تاریخ انتشار:
فوایدی که اطلاعرسانی در دوره تحریم دارد
رسانهها؛ محرم یا نامحرم تحریم؟
درست اواخر دهه ۱۹۹۰ بود که چندین نیروی به هم پیوسته –جهانی شدن، انقلاب اطلاعات، پایان جنگ سرد و گسترش دموکراسی به عرصه روابط بینالملل – نظریههای دیپلماتیک را با چالشهای عدیدهای مواجه کردند. از این رهگذر، شاید دیپلماسی عمومی بیش از سایر وجوه دیپلماتیک دچار تحول شده باشد.
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا ژانویه 2006 در سخنرانی خود در شورای روابط خارجی صراحتاً اعلام کرد که «بعضی از حیاتیترین نبردهای آمریکا اینک در «اتاقهای خبر» در جریان است». درست اواخر دهه 1990 بود که چندین نیروی به هم پیوسته -جهانی شدن، انقلاب اطلاعات، پایان جنگ سرد و گسترش دموکراسی به عرصه روابط بینالملل - نظریههای دیپلماتیک را با چالشهای عدیدهای مواجه کردند. از این رهگذر، شاید دیپلماسی عمومی بیش از سایر وجوه دیپلماتیک دچار تحول شده باشد. دنیای نوین امتیاز ویژهای برای اقناع، آشکارسازی، گشودگی و ایجاد ائتلاف در مقابل توحش و استفاده از زور با خود به ارمغان آورده است. اهداف دیپلماتیک امروز، بیش از آنکه مبتنی بر دستیابی به توافقها باشد، بر ایجاد جاذبه و خلق پیروانی با انگیزه و تمایل بالا تاکید دارد. به گفته جوزف نای، قدرت در جهان بدون سیم، عصر اطلاعات عبارت است از بهرهگیری از عقاید و دانایی به منظور اعمال تاثیرات بینالمللی.
هرگز مرزها تا به این حد به روی عقاید و تصاویر گشوده نبودهاند. با افزایش دسترسی به اطلاعات و نیز افزایش سرعت انتقال اطلاعات، توانایی دولتها برای ترویج دیدگاههای خود در میان افکار عمومی خارجی به ویژگی اصلی دیپلماسی تبدیل شده است. بعد «عمومی» در عصر اطلاعات، نهتنها حساسیت افکار عمومی نسبت به امور دیپلماتیک را به میزان قابل توجهی برانگیخته، بلکه افکار عمومی را متعهد ساخته است تا با همفکری، مشورت و ارائه بازخوردهای خود به توسعه امور دیپلماتیک کمک کند.
به این ترتیب، دیپلماسی نوین ناظر به نکتهای مهم است: این دیپلماسی باید بیشتر مورد بررسی و نظارت عمومی قرار گیرد. البته از نظارت عمومی کمتر استنباط میشود که مردم الزاماً در فرآیند دیپلماسی دخالت کنند، بلکه منظور این است که مفاد دیپلماسی و اطلاعات مربوط به سیاست خارجی، آشکارا در دسترس عموم قرار گیرد. جهانی شدن حوزه انتشار رسانههای نوین، چهره جدیدی از قدرت را به وجود آورده است که میتوان آن را چهره نامحسوس قدرت دانست. این امر غالباً از طریق دو عنصر سرعت و پیچیدگی ممکن شده است. قدرت رسانهها برخلاف قدرت فیزیکی دارای آثار درازمدت و تدریجی است. آنها میتوانند با مطلوب جلوه دادن اوضاع، تصویر مردم از خود و جامعهشان را بهبود بخشند. به همین سان نیز قادرند مخالفتهای موجود داخلی با اقدامات فراملی را تخفیف دهند. دسترسی بیشتر به رسانهها، دسترسی به قدرت بیشتر اقناع را نیز به همراه دارد. دیپلماسی رسانهای از این قدرت نامحسوس بهره میگیرد. به بیان کاستلز سیاست اطلاعاتی که عمدتاً به وسیله دستکاری نمادها در فضای رسانهها اجرا میشود، با این جهان دائماً دگرگونشونده روابط قدرت بسیار متناسب است. بازیهای استراتژیک،
نمایندگی سفارشی و رهبری شخصی جایگزین تقسیمبندی طبقاتی بسیج ایدئولوژیک و کنترل حزبی میشوند که ویژگی سیاست در عصر صنعتی بود. از آنجا که سیاست به یک تئاتر تبدیل میشود و نهادهای سیاسی بیشتر به آژانسهای چانهزنی میمانند تا پایگاههای قدرت، شهروندان سراسر جهان به گونهای تدافعی واکنش نشان میدهند و به جای سپردن اراده خود به دست دولت برآنند تا از گزند آن در امان باشند. به یک معنا، نظام سیاسی از قدرت تهی میشود، اما از نفوذ نه.
رسانهها صاحبان قدرت نیستند. قدرت، بهمثابه توانایی تحمیل رفتار، در شبکههای مبادله اطلاعات و بهکارگیری ماهرانه نمادها نهفته است که کنشگران اجتماعی، نهادها و جنبشهای فرهنگی را از طریق نمادها، سخنگویان و تقویتکنندگان فکری به هم مرتبط میسازد. در درازمدت، واقعاً مهم نیست چه کسی بر سر قدرت است؛ زیرا توزیع نقشهای سیاسی گسترده و گردشی میشود. دیگر نخبگان قدرتمدار ثابتی وجود نخواهند داشت. در عوض نخبگانی که در طی دوره معمولاً کوتاهی صاحب قدرت شدهاند و از جایگاه سیاسی ممتازی برای دستیابی پایدارتر به منابع مادی و روابط اجتماعی برخوردار شدهاند، به وجود میآیند.
تحریم و دیپلماسی اجبار
در سطح معرفتی این اشتراک نظر وجود دارد که تحریم، موضوعی میانرشتهای است؛ یعنی نهتنها زوایای اقتصاد سیاسی بینالمللی، بلکه مباحث حقوقی، جامعهشناسی و از همه مهمتر روانشناسی اجتماعی را در برمیگیرد. بر اساس
اقتصاد سیاسی بینالملل، تحریم اقتصادی ابزاری در خدمت سیاست خارجی کشورهاست؛ زیرا، تجارت میتواند اهرمی برای تنبیه طرف مقابل باشد؛ بدون آنکه از نیروی نظامی استفاده شود. به گفته گیلپین، تحریم اقتصادی به معنای مداخلهگری در روابط اقتصادی با اغراض سیاسی است. الکساندر جورج نیز معتقد است، تحریم اقتصادی نوعی دیپلماسی اجبار است که در آن آمیزهای از زور و دیپلماسی به صورتی هدفمند استفاده میشود تا دشمن را که به دنبال تغییر وضع موجود است، یا هماکنون وضع موجود را دگرگون ساخته است، وادار سازد تا در تصمیم خود تجدید نظر کند. تحریم اقتصادی اهرمی است که کشور مخالف را به این نتیجه میرساند که هزینه تمکین در برابر خواست کشور تحریمکننده، کمتر از هزینه ناشی از اعمال تحریم اقتصادی علیه آن کشور است. بنابراین، نظریههای تحریم اقتصادی با قدرت اقتصادی کشورها، دارای رابطه مستقیم است. مفروض اصلی این نظریهها این است که کشور تحت تحریم به ناچار از مواهب رفاه اقتصادی محروم میشود و در نتیجه به خواست کشور یا کشورهای تحریمکننده، تن میدهد. در واقع در این چارچوب است که طرفداران تحریم، مبانی نظری خود را تنظیم میکنند.
اصولاً تحریم به عنوان دیپلماسی اجبار مشتمل بر آمیزهای از دیپلماسی و تهدید است. با این همه، عنصر تنبیه به عنوان هدف در همه تحریمها وجود دارد. اما سوال این است که خود تنبیه برای چیست؟ در مواردی بیهدفی تنبیه به حدی است که برخی حتی انگیزه اصلی تحریمکننده را سادیسم میدانند. اما بعضی از تنبیهها برای وصول به هدف اعمال میشود. چنین تنبیهی مبتنی بر نوعی از عقلانیت است. با این حال تحریمهای دارای عقلانیت خود بر دو نوع است:
1- اجبارکننده
2- کنترلگرایانه
1- اجبارکننده
2- کنترلگرایانه
این دو نوع تحریم، از سه جنبه با هم متفاوت هستند:
1- هدف
1- هدف
2- مخاطب
3- نحوه اجرا (مثلاً، آشکار یا پنهان و آمیزهای از آشکار و پنهان).
فرض در تحریمهای اجباری این است که طبقه خاصی از جامعه یعنی نخبگان دولتی هدف هستند. البته نظریهپردازان تحریم بر این عقیدهاند که هر چقدر تحریم، هوشمند باشد و تنها نخبگان را هدف قرار دهد، این مردم عادی هستند که در نهایت تحت فشار قرار خواهند گرفت. تمایز دوم اینکه تحریم اجباری آشکارا اعمال میشود، ضمناً هدف اصلی تحریم اجباری تغییر رفتار است.
3- نحوه اجرا (مثلاً، آشکار یا پنهان و آمیزهای از آشکار و پنهان).
فرض در تحریمهای اجباری این است که طبقه خاصی از جامعه یعنی نخبگان دولتی هدف هستند. البته نظریهپردازان تحریم بر این عقیدهاند که هر چقدر تحریم، هوشمند باشد و تنها نخبگان را هدف قرار دهد، این مردم عادی هستند که در نهایت تحت فشار قرار خواهند گرفت. تمایز دوم اینکه تحریم اجباری آشکارا اعمال میشود، ضمناً هدف اصلی تحریم اجباری تغییر رفتار است.
قدرت نرمافزاری دیپلماسی جدید
جوزف نای از استادان دانشگاه هاروارد که به عنوان مبدع اصطلاح قدرت نرم از او نام برده میشود، میگوید قدرت نرم یعنی تاثیر و جذابیت ایدههای یک ملت بر ملل دیگر. قدرت نرم یک ملت را قادر میسازد تا بر نتایج مورد نظر خود در عرصه امور بینالمللی نه با توسل به زور و قوه قهریه بلکه به مدد قدرت جاذبه و کشش دست یابد. تا همین اواخر قدرت نرم عمدتاً یک سلاح آمریکایی محسوب میشد و جوزف نای معتقد است که پیروزی آمریکاییها در جنگ سرد با بلوک شرق، همانقدر مدیون رادیوی اروپای آزاد و تولیدات هالیوودی بود که ثمره برنامه جنگ ستارگان ریگان به شمار میرفت. در حقیقت قدرت نرم یک رویکرد امنیتطلب است که معطوف به جلب توجهات جهانی به چالشهای جدید است و طبق استانداردها و نهادهای بینالمللی و ائتلافها و همکاریهای مبتکرانه در روابط خارجی بین کشورها و نیز سازمانهای غیردولتی همفکر عمل میکند. امروزه در روابط بینالملل، آگاهی و نحوه سازماندهی و بهکارگیری آن در پیشبرد منافع ملی را «قدرت نرم» مینامند. انقلاب اطلاعات، طبیعت قدرت را بیشتر از طریق از قوه به فعل درآوردن قدرت نرم دگرگون میسازد. امروزه رسانهها به عنوان ابزار اصلی قدرت نرم
به شمار میروند که نقش کلیدی را در عرصه تحولات دیپلماسی بر عهده دارند.
محیط بینالمللی گذشته و جدید
محیط بینالمللی گذشته ساختاری است مرکب از «کشورهایی با قلمروهایی نفوذناپذیر»، «قدرت سخت» و «دیپلماسی سنتی».
محیط بینالمللی گذشته مرکب از کشورهای مستقل جدا از هم با مرزهای غیرقابل نفوذ، با اتکا به قدرت سخت است که محدود به درون مرزهاست، به جز قدرتهای بزرگ که بخشی از قدرت سخت آنها مانند ناو هواپیما در خارج از مرزهایشان قرار دارد، محیط بینالمللی جدید ساختاری است مرکب از: «کشورهایی با قلمرو نفوذپذیر»، «قدرت سخت+ قدرت نرم»، «دیپلماسی سنتی+ دیپلماسی رسانهای».
محیط جدید، تحت تاثیر انقلاب اطلاعات و ارتباطات، فرسایش مرزها، جهانی شدن و تحولات متعدد دیگر است. افزون بر مولفههای محیط قدیم، محیط جدید دارای مولفههای جدیدی چون قدرت نرم، بازیگران فراملی و سازمانهایی غیردولتی است. مبنای تنظیم ارتباط کشورها مرکب از دیپلماسی سنتی و دیپلماسی رسانهای است.
در محیط جدید مرزها در مواقعی برداشته شده و قدرت سخت به دلیل ترکیب با قدرت نرم از محدوده داخلی به خارج از مرزها کشیده شده است. اگر موضوع دیپلماسی را علم و هنر ایجاد رابطه میان کشورها به منظور حفظ و کسب منافع ملی از طریق بهکارگیری هنرمندانه اطلاعات در متقاعد ساختن طرف مقابل بدانیم، امروزه صورت تکاملی آن علم و هنر رسانهای است، یعنی متقاعدسازی و اثرگذاری دیپلماسی سنتی با ترکیبی از قدرت سخت و «قدرت نرم» در ابعادی گسترده با سرعت بیشتر، پیچیده و بازیگرانی متنوع. البته نباید از نظر دور داشت که دیپلماسی رسانهای و بهکارگیری قدرت نرم، موضوعات جدید و در عین حال از مسائل خرد محیط بینالمللی جاری و آینده به شمار میآیند که تئوریهای موجود به اظهارنظر قطعی یا انتخاب رویکردی قابل تعمیم برای آن نپرداختهاند. در یک مدل تکاملیافته، رسانه و دستگاه خارجی به صورت ارگانیک و سیستماتیک با یکدیگر در تعامل دائماند و نتایج بررسیها و تحلیلهای خود را با یکدیگر تبادل میکنند و نهایتاً وحدت هدف و در صورت نیاز یک وحدت رویه برای آنها به وجود میآید. آنچه در این مدل اهمیت دارد همسویی رسانه و دستگاه سیاست خارجی است و هر دو همچون دو
بازوی بدن حرکت میکنند و از یک مغز فرمان میپذیرند. امروزه در بیشتر کشورها این مدل مورد استفاده قرار میگیرد و دولتها از حداکثر ظرفیت رسانهای برای دیپلماسی خود بهره میبرند. به عبارت بهتر، حرکت در شاهراههای پرترافیک و خطرناک بینالملل بدون بهرهمندی از خدمات رسانه، امکانپذیر نیست و در صورت بیدقتی در استفاده از این پتانسیل قدرتمند، کشورها بایکوت و دچار انزوای سیاسی و بینالمللی میشوند.
مدل اطلاعرسانی در شرایط تحریم
بر اساس یک پژوهش دانشگاهی انجام شده برای به دست آوردن یک مدل اطلاعرسانی برای شرایط تحریم، بهطور کلی شش عامل دیپلماسی رسانهای، اطلاعرسانی جنبشهای اجتماعی، دسترسی به اطلاعات، جلب مشارکت توسط رسانهها، شفافیت و یکپارچگی اطلاعاتی و انتشار غیرمستقیم اطلاعات مهمترین ارکان آن را تشکیل میدهند که در این میان نقش دیپلماسی رسانهای در مدل بیش از سایر موارد بوده است.
عمده نتایج به دست آمده از این پژوهش را میتوان بدین شرح بیان کرد:
حضور مستمر در رسانهها و نهادهای بینالمللی و برخورد فعالانه در این موضوع میتواند موجب شود بخش زیادی از افکار عمومی به واقعیتهای پنهان تحریم پی ببرد. این نتیجه با نظریه قدرت نرم جوزف نای در مباحث دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانهای همسو است. جوزف نای معتقد است: قدرت نرم یک ملت را قادر میسازد بر نتایج مورد نظر خود در عرصه بینالمللی نه با توسل به زور و قوه قهریه بلکه به مدد قدرت جاذبه و کشش دست یابد. افکار عمومی دنیا در حال حاضر شاید اطلاعی از تحریمهای اعمالشده نداشته باشد. لذا باید اطلاعرسانی تحریمها در فضای بینالمللی صورت گیرد. این نتیجه با نظریه سیانان همسو است. در این نظریه، رسانهها نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت را بازی کردهاند. این نظریه معتقد است رسانههای خبری میتوانند در مواقع رخداد فجایع و بحرانهای انسانی، حکومت را تکان دهند و در جهت مداخله در این بحرانها به حرکت وا دارند. موضوع تحریم یک موضوع بحرانی است. لذا همانطور که زمان بحران اتاق خبر شکل بحرانی به خود میگیرد باید از تمام پتانسیلها و امکانات داخل و خارج برای نشان دادن تحریم در گام اول و شکستن تحریم در گام دوم استفاده شود. اگر
تحریم به سمتی برده شود که گفته شود کاغذپارهای بیش نیست، یک موضوع قابل حل است و بهطور کلی اگر درباره تحریم سادهانگاری شود تبدیل به بحران بزرگتری میشود که کشورهای تحریمشونده دچار آن شدهاند. دیپلماسی غیررسمی میتواند فضای دنیا را تحریک کند، میتوان با ارتباط با روشنفکران، فیلسوفان، استادان دانشگاه، نهادهای مدنی و دانشجویان قدرت چانهزنی رسمی را بالا برد. جنبشهای اجتماعی و کمپینهای رسانهای برای مقابله با تحریم نقش موثری دارند به شرط آنکه رهبران فکری این جنبشها را هدایت کنند نه دولت. باید ارتباط رسانهای منظومهای در شرایط بحرانی وجود داشته باشد؛ یعنی قدرت رسمی با قدرت مدنی داخل و خارج از کشور ارتباط داشته باشد. موضوع تحریم بینالمللی است. باید جهان نسبت به آن واکنش نشان بدهد. امنیتی کردن تحریم میتواند ضربات مهلکی به کشور بزند. نباید رسانهها نامحرم تحریم باشند. باید از خبرنگاران خارجی برای پوشش اخبار تحریم و صدمات آن استفاده کرد. اگر در تحریم پنهانکاری صورت گیرد بازنده تحریم خواهیم بود. رسانهها نقش مهمی در مهندسی افکار عمومی دارند چرا که این رسانهها هستند که تعیین میکنند مخاطبان یا در واحدی
کلانتر مردم یک کشور به چهچیزی و چگونه فکر کنند. بهرغم تلاش دولتها برای مهندسی افکار عمومی برای شرایط بحران و تحریم، این رسانهها هستند که میتوانند با ایجاد فضای عمومی و گستره همگانی زمینهسازی لازم را برای شرایط تحریم داشته باشند. از طرفی نقش رهبران فکری و نخبگان نیز با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای برای جهتدهی افکار عمومی موثر است. یکی از مهمترین ارگانهایی که باید در هر کشوری نقش سیاستگذاری اطلاعاتی و ارتباطاتی داشته باشد نهادهای مستقل ارتباطی هستند. این نهادها نباید به دولت وابسته باشند و مدیریت آنها باید بهصورت مستقل و در اتاقهای فکر صورت گیرد. از مهمترین کارکردهای این نهادها جلوگیری از رانتهای اطلاعاتی، جلوگیری از انسداد اطلاعاتی و پرهیز از اطلاعات ساختگی نظیر آمارسازی توسط برخی دستگاههاست. با توسعه اینترنت در عصر جدید و حکمرانی موج سوم و حرکت به سمت موج چهارم تافلر، رسانههای جدید و تعاملی این امکان را پیدا کردهاند تا از درون گوشی تلفن همراه وارد جمع مردم شوند یعنی میتوان گفت رسانههای جدید نظیر شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای موبایلی محفلی شدهاند که گستره همگانی در آنها شکل میگیرد.
امروز شبکههای اجتماعی تبدیل به مکانی شدهاند که مردم آنجا حضور دارند و حرف میزنند لذا استفاده بهینه از این رسانههای تعاملی که مهمترین ویژگی آن برابری کاربران است میتواند در شرایط تحریم موثر باشد ضمن آنکه ارکان قدرت رسمی نیز باید در این فضاهای مجازی حضور پررنگی داشته باشند. برقراری جریان آزاد اطلاعات، جلوگیری از اطلاعات نادرست و انسداد اطلاعاتی یکی دیگر از راهکارهای مهم اطلاعرسانی در شرایط تحریم است. اگر جریان آزاد اطلاعاتی وجود داشته باشد جریان گفتوگوی دوسویه بین حاکمیت و مردم برقرار میشود و این در نهایت باعث افزایش اعتماد ملی در کشور خواهد شد. جنبشهای نوین اجتماعی، نهادهای مدنی غیرانتفاعی و کمپینهای مردمی و اطلاعرسانی آنها توسط رسانهها نقش بسزایی در مدیریت افکار عمومی داخلی و جهانی دارد.
دیدگاه تان را بنویسید