عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان کشور میگوید فرهنگیان به تبعیضها معترضاند
غلبه نگاه مصرفی بر نگاه توسعهای
اعتراض معلمان کاملاً صنفی است و باید در همین قالب بررسی و به آن رسیدگی شود. اما در چندین اعتراضی که معلمان به میزان حقوق و دریافتی خود داشتهاند، کانون صنفی معلمان عملاً هیچکاره بوده است. اگر شرایط اینگونه پیش برود نمیتوان به صنفی ماندن این اعتراضها امیدوار بود.
دیدن تجمعات مختلفی که از سوی معلمان و فرهنگیان مقابل ساختمان و ادارات آموزش و پرورش انجام میگیرد، سالهاست که عادت شده است. فرهنگیان همواره به شیوه برخورد دولتهای مختلف با شغل و میزان حقوق و دریافتی خود از این شغل، معترض بودهاند. چرا این اعتراضها به جایی نمیرسد و تمام نمیشود و همراه با هفته دوم اردیبهشتماه که به عنوان هفته «معلم» نامگذاری شده، بار دیگر با شیوهای نوین ادامه پیدا میکند؟ محمدرضا نیکنژاد عضو هیاتمدیره کانون صنفی معلمان به این سوال پاسخ میدهد. او در این گفتوگو به بخشی از مطالبات معلمان و فرهنگیان از سطوح مدیریتی اشاره کرده و شیوه «رتبهبندی معلمان» را یک برخورد نادرست با فرهنگیان میخواند. از نظر او، کار یک استاد دانشگاه با یک معلم تفاوت دارد در حالی که رتبهبندی معلمان دقیقاً شرایطی را به طور تبعیضآمیز مشابه با شرایط اعضای هیات علمی دانشگاه پدید آورده است. نیکنژاد از تداوم این اعتراضها اظهار نگرانی میکند و معتقد است اگر به مطالبات فرهنگیان پاسخ مناسبی داده نشود؛ شکل این اعتراضها، از بستر «صنفی» به بستر «سیاسی» تغییر جهت میدهد و آن گاه ممکن است شرایط به زیان فرهنگیان
تمام شود. او همچنین میگوید افزایش سطح کیفی نظام آموزشی فقط در بستر طرح رتبهبندی معلمان که قرار است از مهرماه امسال اجرایی شود، به دست نمیآید و نیازمند عوامل تاثیرگذار بسیاری است.
در ماههای گذشته، اعتراض صنفی معلمان به میزان حقوق و دریافتی، بیشتر بر مشکلات نظام رتبهبندی متمرکز بوده است. از دیدگاه یک عضو کانون صنفی معلمان، نظام رتبهبندی معلمان چه ویژگیهایی دارد و چرا این همه به آن اعتراض میشود؟
البته اعتراض معلمان به شرایط معیشتی خود بوده که در روزهای اخیر با اعتراض به نظام رتبهبندی که قرار است از مهرماه امسال اجرا شود، همراه شده است. اما برای پاسخ به این سوال ابتدا باید یک تعریف از نظام رتبهبندی داشته باشیم. در حالی که هیچیک از معلمان به طور روشن در مورد نظام رتبهبندی، اطلاعات جزیی ندارند، آنچه به طور کلی مشخص شده، این است که معلمان بر اساس مدارک تحصیلی رتبهبندی شده و از 100 تا 600 هزار تومان افزایش حقوق خواهند داشت. اگر نگاهی به وعدههای پیشین مسوولان آموزش و پرورش داشته باشیم، متوجه میشویم این رقم قرار بود از 100 هزار تا یک میلیون تومان باشد و نظام رتبهبندی معلمان نیز از ابتدای طرح در مجلس که زمان وزارت آقای حاجیبابایی در آموزش و پرورش بود تا هماکنون که از سوی معاون اول رئیسجمهور ابلاغ شده است، با حرف و حدیثهایی همراه بوده است. من فکر میکنم
بخشی از اعتراضها به دلیل این باشد که هیچکس به درستی و روشنی نمیداند این نظام رتبهبندی چه جزییاتی دارد و در وهله دوم، درونمایه این طرح است که مشکلات معیشتی معلمان را در نظر نگرفته و با معلم مانند یک استاد دانشگاه برخورد شده است. در واقع آن چیزی که معلمان را به شدت نگران میکند حس بیتاثیری افزایش حقوق ناچیز ناشی از اجرای نظام رتبهبندی بر هزینههای زندگی است. این حس، افزون بر فرهنگیان، ارزیابیکنندگان معلمان، یعنی مدیران دبیرستان، کارگزینی اداره و... را وامیدارد تا شاخصهای ارزیابی را چندان جدی نگیرند و ارتقای شغلی معلمان، تنها در چارچوب سابقه و مدرک تحصیلی باقی بماند.
یعنی شما معتقدید یک نظام رتبهبندی که برای اعضای هیات علمی دانشگاهها بوده برای معلمان هم قابل اجرا نیست؟
به هیچوجه. من میخواهم بگویم این رتبهبندی معلمان، نسخه کپیشدهای از رتبهبندی اعضای هیات علمی است که در آموزش و پرورش قابلیت اجرایی ندارد. چون این دو تا با هم فرق دارند. دریافتی یک استاد دانشگاه در طول سال، قابل مقایسه با یک معلم که در آستانه بازنشستگی است، نیست. من مثال میزنم. یک استاد دانشگاه یا عضو هیات علمی دانشگاه، از سه تا هفت میلیون تومان در ماه درآمد دارد. یعنی کف و سقف درآمد این دوستان، با فرض 12 ساعت کار در روز، از سه تا هفت میلیون تومان است. در حالی که متوسط درآمد یک معلم، یک میلیون و 200 هزار تومان در ماه است. این هم یک سقف و کف دارد. ممکن است یک معلم تدریس خصوصی داشته باشد یا اضافهکاری کند و حقوق بالای دو میلیون بگیرد و ممکن است یک معلم به این سطوح درآمدی هم نرسد. اما بررسیهای ما نشان میدهد به طور متوسط رقم دریافتی یک معلم یک میلیون و 200 هزار تومان است. کسانی که طرح رتبهبندی را مطرح کرده و از آن دفاع میکنند باید بگویند چگونه با سقف 600 هزار تومان افزایش حقوق
قرار است مشکلات معیشتی معلمان برطرف شود؟
شرایط کاری یک معلم با یک استاد دانشگاه و رتبه علمی هر یک از اینها تفاوت دارد و ممکن است همین تفاوت، تعیینکننده نحوه افزایش حقوق باشد. این را که قبول دارید؟
خیر، درست است که شکل ظاهری هر دو اینها با هم یکی است اما شکل محتوایی این دو با یکدیگر تفاوت دارد. کار معلم، آمادهسازی یک فرد از نظر علمی و پرورشی است. این کار سنگینتری است. آموزش در کنار پرورش است و از اول هم بوده. معلم با سختیها و مرارتهایی همراه است که یک استاد دانشگاه با آن درگیر نیست. معلم یک فرد را آماده میکند برای ورود به دانشگاه و در واقع پایه علمی او را منسجم میکند. از نظر محتوایی هم کار یک معلم تفاوت اساسی دارد با کار کسی که یک لقمه آماده را تحویل میگیرد. در همین نظام رتبهبندی، معلم باید آزمون بدهد یا کتاب و مقاله بنویسد تا رتبه بالاتری داشته باشد و بتواند حقوق بهتری بگیرد. کار معلم این نیست. درگیریهای ذهنی و فضای کار معلم و استاد دانشگاه با هم فرق دارد چون دانشگاه با مدرسه فرق دارد.
در رتبهبندی فرهنگیان- در انتقال به دو رتبه دانشیار و استاد- نوشتن کتاب و ارائه مقالههای علمی الزامی است. نقش و جایگاه معلم در آموزش نوآموزان، مانند استادان چندان تخصصی نیست و از سوی دیگر نوشتن کتاب با توجه به فراوانی فرهنگیان و محدوده دانستههای آنها و دانشآموزان، چندان سویه اندیشگی ندارد. در بهترین شکل، فرهنگیان میتوانند کتابهای کمکدرسی یا کنکوری بنویسند و بر شمار این کتابهای نهچندان باارزش در گستره آموزش بیفزایند. یا اینکه چند معلم گرد هم آیند و هر یک بخشی از یک کتاب کمکدرسی را بنگارند تا با این کار امتیاز آن بخش از ارزشیابی را دریافت کنند. بیگمان در این شاخص، باز هم استادان دانشگاه مقدم بر معلمان هستند و گنجاندن این شاخص در این طرح، بسیار عجیب است.
نظام رتبهبندی هیات علمی دانشگاهها به گونهای است که استادان در چهار سطح فرهنگی، تربیتی، آموزشی /تخصصی، مهارتی / پژوهشی / اجرایی، ارزشیابی شده و امتیازها در قالب چهار فرم گردآوری میشود. اما در سنجش این دو روش ارتقای شغلی و میان این دو گروه از کارمندان دولت، تفاوتهای زیادی وجود دارد. برای نمونه در شیوهنامه ارتقای استادان، برگزاری آزمون دیده نمیشود. اگر قرار بر ارتقای شغلی معلمان بر پایه برگزاری آزمون است، چرا این آزمونها برای هیات علمی دانشگاهها تعریف نشدهاند؟ اگر بنا به سنجش و ارزیابی دانش تخصصی آموزشدهندگان باشد، بیگمان استادان دانشگاه در این باره سزاوارترند.
دولت میگوید طرح رتبهبندی معلمان، میتواند به افزایش سطح کیفی آموزش کمک کند. چرا معلمان به این بخش از طرح رتبهبندی که میتواند جزو نقاط قوت آن باشد توجهی نکرده و به اعتراضات خود ادامه میدهند؟
این یک بحث بسیار مفصل است. کیفی شدن آموزش و پرورش با توجه به یک بخش از ماجرا و تلاش برای بهبود سطح علمی و فرهنگی معلمان که به سرانجام نمیرسد. این یک جور «یکجانبهنگری» به معضلی است که سالها ریشه دوانده و تمام راهحلها به بخش تدریس موکول شده است. کیفیت در نظام آموزشی وابسته به عوامل بسیاری است که یکی از آنها معلم است. به طور مثال، دانشآموز یک کلاس درس خلوت و مدرسهای با امکانات آموزشی-کمکدرسی میخواهد. سالن ورزشی میخواهد. لابراتوار زبان میخواهد. انواع اردوهای آموزشی میخواهد. کتابخانه مجهز میخواهد. کدام یک از اینها در مدارس ما به طور کامل محقق شده که تمام کیفی شدن نظام آموزشی را به گردن تدریس میاندازیم؟
شاید در بخش زیرساختها مشکلاتی باشد اما دولت معتقد است این طرح انگیزه مضاعفی به معلمان میدهد تا بخشی از کار تدریس را کیفیتر کنند.
معلمان انگیزه کافی برای کار خود دارند. زمانی این انگیزه بیشتر میشود که وعدههایی که ارائه میشود، روی زمین نماند. درخواست معلمان این است که حقوق و دریافتی بیشتری داشته باشند. یا لااقل رفتار یکسانی با آنها در مقایسه با دیگر وزارتخانهها شود. معلم یکی از عوامل نظام آموزشی است. اما نبود بودجه برای تحقق وعدههای معیشتی وزارت آموزش و پرورش شرایط را برای معلمان سختتر کرده است. سازمان مدیریت و برنامهریزی مسوولیت تخصیص بودجه را به عهده دارد. اما این سازمان، افزایش سطح معیشت فرهنگیان را موکول به گشایشهای تازه میکند یا این هدف را به شرایط سال بعد موکول میکند. چنین وعدههایی در میان فرهنگیان سابقه دارد و آنها تا حد زیادی به اینگونه وعدهها عادت کردهاند.
به گونهای که هیچیک از این وعدهها نخواهد توانست درد کهنه معلمان را که همانا افزایش سطح رفاه و معیشت آنهاست درمان کند و فقط به موج اعتراضها خواهد افزود. حالا شما فرض کنید این وسط حرف از رتبهبندی میشود و دولت میگوید بروید مدرک تحصیلی بیاورید تا حقوق بیشتری بگیرید. کسی که در آستانه بازنشستگی است و مشکلات معیشتی زیادی دارد باید از کجا مدرک تحصیلی بگیرد؟ دولت با هدف کیفی شدن نظام آموزشی دست به این کار زده اما آیا برای رسیدن به این هدف باید فقط به یک عامل توجه داشت؟ من میگویم نه.
این اعتراضی که میگویید، بارها دیده شده و هر سال هم تکرار شده و به قول شما یک موضوع تکراری است. چرا معلمان این همه اعتراض میکنند و همواره دست به تجمع میزنند؟ چرا هیچگاه این اعتراضها کمرنگ نشده و در دولتهای مختلف این رفتار معلمان تداوم داشته است؟
چون هیچگاه این اعتراضها دیده نشده است. بله من هم با شما موافقم که اعتراض معلمان چند دهه است که ادامه دارد و هر بار نیز با وعده حل و فصل میشود. اما شما یک نظرسنجی از معلمان داشته باشید. حتی پنج درصد معلمان هم از این طرح رتبهبندی دفاع نمیکنند. من در کانون صنفی معلمان حضور دارم و از نزدیک با معلمان در ارتباط هستم. اما راجع به سوال شما باید بگویم دلیل اصلی تداوم این اعتراضها، نگاه مصرفی به بخش آموزش و پرورش است. حرف من یک دولت خاص نیست. این دولت میرود و دولت دیگری میآید. اما این نگاه مصرفی به آموزش و پرورش همچنان حاکمیت دارد. آموزش و پرورش یک دیدگاه توسعهای میخواهد. مطابق آمارها، بیش از 500 هزار کلاس درس در سرتاسر ایران داریم. این میزان کلاس درس موجب میشود بخش آموزش و پرورش بسیار گسترده باشد و این گستردگی، بودجه میخواهد. ساختارهای
نظام آموزشی درست چیده نشده و وزارت آموزش و پرورش، قدرت چانهزنی برای دریافت بودجه بیشتر را ندارد. اعتراض معلمان هم به همین است. آنها میخواهند نگاه توسعهای جایگزین نگاه مصرفی به بخش آموزش و پرورش شود. این الگوی جهانی است. قانون اساسی کشور، اصل تحصیل رایگان را برای همه به عنوان یک «حق» در نظر گرفته است. بنابراین هیچکس نمیتواند منکر این شود که آموزش و پرورش باید از سوی حاکمیت کشور مورد حمایت قرار گیرد. اما متاسفانه تبعیضهای بسیاری در حق فرهنگیان صورت میگیرد و این تبعیضها سرانجام تبدیل به اعتراضهای صنفی میشود.
این تبعیضها از چه جنسی است؟
ببینید، معلمان با سنجش شرایط زندگی و دستمزدهای خویش با دیگر کارمندان دولت که گاهی حتی برادران و خواهران و فامیل آنها هستند، به یک نکته مهم دست پیدا کردهاند. آنها فهمیدهاند که گرچه کارمندان دیگر سازمانها حقوقی یکسان با فرهنگیان میگیرند؛ اما آنها افزون بر حقوق، مزایایی همچون حق مسکن، هزینه خوراک روزانه، هزینه حمل و نقل، بنهای خرید از فروشگاههای زنجیرهای و... نیز دارند که میزان دریافتی آنها را نسبت به فرهنگیان افزایش میدهد و همین موضوع حس تبعیض فزایندهای را در وجود آموزگاران پدید آورده است.
بودجهای که به وزارت آموزش و پرورش اختصاص مییابد کفاف هزینهها را نمیدهد؟
آمارهایی که وجود دارد نشان میدهد بودجه آموزش و پرورش به طور سالانه تغییر چندانی نمیکند. در سال 1384 بودجه آموزش و پرورش، بالغ بر 12 میلیارد دلار بوده است. یعنی 36 هزار میلیارد تومان با نرخ دلار امروز که سه هزار تومان است. بودجه سال گذشته، هفت میلیارد دلار بوده که آن هم با احتساب نرخ دلار امروز، 20 هزار میلیارد تومان میشود. ملاحظه میکنید که اگر رقم تورم را در نظر بگیریم، بودجه بخش آموزش و پرورش کاهش پیدا کرده است. همین نسبت تورم هم در افزایش حقوق فرهنگیان حساب نمیشود. امسال افزایش حقوق 17 درصدی کارگران تصویب شد. اما حقوق معلمان 14 درصد رشد کرد. البته در بخشهای دیگری هم این تبعیض وجود دارد. مثلاً در مورد فوقالعاده کارمندان دولت که ضریب افزایش فوقالعادهها، برای تمام کارمندان اعمال شده به جز فرهنگیان. آیا این یک تبعیض نیست؟ معلمان اعتراض میکنند و در همین مورد هم اعتراض خود را به دیوان عدالت اداری بردیم و در 20 روز کاری بیش از شش هزار نامه درخواست تجدیدنظر در این حکم به دیوان رفت تا بالاخره ضریب فوقالعاده
اعمال شد.
اما دولت میگوید نظام رتبهبندی میتواند قدری از این تبعیضها بکاهد.
آقای نوبخت چندی پیش گفتهاند «دولت علاوه بر تخصیص کامل اعتبارات مصوب به آموزش و پرورش برای اجرای نظام رتبهبندی معلمان در سال 13۹۴، مبلغ 1350 میلیارد تومان و برای سال 13۹۵، 3500 میلیارد تومان در نظر گرفته است ولی با این وجود ما معتقدیم برای ارتقای سطح معیشت معلمان در کنار اجرای این طرح مهم باید به دنبال منابع جدید باشیم و این آمادگی وجود دارد که با گشایش در امور، بتوان اعتبارات ویژهای را برای آموزش و پرورش تخصیص داد تا مشکلات این نهاد را تا حد ممکن کاهش داد. در خصوص اجرای مناسب سیاست ساماندهی نیروی انسانی در صرفهجویی یک هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش و افزایش فوقالعاده شغل معلمان ابتدایی در سال 13۹۳ از آقای رئیسجمهور درخواست تشویق برای دکتر فانی کردهام.» این حرفها نشانهای است برای اینکه دولت برای معلمان، هرگونه گشایشی را موکول به شرایط بینالمللی ایران و داشتن پول کرده است.
به هر حال نمیتوان منکر مشکلات دولتی در تامین مالی وزارتخانهها و کارمندان شد و از سوی دیگر، سیاست چابکسازی بدنه دولت هم الزاماتی دارد از جمله اینکه از تعداد کارمندان دولت کاسته شود. اما به نظر میرسد خیلی از این اعتراضهایی که میشود، از قالب صنفی بیرون آمده و به یک قالب سیاسی درمیآید و شاید به همین دلیل هم باشد که به این اعتراضها رسیدگی نمیشود. این موضوع را قبول دارید؟
بله، این همان نگاه مصرفی است به بخش آموزش و پرورش. ببینید، الان شبکههای اجتماعی بسیار قدرتمندانه فعالیت کرده و افزایش یافتهاند. این شبکهها، شرایط را برای اعتراضهای صنفی معلمان فراهم کرده و موجب شده تا اعتراضها از قالب صنفی به قالب سیاسی درآید. این خوب نیست. اعتراض معلمان کاملاً صنفی است و باید در همین قالب بررسی و به آن رسیدگی شود. اما در چندین اعتراضی که معلمان به میزان حقوق و دریافتی خود داشتهاند، کانون صنفی معلمان عملاً هیچکاره بوده است. اگر شرایط اینگونه پیش برود نمیتوان به صنفی ماندن این اعتراضها امیدوار بود.
دیدگاه تان را بنویسید