تاریخ انتشار:
غلامرضا شافعی میگوید با صادرات خودرو میتوانیم انقلابمان را صادر کنیم
در صنعت خودرو پسرفت داشتیم
به ایدرو که رفت همه دوستانش را غافلگیر کرد. میگفتند کسی که در دولت مهندس موسوی، آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی وزیر بوده نباید معاون وزیر دولت احمدینژاد شود.
بهتر است بیپرده شروع کنیم. حول و حوش دو سال پیش بود که در عین ناباوری وارد سازمان گسترش شدید و انگار کار کردن در دولت آقای احمدینژاد را در کارنامه خود کم داشتید که آن را هم در کارنامه خودتان گنجاندید. حضور شما در دولت دهم عجیب به نظر میرسید. حتی خیلی از دوستان شما ناراحت و دلگیر شدند. چه دلیلی باعث شد که شما در آن مقطع باشید و ریاست ایدرو را بر عهده بگیرید؟
چندی قبل از اینکه مسوولیت ایدرو را بر عهده بگیرم آقای دکتر غضنفری از وزرای سابق صنایع و معادن و بازرگانی دعوت کردند و این در حالی بود که ما با هم هیچ آشنایی قبلی نداشتیم. قرار بود برای تشکیل وزارتخانه جدیدی که به استناد قانون از ادغام وزارت بازرگانی و صنایع و معادن تشکیل شده بود، قانون تاسیسی بنویسند. میخواستند مشورتهایی را با وزرای سابق داشته باشند.
چه کسانی حضور داشتند؟
تا آنجایی که یادم هست آقایان نعمتزاده، آلاسحاق، آیتاللهی و عابد جعفری. هدف این دعوت تبادل تجربهها بود. مدیرانی که سوابق وزارتخانههای دولتهای گذشته را داشتند با وزیر وزارتخانه جدید به مشورت و همفکری بپردازند. یک جلسه هم بیشتر برگزار نشد. مدتی از آن جلسه گذشته بود که آقای غضنفری از طرق مختلف پیغام فرستادند که آیا شما آمادگی همکاری با مجموعه وزارت صنعت، معدن و تجارت را دارید؟ من هم آن موقع در مجموعه وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام مشغول کار بودم. به ایشان پیغام دادم من که از نظام و کشورم قهر نکردهام ولو با دولت اختلاف نظراتی هم داریم ولی میخواهیم به کشور خودمان خدمت کنیم و مانعی نیست. الان هم دارم خدمت میکنم اما در جای دیگری وابسته به نظام که جزو قوه مجریه نیست لکن شما اول از آقای رئیس دولت سوال کنید ببینید ایشان موافق هستند یا خیر؟ این قضیه مدتی مسکوت ماند و معلوم نبود که بین آنها چه گذشته بود و من هم اطلاعی ندارم.
فکر کنم حول و حوش بهار سال 90 بود. درست است؟
خیر، بهار 91 کار را شروع کردیم. در نیمه دوم سال 90 این بحثها شده بود و دیگر صحبتی نشد و قضیه مسکوت مانده بود. تا اینکه در خردادماه سال 91 باز از دفتر ایشان تماس گرفتند. من در شهرستان بودم و اصرار پشت اصرار که اجازه بدهید این حکم همین امروز برای ایدرو صادر شود. خب من هم به کشورم علاقهمند بوده و هستم. بنابراین پذیرفتم. از طرفی هم سابقه صنعتی داشتم، هم معدنی. چون یک مدتی در زمان مهندس نیلی در وزارت معادن و فلزات بودم؛ لذا آمدن در این سازمان را به نوعی خدمت به کشور میدانستم. از طرف دیگر به این سازمان علاقهمند بودم و اجمالاً هم خبرهای خوبی از آن سازمان نمیرسید و ایجاب میکرد که اگر آبرویی هست و کاری میتوانیم بکنیم وقتش هست که صرف کنم. میدانستم خیلی از دوستانمان تعجب میکنند که چرا حالا به این دولت آمدهاید و با این دولت همکاری میکنید!؟ بهرغم اینکه انتقاداتی هم داشتند و گاهی هم عنوان میشد. اما انتقادات و گلایهها تنها سازنده نبود. بالاخره باید اگر انسان کاری بلد است و نقد میکند در بوته عمل هم بیاید. دهه اول خردادماه بود که صدور آن حکم در مرحله پیچ و خم قرار گرفته بود؛ برای آغاز به کار خواهش کردم ابتدا دیدار و صحبتی با وزیر داشته باشم. آقای وزیر قصد سفر به چین داشتند. به ایشان گفتم من فقط در چارچوب قانون میتوانم کار کنم. نه با دولت حاضر، بلکه با دولتهای قبلی هم به همین شکل بوده است و از این به بعد هم اگر بخواهم با کسی در هر دولتی همکاری داشته باشم در چارچوب قانون و اساسنامه این سازمان باید کار کنم و نمیپذیرم و نمیپسندم که روسای من در اختیارات من دخالت کنند. اختیارات من قابل تفویض به زیردستان من هست ولی به بالادستان خود چیزی را تفویض نمیکنم. ایشان هم گفتند «بله قبول است». این موضوع را هم به این دلیل گفتم که شنیده بودم از مقامات بالاتر دولتی و آقای رئیسجمهور تا دیگران در عزل و نصب شرکتها و مدیران دخالت دارند! درست است که مسوولیت نهایی در قوه مجریه با رئیسجمهور است ولی مطابق قوانین هر کسی اختیارات و مسوولیتهایی دارد و اگر بنا باشد که همه تصمیمات را یک نفر بگیرد کار خراب میشود و به نتیجه مطلوبی دست نمییابیم. هر کسی هر چقدر هم توانا باشد نمیتواند همه تصمیمات را به درستی و بهتر از مسوولان مستقیم آن امور اتخاذ کند.
از آقای احمدینژاد تاییدیه گرفته بودند؟
بله، به من گفته بودند که با ایشان هم صحبت کردهاند و او هم استقبال کرده است. بنا شد که ما بیاییم و مشغول شویم. گرچه به آن وعده عمل نشد و متاسفانه شاهد دخالتهای ناروا در بعضی انتصابها بودم.
مثل آقای ترکان؟
بله، در مورد آقای ترکان من با آقای وزیر صنعت، معدن و تجارت هماهنگ کرده بودم. البته قوانین بعضاً تغییراتی کرده بود که اختیارات روسای این سازمانها از جمله این سازمان را محدود کرده بود. در واقع موادی از قانون اجرای اصل 44
تیم بسیار خوبی چیده بودیم. گفتند که با ترکان مخالف هستند. گفتم اما من با شما هماهنگ کرده بودم، گفتند رئیس مخالف است و نمیشود کاری کرد. گفتم من که به شما گفته بودم اختیاراتم را به کسی نمیدهم و در چارچوب اساسنامه عمل میکنم. اما گفتند رئیس مخالف هستند. البته کار دیگری هم آنها انجام دادند و در واقع حکم دیگری امضا کردند.
اختیاراتی را از سازمانها سلب کرده و به جمعی از وزرا تفویض کرده است. برخی شرکتها باید واگذار شوند. اشکالی که وجود دارد و به دفعات بیان شده است و باید اصلاح شود این است که از زمانی که اسم شرکتی یا بنگاهی در لیست واگذاری قرار میگیرد، اختیار عزل و نصب مدیران از دست سازمانهای مسوول در میرود. در صورتی که مسوولیت اداره آن شرکتها با آن سازمانهاست. یکی از آن شرکتها همانطور که شما اشاره کردید شرکتی به نام آیپیامآی (IPMI)، شرکت مدیریت طرحهای صنعتی ایران است و چندین کار مهم دارد. مانند فازهای 17 و 18پارس جنوبی و فاز 14. من خدمت آقای وزیر گفتم که قصد دارم از آقای مهندس ترکان که هم رئیس هیات عامل ایدرو بوده و هم در حوزه نفت و گاز فعالیت کرده استفاده کنم چرا که جدا از سوابق، ایشان مدیر باسابقه و لایقی هستند. بنابراین میخواهم به عنوان رئیس هیاتمدیره این شرکت از ایشان دعوت کنم. آقای غضنفری خیلی هم خوشحال شد و گفت: خیلی خوب است، پیشبینی من هم این است که در پی حضور شما چنین اشخاصی در این سازمان حضور یابند که این به نفع دولت است و من خوشحالم. من هم با بعضی
دیگر از دوستان تماس گرفته بودم که از آنها کمک بگیریم از جمله آقای نژادحسینیان. صدور حکم ایشان هم خیلی به درازا کشید و بالاخره در روزهای آخر هم حکمشان صادر شد. با برخی دیگر از دوستان هم همینطور، صحبتهایی داشتم که البته چون رفتار دولت با انتصاب آقایان ترکان و نژادحسینیان را دیدم، عملاً پیگیری نکردم.مانند آقای فائقی؟
آقای فائقی قبل از حضور من در سازمان هم، با ایدرو همکاری داشتند و این همکاری ادامه یافت. ولی مثلاً دو بار تلفنی با آقای نعمتزاده صحبت کرده بودم که ابتر ماند. در خصوص انتصاب آقای ترکان با وزیر اقتصاد هم هماهنگ کرده بودم چرا که افرادی که من معرفی میکردم ایشان هم طبق قانون جدید باید حکم را امضا میکرد. ابتدا ایشان گفت شما که پیشنهاد میکنید من هم موافقم. از سویی با آقای وزیر نفت هم که ضرورتی قانونی نداشت ولی چون کار، کار وزارت نفت بود، خدمت آقای قاسمی هم گفتم چنین کاری میخواهم بکنم او هم موافقت خود را اعلام کرد. همه هماهنگیها صورت گرفته بود که یک مرتبه گفتند آقای رئیسجمهور با ایشان مخالف هستند. به استناد همین صحبتهایی که کرده بودیم حکم هم داده بودیم. آقایان ترکان، بازارگان، اکبریه و احمدی که از مهندسان برجسته صنعت نفت کشور است و آقای دلیری را به عنوان اعضای هیاتمدیره نصب کرده بودم.
اکبریه، ایمیدرو؟
بله، بنا شد این آقایان اعضای هیاتمدیره این شرکت شوند. تیم بسیار خوبی چیده بودیم. گفتند که با ترکان مخالف هستند. گفتم اما من با شما هماهنگ کرده بودم، گفتند رئیس مخالف است و نمیشود کاری کرد. گفتم من که به شما گفته بودم اختیاراتم را به کسی نمیدهم و در چارچوب اساسنامه عمل میکنم. گرچه حالا به موجب قانون اجرای اصل 44 این اختیارات بر عهده سه وزیر گذاشته شده بود. وزیر دادگستری آقای بختیاری مشکل خاصی با این موضوع نداشتند. البته همه وزرا، خودشان موافق بودند. اما گفتند رئیس مخالف هستند. البته کار دیگری هم آنها انجام دادند و در واقع حکم دیگری امضا کردند. من هم چون اعتقاد داشتم که از آقای مهندس ترکان باید در اینجا استفاده شود و به عنوان نماینده خودم کماکان ایشان را در آنجا حفظ کردم و جلسات هیاتمدیره با حضور آقای ترکان اداره شد. یعنی من به آن وعدهای که با خودم و با آقای غضنفری کرده بودم عمل کردم و از مدیری که باید حمایت میشد حمایت کردم. در ادامه به این نتیجه رسیدم که بهتر است در ایرانخودرو هم تغییراتی ایجاد شود.
در چه حدی؟
در حد اعضای هیاتمدیره حدود شهریور پارسال بود که تغییراتی صورت گرفت. مدتی به دلیل همین دخالتهای ناروا قضیه کش پیدا کرد و جلسات هیات مدیره را تشکیل نمیدادند. بالاخره بعد از مدتی جنگ اعصاب تمکین کردند و قبول کردند که باید آن انتصابها انجام میشد. از سوی دیگر سایپا هم مستلزم تغییراتی بود که باید انجام میشد در حالی که همینطور با مقاومت مواجه بودم. برای سازمان مدیریت صنعتی از آقای دکتر نژادحسینیان، آقای مهندس شفتی، آقای دکتر آمری، آقای اکبری که رئیس کمیسیون صنایع بودند (نماینده سابق قائمشهر) دعوت کردم اما به جای استقبال از این اشخاص بدون هیچ دلیلی مخالفت میکردند. جالب است بدانید که از ابتدا، مثلاً مهرماه سال قبل، این مدیران را پیشنهاد کرده بودم و چون در آن مسیر واگذاری شرکتها قرار گرفته بود و باید صورتجلسه مجمع را سه وزیر امضا میکردند، امضا نکرده بودند. خیلی جای تعجب و تاسف است که این مومنین فکر نمیکردند که بابا این سازمانها بیمدیر که نباید باشند!
یعنی وزرا هم به خاطر ترس از رئیسجمهور امضا نکردند؟
بله، به نوعی میشود گفت از ترس امضا نکردند. مدت مدیدی صبر کردند تا اینکه اخیراً کمتر از یک ماه قبل از انتخابات مصوبه مجمع عمومی سازمان مدیریت صنعتی را قبول کردند و امضا کردند.
الان آقای نژادحسینیان در سازمان مشغول هستند؟
به عنوان عضو غیرموظف و رئیس هیاتمدیره سازمان مدیریت صنعتی قبول زحمت کردند و جلساتی را تشکیل میدهند.
خب این موضوعی بود که شاید به هر حال خیلی از دوستان شما برایشان جالب باشد.
حضور من برکات دیگری هم داشت. جالب بود که مصوبهای را بعضی از آقایان امضا کرده بودند که شرکت آیپیامآی را با همان ویژگیهایی که گفتم بدهند به «خاتمالاوصیا» که البته مخالفت کردم. در واقع این کار را هم جایز نمیدانستم.
برابر اصل 44؟
اصلاً ربطی به اصل 44 ندارد. انتقال شرکتهای دولتی از این وزارتخانه به آن وزارتخانه چه ارتباطی به اصل 44 دارد!؟
خاتمالاوصیا برای وزارت دفاع است.
وزارت دفاع مجموعهای تحت عنوان خاتمالاوصیا درست کرده بود که من نمیخواهم وارد ماهیت آن شوم ولی اینکه یک شرکت به این بزرگی از این سازمان تخصصی گرفته شود و داده شود به جایی که تازه تاسیس شده است و تجربه موفقی هم ارائه نکرده است، به هیچ وجه موجه نبود!
موارد مشابه مثل خاتمالاوصیا داشتهایم؟
این آخرین روزها باز هم در مورد ایزوایکو این تصمیم را گرفته بودند. این طرف سال مصوبهای به تاریخ روزهای آخر سال 91 از دولت ابلاغ شد که شرکت ایزوایکو را که در بندرعباس کشتیسازی میکند و یکی از بزرگترین شرکتهای فعال در صنایع دریایی است به وزارت دفاع بدهند! چه ارتباطی دارد به وزارت دفاع؟ میگویند اجرای اصل 44. اصلاً مگر در اجرای اصل 44 میتوان یک شرکت دولتی را از یک دستگاه دولتی به دستگاه دولتی دیگر واگذار کرد؟ اصل 44 یعنی خصوصیسازی. یعنی مردمیسازی اقتصاد. درست نیست از یک دستگاه تخصصی دولتی شرکت کشتیسازی گرفته شود و به دستگاه غیرتخصصی وزارت دفاع داده شود. البته در بخش دفاع ما کارهای صنعتی زیادی داریم منتها اصل وظیفه وزارت دفاع چیز دیگری است و صنایعی از این قبیل حاشیه است. مصوبهای هم در مورد ایزوایکو داریم که 1100 هکتار از زمین آنجا را باید تبدیل کنیم به منطقه ویژه اقتصادی. روشن است که این قبیل کارها در حیطه کار وزارت دفاع نمیگنجد.
در کجا؟
در همین بندرعباس مواردی از این قبیل داشتیم.
روزی که بعد از سالها دوری از بخش دولتی وارد سازمان گسترش شدید با چه سازمانی مواجه بودید یا بهتر است بگویم چه چیزی را تحویل گرفتید؟ چقدر فاصله گرفته بود از آن سالهایی که خودتان بالاخره مدیریت داشتید یا همکارانتان بودند؟
سازمان گسترش در سال 46 ایجاد میشود و در سال 50 اولین واحدهای آن به ثمر میرسد، قانون و اساسنامه بسیار خوبی تهیه و تصویب میشود؛ و از لحاظ قانون تاسیس در جایگاه ویژهای قرار دارد. اوضاع برخی از کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه آن روز را مرور میکنند، و به این نتیجه میرسند که دولت ایران که منابع نفتی را هم داراست از منابع دولتی استفاده کند و سرمایهگذاریهایی بکند؛ البته نه با هدف ماندگاری. از سال 50 تا 57 هم واحدهایی در کنار این واحدها ایجاد میشوند. در واقع این یک بخشی از تاریخ سازمان ایدرو بوده است که به وسیله دولت واحدهای صنعتی اجرا میشود. نیت هم نیت توسعه کشور بوده است. اولین آنها هم ماشینسازی تبریز و اراک و تراکتورسازی است که با هدف توسعه صنعتی و کشاورزی بنیانگذاری شدهاند. از طرفی هم برای تسهیل امور و باز بودن دست مسوولان سازمان تصمیم میگیرند این سازمان باید اختیارات ویژهای داشته باشد. از قوانین رایج دولتی آن روز مستثنی میکنند. در حقیقت نوعی مشابهت با بخش خصوصی بوده است. حتی آقای نیازمند (بنیانگذار ایدرو) یک وقتی میگفت که شاه از ایشان خواسته بود سرمایهگذاری کند و این کار را دنبال کند. منتها دستور داده بود که حتی سازمان بازرسی کل کشور هم خیلی اینجا دخالت نکند. آدمی مانند فردوست خیلی در کار این سازمان دخالت نکند. شاه به فردوست میگوید که به چه نحوی و کجا دخالت کند و دخالتاش را به حداقل میرساند و باید هر کاری را با این دستگاه هماهنگ کند. چرا این کار را میکردند؟ به خاطر اینکه این سازمان دارد نقش توسعهای ایفا میکند و در هر کاری مواجه با موانع و مقررات دست و پاگیر دولتی نشود یا مثلاً سازمان برنامه و بودجه آن موقع موظف شده بوده که 100درصد اعتبارات این سازمان را پرداخت کند ولو در شرایطی قرار میگرفتند که همه اعتبارات برای خیلی از دستگاهها قابل تخصیص نبوده. اگر از اعتبارات
حدود پنج هزار میلیارد تومان تا سال گذشته از منابع سازمان را فروختهاند و به ایدرو برنگشته است. مصوباتی از مجلس بوده که درصدی از مبلغ فروش سهام سازمان را به ایدرو برگردانند که هنوز عودت داده نشده است. ۲۶۸ و دو دهم میلیارد تومان! و مبالغی هم در بانک صنعت و معدن سرمایهگذاری شده بود که باید برگردانند که دولت عمل نکرده است!
دیگران10درصد،20درصد کم میکردند باید برای این سازمان 100 درصد اعتبارات را به موقع تخصیص میدادند! فلذا او مدعی بود که در زمان مقرر با تخصیص منابع لازم طرحهایی را که باید، به ثمر رساندند. به هر حال ما یک برهه 10سالهای قبل از انقلاب داریم و یک برهه 10سالهای هم بعد از انقلاب وجود دارد که ملی شدن صنایع است. در این دوره تعدادی واحدهای صنعتی هم به سازمان اضافه میشود. در 10ساله اول پس از پیروزی انقلاب هدفی تحت عنوان واگذاری به بخش مردمی نبوده است. بلکه بنگاههایی هم از بخش مردمی گرفته شده است. قبل از انقلاب ما اینقدر خودروسازی نداشتیم. بعد از انقلاب زمانی که من مدیر عامل صنایع ملی بودم خودروسازی هم ملی شده بود و با تاسیس وزارت صنایع سنگین و خودروسازیها و صنایع ذوب تا مرحله نورد گرم دولتی و ملی شد و در اختیار سازمان گسترش قرار گرفت.کارخانه برادران رضایی هم همین سرانجام را داشت؟
ماجرای شرکت مس که مال برادران رضایی بود، با این مرحله از ملی شدن متفاوت بود. شرکت مس را قبلاً ملی اعلام کرده بودند. وقتی معلوم شد که چه منابع غنی مسی داریم و از طرف دیگر در شیلی آن درگیریها پیش آمد، در ایران شرکت مس ملی اعلام شده بود. به هر حال در 10ساله اول پیروزی انقلاب تعدادی واحدهای بخش مردمی هم به سازمان ایدرو اضافه شد که به حوزه کار وزارت صنایع سنگین مربوط میشد. با آمدن دولت آقای هاشمی تحت عنوان دولت سازندگی، در مورد حوزههای دولتی و خصوصی و تعاونی، تغییر نگاهی اتفاق افتاد که در ماموریتهای ایدرو هم موثر بود: در قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران که سازمان صنایع ملی بر اساس آن ایجاد شده بود، بندهای الف و ب و غیره داشتیم. بخشی از تاریخ صنعتی کشور است و بسیار بااهمیت! در دولت آقای هاشمی مقرر شد اگر صاحبان واحدهای مشمول بند الف سهام خودشان را از راه مشروع و قانونی به دست آورده بودند و در اثر وابستگی به حکومت قبل از انقلاب نبود دولت قیمت سهام آنها را حساب کند و به آنها بازپس بدهد ولو کارخانهشان ملی شده بود منتها دولت باید پولشان را به آنها برگرداند. خودروسازیها در این طبقه قرار میگرفت. از سوی دیگر مواردی بود که از راهی قانونی کسب شده بود که آن را در اختیارشان میگذاشتند. مواردی مشابه این قضیه داشتیم. مثلاً آقای اصغر قندچی کارخانه ماک را داشت و قبل از انقلاب از صنعتگران خوب کشور بودند. آنها مثلاً جزو مواردی بودند که دولت باید پولشان را به آنها بازپس میداد. یا مثلاً صاحبان سهام خرد در کارخانجات، نظیر کارگران که در حین اجرای قانون سهیم شدن کارگران در منافع کارخانهها سهیم شده بودند، ارزش سهام آنها باید حساب میشد و به آنها پس داده میشد. بنابراین این برهه را هم داشتیم. در دولت آقای هاشمی آن کسانی که باید به آنها همین سهمها داده میشد، داده شد.
یعنی خیامیها هم جزو آن میشدند؟
خیر، چون سهام آنها علاوه بر اینکه مشمول بند الف میشد، مشمول بند ب نیز میشد. بنابراین طبق قانون چیزی نباید به آنها داده میشد.
اخوان چی؟
خیر، هیچکدام از اینها. چون اخوان نیز مشمول بند ب بود. ما 51 خانواده داشتیم که آنها مشمول بند ب بودند. معنی بند ب هم این بود که آنان به تشخیص شورای انقلاب سهام خود را از طرق غیرقانونی یا نامشروع کسب کرده بودند. پس چیزی به آنها تعلق نمیگرفت. در دولت آقای هاشمی تصمیم گرفته شد صاحبان مشمول بند الف را مخیر بگذارند که یا به آنها پول ارزش سهامشان پس داده شود یا از آنها درخواست شود برگردند و صاحب سهام خودشان شوند. این تصمیم، تصمیم بسیار مهمی بود. مجلس هم به نوعی صحه گذاشت، دولت هم این را تاکید کرد. در دولت تصمیم گرفته شد که ارزش سهام را به نرخ روز حساب کنند. حدود 10، 12 سال بود که این سهام در اختیار دولت قرار گرفته بود. این کار هم اتفاق افتاد. صنعت خودروسازی در حقیقت تا آن تاریخ جزو صنایعی بود که باید در انحصار دولت قرار میگرفت. حالا از آن به بعد بنا شد که مردم اگر خواستند سهامدار باشند و در صورتی که متقاضی بودند واحدهای صنعتی خودروسازی جدید را ایجاد کنند. به این ترتیب، با فعال شدن بازار بورس سهام شرکتهای خودرو عرضه شد و اندکاندک مردم حضور یافتند و سهامدار شدند و صنعت خودرو خصوصی شد.
بر همین اساس بود که کرمانخودرو در بم و سیناد در کیش و زاگرسخودرو فعال شدند؟
بله، کرمانخودرو در دولت آقای هاشمی بود که اجازهاش داده شد، سیناد هم به وسیله آقای صفاری بود که ایجاد شد. زاگرس هم همینطور. آهستهآهسته کشور تصمیم گرفت خودروسازی را از انحصار دولت دربیاورد. در دولت آقای خاتمی هم همین رویه ادامه داشت. در دولت آقای خاتمی که وزیر صنایع بودم، امر واگذاری سهام را در خودروسازیها دنبال میکردم و در هر جلسه از شورای معاونین از آقای مهندس ترکان رئیس هیات عامل ایدرو گزارش گرفته میشد که چند نفر و چند درصد سهام به مردم واگذار شد. در آن زمان واگذاری ما صرفاً از طریق بورس و مزایده بود، نه از طریق مذاکره. چرا که در دولت قبلی به شکل مذاکرهای معاملاتی انجام شده بود و مورد اعتراض قرار گرفته بود. ما در دولت آقای خاتمی هر چقدر واگذار کردیم، از طریق بورس و مزایده بود. امر واگذاری با افت و خیزهایی ادامه داشت بنابراین تا سال 1380-1379 سهام شرکتهای ایدرو را راساً میفروختیم و با منابع حاصله و نیز سایر درآمدهای سازمان، در حوزهها و صنایعی که لازم میدانستیم اعم از صنایع نوین و غیره، سرمایهگذاری میکردیم یا بافت مالی یا مدیریتی یا صنعتی و فناوری شرکتها را اصلاح میکردیم و خلاصه در چارچوب قانون تاسیس و اساسنامه سازمان و قانون تجارت کار میکردیم ولی در پاسخ به این سوال که وقتی آمدید، چه بود و چه تحویل گرفتید؛ به سه نکته از چند نکته اشاره میکنم: نخست آثار تصویب و اجرای قانون اصل 44، دوم میزان دخالت اشخاص خارج از سازمان و وزارتخانه در عزل و نصبها و سوم اجرای قانون هدفمندی یارانهها. به موجب قانون اصل 44 از سال 1387 نیت این بوده است که سازمان خصوصیسازی هر آنچه ایدرو دارد واگذار کند. خب معنی این حرف چیست؟ اینکه درآمدش را به خزانه بریزد و چیزی به این سازمان برنگرداند! اموالش را میفروشیم، پولش را میریزیم به خزانه و او هیچ کار جدیدی انجام ندهد! یعنی سازمان در یک فاصله زمانی کلاً تعطیل شود! از سال 1387 تا 1389 چنین فضایی در سازمان گسترش حاکم بود. از سال 89 به بعد مجلس و دولت به این نتیجه میرسند که از ظرفیت این سازمان توسعهای استفاده شود.
زمان آقای قلعهبانی بود؟
کاری به مدیریت مجموعه نداریم، فضای کشور به این شکل بوده است. که از سال 1387 تا 1389، اصلاً کاری نیست که انجام دهیم. در سال 1389 میتوان دید وقتی مسافرتهای دولت شروع میشود و به مناطق سر میزنند مردم مراجعه میکنند و تقاضا میکنند فلان سرمایهگذاری در این شهر انجام شود یا از دولت انتظار داریم که فلان کار اینجا انجام شود. میبینند که این انتظار بیجا هم نیست. بخش مردمی خب هر کاری که میتواند انجام دهد، بدهد. کسی مانعاش نیست. همه به این نتیجه میرسند که لازم است که دولت هم یک کارهایی انجام دهد. بهویژه در کشوری مانند کشور ما که منابع نفت در اختیار داریم. بالاخره در بسیاری از این سفرها تصمیم میگیرند ماموریتهایی را به این سازمان محول کنند. طی این سفرها از سال 1389 به این سازمان ماموریت میدهند که 121 طرح را اجرا کند. طرحهای کوچک، متوسط و بعضاً هم قابل توجه.
با چه منابعی؟
متاسفانه، به منابعاش اصلاً فکر نمیکنند. شاید تصورشان این بوده است که این سازمان به قدر کافی منابع دارد. این در حالی است که برای اجرای این طرحها حداقل10هزار میلیارد تومان سرمایه لازم است.
پروژه میلیاردی پارس جنوبی که قراردادش را بستند.
آن موضوع بحثاش جداست. آن قرارداد در زمان آقای مهندس مفیدی بسته میشود. در دوره آقای ترکان این بحث بود که شرکتهای پیمانکاری امسی باید ایجاد کنیم که به وجود هم آمده بود. منتها در دوره آقای مفیدی و خود مسوولان پارس جنوبی تقاضا میکنند که ایدرو وارد شود. در دولت آقای خاتمی وقتی فازهای 2 و 3 را میخواستیم اجرا کنیم، آقای نژادحسینیان آن موقع معاون بینالملل وزیر نفت بود و آقای زنگنه هم وزیر نفت بود، آن وقت پیشنهاد آوردند که پتروناس مالزی و گازپروم روسیه و توتال فرانسوی کنسرسیومی تشکیل دهند و در فاز 2 و 3 اجرای آن فاز را بر عهده بگیرند. همان وقت در دولت پیشنهاد دادم سازمان گسترش را هم پنج درصد در این کنسرسیوم سهیم کنید، استدلال
صنعت خودرو کشور هم با شرایط موجود، بد پیش نرفته است. گرچه انتقاد به آن خیلی وارد است. گاهی میبینم بعضیها که مصاحبه میکنند، کامنتهایی که مردم زیر آن میگذارند، واقعاً قابل توجه است و با تاسف باید بگویم که خیلی از مردم رضایت ندارند. که این تاسف دو جنبه دارد. یکی عملکرد خود خودروسازان و دیگری نوع نگاه مردم به صنعت خودشان.
هم میکردم که این کار دارد در ایران به این وسعت انجام میشود و ما فازهای مختلفی خواهیم داشت منتها در این زمینه ما تجربه نداریم. لازم است سازمانی مانند گسترش ورود پیدا کند و این تجربه را برای فازهای بعدی کسب کند و خودش را آماده کند. که متاسفانه آن روز ما با قانون تحریم آمریکاییها با نام داماتو مواجه شدیم. جزو اولین تحریمها، مبنی بر اینکه هر شرکتی در پروژههای ایرانی بیش از 20 میلیون دلار مشارکت کند مورد تحریم قرار میگرفت و با آنها برخورد میکردند. پیشنهاد دادم که از کنسرسیوم بخواهند ایدرو نیز با آورده خود پنج درصد شریک باشد، که گفتند کنسرسیوم قبول نمیکند که شما عضو باشید. البته در مذاکرات با طرف خارجی ما نبودیم ولی به هر حال گفته شد که کنسرسیوم نمیخواهد که شما عضو باشید. من از دولت پول نمیخواستم و میخواستم با منابع سازمان مشارکت انجام گیرد. به هر حال این کار انجام نشد، اما به شکل دست دوم در همین فاز یک مثلاً پالایشگاه را ایدرو با کرهایها مشارکت کرد و تجاربی کسب کرد. به هر حال این کار از آن دوره شروع شده بود. در دوره آقای مفیدی از
ایشان خواسته بودند که شما بیایید. با وجود این حالا که طرفهای خارجی هم نبودند انتظار میرفت که نمایندههای داخلی بیایند و در این کارها حضور داشته باشند. به هر حال از سازمان خواسته میشود که مشارکت کند و میپذیرند. بنابراین این موضوع جدای از مقطع سال 89 به بعد بوده است. علاوه بر 121طرح مذکور در حوزه صنایع نوین هم پیشبینی میشود ورود سازمان به حوزه طرحهای صنایع نوین و هایتک از قانون برنامه سوم پیشبینی شده بود. به هر حال جمع طرحهای مصوب دولت برای اجرا از طریق سازمان به 157طرح رسید، بدون اینکه پولی به این سازمان داده شود. از آن طرف هم هر آنچه که دارند بفروشند. فروشنده هم خود این سازمان نیست، سازمان خصوصیسازی است. بعضاً خود دولت هم مصوبه میدهد که سهام این شرکت را به فلان جا منتقل کنید. مانند همین ایزیکو. نزدیک برج چهارم بود که مصوبه صادر شده که در تاریخ 28/12 این انتقال انجام گرفت! به هر حال وقتی که ما آمدیم با چنین وضعیتی مواجه شدیم. منابع سازمان را بردند یا دارند میبرند. حدود پنج هزار میلیارد تومان تا سال گذشته از منابع سازمان را فروختهاند و
به ایدرو برنگشته است. مصوباتی از مجلس بوده که درصدی از مبلغ فروش سهام سازمان را به ایدرو برگردانند که هنوز عودت داده نشده است. 268 و دو دهم میلیارد تومان! و مبالغی هم در بانک صنعت و معدن سرمایهگذاری شده بود که باید برگردانند که دولت عمل نکرده است! به هر حال منبعی که ندادهاند هیچ، منابع خودشان را به آنها پس نمیدهند. آنگاه مصوبه دادهاند که این طرحها را سازمان اجرا کند. بله، وقتی ما آمدیم با چنین سازمانی مواجه بودیم. در سال 91، 121 طرح و طرحهای 36گانه را پالایش کردیم. تعداد زیادی از آنها را که به نظر میآمد در شأن این سازمان نبود یا به لحاظ اقتصادی موجه نبود کنار گذاشتیم. تعدادی را هم که به نظر میآید کارهای مفیدی است و لازم است ولو ابعادش به ابعاد این سازمان نخورد، توجیهپذیری این ابعاد اگر اثبات شد تصویب کردیم که اینها قابل اجراست. اینها را تصویب کردیم که جزو طرحهایی است که لازم است اجرا شود. طرحها را دو دسته کردیم. در یک دسته گفتیم به شرطی اجرا میکنیم که دولت منابع لازم را بدهد، دسته دوم طرحهایی است که منابع مختصر خودمان اجازه
سرمایهگذاری را به ما میدهد. چون کارهای مهمتری هم هست یا کلنگ خورده است یا پیش رفته است یا مبالغی هزینه شده است و نباید نیمهکاره رها شوند. مثلاً همین دو حوض خشک، ایزوایکو، هم دولت مقداری منابع داده و هم از منابع این سازمان در پروژه هزینه شده است و تاکنون بیش از 270 میلیارد تومان در این دو حوض خرج شده است. طول این حوض خشک 485 متر است. عرضش 80 متر است و عمقش 5/14 متر. میتوان بزرگترین کشتیهای دنیا را در این سایت ساخت بنابراین مجبوریم اینگونه طرحها را ولو با منابع اندک خودمان تکمیل کنیم.این منبع درآمد برای ایدرو است؟
بله، باید منبع درآمد باشد. البته هنوز تکمیل نشده است. گرچه آقای رئیسجمهور روزهای آخر این دو حوض را افتتاح کردهاند. ولی هنوز کاملاً قابل بهرهبرداری نیست. اما جزو مواردی است که میتواند در آینده برای ایدرو درآمدزا باشد. به شرط اینکه با یک مصوبه هیات وزیران یا بنا به تصمیم سازمان خصوصیسازی به دیگری واگذار نشود.
الان منابع درآمدزایی شما فقط خودروسازان هستند؟
عمدتاً منابع درآمدی سازمان شرکتهای خودروسازی بود (چرا که بسیاری از آن شرکتهای قبلی زیانده بودند و تصمیم دولت و مجلس هم بیربط نبود که این نوع شرکتها را واگذار کنند). البته متاسفانه خودروسازیها هم در سالی که گذشت، سودی نداشتند.
شما پولی دارید که حداقل حقوق کارکنان را بدهید؟
الحمدلله این مقدار را داریم؛ و همچنان که گفتم طرحهای زیادی برای سرمایهگذاری داریم. مرتباً در حال بررسی و تصمیمگیری برای احداث واحدهای جدید هستیم. طی سال گذشته بیشتر از 30 مورد تصمیم گرفتیم از سال گذشته با توجه به جهاتی که گفتم سازمان را بیشتر به سمتی هدایت کردم که تکلیف این طرحها را مشخص کنیم. پیشنهادی با عنوان 300 نقطه و 300 طرح به مجلس دادیم. به دلیل کمبود منابع دولتی با دولت به تفاهم نرسیدیم. این موضوع را با نمایندگان مجلس مطرح کردیم. نتیجه 106رای در مقابل 107 رای شد و متاسفانه با یک رای باختیم. در صورتی که اگر آن پیشنهاد مصوب میشد، میتوانستیم در 300 نقطه از کشور 300 طرح اجرا کنیم. به نظر من این کار باید یک روزی انجام شود. در مورد قانون هدفمندی یارانهها و کیفیت اجرا و نیز آثار اجرای این قانون در سازمان هم مختصراً عرض میکنم که مشابه تاثیری که در عموم صنایع به لحاظ افزایش قیمت تمامشده محصولات و بردن برخی از بنگاهها به حاشیه زیان داشت، به جای گذاشته است و در مورد نکته سوم یعنی دخالتهای مقامات خارج از وزارتخانه و ارکان قانونی تصمیمگیر نیز با موارد متعددی مواجه شدیم که کاملاً بیسابقه بوده است.
آقای مهندس، به نظرتان پایان عمر سازمانهای توسعهای فرا نرسیده است؟
خیر.
این سازمانها در کشورهای خارجی به چه شکلی هستند؟
تا آنجا که مطالعه داشتهام، حتی در جاهایی مثل آمریکا، سازمانهای توسعهای وجود دارند. در ژاپن، آمریکا و در کشورهای در حال توسعه هم این قبیل سازمانها وجود دارند. از طرفی ممکن است همه سازمانها دولتی نباشند. سازمانهای توسعهای خصوصی هم داریم. از طرف دیگر سازمانهای توسعهای عمومی داشته باشید، غیردولتی نیز داریم.
منظورم این است که سازمان گسترش اگر بخواهد مانند روز اول آن چهار طرح بزرگ خودش را شروع و نهادینه کند، در عصر حاضر باید چطور به توسعه برسد؟
در عصر حاضر لازم نیست که سازمانهای توسعهای در کشوری مثل کشور ما صنایعی مشابه تراکتورسازی یا ماشینسازی از نوع تبریز یا اراک ایجاد کند، لکن میتواند به چند طریق در توسعه کشور مشارکت کند.
ما از همکاریهای مشترک ایدرو با دانشمندان ایرانی مقیم آمریکا و نیز بنگاههای دارنده فناوری و دانشهای نو استقبال میکنیم. با توجه به قطع روابط اقلاً ۳۰ساله بین شرکتهای ایرانی و آمریکایی، مورد مشخصی را نمیتوانم ارائه کنم. در صورت برقراری ارتباط، علاقهمند هستیم در صنایع و فناوریهای نوین و هایتک نظیر بیوتکنولوژی، نانو، آیتی و… از همکاری شرکت استفاده کنیم.
1- مشارکت با دارندگان فناوریهای نو در صنایع خطرپذیر و پذیرش خطر است و ریسکهای آن که معمولاً از عهده بخش خصوصی خارج است.
2- مشارکت با دارندگان فناوریهای نو به منظور ارائه کمکهای معنوی و حمایت از آنان به صورت سرمایهگذاری مشترک و خروج از این قبیل مشارکتها و واگذاری آنها به فناوران.
3- کمک به محرومیتزدایی از مناطق کمتر توسعهیافته از طریق اجرای طرحهای مناسب و متناسب با استعداد آنها و سپس انتقال سهام به مردم منطقه و سایر علاقهمندان.
4- تخصیص منابع وجوه مدیریتشده دولتی به سرمایهگذاران در تعامل دوطرفه با بانکهای تخصصی.
5- حمایت از طرحهای قابل تجاری شدن محققان ضمن مشارکت با آنها و سپس واگذاری سهام به محققان طی روندی قابل قبول.
6- ایجاد مناطق ویژه تخصصی و زیربنایی برای حوزههای صنایع نوین و هایتک.
پس با این وجود، شما معتقدید هنوز به یک گادفادر نیاز داریم.
اجازه بدهید در نام و عناوین درگیر نشویم ولی مثلاً اگر در مناطق غیربرخوردار کار توسعهای انجام بدهیم همواره مردم آن مناطق از محرومیت رنج خواهند برد. ممکن است دولتها با سیاستهای تشویقی مثل معافیت مالیاتی، از مناطق یا از نوعی صنایع حمایت کنند ولی یک جاهایی لازم است که از منابع دولت مستقیماً هزینه شود.
شما در جاهایی مثل سیستان و بلوچستان خواستار توسعه بودید و نقش داشتهاید، درست است؟ در مناطق محروم ...
بله، همین سیستان و بلوچستان.
مثلاً شیره خرما.
بله، بافت بلوچ، سردخانه برای محصولات کشاورزی و شیره خرما و صنایع تبدیلی. علاوه بر اینها مثلاً در همین سیستان و بلوچستان، چابهار هست که میتواند منطقه بسیار خوبی برای توسعه باشد. از طرفی هم در حاشیه دریای عمان توسعهای قابل توجه میتوان به دست آورد.
مثلاً چه کاری در آن نقطه منجر به توسعه میشود؟
صنایع دریایی. مثل صنایع ماهیگیری. صنایع دریایی خیلی وسیع است. در همین خصوص ما طرحی تعریف کردیم برای سازمان برنامه و بودجه و مقرر شد اعتباری هم بدهند. امسال حدود 28 میلیارد تومان اعتبار خواهیم داشت. به منظور حمایت از صنایع صادراتی در حاشیه دریای عمان. از قرنها پیش مردم آنجا ماهیگیری داشتند. اگر آنجا آب تامین شود، زمین وسیع است و کار قابل توسعه است. در قبل از انقلاب هم در ایرانشهر بافت بلوچ اجرا شده بود. حدود هزار نفر آنجا مشغول به کار بودند. البته بعدها یک قدری دچار آفتهایی شد که ما سال گذشته برای این موضوع کارهای مختصری انجام دادیم. در همان کنار بافت بلوچ بستهبندی خرما راه افتاد. در واقع خرما جزو محصولات ایرانشهر است. بنابراین قابلیت پروسس کردن آنجا وجود دارد. از طرفی کشتیسازی در سواحل دریای عمان و خلیج فارس میتواند مشابه ذوب آهن برای اصفهان باشد. مثلاً در جاسک، حوزه رودخانه هیرمند کارهای بزرگی میتوان انجام داد و در حال حاضر مطالعاتی انجام میگیرد.
آقای مهندس، ولی خب به هر حال گل سرسبد تمام صنایعی که ایدرو دارد، صنعت خودرو است. اصلاً صنعت خودرو را به نام ایدرو میشناسند و شما هم فکر میکنم بیشتر مواقع که با خبرنگاران روبهرو میشوید، اولین سوالی که از شما میپرسند در مورد صنعت خودرو است. قدری وارد این صنعت شویم.
بله، صنعت خودرو همانطور که گفتید مورد توجه عموم است. هم مردم، هم خبرنگاران. بالاخره وسیلهای است که با زندگی عمومی مردم هم عجین شده است.
اقتصاد سیاسی وسیعی هم دارد.
بله، همینطور است. اقتصاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی. این صنعت لوکوموتیو صنایع است، صنایع فولاد، پتروشیمی، لاستیکها، الکترونیک، متالورژی صنایع شیشه همه تحت تاثیر این صنعت پویاست. از طرف دیگر حاصل صنعت ملی خودرویی میشود که یکی از راههای صدور انقلاب به شمار میرود. چرا که اگر میخواهید انقلاب صادر کنید یک خودرو ایرانی را به کشوری دیگر بفرستید و انگار صدور انقلاب کردهاید.
کشورهایی مانند سوریه و عراق و امثال اینها؟
هر جا که شما صادر کنید واقعاً اینگونه است. این صنعت یکی از شاخصهای صنعت هر کشوری است. بنابراین از حیث اهمیت همینطور است. از طرفی صنعت خودرو کشور هم با شرایط موجود، بد پیش نرفته است. گرچه انتقاد به آن خیلی وارد است. گاهی میبینم بعضیها که مصاحبه میکنند، کامنتهایی که مردم زیر آن میگذارند، واقعاً قابل توجه است و با تاسف باید بگویم که خیلی از مردم رضایت ندارند. که این تاسف دو جنبه دارد. یکی عملکرد خود خودروسازان و دیگری نوع نگاه مردم به صنعت خودشان. من میدانم ما با ماشینهای روز دنیا فاصله داریم و یک دلیل عمده این است که بله ما به صنعت خودرو دنیا متصل نیستیم. اگر کره پیشرفت کرده است، به صنعت آمریکا اتصال دارد. اگر چین پیشرفت دارد، به این دلیل است که الان 40 درصد خودرو چینی با برندهای خارجی است. 40 درصد از 19 میلیون دستگاه.
آقای مهندس اینها از بدیهیات است.
بدیهی نیست. اینها چیزهای بسیار مهمی هستند. هشت میلیون دستگاه در چین، امروز با برندهای کجا تولید میشود؟ در کشورهای خارجی دیگر تولید میشود. البته برای ما اینطوری نیست. ما غالباً به اتکای خودمان عمل میکنیم. بالاخره همان طور که گفتید سال 1375، ما سطح تولید خودرویمان پیکان بوده است. سطح کمی و کیفی. کمیاش 80 هزار دستگاه از 124 هزار دستگاه، پیکان تولید میشد. این کمیاش است. کیفیاش هم که پیکان بود. این سطح به سمند و خودروهای دیگر رسیده است که نسبتاً خوب است و با آن دوره قابل قیاس نیست. در دو سال گذشته ما در صنعت خودرو پیشرفت نداشتهایم، بلکه پسرفت داشتهایم. هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی. بالاخره باید با نیروهای صنعتی و سازندههای معتبر دنیا ارتباطات قویتری داشته باشیم چون نیازمند سیاست خارجی نسبتاً قوی هستیم. امیدواریم برخی از مشکلاتی که امروزه موجب افت صنعت خودرو شده است، حل شود و در مساله گشایش اعتبار موانع رفع شود.
همواره خرید بخشی از سهام خودروسازان خارجی فعال در ایران، توسط خودروسازان آمریکایی کابوسی برای صنعت خودرو کشور بوده، که نمونه بارز آن خرید سهام دووموتور کره توسط جیام آمریکا و ضرر و زیان کرمانموتور است. فکر میکنید با توجه به نزدیک شدن ایران و آمریکا چقدر امکان دارد روابط مخدوش گذشته بهبود یابد؟
از این جهت کابوس نداشتهایم چرا که بهرغم قرابتهای سیاسی بین سیاستمداران کشورهای اروپایی و آمریکایی همواره رقابتهایی هم بین فعالان اقتصادی و بنگاههای بزرگ آنها با هم بوده است. مضافاً اینکه خودروسازان اروپایی نظیر پژو تجربه مثبتی از مشارکت شرکتهای بزرگ آمریکایی نظیر جنرالموتورز نداشتند. با همه این احوال بهبود روابط سیاسی آمریکا و ایران میتواند به رفع برخی محدودیتهای فنی و اقتصادی بین بنگاههای صنعتی و اقتصادی کمک کند.
در سالهای گذشته سیاست نگاه به شرق جایگزین برخی برندهای معتبر اروپایی شده است. آیا با توجه به احتمال بهبود روابط ایران با غرب این سیاست ادامه مییابد؟ اگر پاسخ مثبت است با شرقیها باید چه کنیم؟
اگر چه اقتصاد کشورهای شرقی در دو، سه دهه گذشته رو به شکوفایی بوده است و روابط اقتصادی سایر کشورها از جمله ایران با کشورهای شرقی نظیر چین، کره، مالزی و اخیراً هند رو به گسترش بوده است لکن نباید همه تخممرغها را در یک سبد گذاشت. روابط جمهوری اسلامی ایران اعم از روابط سیاسی-اقتصادی-صنعتی میباید به طور متعادلی با کشورهای مختلف دنیا تنظیم شود و توسعه یابد.
خودروسازان آمریکایی به لحاظ تیراژ تولید و کیفیت در رتبه نخست بزرگان این صنعت قرار گرفتهاند. چقدر خوشبین هستید مانند پیش از انقلاب همکاری با خودروسازان آمریکایی را از سر بگیریم؟
در صنعت خودروسازی ظرف سالهای اخیر، چین به طور بسیار معناداری به لحاظ کمیت تولید از سایر کشورها از جمله آمریکا پیشی گرفته است. در سال گذشته میلادی تولید خودرو چین بیش از 19میلیون دستگاه بوده است. در حالی که در آمریکا اندکی بیش از10میلیون دستگاه تولید شده است.
40 درصد خودروهای تولیدی در چین با برندهای خارجی بوده است و 60 درصد با برندهای چینی! با این حال آمریکاییها در حوزه فناوریهای نو، همچنان پیشتازند و همکاریهای علمی و فنی بین صنایع دو کشور مشروط به تنظیم روابط سیاسی، میتواند رونق بگیرد.
با توجه به اینکه ایدرو موظف به توسعه صنایع هایتک است، آیا این احتمال وجود دارد که همکاریهای مشترک با پیشگامان آمریکایی برداشته شود؟
بله، ما از همکاریهای مشترک ایدرو با دانشمندان ایرانی مقیم آمریکا و نیز بنگاههای دارنده فناوری و دانشهای نو استقبال میکنیم.
در حال حاضر کدامیک از صنایع کشور با تکنولوژی آمریکایی فعالیت میکنند و در صورت از سرگیری همکاریها چه تحولی در بخش صنعت کشور به وجود خواهد آمد؟
با توجه به قطع روابط اقلاً 30ساله بین شرکتهای ایرانی و آمریکایی، مورد مشخصی را نمیتوانم ارائه کنم. در صورت برقراری ارتباط، علاقهمند هستیم در صنایع و فناوریهای نوین و هایتک نظیر بیوتکنولوژی، نانو، آیتی و... از همکاری شرکت استفاده کنیم.
چه فرصتها و تهدیدهایی برای صنعت کشور در همکاری با آمریکاییها وجود دارد؟
فرصت اصلی میتواند با اتصال به اندوختههای علمی و فناوریها و سرمایههای مادی آمریکایی فراهم شود و تهدید جدید هم میتواند تغییر این رویکرد باشد که دانشمندان و صنعتگران و فناوران ایرانی، دست از خودباوریها بکشند و در مقابل فرهنگ غالب علمی و فنی و صنعتی خودباخته شوند. تحریم با همه گرفتاریها، فرصت تکیه به خود و خودباوری ایجاد کرده است که در هر صورت نباید نادیده گرفته شود.
دیدگاه تان را بنویسید