گونهشناسی مسکن اجتماعی در گفتوگو با کمال اطهاری پژوهشگر اقتصاد مسکن
کپیبرداری ممنوع!
گونهشناسی طرح مسکن اجتماعی عنوان مقالهای است که کمال اطهاری سالهای گذشته روی آن کار کرده است.
گونهشناسی طرح مسکن اجتماعی عنوان مقالهای است که کمال اطهاری سالهای گذشته روی آن کار کرده است. الگوهای مختلف تجربهشده از مسکن اجتماعی در کشورهای توسعهیافته تا به قول خودش توسعهیابنده. طرح مطالعهشده مسکن اجتماعی در برنامه چهارم نیز از دیگر برنامههای مطالعاتی بوده که او در آن شرکت داشته است. او اگرچه بر اجرای طرح مسکن اجتماعی برای حمایت از اقشار کمدرآمد تاکید دارد اما معتقد است هر زمانی اجرای این طرح با مقرراتزدایی و تکرار بیچون و چرای طرح کشورهای دیگر همراه شد شکست نتیجه قطعی بود. اطهاری رعایت شش اصل را لازمه اجرای طرح مسکن اجتماعی در ایران میداند که در دورههای گذشته از آن غفلت شده است.
برای آنکه بتوان سیر تکاملی طرح مسکن اجتماعی را در کشورهای مختلف درک کرد تاریخچه شکلگیری این طرح مهم است. بنابراین بهتر است گفتوگو را از این نقطه شروع کنیم که تاریخچه شکلگیری طرح مسکن اجتماعی به چه زمان و مکانی بازمیگردد؟
معادل انگلیسی واژه مسکن اجتماعی Social Housing است. ریشه شکلگیری این طرح به نیمه دوم قرن 19 میلادی و به شهر منچستر در کشور انگلستان بازمیگردد. شهر منچستر شهر کارگری بود که به دلیل وجود جنبشهای قوی کارگری توانسته بودند حمایتهایی را از دولت محافظهکار انگلیس بگیرند. حکومت محلی منچستر از دولت مرکزی میخواهد یارانههای متعلق به کارگران را به دولت محلی دهد تا از محل این یارانهها، مسکن مناسب اقشار کمدرآمد تحت عنوان مسکن اجتماعی بسازد. عنوان مسکن اجتماعی از همین جا شکل میگیرد. با توافق دولت انگلیس این طرح اجرایی میشود و به موفقیت میرسد. البته دولت مرکزی این طرح را به شکل یک قانون اختیاری تنظیم میکند تا حکومتهای محلی بتوانند بنا بر اختیارات خودشان انتخاب کنند که از این قانون استفاده کنند یا نکنند. در این قانون اگر هر
حکومت محلی خواستار اجرای طرح مسکن اجتماعی برای اقشار کمدرآمد شهر میشد دولت مرکزی یارانه متعلق به این اقشار را به حساب حکومت محلی واریز میکرد تا از محل آنها برای اقشار کمدرآمد خانهسازی کند. با گذشت زمان و شروع قرن بیستم مسکن اجتماعی از یک قانون اختیاری به یک قانون اجباری تبدیل شد، کمی بعد در دهه 30 که انقلاب کینزی در اقتصاد به وجود آمد با شکلگیری دولت رفاه این قانون به یک سیستم بدل شد و جزو تامین اجتماعی قرار گرفت. این سیستم به تدریج در کشورهای مختلف به گونههای مختلف شکل گرفت. البته باید اضافه کنم از این سیستم تبعیت نهادی و بهرهبرداری صفر صورت نگرفت بلکه هر کشوری بنا بر شرایط اقتصاد کلان و مراحل توسعه خود (تبدیل رابطه دولت با بخش خصوصی و غلبه به پارادایمهای خاص آن کشور) انتظامبخشی خاص خود را به مسکن اجتماعی داد پس از اروپا، آمریکا هم در دوران روزولت این طرح را اجرایی کرد.
طرح تامین اجتماعی در تمام اروپا به یک شکل اجرایی شد؟
این سیستم در اروپا سه نوع مشخص دارد. گونه اول شکلی است که دولت در ساخت خانههای مسکن اجتماعی دخالت مستقیم دارد. به عنوان مثال مسکن اجتماعی در کشورهای انگلیس و فرانسه با شکل دوگانه ساخته میشود. در این کشورها دولت به صورت مستقیم در ساخت و اجاره مسکن به مردم شرکت میکند. البته دولت انگلستان و فرانسه به این کمکها بسنده نکردند و وجوه دیگری مثل صندوقهای وام پسانداز غیرانتفاعی هم به متقاضیان پرداخت میکردند. در این گونه، دولت در بازار به صورت مستقیم شرکت میکند و خانهای به عنوان مسکن اجتماعی میسازد و به اقشار مختلف اجاره میدهد. تا دهه 70 این شکل از ساخت مسکن اجتماعی شیوه غالب تامین مسکن در کشور انگلستان بود. حتی در زمان تاچر وامهای بسیار ارزانی برای مسکن ملکی ارائه شد. به صورتی که میزان یارانههای آن تا مدتی بودجه اختصاصی دولت به بخش مسکن را بالاتر برد. اقداماتی شبیه به این در اواخر دهه 80 بحران بزرگ مستغلات و ورشکستگی شرکتهای مستغلات انگلیسی را به وجود آورد و منجر به افزایش سه
برابری قیمت مسکن در طول مدت کوتاهی شد. البته انگلستان و آمریکا از بحران دهه 80 عبرت نگرفتند و با مقرراتزدایی و دمیدن در آتش سوداگری مسکن بحران سال 2007 را به وجود آوردند.
علت شکلگیری این بحرانها در بخش مسکن اروپا و آمریکا به نحوه اجرایی مسکن اجتماعی بازمیگردد؟
تمامی این اتفاقات محصول شعار مالکیت خصوصی بود. مثلاً آقای بوش با شعار مالکیت خصوصی در سال 2003 ادعا میکرد همه را صاحب مسکن میکند. مسکن مهر نیز یک نوع الگوی کوچک از این شعار در شکل کاریکاتور آن بود. در واقع بوش بخش مسکن را به عنوان موتور توسعه در حمایت از سرمایهگذاریهای صنعتی که آمریکا را ترک کرده بودند قرار داده بود. اقتصاددانهای دور و بر آقای احمدینژاد هم میخواستند بخش مسکن را لوکوموتیو اقتصاد کنند و میگفتند این شانس ماست برای اینکه وارد رونق اقتصادی شویم. متاسفانه جریان راست جدید ما هم شکلی از جریان راست در قرن نوزدهم است. سرنوشت انگلستان جالب است. بعد از مدتی که خصوصیسازی راه افتاد، شرکتهای غیرانتفاعی مسکن که همان تعاونیها در انگلستان باشند، بسیار قوی شدند
در اجرای این مدل دوگانه مکانیابی ساخت واحدهای مسکن اجتماعی همچون طرح مسکن مهر از سوی دولت انجام میشد؟
مکانیابی مستقیم از سوی دولت انجام نمیشود اما برای آنکه تمامی اقشار در کنار هم شکل بگیرند و جداسازی انجام نشود در تمامی محلهها امکان ساخت مسکن اجتماعی را فراهم آوردند. البته وقتی این اتفاق، در بعضی از مناطق فرانسه و انگلستان رخ داد شورشهایی را به همراه داشت. تا جایی که برخی از شهروندان مناطق ثروتمندنشین به دولت اعلام میکنند به جای اینکه مسکن اجتماعی در محله آنها ساخته شود پول آن را به دولت میدهیم تا در جای دیگری ساخته شود. شبیه این اتفاق در محلههای ثروتمند انگلستان هم رخ داده است. افراد محلههای ثروتمندنشین به جای پذیرش ساخت خانههای مسکن اجتماعی در محلهشان پول میدهند و بنابراین ساخت این خانهها معمولاً به حومه شهر منتقل میشود. با این سیاست خانههای مسکن اجتماعی در مناطق خاصی از شهر فشرده میشوند. علت این فشار از سوی مردم محلههای ثروتمندنشین این بود که بیشتر احساس خطر میکردند که به دلیل تفاوت فرهنگی امکان بده بستان مدنی
وجود نداشته باشد. به این ترتیب جداسازی در سطح محلات انجام شد؛ و امکان رشد همه طبقات اجتماعی با یکدیگر از بین رفت. در نهایت تبعیض در جامعه اتفاق افتاد.
در آلمان نیز طرح مسکن اجتماعی به شکل دوگانه اجرا شد؟
شیوه اجرایی مسکن اجتماعی در آلمان شیوه یگانه نام گرفته است چون دولت در ساخت خانه دخالت نمیکند و فقط با تامین مالی از طریق یارانه مستقیم اقدام میکند. در اینجا یک پرانتز باز میکنم. ابتدای طرح هدفمند کردن یارانهها من چندین بار در مصاحبهها گفتم که اگر به سمت نقدی کردن یارانهها میرویم باید شیوه تامین مسکن را به سمت شیوهای که مسکن اجتماعی در آلمان اجرا شد ببریم. در آلمان بازار اجتماعی شده است یعنی به بدنه بازار Social Market میگویند. این بازار خصایص ویژهای دارد. در آن رانتجویی غیرممکن است. علاوه بر این برخلاف آمریکا و اروپا سود چندانی در آن تقسیم نمیشود. تقسیم سود بین سهامداران خیلی محدود است. خانوارها اگر درآمدشان کم است نسبت به مسکن مناسبی که تعریف شده است، میروند مسکن مناسب خودشان را بنا به بعد خانوارها تهیه میکنند، مابهازای بقیهاش را دولت به صورت نقدی میپردازد. اینها انواع و اقسام بازار است؛ اشاره من هم به تمامی این بازارها به این دلیل است تا بتوانیم از بهرهبرداریهای
سبکی که در ایران رایج شده است، اجتناب کنیم و راه خودمان را برای شکلدهی به بازار پیدا کنیم.
تامین منابع دولت از کجاست؟
از مالیات است. دولت مالیات میگیرد و آن را به خانوارها برای تهیه مسکن مناسب میدهد. مثلاً اگر خانواری مسکن مناسب میخواهد بخرد بخشی از قسط آن را دولت میدهد یا اگر خانهای اجاره کرد دولت بخشی از تامین اجارهبها را تعهد میکند، به این میگویند «سیستم مسکن اجتماعی واحد». این مسکن اجتماعی واحد است ولی بدون اینکه دولت دخالت کند. البته در چنین سیستمی به این خانوارها عنوان فقرا اطلاق نمیشود. وظیفه دولت است که مسکن مناسب برای مردم آلمان تامین کند.
در مدل اجرایی مسکن اجتماعی در انگلستان مقرراتزدایی به رشد سه برابری قیمتها منجر شد. آیا تجربه آلمان در اجرای طرح مسکن اجتماعی شبیه انگلستان یا فرانسه بود؟
نه، چون بازار اجتماعی آلمان هیچوقت اسیر سوداگری نمیشود. حتی مدل دیگری از مسکن اجتماعی در کشور هلند اجرایی شد که سیستم آن یک سیستم تعاونی و زیر نظر شهرداریهاست. چون سیستم تعاونیها در هلند از قرن نوزدهم رشد پیدا کرده است. یکسری تعاونیهای سراسری مسکن در هلند وجود دارد که شکل پساندازی دارد و هر فردی از ابتدای سن بلوغ در آن عضو میشود. این تعاونیهای سراسری در همه نقاط هلند مسکن دارد. شما اگر در شهر X شاغل هستید و جزو تعاونی هستید، آنجا میروید و آن مسکن را تهیه میکنید ولی شما مالکیت ندارید، مشاع است، بعد اگر شما به جای دیگری رفتید یا در شهر دیگری شاغل شدید، میروید در تعاونی آنجا عضو میشوید و مسکن شما در آنجا از ناحیه این سیستم تعاونی تامین است. یعنی شهرداریها با یارانههایی که دولت میدهد در ساخت و سازها شرکت دارند. از این لحاظ ایران خیلی شبیه به هلند است چون
شهرهای ایران بنا بر قانون اساسی دارای مدیریت مستقلی هستند و این مدیریت مستقل دولتی نیست. در صورتی که پایینترین واحد در کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه یک چیزی مانند شهرستانها در ایران است. یعنی در آنجا فرماندار خیلی قویتر است. در صورتی که پایینترین بدنه فعال شهرهای ایران از لحاظ خدماترسانی به مردم شهرداریها هستند. به همین خاطر ما بیشتر شبیه هلند هستیم. این امری است که حتماً در نهادسازیهای مسکن اجتماعی ما باید مد نظر قرار گیرد و این جزو غفلتهایی است که در دورههای گذشته در ساماندهی بخش مسکن وجود داشته است.
البته آقای آخوندی وزیر جدید راه و شهرسازی پیش از دوره وزارت جدید خود بر این موضوع تاکید میکردند و معتقد بودند باید اجرای طرح بزرگ مسکن همچون مسکن مهر را به شهرداریها سپرد.
اگر این طور باشد به بخش مسکن کمک بزرگی خواهد شد. نوع سومی از مسکن اجتماعی در اروپا وجود دارد که به آن سیستمهای بینابینی گفته میشود و در کشورهایی مثل سوئد و دانمارک اجرایی شد و همه اینگونههای اجرایی مسکن اجتماعی با میزان دخالت دولت سنجیده میشود. مثلاً در دانمارک دخالت دولت کمتر است اما در سوئد بیشتر است...
یعنی هر کشوری سعی دارد الگوی اولیه مسکن اجتماعی را متناسب با نظام درونی بخش مسکن کشور خود هماهنگ کند؟
بله، کاملاً. ببینید مثلاً معنای واژه دولت و جمهوری در فرانسه و آلمان کاملاً متفاوت است. ریشه همان واژهای که برای دولت آلمان به کار میبرند یک معنای بسیار فردگرایانهای در فرانسه دارد. با این مثال میخواهم بگویم ریشهها متفاوت است برای همین هم سیستمهای متفاوتی دارند. این موضوعی است که باید حتماً در نهادسازیها مد نظر قرار بگیرد. نبود اجماع بر روی این موضوع سبب میشود هر سیستمی در زمان اجرا روز بهروز ناکارآمدتر شود.
در بخشی از صحبتتان به نتیجه اجرای مسکن اجتماعی در آمریکا هم اشاره کردید. مسکن اجتماعی در آمریکا چطور پیش رفت؟
در آمریکا یک نوع خاص از صندوقهای وام و پسانداز غیرانتفاعی انگلستان را الگوبرداری کردند و بازار رهن ثانویه را ایجاد کردند. در واقع موسساتی مانند فانی می و فردیمک برای این به وجود آمدند که وامهای صندوقهای وام و پسانداز را که کاملاً خصلت محلی داشتند یا بخرند یا تضمین کنند. البته طبق مقررات اولیه تا شعاع 80 کیلومتر از محل احداثشان بیشتر نمیتوانستند وام معامله کنند؛ و صندوقی که در یک محله تشکیل شده است نمیتوانست در سایر محلهها یا در محدودههای دیگر شهر فعالیت کند. فقط میتوانست برای کسانی که در این محدوده هستند برای مسکن آنها پسانداز کند. از طرفی دولت هم این اوراق را میخرید یا وامی را که داده بودند تضمین میکرد. بعد با قیمت ارزان و در واقع یک اوراق قرضهای دولت منتشر کرده بود و با آن اوراق قرضه میآمد اینها را میخرید و مابهالتفاوت آن نرخ را هم خودش یارانه میداد. چون به اقشار پایین و متوسط برای اینکه صاحب
مسکن شوند یارانه پرداخت میشد. یک سیستم دیگری هم به این اضافه شده بود که همانند مسکن اجتماعی اروپا بود. اینکه اگر دولت به یک بسازبفروش اجازه میداد که یک برج بسازد، در کنارش میگفت باید یک مسکن اجتماعی هم بسازد. بعد برای آن مسکن به او یک وام ارزان میداد. تا هم جلوی جداسازی را بگیرد و هم مسکن اجتماعی را بسازد. یک سیستم زبده نسبت به آن نوع مسکن اجتماعی. در واقع دولت خود بخش خصوصی را موظف میکرد که این کار را انجام دهد.
چه اتفاقی افتاد که بحران 2007 آمریکا رخ داد؟
زمانی که رهن ثانویه را مقرراتزدایی کردند (همان چیزی که راست جدید در ایران خیلی دوست دارد و خیلی هم آن را دنبال میکند). یعنی همان زمانی که محدوده فعالیت تا شعاع 80 متر را برداشتند. مدتی بعد هم محدودیت در وثیقهگذاری را برداشتند و با این اقدام انواع سوداگری در بخش مسکن به وجود آمد. این در حالی بود که قبلاً وثیقه زمین ممنوع بود، ولی وثیقه زمین را اجازه دادند. مثلاً از یک نقطه در آمریکا به نقطه دیگر از آمریکا میرفتند و وثیقه زمین میگذاشتند و با پشتوانه آن وام کلانی را دریافت میکردند. اتفاقاً این موضوع در پروژه مسکن مهر ایران هم اتفاق افتاد. خیلی از زمینهای کشاورزی ما برای دریافت وام چهاردرصدی به عنوان وثیقه گذاشته شد و این یک نوع مقرراتزدایی بود. باغهای ما توسط مسکن مهر نابود شدند. به همین صورت به بازارسپاری دولت اتفاق افتاد.
در ایران هم بازار اجتماعی توانست شکل بگیرد؟
از دوران بعد از انقلاب، یک نوع دولتسپاری در جامعه به وجود آمد. البته در سالهای اول بعد از انقلاب این نوع دولتسپاری بسیار دموکراتیک و شورمند بود. زمانی که دولت کارگزاران آمد و یکمرتبه بازارسپاری کرد، اعلام شد بیمهها را برمیدارند، کمک به تعاونیها را برمیدارند در مقابل تراکمفروشی را رایج کردند و این یک نوع به بازارسپاری جامعه بود. واکنش این بازارسپاری به دولتسپاری بسیار نازلتر از دوران اول پس از انقلاب بود. چون آنجا این دولتسپاری یک نوع مشارکت دموکراتیک در ذاتش وجود داشت و مردم به نوعی این را میخواستند و عمیقاً هم دنبال میکردند، حالا افراطیگریهایی هم وجود داشت ولی این دولتسپاری پوپولیستی به این صورت بود که لجامگسیختگی نهادی در ایران را به وجود آورده است. به خصوص اینکه دولتسپاری پوپولیستی که در همه بخشها صورت گرفت مانند مسکن مهر، کاملاً بیرون از قواعد برنامه بود. حالا آن به دولتسپاری اوایل انقلاب در چارچوب قوانین مترقی بود، این به دولتسپاری وحشتناک است و اقتصاد
ایران را دچار بحران و گسستگیها و شکستهای فراوانی کرده است.
اگر بنا باشد در زمان حاضر شکلی از مسکن اجتماعی متناسب با نظام درونی بخش مسکن در ایران اجرایی شود باید به چه اصولی توجه کرد؟ ایران میتواند الگوی تجربهشده در سایر کشورها را دنبال کند؟
ببینید ما باید با یک زبدگی گونهای از مسکن اجتماعی را در کشور اجرا کنیم. البته نمیتوان به طور دقیق گفت الگوی اجراشده در کدام کشور مناسب ایران خواهد بود اما رعایت چند اصل در زمان طراحی و اجرا لازم است. اصل اول شکلگیری یک سیستم تامین مالی پیشرفته است. اگر صندوق وام پساندازی در ایران بخواهد ایجاد شود باید دولت اوراق آن را خریداری کند تا به بازارسپاری وام صورت نگیرد. چون ممکن نیست که پساندازهای مردم برای مسکن مناسب کافی باشد. بنابراین اگر دولت دخالت نکند اصلاً نمیتوانند یک مسکن مناسب تهیه کنند چه برسد به اینکه بر اساس پساندازهای مردمی بتوان در دورههای بعدی وام پرداخت کنند. این است که رهن ثانویه برای بقیه ایرانیها واجب است. در قالب سیستم رهن ثانویه دولت آن اوراقی را که وام دادهاند میخرد تا به این ترتیب صندوق برای پرداخت وام در دور بعدی
پر شود. البته تعریف رهن ثانویه با تعریفی که الان رایج است متفاوت است. رهن ثانویه به معنای پیشرفته آن این است که میبایست در ایران سیستمهای جدید مالی استفاده شود. این سیستم در بسیاری از کشورهای دنیا تجربه شده است البته فقط در آمریکا به دلیل آنکه مقرراتزدایی انجام شد سهم ثانویه خیلی بالاتر رفته است. به گونهای که میزان رهن ثانویه در آمریکا از تولید ناخالص کشور هم فراتر رفت. برای همین است که بستههای تقلبی رهن ثانویه به نام اوراق بهادار مبتنی بر وثیقه تدوین کردند. حالا این وثیقه یک زمین کوچکی بوده است در یک گوشهای از آمریکا و به این اسم فروخته شده به سراسر جهان. در این پروسه در آمریکا قیمتهای مسکن در عرض 10 سال سه برابر شد. مانند آن کاری که دولت قبلی در ایران با بخش مسکن کرد.
وقتی قیمتهای مسکن بالا میرفت هر موقعی که کسی نمیتواند قسط آن را پرداخت کند خانهاش را میفروخت و بدهیاش را میداد. ولی وقتی که قیمتها افت پیدا میکرد به قول مارکس دیگر رقص مرگ، آغاز میشود. رقص مرگ آغاز شده در بخش مسکن و کل اقتصاد آمریکا و بعد تمامی اقتصاد جهان را دربر گرفت. چون حجمی که روی این اوراق سوار شده بود چندین برابر ارزشش بود؛ و این موضوع بود که آمریکا را تحت تاثیر قرار داد. دومین اصل قواعد شهری و آمایش است که باید در هر برنامهریزی مسکن در نظر گرفته شود. در مورد آمایش و طرحهای شهری مسائل فراموششدهای در ایران وجود دارد. یکی اینکه مثلاً یک موافقتنامهای با سازمان ملی توانمندسازی و شورای عالی شهرسازی و معماری گذاشته است تا در طرحهای شهری برای جلوگیری از جداسازی محلات کمدرآمد و اقشار کمدرآمد، تنوعشان رعایت شود. این موضوع به صورت یک مصوبه درآمد اما باید یک قانون شود. چرا که جداسازی طبقات در ایران به شدت در حال رشد است و همین امر پویایی اقتصادی و اجتماعی را هم کمتر میکند. سومین اصل این است که باید یک پیوند همافزایی بین نظام
برنامهریزی مسکن و نظام تامین اجتماعی ایران ایجاد شود. این پیوند وجود ندارد و هر کسی ساز خودش را در مورد مسکن میزند؛ و پشتیبان همدیگر نیستند. باید در قالب سیاست اجتماعی ایجاد شود. ما سیاست اجتماعی نداریم. چهارمین اصل هم ایجاد سیستمهای مشارکتی مانند بودجهریزی مشارکتی است که باید به آن توجه شود. این سیستم در برزیل بسیار موفق عمل کرده است و کشور ما از این لحاظ شباهت بسیار زیادی با برزیل دارد. در این کشور هم تنوع قومی و نژادی زیادی وجود دارد. موضوع توانمندسازی پنجمین اصل است. توانمندسازی در تمام کشورها، عملیاتی میشود، نهتنها در کشورهای جهان سوم بلکه حتی در کشوری مانند انگلستان سه تا برنامه توانمندسازی (توانمندسازی اجتماعی، اقتصاد و فرهنگی) همراه با هم انجام میگیرد. اما در ایران اصلاً موضوع توانمندسازی فراموش شده است؛ و مسکن اجتماعی در ایران حتماً در سکونتگاههای غیررسمی و بافتهای فرسوده باید با توانمندسازی همراه باشد. اصل ششم واگذاری مراحل اجرایی کار به دولتهای محلی یعنی شهرداریهاست.
پس شما معتقدید در شرایط فعلی که یک طرف اعلام میکند مسکن اجتماعی یک طرح شکستخورده است و نباید آن را اجرا کنیم چون منجر به افزایش قیمت میشود و طرف دیگر میگوید باید مسکن اجتماعی را طبق الگوی یک کشور خاص اجرایی کنیم مخالف هستید؛ و عنوان میکنید مدل مسکن اجتماعی را متناسب با نظام درونی بخش مسکن کشور طراحی و اجرا کنیم؟
بله، این جمعبندی کاملاً درست است. این کارها با تجربهای کارشناسی که در برنامه چهارم هم بود به همت مرحوم حسین عظیمی و البته افراد دیگر (که من از ایشان به عنوان نمادین اسم میبرم و از کسانی که اسم نمیبرم عذرخواهی میکنم)، گردآوری شد. در تدوین این برنامه گروه کارشناسی با حوصله توانست امر تلفیق برنامه را پیش برد و یک برنامه همافزایی را انجام دهد. مثلاً یک مسکن اجتماعی در برنامه چهارم تعریف شد که فقط برای دهک اول بود و میبایست قیمت زمین برای آن دهک صفر میشد و مسوول آن هم فقط شهرداری میشد، با کمک کمیته امداد.
دهک اول همان دهکی بود که هیچ نوع آوردهای نمیتواند داشته باشد؟
بله، زنهای سرپرست خانوار که به طور طبیعی بیمه هم نیستند و تحت حمایت ارگانهایی مانند کمیته امداد هستند. برنامه حمایتی مسکن برای این دهک اینگونه تعریف شد که دولت زمینی را به شهرداری اجاره دهد به صورت اجاره 99ساله. این مجموعه تحت نظر شهرداری بود؛ و برای خانوارهای کمدرآمد در حد 30 تا 40 هزار واحد طراحی شده بود. البته در دورههای بعدی بخشی از برنامه را که به صفر شدن قیمت زمین باز میگشت از برنامه جدا کردند و مابقی به فراموشی سپرده شد.
دیدگاه تان را بنویسید