پرفروشترین کتابهای تابستان
بعد از پایان اردیبهشت و برگزاری نمایشگاه کتاب دیگر رمقی برای بازار نیمهجان کتاب نمیماند، همان اندک کتابخوان ایرانی سعی میکنند بخش اعظم کتاب مورد نیاز در سبد کالای خانوارشان را از نمایشگاه کتاب و با استفاده از تخفیفها تهیه کنند، جدای از آن رسیدن فصل امتحانات و بعد هم تعطیلی دانشگاهها اوضاع کتابفروشیها را کساد میکند.
گلی ترقی و روزگار تلخ شاه در تهران
بعد از پایان اردیبهشت و برگزاری نمایشگاه کتاب دیگر رمقی برای بازار نیمهجان کتاب نمیماند، همان اندک کتابخوان ایرانی سعی میکنند بخش اعظم کتاب مورد نیاز در سبد کالای خانوارشان را از نمایشگاه کتاب و با استفاده از تخفیفها تهیه کنند، جدای از آن رسیدن فصل امتحانات و بعد هم تعطیلی دانشگاهها اوضاع کتابفروشیها را کساد میکند. کتابهای پرفروش و پرطرفدار در شهر کتابهای تهران اغلب همان عنوانهایی هستند که در نمایشگاه کتاب تهران برای اولینبار عرضه شدهاند.
فرصت دوباره/ گلی ترقی / قیمت: 10 هزار تومان
«فرصت دوباره» مجموعه 9 داستان کوتاه از گلی ترقی را انتشارات نیلوفر منتشر کرده است. گلی ترقی در ابتدای این کتاب میگوید: گاهی وقتها شخصیت یکی از داستانهایم وارد زندگیام میشود. یا من خودم را به زور به او میچسبانم. مثل علیرضا در داستان «زندگی ساده».
تو در قاهره خواهی مرد/ حمیدرضا صدر/ قیمت: 12500 تومان
موضوع این رمان شخصیت «محمدرضا شاه» و در واقع اتفاقات برههای از زندگی او است. صدر این اثر را هم مانند کار قبلیاش «پسری روی سکوها» با زاویه دید دوم شخص روایت میکند، با این تفاوت که «تو در قاهره خواهی مرد» با صرفنظر از وفاداری نویسنده به ذکر دقیق حوادث تاریخی، اثری داستانی است و از این نظر با دیگر تالیفات او تفاوت دارد.
بانوی بهشتی/ ترجمه: دکتر روشن وزیری / قیمت: 7500 تومان
مجموعه داستان بانوی بهشتی شامل شش داستان کوتاه از نویسندگان مطرح و شناختهشده لهستان است که به تازگی با ترجمه روشن وزیری از سوی نشر ماهی منتشر شده است.
زیباتر/ نویسنده: سینا دادخواه/ قیمت: 9800 تومان
«زیباتر» در 195 صفحه منتشر شده و دارای سه فصل با نامهای سوارکار، تیرانداز و شناگر است. در ابتدای این کتاب میخوانیم: «مشروطی به درک. با گیر سهپیچ کتایون چه میکرد؟ مامان تهدید کرده اگر این ترم گند بزند پول توجیبیاش را قطع میکند. به گالری راهش نمیدهد. ال میکند، بل میکند. حیف آن همه دلقکبازی سرکلاس. فکر میکرد دل خانم دکتر را برده. خیالش از نمره دیفرانسیل راحت بود، ولی هشت را که جلو اسمش دیده بود مثل کره آفتاب رفته بود. کلافه و دمغ نشسته بود رو پایههای دانشکده و بال خرمگسی هفت رنگ را میکند... رفته بود دستش را بشوید که جلو دستشویی الناز جانانی را دیده بود. قربان خدا و فرشته ناگهانی نجات. مگر میشد منشی ارشد گروه ریاضی آدرس خانوم دکتر را نداشته باشد؟ از جانانی آتو حسابی داشت.»
دیدگاه تان را بنویسید