تحلیل پژوهشگر دانشگاه یورک کانادا از جایگاه مسکن اجتماعی
اهرمی برای مقابله با سوداگری
اعظم خاتم جامعهشناس شهری، مسوول مطالعات نظام اسکان جمعیت در طرح مجموعه شهری تهران و بررسی جمعیت و مسکن در طرح جامع جدید تهران در سالهای گذشته بوده است.
اعظم خاتم جامعهشناس شهری، مسوول مطالعات نظام اسکان جمعیت در طرح مجموعه شهری تهران و بررسی جمعیت و مسکن در طرح جامع جدید تهران در سالهای گذشته بوده است. او همچنین از موسسان و اعضای گروه شهر انجمن جامعهشناسی ایران و سایت مطالعات شهری ایران است که از اوایل دهه 80 تشکیل شده است. در سال 1385 مسوولیت طرح تحقیقی مسکن اجتماعی در قالب طرح جامع مسکن به او سپرده شد؛ طرحی که در این سالها کم و بیش به فراموشی سپرده شده است. خاتم که چند سالی است در دانشگاه یورک کانادا به پژوهش مشغول است در پرسش و پاسخ مکاتبهای با «تجارت فردا» در پاسخ به انتقادات برخی کارشناسان برای جایگزین شدن مسکن مهر با مسکن اجتماعی به بالا رفتن شمار دولتهای مدافع اجرای طرح مسکن اجتماعی اشاره دارد و از تجربههای کشورهای موفق در اجرای این طرح میگوید. او مشکل تامین مسکن در ایران را فراتر از اقشار متوسط میداند و پیگیری استراتژی ساخت مسکن ارزان را برای این مشکل ضروری عنوان نمیکند و سناریوی اصلی تامین مسکن را به دولت پیشنهاد میدهد.
مسکن اجتماعی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم تحت تاثیر اندیشههای دولت رفاه شکل گرفت و از قرن 19 سابقه دارد. این رویکرد با این سابقه تاریخی در جوامع پیشرفته هنوز جایگاهی دارد؟
مسکن اجتماعی یا مسکن اجاری ارزان، بهرغم برخی مشکلات، یکی از موفقترین سیاستهای شهری در یک دوره طولانی در تاریخ شهرهای اروپاست. دولتهای اروپایی با ساخت این ساختمانها نهتنها عمده گروههای کمدرآمد و حتی بخشی از طبقه متوسط را در خانههای مناسب جا دادند بلکه اهرم مهمی را هم برای کنترل بازار اجاره و جلوگیری از تبدیل زمین به دارایی و سوداگری مسکن در اختیار گرفتند. وقتی به تاریخ شهرهای اروپایی نگاه میکنیم مسکن اجتماعی افقهای تازه و معناداری را گشوده است. در بسیاری از این شهرهای کشورهای اروپایی، مسکن اجتماعی توسعه متراکم شهری را ممکن کرد. به عنوان مثال در کشوری مثل هلند نمونههای درخشانی از معماری مفید و دلپذیر برای کمدرآمدها را عرضه کرد یا مثلاً در کشور فرانسه، مسکن اجتماعی نشانه سبک زندگی غیرتجملی طبقه متوسط بود.
بر اساس مطالعات صورت گرفته و همانطور که شما اشاره کردید ریشه شکلگیری طرح مسکن اجتماعی به قرن 19 و به ویژه به دو دهه اول قرن بیستم برمیگردد. در همین برهه زمانی بود که اصلاحگری شهری شکل گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم چون بازسازی ساختمانهای تخریبشده و ساخت مسکن جدید در یک پروسه زمانی کوتاه مورد نظر دولتها قرار داشت، دولتهای اروپایی که پیروزی جنگ را مدیون مردم بودند بیشتر از گذشته مسکن اجتماعی ساختند تا وضع سکونت کارگران و مهاجران را بهتر کنند. استقرار دولتهای رفاه هم به این روند کمک کرد. به دلیل همین سابقه طولانی است که بهرغم تغییر سیاستها در دهه 80 و واگذاری بخشی از مسکن اجتماعی به ساکنان آنها یا کاهش سرمایهگذاری در این بخش، باز هم شکلهای دیگری از مسکن ارزان و حمایتشده تحت عنوان مسکن اجتماعی مطرح شد. البته میدانیم که امروزه برگشت و نیمنگاهی به سیاستهای دولت رفاه دوباره مطرح است. در دهههای80 و 90 میلادی فکر میشد مسکن اجاری باری روی دست دولت است و بازار خودش همه را صاحبخانه میکند. به این دلیل بخش مهمی از واحدهای مسکن اجتماعی به ساکنان فروخته شد.
یک نسلی از کارگران مثلاً در انگلیس با این واگذاریها به قیمت مناسب صاحبخانه شدند. اما بعداً معلوم شد صاحبخانه کردن همه از طریق بازارسپاری عملی نیست. امروز که بخشی از طبقه متوسط هم از عهده وامهای مسکن برنمیآیند و خانههایشان را رها میکنند. بنابراین حتی میتوان نتیجه گرفت مدافعان مسکن اجتماعی به مرور زمان و با وجود همه مشکلات این طرح نهتنها کمتر نشدهاند بلکه این طرح توانسته مدافعان بیشتری در دولتها داشته باشد.
این سیاستی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته اروپایی به اجرا درآمد و به گفته شما این جزر و مد را در طی قرنها از سر گذرانده آیا قابل انتقال به کشوری مانند ایران است که منابع کافی برای اجرای طرحهای بزرگ مسکن ندارد و در عین حال یک کشور در حال توسعه به حساب میآید؟
اولاً توجه کنید که مسکن اجتماعی در کشورهای غیراروپایی هم وجود داشته و دارد. صرفنظر از اهمیتی که این طرح در کشور کانادا و استرالیا دارد، در کشورهایی مثل سنگاپور و مالزی، مسکن اجتماعی شکل عمده تصرف مسکن است. در کشورهایی همچون شیلی و مکزیک هم اشکال تازهای از مسکن اجتماعی به وجود آمده که سهم مهمی در اسکان کارگران و دیگر خانوارهای کمدرآمد دارد. دوم اینکه فلسفه مسکن اجتماعی بر خلاف تصور رایج توزیع ثروت نیست که بستگی به منابع و ثروت ممالک داشته باشد، بلکه روش تولید ثروت یا توسعه است. یعنی توسعه چطور به دست میآید و بالاخره جامعه و دولت در قبال سلامت و آموزش و مسکن مناسب افراد مسوولیتی دارد یا به عهده خودشان است. آمریکا خیلی هم توسعهیافته است اما اکثر دولتهای آن نه در سلامت و نه
در مسکن مسوولیت چندانی در قبال کارگران یا مهاجران و غیره به عهده نگرفتند. یک دلیلاش اتفاقاً این بود که ثروتمندتر از اروپا بودند و نیازی نداشتند. البته دلایل دیگر هم داشت.
در این صورت شما چه نوع مسکن اجتماعی را مناسب ایران میدانید؟ مثل اینکه کشورهای مختلف اروپایی هم سیاست واحدی در تامین مسکن اجتماعی ندارند. شمال و جنوب اروپا با هم فرق میکند؟
ببینید در کشورهای مختلف اروپا نقش دولت و شهرداری و نهادهای غیرانتفاعی در تهیه مسکن اجتماعی با هم فرق دارد. در بعضی کشورها شهرداری مسوول است در بعضی دیگر نهادهای غیرانتفاعی. این نهادها هم در طول زمان نقششان عوض شده است.
برخی منتقدان مسکن اجتماعی میگویند این طرح در کشورهای پیشرفته سیاستی حاشیهای و در کنار سیاست اصلی تامین مسکن ملکی به حساب میآید. منتقدان با استناد به آمار تولید مسکن اجتماعی در کشورهایی مثل فنلاند و ایرلند معتقدند سیاست مسکن اجتماعی در این کشورها سیاستی حاشیهای بوده و سیاست اصلی تامین مسکن، تولید مسکن ملکی بوده است چون دولت برای همیشه توان تولید و سرمایهگذاری در این طرح را نداشته است. آیا شما هم به عدم موفقیت این طرح در کشورهای اروپایی معتقدید؟
در دهه 90 میلادی هم به دلیل بحران مالی و هم روی کار آمدن دولتهای محافظهکار، در بسیاری از کشورهای اروپایی به جز فرانسه، آلمان و ایرلند پرداخت کمک هزینه مسکن جای ساخت مسکن اجتماعی را گرفت. در دهه اخیر دوباره این سرمایهگذاریها از سر گرفته شد اما نه در مقیاس سابق. چون روشها متنوعتر شده است، مثلاً در کشورهای جنوب اروپا روی کنترل اجارهبها بیشتر تکیه میکنند و در کشورهای شمال اروپا تکیه بر نهادهای غیربازار برای اجاره مسکن رایجتر است. حجم بودجه مسکن اجتماعی هم از چهار درصد تولید ناخالص داخلی
در سوئد تا 2/0درصد در یونان فرق میکند. جدول زیر نشان میدهد اواخر دهه 90 هنوز مسکن اجتماعی سهم مهمی در تامین مسکن اجاری داشته است.
دولت جدید قصد دارد این طرح را جایگزین مسکن مهر کند با توجه به آنکه مسکن مهر برای متقاضیان اقامت دائمی به همراه داشت و مسکن اجتماعی اقامت موقت، آیا میتوان به فرآیند موفقیتآمیز جابهجایی این دو طرح امیدوار بود؟
مسکن مهر بر پایه اشتباهات مهمی شکل گرفت. این اشتباهات این روزها مکرراً مورد نقد قرار میگیرد. من هم در مصاحبه قبلی با مجله شما به آنها اشاره کردم و لزومی به تکرار نیست. اما درباره بیعملیهای گذشته هم نباید ساکت بود. ایران تقریباً جزو معدود ممالکی است که در دو دهه گذشته هیچ سیاست قابل توجهی برای حمایت از خانوارهای کمدرآمد نداشته است. من به تفصیل درباره نتایج مسکن حمایتی و اجاره به شرط تملیک در برنامههای دوم و سوم توسعه که قبل از دولت احمدینژاد به اجرا درآمدند در مطالعات طرح جامع مسکن نوشتهام. خلاصه این مطالعات این است که دولت نه بودجه کافی برای حمایت از مسکن گروههای کمدرآمد تخصیص داد نه استراتژی درستی را به کار گرفت. کشورهایی مثل شیلی و مکزیک به مراتب بهتر از ما عمل کردند. اما قبل از اینکه به این بپردازیم که آنها چه کردند باید تاکید کنیم که سامان دادن به پروژههای مسکن مهر که احداث آنها پیشرفتی دارد به طور کلی باید در اولویت دولت باشد چون موضوع سرمایه ملی مطرح است.
دولت ایران در شرایطی که نهادهای عمومی قدرتمند غایب هستند چگونه میتواند این طرح را پیش ببرد؟ دولت برای همیشه توان سرمایهگذاری در این بخش را ندارد. آیا شما هم معتقدید در کنار مسکن اجتماعی به معنی مسکن اجاری ارزان باید حمایت از مسکن ملکی برای خانوارهای کمدرآمد به عنوان سناریو اصلی مورد نظر باشد؟
استراتژی ساخت مسکن ارزان دولتی در ایران نه ضروری بوده نه پاسخگو، چه در قالب مسکن مهر چه مسکن اجاره به شرط تملیک. دولت باید گروههای کمدرآمد را شناسایی و وام ارزانتر و بیشتری را برای آنها تامین میکرد. مثل شیلی که با اجرای یک برنامه وسیع سوبسید مسکن به جمع کردن زاغهها در سانتیاگو کمک کرد. امروز بحران مسکن در ایران به ویژه در شهرهای بزرگ خیلی فراتر از کمدرآمدها به معنای رایج کلمه است. اکثریت خانوارهای جوان، فارغ از اینکه میان درآمد باشند یا کمدرآمد نمیتوانند از عهده هزینه اجاره برآیند. نرخ مالکیت مسکن رو به کاهش است. باید بپذیریم اجارهنشینی رو به افزایش است و ناگزیر هستیم برای حمایت از اجارهنشینها فکری کنیم. سیاست فعلی حمایتی بخش مسکن باید
با دو مداخله دیگر تکمیل شود یکی سوبسید اجاره برای خانوارهای جوان کمدرآمد که صاحب هیچ پساندازی نیستند و دیگری وامهای ارزانتر و بیشتر برای خانوارهای میانسال کمدرآمد که میخواهند وارد دور مسکن ملکی شوند. امروز اکثر کشورهای آمریکای لاتین یک برنامه موثر حمایت از تقاضا برای خانوارهای کمدرآمد دارند که بالاخره ترکیبی از وام بانکی و کمک دولتی و سپرده افراد است. این روزها میتوان از تلاشهایی که برای شناسایی خانوارهای کمدرآمد برای هدفمندی یارانهها میشود در بخش یارانههای مسکن هم استفاده کرد.
مسکن یکی از مشکلات شهرهای بزرگ است. کمبود زمین نیز در این شهرها اجرای طرحهای جدید را با اما و اگر روبهرو کرده است. از سوی دیگر در طرح مسکن اجتماعی توجه به اصل متمرکز نبودن مناطق ساخت به دلیل پیچیدگیهای اجتماعی این طرح مورد تاکید است. بر این اساس چگونه میتوان سیاست مسکن اجتماعی را در شهرهای بزرگ با توجه به بحث کمبود زمین ارزانقیمت یا دولتی طرحریزی کرد.
دیدگاه تان را بنویسید