تاریخ انتشار:
به بهانه معرفی مشاوران اقتصادی ترامپ
سوار بر گاو وحشی والاستریت
هنگامی که مشخص شد رئیسجمهوری آینده آمریکا هرگز پیشینه سیاسی نداشته و از بزرگترین غولهای املاک دنیاست، چندان بعید به نظر نمیرسید که بخواهد روی نقاط قوتش یعنی کسبوکار تمرکز کند. از زمانی که دونالد ترامپ کارزار انتخاباتیاش را آغاز کرد، مشخص بود نهتنها اطلاعاتی در زمینه سیاست و دیپلماسی ندارد، بلکه به گفتههای مشاورانش در این زمینهها نیز توجه چندانی ندارد، اگرچه اطرافیان ترامپ را هم نمیتوان متعادل توصیف کرد.
هنگامی که مشخص شد رئیسجمهوری آینده آمریکا هرگز پیشینه سیاسی نداشته و از بزرگترین غولهای املاک دنیاست، چندان بعید به نظر نمیرسید که بخواهد روی نقاط قوتش یعنی کسبوکار تمرکز کند. از زمانی که دونالد ترامپ کارزار انتخاباتیاش را آغاز کرد، مشخص بود نهتنها اطلاعاتی در زمینه سیاست و دیپلماسی ندارد، بلکه به گفتههای مشاورانش در این زمینهها نیز توجه چندانی ندارد، اگرچه اطرافیان ترامپ را هم نمیتوان متعادل توصیف کرد.
اما انتخابهای اخیر رئیسجمهور برگزیده آمریکا در زمینه اقتصادی بیش از هر چیز سوالبرانگیز بوده است. به واقع ایلان ماسک و کالانیک در کابینه ترامپ چه میکنند؟ استیون منوچین وزیر خزانهداری آینده آمریکا خواهد شد و والبر راس وزیر بازرگانی؟
لازم نیست برنده نوبل اقتصاد باشیم تا بفهمیم دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش با چالشهای زیادی روبهرو خواهد بود و بهطور قطع یکی از این چالشها اقتصاد خواهد بود. او در دوران کارزارهای انتخاباتی وعدههای زیادی به طبقه کارگر داده و اولین آنها تولید مشاغل بود.
برنامه رادیویی «نیویورکر» که از جانب شرکت «مورگان استنلی» حمایت میشود، قصد دارد اطلاعات اقتصادی خانوارهای آمریکایی را افزایش دهد. در پادکست نهم دسامبر این برنامه، دیوید ریمنیک، مجری برنامه با شیلا کوهتکار، روزنامهنگار اقتصادی «نیویورکر» و سابقاً بلومبرگ گفتوگو کرده و این دو، چالشهای اقتصادی پیشروی دونالد ترامپ را مرور کردهاند. بسیاری از افرادی که ترامپ به عنوان مشاور اقتصادی در حلقه دور خود چیده، از کلهگندههای «والاستریت» هستند و وقتی از والاستریت بیایند، یعنی اولویت را نه به مشاغل، بلکه به سرمایهگذاران اختصاص میدهند. برای آنها زیاد مهم نیست کارخانهها کجا باشد، همین که نیروی کار ارزان باشد کافی است.
شیلا کوهتکار درباره گزینههای منتخب یا بالقوه برای گردانندن تیم اقتصادی در برج ترامپ و کاخ سفید میگوید: «یک گزینه بسیار مهم که تاکنون اعلام شده، استیون منوچین است. دونالد ترامپ او را به عنوان نامزد پست وزارت خزانهداری معرفی کرده است. دیگر گزینه برجسته ویلبر راس است. او یکی از قدیمیترین سرمایهگذاران والاستریت است و انتخاب مطرح ترامپ برای وزارت بازرگانی است. این اسامی از چند جهت قابل توجه است. همانطور که احتمالاً تاکنون متوجه شدهاید، ترامپ به وفاداری افراد توجه زیادی دارد و به افرادی که در دوران انتخابات از او حمایت کردند، اتکای زیادی کرده است.»
استیون ترنر منوچین، متولد 21 دسامبر سال 1962، از شرکای سابق شرکت مالی و بانکی «گلدمن ساکس» و البته از مدیران ارشد و سرمایهگذاران این شرکت بود. او در دوران بحران اقتصادی سال 2008 سود بسیار کرد. در سیام نوامبر سال 2016 و پس از انتخابات ریاست جمهوری، اعلام شد که ترامپ او را به عنوان وزیر خزانهداری در نظر دارد. و اما ویلبر راس جونیور، متولد 28 نوامبر 1937، یک سرمایهگذار و بانکدار سابق است. او به احیا و بازسازی شرکتهای شکستخورده صنایع مختلف از قبیل زغالسنگ، فولاد، تلکام، سرمایهگذاری خارجی و نساجی شهرت دارد. تخصص او در زمینههای تملک اهرمی (خرید استقراضی) و کسبوکارهای مضطرب است و او را به «سرمایهگذار کرکس» میشناسند. در آگوست سال 2014، مجله «فوربس» ویلبر راس را با ثروت خالص 9 /2 میلیارد دلار، در لیست ثروتمندترین افراد جهان قرار داد.
در 24 نوامبر سال جاری، خبرگزاری آسوشیتدپرس اعلام کرد که سمت وزارت بازرگانی در دولت ترامپ قرار است به راس برسد و این خبر در 30 نوامبر از سوی تیم انتقال ترامپ تایید شد.
ترامپ در کارزارهای انتخاباتی از نزدیکی هیلاری کلینتون با «والاستریت» علیه او استفاده کرده بود و خود را به طبقه کارگر نزدیکتر میدانست. اکنون دو گزینه ترامپ با وعدههای پوپولیستی او سنخیتی دارند؟
شیلا کوهتکار میگوید: «این دو مرد عامی نیستند. هر دو آنها سرمایهداران بسیار متمولی هستند. به همین خاطر وفق دادن این دو گزینه با لفاظیهای انتخاباتی ترامپ، کمی گیجکننده است. از سوی دیگر به نظر میآید در زمان کنونی استانداردها کمی تغییر کرده باشد و صرفاً اگر کسی رادیکال و کاملاً نامعقول نباشد، گزینه خوبی به نظر برسد. هر دو این افراد به نظر باهوش و منطقی هستند. در دوران بحران اقتصادی سالهای 2008 و 2009، برخی هوشمندانه توانستند پول زیادی به جیب بزنند. استیو منوچین در سال 2009 و در بحبوحه رکود اقتصادی، تعدادی سرمایهگذار پولدار را دور هم جمع کرد و ایندیمک را به مزایده گذاشتند. «ایندیمک» یک بانک بزرگ وامدهنده مسکن در کالیفرنیا بود.»
دیوید رمنیک بر این نکته تاکید میکند که رفتار کنونی ترامپ و نزدیک شدن به والاستریت کاملاً برخلاف ادعاهای پوپولیستیاش قبل از انتخابات است. کوهتکار با تصدیق این موضوع ادامه میدهد: اکنون به زحمت میشود تضاد و تزویر در گفتار و رفتار ترامپ پیش و پس از انتخابات را نادیده گرفت.
کوهتکار درباره اولویتهای ترامپ در سیاست اقتصادی دولتش میگوید: تا اینجا نشانههایی دریافت کردهایم. استیون منوچین در مصاحبهای با شبکه «سیانبیسی» گفته است که «وظیفه ما حصول اطمینان از این است که اغلب مردم آمریکا افزایش دستمزد و شغل دارند، این اولویت اقتصادی دولت است». بنابراین میشود گفت سرانجام نشانههایی از آن پوپولیسمی که ترامپ پزش را میداد، موجود است. اما منوچین در گفتههایش از جزئیات بیشتری پرده برداشت و گفت که در دولت آینده باید انتظار کاهش مالیاتی شدید داشته باشیم. به گفته منوچین بزرگترین تحولات مالیاتی از زمان ریگان اتفاق خواهد افتاد. منوچین بهطور واضح گفته است که برنامه دولت ترامپ این است که نرخ مالیات شرکتها را از 35 درصد به 15 درصد کاهش دهند. مالیات زیاد شرکتها یکی از دلایلی است که بسیاری از آنها وجوه نقدشان را خارج از کشور نگه میدارند چرا که نمیخواهند زیر بار چنین مالیات سنگینی بروند.
اقدامات اینچنینی برای جذب سرمایهگذاران، شرکتها و سهامداران کافی است اما ترامپ چگونه میخواهد آینده رایدهندگان و مردم عامی را تغییر دهد؟ آیا اصلاً برنامهای در این راستا دارد؟
یکی از این اقدامات که تاکنون دربارهاش صحبت کرده، توافق با شرکت «کریر» (تولیدکننده تجهیزات تهویه هوا) در ایندیانا است که به گفته او، هزار شغل را در آمریکا نگه میدارد. ترامپ توانست «کریر» را متقاعد کند که به جای انتقال به مکزیک، در ایالت اوهایو بماند و به این ترتیب هزار نفر شغلشان را از دست ندهند و البته در عوض به این شرکت قول کاهش مالیاتی بزرگی داده است.
البته به گفته کوهتکار، تخفیف 20درصدی مالیات برای شرکتها بهطور خودکار به رشد یا ابقای مشاغل نمیانجامد چرا که مشکلات ساختاری وجود دارد.
نرخ بیکاری در ابتدای دولت اوباما فاجعهبار بود و اکنون پس از هشت سال به 7 /4 درصد رسیده که از سالهای بسیار قبلتر از ریاست جمهوری اوباما، بیسابقه بودهاست. اما ذات مشکل بیکاری آمریکا از کجا نشأت میگیرد؟
همانطور که کارشناس «نیویورکر» معتقد است، مشکل اساسی کار آنجاست که تمامی تولیدات آمریکا را اکنون میتوان با قیمت به مراتب کمتر در کشورهای دیگر ساخت. مثال بارز این موضوع ایلان ماسک، رئیس «تسلاموتورز» است و بهطور کل صنایع بزرگ فعال در «دره سیلیکون» نیز این مهم را تصدیق میکنند. اکنون تک به تک آیفونهای شرکت «اپل» در چین از سوی کارگرانی با دستمزد بسیار ناچیز ساخته میشود. اگر بخواهیم اینها را در آمریکا تولید کنیم، قیمت محصول بالاتر خواهد رفت. اگرچه ویلبر راس گزینه عجیبی است، اما در این زمینهها تخصص ویژهای دارد.
اما وعدههای وسوسهانگیز کاهش مالیاتی ترامپ، روی دیگری نیز دارد. رئیسجمهور آینده آمریکا چنین وعدهای را به شرکتها داده، بدون آنکه درباره جایگزین این پول برنامهریزی کرده باشد. اگر مابهالتفاوت این مبلغ هنگفت از جایی تامین نشود، کسری بودجه روزبهروز افزایش مییابد.
ترامپ در اعماق دره سیلیکون
ترامپ روز چهارشنبه، 24 آذر در میان مدیرعاملها و مدیران اجرایی برترین شرکتهای انفورماتیک سیلیکون ولی نشست تا به آنها اطمینان دهد دورنمای دره سیلیکون در دوران ریاست جمهوری او بهتر از پیش خواهد بود. پس از اخبار جالبی درباره پیوستن ماسک، بنیانگذار تسلا و تراویس کالانیک، موسس شرکت اوبر به کابینه ترامپ به عنوان مشاور اقتصادی، رئیسجمهور منتخب آمریکا به میان مدیران ارشد سیلیکون ولی و موفقترین کارآفرینهای آمریکا رفت. روز 14 دسامبر به دعوت ترامپ، افرادی دور میز جمع شدند که اگر هر یک از آنها را با سرمایه و کسبوکارش از ایالات متحده حذف کنیم، اگر نگوییم کل اقتصاد کشور، حداقل دره سیلیکون تکان میخورد.
فایننشال تایمز طی گزارشی درباره این دیدار، نوشت: دونالد ترامپ به مدیران برجستهترین شرکتهای «دره سیلیکون» گفت: من اینجا هستم تا به شما کمک کنم کارتان را به خوبی انجام دهید و به این ترتیب اولین جلسه ترامپ با غولهای تکنولوژی آمریکا پس از انتخابات ریاستجمهوری آغاز شد.
دونالد ترامپ روز چهارشنبه 14 دسامبر، در نیویورک و برج ترامپ به روسای شرکتهای بزرگی چون اپل، گوگل و آمازون گفت قصد دارد «هر آنچه از او برمیآید» برای کمک به آنها انجام دهد، اگرچه اختلافات اساسی بر سر موضوعاتی از قبیل رمزگذاری (encryption)، واردات و مهاجرت بین ترامپ و دره سیلیکون وجود دارد.
در حالی که مایک پنس، معاون آینده ترامپ و پیتر تیِل، یکی از سرمایهگذاران «فیسبوک» در کنارش ایستاده بودند، رئیسجمهور آینده آمریکا گفت: «ما از شما میخواهیم به نوآوریهای خارقالعادهتان ادامه دهید. نظیر شما در جهان وجود ندارد. ما شرایط تجارت فرامرزی را برای شما به مراتب آسانتر خواهیم کرد.»
پیش از این جلسه، دولت آینده آمریکا اعلام کرد ایلان ماسک و تراویس کالانیک به تیم مشاوران ترامپ پیوستهاند. تصمیم این دو مدیر ارشد برای پیوستن به مجمع سیاست کسبوکار دولت آینده، به علاوه حضورشان در برج ترامپ، اولین نشانههای جوش خوردن رئیسجمهور منتخب و تشکیلات تکنولوژی در «دره سیلیکون» است که پیشتر در برابر ترامپ با احتیاط و تردید موضعگیری کرده بودند.
اما صرفاً همین که مدیران 9 تن از بزرگترین غولهای صنعت تکنولوژی به دعوت رئیسجمهور آینده آمریکا در برج ترامپ لبیک گفتند، سر و صدای زیادی در دره سیلیکون به پا کرده است. دیدگاههای دونالد ترامپ و برخی از اعضای کابینهاش درباره مسائلی از قبیل مهاجرت یا حقوق همجنسگرایان و تراجنسیها با واکنش تند نیروی کار به شدت لیبرال این صنعت روبهرو شده بود. در گذشته دونالد ترامپ شرکت اپل را به خاطر اینکه برای تولید تمام محصولاتش وابسته به خارج است، و همچنین اینکه رغبت نداشت با افبیآی برای هک کردن و وارد شدن به گوشی یکی از عاملان کشتار اورلاندو همکاری کند، سرزنش کرده بود. جِف بزوس، مدیر عامل آمازون. کام (Amazon.com)، نیز پیشتر به خاطر اظهارات انتقادآمیز مورد غضب واقع شده بود. او همچنین صاحب روزنامه «واشنگتنپست» است که ترامپ از نحوه پوشش کارزار انتخاباتیاش توسط این روزنامه رضایت نداشت.
گذشته از همه اینها، در جلسه روز چهارشنبه در برج ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا مدیران مدعو را «گروهی افراد واقعاً شگفتآور» خواند. او گفت: «به خاطر جهش در بازار سهام مفتخر هستم. اکنون تمام افراد داخل این اتاق حداقل باید کمی از من خوششان بیاید.»
اگرچه، سهام S&P500 صنعت تکنولوژی از زمان پیروزی آقای ترامپ در انتخابات به شدت افت کرده و از بین همه، برخی مانند فیسبوک و آمازون با قیمتهای حتی کمتر از بقیه خرید و فروش شدهاند.
در حالی که بیشتر شرکتهای تکنولوژی حاضر در جلسه از اظهار نظر خودداری کردهاند، جف بزوس، رئیس آمازون با اتخاذ رویکرد آشتیجویانه، ملاقات آن روز را «بسیار سازنده» توصیف کرد.
بزوس گفته است: «من با این دیدگاه موافقم که دولت باید «نوآوری» را یکی از ارکان اصلی خود قرار دهد، این مهم مشاغل بسیار زیادی در کل کشور و نهتنها در بخش تکنولوژی، بلکه کشاورزی، زیرساخت و کارخانجات، ایجاد خواهد کرد.»
مارک زاکربرگ مدیرعامل فیسبوک تنها رئیس ارشد از میان 9 شرکت برجسته بود که در جمع حضور نداشت و به جای او شریل سندبرگ، مدیر ارشد اجرایی این شرکت، در برج ترامپ حاضر شد. سایر مدعوین مدیرعامل شرکتهای مایکروسافت، آیبیام، سیسکو، اینتل و اوراکل بودند.
آقای ماسک، مدیرعامل دو شرکت اتومبیلسازی برقی تسلا و فضای خصوصی «اسپیس ایکس» و همچنین رئیس شرکت انرژی خورشیدی «سولارسیتی» گفته است که عزم ناگهانیاش برای ساخت امپراتوری شرکتهایش از نگرانی او برای تغییرات آبوهوایی نشأت گرفته بود، موضوعی که رئیسجمهور جدید آمریکا آن را بیاهمیت انگاشته است. در دوران کمپینهای انتخاباتی، آقای ایلان ماسک زاده آفریقای جنوبی، دونالد ترامپ را به عنوان «فرد نامناسب برای ریاست جمهوری» توصیف کرده بود.
اما تراویس کالانیک دموکرات که به گفته یکی از اطرافیان نزدیکش گرایشهای شدید لیبرالیستی دارد، در اظهار نظر کردن در جمع محتاطتر بوده است، اگرچه او هم کمی بیش از یک سال پیش به شوخی گفته بود اگر دونالد ترامپ رئیسجمهور شود، به چین نقل مکان خواهد کرد.
به هرحال هر دو این مدیران میتوانند دیدگاههای تاثیرگذاری را به شورای اقتصادی گسترده ترامپ وارد کنند، این شورا قرار است درباره مسائلی همچون ایجاد شغل و بهرهوری دولت جدید را یاری کند. تسلا و اسپیس ایکس با استفاده از سطوح بالای اتوماسیون توانستهاند عملیاتهای ساخت و ساز موفقی را در آمریکا به ثمر برسانند.
از سوی دیگر «اوبر» هم برای گروههایی از رانندههای پارهوقت، ایجاد شغل کرده است، اگرچه تا حدودی شغل رانندههای تاکسی دائمی را به خطر انداخته است.
اگرچه این شرکت بیش از هر کس دیگری در صنعت تکنولوژی رویای جایگزین کردن تاکسی و راننده را با تاکسیهای خودران (بیراننده) در سر میپروراند.
گروه مشاوران 18 نفره آقای ترامپ که قرار است برای اولین بار در فوریه ملاقات کنند، پیشتر یک نماینده در صنعت تکنولوژی داشت و آن کسی نبود جز خانم رامتِی، مدیرعامل شرکت ماشینآلات بینالمللی کسبوکار یا همان IBM.
در دوران انتخابات، دره سیلیکون آرام و قرار نداشت و از انتقاد و برشمردن خطرات انتخاب شدن ترامپ دریغ نمیکرد اما اکنون که این بیزینسمن میلیاردر رئیسجمهور این کشور است، لحن گفتار و رفتار این قطب تکنولوژی نیز کمی نرمتر شدهاست.
یکی دیگر از گزینههای برجسته برای سمت مشاور اقتصادی ترامپ که او را در کاخ سفید مشایعت خواهد کرد، لارنس کودلو، مفسر اقتصادی است. بر اساس گفتههای کسانی که با نقل و انتقال تیم ترامپ به کاخ سفید آشنا هستند، این جایگاه را فرد جمهوریخواهی تصرف خواهد کرد که در دوران پرزیدنت ریگان هم خدمت کرده و اینبار در کاخ سفید ترامپ، تحلیلگر مسائل اقتصادی تیم او خواهد بود.
«والاستریت ژورنال» درباره کودلو و انتصابش در تیم ترامپ مینویسد:
آقای کودلو از اولین حامیان دونالد ترامپ بود و به تنظیم اشکال مختلف طرح کاهش مالیاتی کمپین ترامپ کمک کرد. اما در روزهای پایانی کمپین و در حین انتقادهای گوشخراش ترامپ از معاهده تجارت آزاد و فدرالرزرو، خودداری بیشتری نشان داد.
افرادی که در این زمینه تخصص و اطلاعات بیشتری دارند، معتقدند انتخاب کودلو نهایی نیست و تیم انتقال ترامپ ممکن است در دقایق پایانی به سوی دیگری تغییر جهت دهد.
پنجشنبه گذشته آقای کودلو از هرگونه اظهار نظر درباره مذاکره با تیم ترامپ سر باز زد اما با اشاره به انتصابهای اخیر در کابینه ترامپ گفت: «از چیزهایی که میبینم خوشم میاد. طرح کاهش مالیات به شدت به بهبود اقتصاد کمک خواهد کرد. افراد ارشد کابینه هم از این طرح حمایت میکنند و به همین خاطر از آنها خوشم میآید.»
لارنس کودلو پیش از آنکه در دولت پرزیدنت ریگان در سمت کارشناس بودجه مشغول به خدمت شود، کارش را در فدرالرزرو آمریکا شروع کرد و سپس از سال 1987 تا زمان بازنشستگی در سال 1994، در سمت اقتصاددان ارشد در شرکت خدمات مالی «بئر استیرنز» کار کرد. طی 15 سال گذشته، او به عنوان مفسر اقتصادی و مجری در بسیاری برنامههای خبری کسبوکار در شبکه «سیانبیسی» حضور به هم رسانده و همچنین مجری یک برنامه رادیویی است.
«شورای مشاورین اقتصادی» به تنهایی از قدرت سیاسی کمی برخوردار است و قدرت نفوذش نیز عموماً بسته به شخصیت رئیس شورا و ارتباط او با رئیسجمهور، ضعف یا شدت مییابد. این گروه از سه اقتصاددان تشکیل شده که اصولاً دانشگاهی هستند.
آقای کودلو قرار است حداقل سومین رئیس «شورای مشاورین اقتصادی» باشد که مدرک دکترا ندارد. پیش از او، آلن گرینسپن که در دولت فورد این مقام را داشت هم دکترا نداشت و پس از او، لئون کیسرلینگ در همین مقام در دولت پرزیدنت هری ترومن، داشت روی پایاننامه دکترایش کار میکرد اما هرگز آنرا به سرانجام نرساند.
سمت ریاست شورای مشاورین اقتصادی میتواند پلهای برای رسیدن به ریاست فدرالرزرو باشد. سه رئیس اخیر بانک مرکزی آمریکا، جنت یلن، بن برنانکی و آلن گرینسپن قبل از ریاست فدرالرزرو، رئیس شورای مشاورین اقتصادی بودند.
کودلو از حامیان سرسخت اقتصاد جانب عرضه است، مکتبی در اقتصاد کلان که از زمان ریگان به جا مانده و میگوید رشد اقتصادی را میتوان با برداشتن موانع از سر راه مردم برای ساخت و تولید و عرضه (در نتیجه همان کاهش مالیاتی)، افزایش داد. بدین ترتیب اشتغال افزایش مییابد و درآمد مالیاتی دولت هم بیشتر میشود. هفته گذشته کودلو گفت آمریکا باید وامهایی با دوره بازپرداخت حداکثر 100 سال در نظر بگیرد تا پایین ماندن هزینههای استقراض را تضمین کند، این دیدگاه از سایر مشاورین اقتصادی ترامپ هم شنیده شدهاست.
چند نفر دیگر از افراد ترامپ در مناصب اقتصادی، پیشتر تجربه کمی در واشنگتن یا حلقههای مرسوم سیاسی جمهوریخواهان داشتهاند. از جمله آنها میتوان به استیون منوچین، گزینه روی میز برای وزارت خزانهداری و گری کوهن، رئیس دموکرات «گلدمنساکس» اشاره کرد. او به سمت ریاست «شورای ملی اقتصاد»، یک بدنه مجزا در جناح غربی، گماشته شده که وظیفه هماهنگی سیاستگذاری بین چندین سازمان اجرایی را بر عهده دارد.
استفان مور، اقتصاددان محافظهکاری که او نیز در کارزار انتخاباتی ترامپ و پیشنهاد کاهش مالیاتی شراکت داشته میگوید: اگر قرار باشد آقای کودلو ریاست «سیایاِی» (شورای مشاورین اقتصادی) را بر عهده بگیرد، «محافظهکاران به وجد خواهند آمد. او بیش از 10 سال است که صدای جنبش محافظهکار بازار آزاد بوده است».
اگرچه کودلو چندین بار با لحن انتقادآمیز از استفاده ترامپ از کسری تجارت برای نتیجهگیری اینکه چه کسی در تجارت برنده یا بازنده بوده صحبت کرده، و در یک مصاحبه رادیویی با مایک پنس، معاون رئیسجمهور جدید کمی پیش از انتخابات ماه گذشته، از کمپین ترامپ خواهش کرد تهدید به افزایش تعرفههای گمرکی را کمتر کند. طی این گفتوگو به مایک پنس گفته بود با در نظر گرفتن کاهش مالیات برای کارخانههای بزرگ و کسبوکارهای کوچک، این یعنی «این شرکتها به کل آمریکا را ترک نخواهند کرد».
چرا دره سیلیکون به ترامپ روی خوش نشان داد؟
اکنون سوالی که ذهن میلیونها آمریکایی و... را مشغول خود کرده، این است که چطور شد «سیلیکون ولی» منتقد ترامپ، اکنون با او جوش خورده و سر میز مذاکره مینشینند؟
واقعیت این است که به عقیده «دره سیلیکونی»ها، سیاستهای ترامپ نرم و انعطافپذیر هستند. یکی از عوامل جمهوریخواه که در سمت مشاور یک شرکت تکنولوژی فعال است که مدیرعامل آن در جلسه حضور داشته، (با شرط مخفی بودن نامش) به «وایسنیوز» گفته است: «تمام مدیرعاملهایی که اینجا هستند احساس میکنند برای آگاه کردن رئیسجمهور ترامپ درباره مسائل روز، فرصت هست. [ترامپ] پیشینه قوی در صنعت تکنولوژی ندارد و البته این صنعت نقش بسزایی در اقتصاد آمریکا ایفا میکند. امید و انتظار این است که با کمی آموزش درباره موضوعاتی که بهطور خاص برای بخش تکنولوژی مهم هستند، یعنی مهاجرت، اصلاحات مالیاتی و زیرساخت، موضع دولت جدید به سیلیکون ولی نزدیکتر شود. اینها تمام موضوعاتی هستند که مدیران سیلیکون ولی قرار است با دولت جدید درباره آنها صحبت کنند. جک دورسی، مدیرعامل «توئیتر»، رسانه اجتماعی مورد علاقه ترامپ در این جلسه حضور نداشت و حتی جانشینی هم نفرستاده بود. «پولیتیکو» گزارش کرده بود که دلیل غیبتش این است که توئیتر در حین کمپینهای انتخاباتی، درخواست تیم ترامپ برای ساختن «ایموجی» از هشتگ #هیلاری خموده را رد کرده بود. نماینده توئیتر از
اظهارنظر در این باره خودداری کرد.
اگرچه امکان دارد ایلان ماسک و پرزیدنت ترامپ درباره مسائل مربوط به تغییرات آبوهوایی به اختلافنظر بخورند، به احتمال زیاد سر مسائلی مانند اهمیت ایجاد مشاغل در آمریکا، توافق نظر خواهند داشت. کالانیک هم احتمالاً به دنبال تصویب قانون کاری خواهد بود که اجازه دهد رانندگان شرکتش به جای کارمندان تماموقت، راننده پارهوقت و پیمانی باقی بمانند. اما از آن روی که تمرکز ترامپ روی ایجاد اشتغال است، احتمالاً با ایده تاکسیهای خودران اوبر مخالفت خواهد کرد تا شغل تعداد زیادی را حفظ کند.
این همه مدیرعامل
تا اینجا به چند مدیرعامل که وارد کابینه شدهاند اشاره کردیم: ماسک، کالانیک، کوهن و کودلو به عنوان مشاور و استیون منوچین و ویلبر راس به عنوان وزیر. اما این کابینه پرمدیر هنوز بسته نشده: ترامپ مدیرعامل «اکسونموبیل»، رکس تیلرسون را به سمت وزارت خارجه دولتش گماشته است. اندرو پوزدر، رئیس رستورانهای زنجیرهای «سیکیای» برای وزارت کار انتخاب شده است. لیندا مکماهون، مدیرعامل اسبق WWE، قرار است ریاست «اداره کسبوکارهای کوچک» را عهدهدار شود. اینها همه گردهم جمع شدهاند تا یکی از پر مدیرعاملترین کابینههای تاریخ آمریکا تشکیل شود. اما آیا این برای کشور خوب است؟ این ابرمدیرها درکی از مردم عادی دارند؟ اگر اختلاف سلیقه داشته باشند چه؟
همه اینها سوالات خوبی است که مجله «فورچون» طی گزارشی آنها را بررسی کرده اما سوال مهمتر این است که چرا این مدیرعاملان به این کارها تن دادهاند؟ اگرچه زیاد در اخبار نشنیدهایم، اما به وفور پیش آمده که رئیسجمهورها از هر جناحی که بودند، از مدیرعاملها بخواهند در سمتهای بالایی در واشنگتن خدمت کنند و بیشتر این مدیرها پس از شنیدن این پیشنهاد برگشته و با سرعت هرچه بیشتر فرار کردهاند. نمیشود آنها را سرزنش کرد. اگر انتخاب دولت باشید، عواقب متعددی در انتظار شماست:
باید در جلسات علنی تایید صلاحیت شوید. گاهی اوقات این جلسه تایید صلاحیت برای برخی کاندیداها مملو از عشق و محبت است. برای مثال مجلس سنا در سال 2006، بیدرنگ صلاحیت مدیرعامل سابق «گلدمنساکس» را برای وزارت خزانهداری تایید کرد. اما چنین رفتار محترمانهای این بار بعید است. دموکراتهای سنا از اینکه اکثریت جمهوریخواه مجلس حتی قبول نکردند به پیشنهاد باراک اوباما روی کاندیداتوری مریک گارلند برای دیوان عالی فکر کنند، بسیار عصبانی هستند و سوگند خوردهاند زندگی برخی اعضای کابینه ترامپ را به کامشان زهر کنند.
از دیگر مشکلات مدیران در کابینه این است که در بدنه دولت شرایط با بخش خصوصی متفاوت است و برای مدیر گاه اخراج برخی کارمندان بیمصرف غیرممکن است. نکته دیگر آنکه موفقیت مدیر کاملاً مغرضانه برآورد میشود. سلایق از جناحی به جناح دیگر فرق دارد. رئیس یک شرکت در صدر سازمان با معیارهای مشخصی سنجیده میشود اما در کابینه اینطور نیست. از سوی دیگر هیات مدیره 535 نفری دولت مطرح است که اگر فرصتی دست بدهد، مشتاقانه در همه امور دخالت میکنند. از همه اینها گذشته، چند بار شنیده شده که مدیرعامل شرکتهای خصوصی به واشنگتن بروند و با آبرو بیرون بیایند؟ «والاستریت ژورنال» در گزارشی تحلیلی، تیم اقتصادی ترامپ را به دو دسته اصلی تقسیم کرده که در جواب به یک سوال عمده اختلاف نظر دارند: آیا اقتصاد بیشتر از هویج نفع میبرد یا چماق؟ (اشاره به استفاده از عبارت رویکرد چماق و هویج یا تنبیه و تحبیب در سیاست.) دونالد ترامپ به کمک گروه کوچکی از مشاوران هممسلکش ریاستجمهوری را به دست آورد اما دیدگاههای عمومی این افراد، بهخصوص درباره سیاستهای تجاری که در کارزارهای انتخاباتی مورد توجه ترامپ بود، به چند بخش تجزیه میشود. تصمیمات مهم ترامپ
برای انتخاب پرسنل دولتش در چند هفته آینده مشخص میکند کدام کفه ترازو سنگینی خواهد کرد.
یک گروه که در هفتههای پایانی کمپین انتخاباتی تعدادشان افزایش پیدا میکرد، عموماً تفکر جریان اصلی اقتصادی درباره تجارت را رد میکند و معتقد است، کاهش کسری تجاری باید غایت اصلی سیاستهای اقتصادی ایالات متحده آمریکا باشد. این گروه معتقد است چماق -در مورد دولت ترامپ یعنی همان تعرفههای سنگین برای شرکای تجاری آمریکا و مالیات برای شرکتهایی که مشاغل داخلی را صادر میکنند- ابزار انتقادی است و به کمک آن میشود کاهش درآمد طبقه متوسط آمریکا طی 15 سال گذشته را جبران کرد.
دسته دیگر که مخالف آن گروه هستند، درباره مسائلی همچون مالیات و قوانین که شامل نکات بسیاری از جمله استخدام تیم انتقال ترامپ و مشاوران معاون رئیسجمهور (مایک پنس) میشود، بیشتر به مرکز جمهوریخواهان سنتی نزدیکی دارند.
این گروه مشاوران برای مدت زیادی در زمینه اقتصاد جانب عرضه فعال و موفق بودهاند و با این نظریه تندروانه مخالف هستند که در تجارت صرفاً نفع یکسو به ضرر دیگری تمام خواهد شد. اینها فکر میکنند پیشکش کردن هویج بیشتر، یعنی کاهش مالیات کسبوکار در نتیجه تبدیل کردن آمریکا به مقصد اصلی برای راهاندازی بیزینس، و متعاقباً رشد بیشتر اقتصاد، هرگونه نیازی به تجارت را رفع میکند.
گروه سوم مشاوران اطراف ترامپ را بیشتر شرکای تجاری او تشکیل میدهند که لزوماً جهتگیری اعتقادی خاصی ندارند.
تا اینجای کار توافق گسترده بین دو دسته مشاوران ترامپ درباره کاهش قوانین مالیاتی به آنها و جمهوریخواهان اجازه داده تا درباره موضوع تجارت بحث کنند. استفان مور، مشاور ارشد اقتصادی ترامپ در دوران انتخابات است که در مورد مساله مالیات با دونالد ترامپ موافق و درباره تجارت با او مخالف است. مور میگوید: «بین اینها تعادل به وجود خواهیم آورد. البته حتی درون دولت مخالفتها بر سر اینکه کدام مورد باید در اولویت قرار بگیرد، وجود خواهد داشت اما نمیدانم چطور به نتیجه خواهیم رسید.»
در هفتههای پایانی کارزار انتخاباتی، سخنرانیهای ترامپ، انعکاسدهنده نظرات مشاورانی بود که به شدت به معاهدههای تجاری شک دارند. از جمله آنها پیتر ناوارو اقتصاددان و ویلبر راس سرمایهدار و دَن دیمیکو مدیرعامل شرکت فولاد است. همه اینها برای سمتهای بلندپایه در کابینه ترامپ در نظر گرفته شدهاند.
سوال اینجاست که رئیسجمهور ترامپ به کدام طرف حرکت خواهد کرد. جایگیریها و جلسات سیاستگذاری هفتههای پیش رو در کاخ سفید از این حیث برای بازارها و صنایع اهمیت ویژه پیدا کرده که دونالد ترامپ تا روزی که برای ریاست جمهوری آمریکا نامزد شد، نه جهتگیری سیاسی خاصی داشته و نه رویکرد اعتقادی خاصی اتخاذ کرده و نه حتی یک گروه مشاور مورد اعتماد برای خودش کنار گذاشته بود. در کمپین او حتی از کاغذبازی راجع به سیاستهای آینده که در گذشته در رقابتهای ریاستجمهوری مرسوم بود هم خبری نبود.
دیدگاه تان را بنویسید