که زنان دیگر انجام دادهاند. من خود تمام این اشتباهات را مرتکب شدهام. گاهی اوقات، هنوز هم این اشتباهات را مرتکب میشوم.
بحث من این است که رها شدن از این سدهای درونی برای به دست آوردن قدرت، حیاتی است. دیگران استدلال کردهاند که زنان تنها هنگامی میتوانند به ردههای بالا برسند که سدهای سازمانی برداشته شده باشند. این همان حالت مرغ و تخممرغ است. آنها که به اولویت مرغ قائل هستند میگویند زنان سدهای خارجی را هنگامی متلاشی میکنند که به نقشهای رهبری برسند. ما با صلابت به دفتر روسا میرویم و چیزی مانند پارکینگ بارداری تقاضا میکنیم. یا حتی بهتر، رئیس میشویم و مطمئن میشویم که همه زنان آنچه را به آن نیازمندند، دارند. اما آنها که به اولویت تخممرغ قائل هستند، میگویند باید از همان اول سدهای بیرونی را از میان برداریم تا زنان را به آن نقشها برسانیم. هر دو طرف درست میگویند. پس به جای درگیر شدن در بحثهای فلسفی بر سر اینکه کدام باید اول اتفاق بیفتد، بیایید توافق کنیم که در هر دو جبهه بجنگیم. این دو امر به میزان برابری مهم هستند. من زنان را تشویق میکنم که به «مرغ» رو کنند اما از آنانی که بر «تخممرغ» تمرکز میکنند هم کاملاً پشتیبانی میکنم.
دیدگاه تان را بنویسید