ارزیابی سیاست محدودیت کشت برنج و نارساییهای آن
تولید برنج و چالش آب؛ کدامیک مهمتر است؟
کمبود آب و خشکسالی هر روز تیتر اغلب خبرها و گزارشهای رسانهای است و هشدارهای پیاپی به منظور آگاهسازی و تغییر الگوی مصرف در بخش تولید و خانگی با اعداد و ارقام متفاوت به چشم میخورد.
کمبود آب و خشکسالی هر روز تیتر اغلب خبرها و گزارشهای رسانهای است و هشدارهای پیاپی به منظور آگاهسازی و تغییر الگوی مصرف در بخش تولید و خانگی با اعداد و ارقام متفاوت به چشم میخورد. اینکه چقدر این پیامهای هشداردهنده به تغییر رفتار منجر میشود جای مطالعه و تحقیق دارد. گاه مشاهده میشود که نتایج عکس هم داده است و نهتنها تغییر رفتار مشاهده نمیشود بلکه افراد را نسبت به موضوع بیتفاوتتر کرده است.
توجه نکردن به الگوی رفتار و عکسالعمل افراد جامعه و نبود شناخت دقیق مولفههای تاثیرگذار بر رفتار افراد بر حسب مناطق مختلف و فرهنگهای مختلف آفتی است که گریبانگیر این نوع پیامهای هشداردهنده به منظور تغییر رفتار است. به نظر نگارنده اولین مسالهای که قبل از بحران آب لازم است تغییر یابد نوع نگاه و نگرش مسوولان کشور به قضیه است. هدف هر اقدام و هر تغییر رفتاری به انسان بازمیگردد. همه اقدامات نتیجه آن این است که انسان زندگی شایسته و بایسته داشته باشد. بنابراین اول لازم است تغییر رفتاری در نوع نگاه و بیان مسوولان کشور به معضلات و مشکلات کشور رخ دهد که کرامت انسانی و احترام به انسان در اولویت قرار گیرد و به موضوع ابزاری نگاه نشود. اینکه کمبود آب در کشور جدی است مسالهای قابل قبول است، اینکه چطور مشکل مدیریت شود مهم است. انتقال اطلاعات و پیامها و تصمیمگیریها باید به گونهای باشد که مورد پذیرش مخاطبان قرار گیرد و تغییری حاصل شود و سیاستها و تصمیمگیریهای صورتگرفته با حداقل انحراف حاصل شود.
نمونه آن خبری است که در آن آمده «وزارت جهاد کشاورزی به دلیل مسائل و مشکلات کشور در زمینه منابع آبی از کشت برنج در مناطقی غیر از استانهای مازندران و گیلان حمایت نمیکند»! اعلام این خبر و این تصمیمگیری در سطح وسیع برای همه مردم کشور با چه هدفی بوده است؟ یعنی هدف مدیریت صحیح آب در کشور است؟ آیا باید تصمیمگیریهایی به این مهمی را با این شیوه و مکانیسم به مردم اعلام کرد؟ مخاطبان این پیام چه کسانی هستند؟ آیا دقت شده این پیام برای مخاطبان چه تاثیری خواهد داشت و آیا احتمال بروز نگرانی برای مخاطب داده شده است؟ اگر بلی، برای رفع نگرانی مخاطب چه اقداماتی قرار است انجام شود؟ چرا در انتهای این خبر این اقدامات اعلام نشده است؟ جالبتر اینکه این خبر اتفاقاً در انتها نگرانیها را تشدید کرده است «همه الزامات تولید برای شالیکاران فراهم است اما در حال حاضر نمیتوان برآورد دقیقی از میزان برداشت برنج ارائه کرد»!
نیاز به واردات برنج
نگارنده تخصصی در علم ارتباطات و تبلیغات و روانشناسی ندارد که این خبر را تحلیل محتوا کند اما با مطالعه این خبر به عنوان یک فرد عادی با دغدغههایی مواجه شده است. اولین دغدغه و نگرانی به مصرفکنندگان برنج بر میگردد. برنج یکی از اقلام مهم غذایی در کشور ماست که البته نیمی از جمعیت جهان، به برنج به عنوان یک غذای اصلی وابسته هستند، به همین دلیل سال ۲۰۰۴ از سوی سازمان خواربار جهانی، بهعنوان سال برنج اعلام شده تا نقش اساسی این محصول در هویت فرهنگی و ضروری بودن برنج در سبد غذایی جهانی را نشان دهد. در ایران هم برنج جزو سبد مصرفی خانوار است. با توجه به آمار ارائهشده بانک مرکزی در سال ۱۳۹۱ مقدار مصرف سالانه یک خانوار شهری حدود ۱۳۱ کیلوگرم است و در همین سال حدود ۱۲۸۹ هزار تن واردات برنج داشتهایم. این ارقام نشاندهنده آن است که برای تامین نیاز مصرف داخلی به واردات برنج نیاز است و شکاف بین تولید و مصرف از طریق واردات تکمیل میشود. در همین سال بر اساس اطلاعات وزارت جهاد کشاورزی تولید برنج ۱۵۳۴ هزار تن بوده که حاکی از آن است که ۵۴ درصد نیاز به مصرف برنج از تولید داخلی
و ۴۶ درصد از طریق واردات است.
با اعلام این خبر یک شوک به بخش مصرف وارد شد که قرار است تولید کم شود و بنابراین عرضه کم میشود و قیمت زیاد شود و بنابراین خانوارها با توجه به بودجه خود اقدام به خرید برنج حتی اگر نیاز نداشته باشند میکنند تا بتوانند با آثار افزایش قیمت مقابله کنند. حتی در خبر آمده این دو استان هم معلوم نیست چقدر تولید کنند. این شوک به بازار مصرف نگرانیهای زیادی را وارد میکند. افرادی که قدرت خرید دارند وارد بازار برنج میشوند و برنج خرید میکنند و افرادی که توانایی خرید ندارند از دولت و سیاستهای دولت ناامید میشوند که چرا دولت به فکر سفره مردم نیست، گرچه شاید دولت و وزرای محترم برای مقابله با پیامدهای منفی این خبر تدابیری اندیشیده باشند اما همانند خبر کاهش تولید اعلام نشده و مردم در جریان آن نیستند. از سوی دیگر دلالانی که همواره بازار برنج را در دست داشته و با ایجاد نوسان در بازار، قیمت را به نفع خود تغییر داده وارد عمل شده و با ذخیرهسازی برنج احتمالاً منجر به افزایش بیشتر قیمت برنج خواهند شد.
سهم استانها از تولید شلتوک
حال برگردیم طرف تولیدکننده، بهرهبرداران سختکوشی که با شرایط بسیار سخت برنج را تولید میکنند. در حال حاضر بر اساس اطلاعات وزارت جهاد کشاورزی در ۲۰ استان کشور تولید شلتوک صورت میگیرد که در سال زراعی 1390-1389 در حدود ۵۷۴ هزار هکتار شلتوک کاشت شده که 5 /38درصد از اراضی در استان مازندران و 2 /13 درصد اراضی شالیکاری در استان گیلان بوده که در مجموع این دو استان 7 /69 درصد از اراضی شالیکاری را به خود اختصاص دادهاند. استان گلستان (4 /8 درصد)، خوزستان (1 /10 درصد) و فارس (5 /5درصد) رتبه سوم تا پنجم را داشتهاند که این پنج استان 5 /93 درصد اراضی را به خود اختصاص دادهاند. از نظر تولید نیز در حدود سه میلیون تن شلتوک برآورد شده که سهم استان مازندران 2 /46 درصد و گیلان 2 /24 درصد است که این دو استان 4 /70 درصد تولید را به خود اختصاص دادهاند و استانهای خوزستان (9 /9 درصد سهم)، گلستان (8 /7 درصد سهم) و فارس (9 /5 درصد سهم) در رتبههای بعدی قرار دارند. این پنج استان در حدود ۹۴ درصد شلتوک را تولید میکنند. با این ارقام مشاهده میشود با تصمیمگیری وزارت جهاد
کشاورزی اگر فرض شود سهم استانها تغییر نیابد در حدود ۸۱۲ هزار تن تولید شلتوک حذف میشود یعنی حدود ۵۱۹ هزار تن برنج (با احتساب ضریب تبدیل ۶۴ درصد) کاهش تولید برنج در کشور خواهد بود که با در نظر گرفتن سرانه مصرف خانوار شهری در سال ۱۳۹۲ (۱۱۹ کیلوگرم در سال) بانک مرکزی یعنی حدود ۴۳۶۵ مصرف سرانه خانوار. این تصمیمگیری یعنی دولت قرار است منع تولید کند یعنی نگذارد کشاورزان در ۱۸ استان دیگر برنج تولید کنند که چطور قرار است این کار بشود با اجبار و زور و پلیس یا با منطق و تدبیر؟ این نگاه انسانی در بخش تولید هم دیده نشده، بالاخره این تولیدکننده مقصر اصلی بحران آب است یا مدیرانی که تاکنون قدرت تصمیمگیری برای مدیریت بهینه آب را داشته و اقدامی نکردهاند؟ بالاخره کشاورز برنج تولید نکند چه باید بکند؟ راهحل وزارت کشاورزی برای این بهرهبرداران چیست؟ چه محصولات جایگزینی را به کشاورزان پیشنهاد داده و از آن حمایت میشود تا زندگی و رفاه بهرهبرداران به دلیل نبود مدیریت مدیران تضمین شود؟ در هر استان و هر منطقه چه محصولاتی از نظر اقتصادی و فنی امکانسنجی شده که جایگزین برنج بشود و برای تغییر الگوی کشت برنج به محصولات دیگر، دولت
چه حمایتهایی میکند و آیا برای کشاورز امکانپذیر (از نظر مالی و تجربه و تخصص) است؟ چه آموزش و اعتباری برای این تغییر الگو لازم است و امکانپذیری آن چند درصد است؟ اگر شما به چند روستا مراجعه کنید به وضوح مشاهده میکنید که کشاورزان از سیاستهای بخش کشاورزی رضایتی ندارند و بیان میکنند این سیاستها مشکلات آنان را زیادتر کرده است. این اعلام خبر بدون توجه به بازخورد آن؛ نبود رضایت و نگرانی کشاورزان شالیکار ۱۸ استان کشور را افزایش داد و بلاتکلیفیای که چه باید کرد و قرار است دولت چه اقداماتی کند؟ ایجاد فضای نااطمینانی و بیاعتمادی و نارضایتی حاصل این خبر است.
بارها کشاورزان به من محقق گفتهاند که بهتر است وزارت جهاد کشاورزی برای کشاورزان برنامه نداشته باشد چون برنامهها فقط وضع را خرابتر کرده است. این گفتار یعنی نارضایتی و اعلام این خبرها بدون در نظر گرفتن عکسالعمل مخاطب بدتر کردن وضعیت موجود است و فایده دیگری ندارد. از طرفی در خبر آمده است که دولت از بهرهبرداران شالیکار حمایت نمیکند. سوال این است اگر کشاورزان ۱۸ استان اعلام کنند ما تولید میکنیم و حمایت دولت را نمیخواهیم دولت کدام حمایت خود را از شالیکاران قطع میکند؟ چطور؟ دولت به ناچار باید بازار برنج (تولید و عرضه و مصرف) را تنظیم کند. این برداشتن حمایتها فقط در حد تهدید است و اجرایی نمیشود. از طرفی چرا از ابزار تهدید استفاده شود؟ کشاورزان سرمایه این مملکت هستند که با سختترین شرایط تولید را انجام میدهند، به جای زبان تهدید میتوان از منطق و تدبیر استفاده کرد و با راهکارهای پیشنهادی مانند کشتهای جایگزین تغییر در رفتار تولیدی کشاورز از محصولی به محصول دیگر فراهم آورد. نکته دیگر اینکه بالاخره این میزان برنج که تولید نمیشود باید وارد شود، این یعنی وابستگی به واردات.
آیا مدیریت واردات برنج صورت گرفته است؟ به نظر میرسد اینگونه اخبار پیامدی به جز نارضایتی از دولت و سیاستهای آن و ایجاد شوکهای روانی که اقتصاد ایران به شدت به آن وابسته است و نابسامانی در بازار برنج و ایجاد رانت را نخواهد داشت. شاید این سوال در ذهن خواننده به وجود آید که با بحران آب چه باید کرد؟ بالاخره باید محصولات پرمصرف آبی را تولید نکرد. در کوتاهمدت کاهش یا حذف تولید محصولات پرمصرف آبی یکی از راهکارهاست، نه همه آن، در کنار آن جایگزینی محصولات دیگر و استفاده از روشهای نوین و فناوریهای جدید در کشت برنج به منظور کاهش مصرف آب و حمایت و کمک واقعی دولت جهت تغییر الگوی کشت هم ضروری است. بهتر است در این شرایط مدیران آب کشور فهرستی از اقداماتی که به منظور مدیریت آب در کشور در حال اجراست ارائه دهند تا روشنگری شود که تنها بخش کشاورزی مشارکت در مدیریت بحران نداشته و همه مردم کشور (اعم از مصرفکننده و تولیدکننده) با قبول هزینه در این طرح مشارکت دارند و این یک طرح ملی است. نکته بعدی اینکه در میانمدت و بلندمدت چه باید کرد؟ اینطور پیش برویم هر سال محصولاتی را نباید تولید کرد و به جای تولید باید به واردات متوسل
شد و بهرهبردار کشاورز هم بدون درآمد و بدون کار به دنبال کار به شهرها مهاجرت میکند. هنوز که هنوز است هنگامی که از کوچهای عبور میکنیم یا خیلی جالبتر از درب ادارات دولتی عبور میکنیم از آب برای شستوشوی محوطه استفاده میشود و هنوز اعتقادی جدی برای مصرف کمتر آب و جلوگیری از اسراف آن نیست. به جای محدودیت و تهدید به نظر نگارنده اول باید احترام به آب و ارزش قائل شدن برای آن را نهادینه کنیم و بعد هم مدیریت بهینه شرط کافی برای خروج از بحران آب است، وگرنه سیاستهای مقطعی به تنهایی کارساز نیست.
دیدگاه تان را بنویسید