احمد پورفلاح از فعالیتهای خود در عرصه نیکوکاری میگوید
بهترین اعتیاد انسان، اعتیاد به خوبی کردن است
امروز در کشورهای توسعهیافته همانطور که برای نوآوری و بازاریابی و طرحهای توسعه بودجه میگذارند، برای ایفای مسوولیتهای اجتماعی هم بودجهای در نظر گرفته میشود.
«وای به حال کسانی که پول و امکانات ندارند و فرزندشان مریض میشود.» شنیدن این جمله در یک مهمانی خانوادگی در سال 1365 از مرد دیپلماتی که دخترش سرطان گرفته بود، احمد پورفلاح و همراهانش را به این فکر واداشت که برای حل مشکلات مالی کودکان سرطانی ساز و کاری را آغاز کنند و وارد بیمارستانها شوند. ساز و کاری که در سال 1370 در قالب موسسه خیریه محک درآمد و اکنون جزو 10 موسسه اول مردمنهاد درمانی دنیاست. پورفلاح معتقد است بهترین اعتیاد انسانها اعتیاد به خوبی کردن است. اگر بخش خصوصی نقش مسوولیت اجتماعیاش را به درستی ایفا کند جامعه در راه پیشرفت همهجانبه قدم میگذارد.
از فعالیتهای خیریه خود و ایجاد محک بگویید.
سال 1365 دختر یکی از دوستان ما دچار سرطان شد. این خانواده با وجود اینکه دیپلمات بودند و امکانات رفاهی کاملی داشتند، در راه معالجه دخترشان سختیهای زیادی کشیدند. یک بار پدر این دختر در یک جمع خانوادگی به ما گفتند وای به حال کسانی که پول و امکانات ندارند و بچهشان به چنین گرفتاریهایی دچار میشود. بیایید با هم هستهای را تشکیل بدهیم که به بیماران سرطانی در سن کودکان کمک کنیم. در آن مقطع با توجه به آشناییها و نفوذی که بین دوستان داشتیم، منابعی را جمع میکردیم و در تمام بیمارستانهای تهران که بخش سرطان داشتند حضور پیدا میکردیم و به خانوادههای این کودکان سرطانی کمک میکردیم تا بخشی از مشکلاتشان را حل کنیم. به تدریج که دیدیم تقاضا زیاد شده و همچنین تشکیلات ما شناخته شده است، در سال 1370 اقدام به ثبت محک کردیم. سپس هیاتامنایی را برای محک تعریف کردیم که اغلب پزشکان بودند و در بخش بیماریهای سرطانی، آنکولوژی و بیماریهای خون اطلاعات داشتند. همچنین من و مهندس خلیلی از بخش صنعت کشور هم در این هیاتامنا بودیم و در راس این مجموعه خانم
سعیده قدس که بنیانگذار محک هستند، این هسته را تشکیل میدادند.محک به تدریج رشد کرد، فراگیر و شناخته شد و ما توانستیم در بیمارستانهایی که بخش سرطان دارند، روانشناس و مددکار مقیم داشته باشیم و از مددیاران و مددکاران کسانی را به این بیمارستانها بفرستیم که بچهها را در درسهایشان کمک کنند که عقبافتادگی آموزشی پیدا نکنند. حدود 15 سال است که شروع به ساخت بیمارستانی در تپههای دارآباد کردهایم. که هم بیمارستان تخصصی و هم مرکزی برای تحقیقات سرطان داشته باشیم. ابتدا قرار بود این بیمارستان را در فضای چهار هزارمتری در دارآباد بسازیم. البته معارضانی برای زمین هم پیدا شد و در مقطعی تهدید به آتش زدن بیمارستان هم شدیم. البته به طور ناگهانی همسر یک عزیزی که مبتلا به سرطان بود خوابنما شد که باید در ایران بیمارستانی برای سرطان بسازم.
این خانم قبل از اینکه مبتلا به سرطان بشود، معتقد بوده که باید برای بچههای سالم هزینه کنند، اما پس از اینکه به سرطان مبتلا شده فهمیده که انسان به امید زنده است و بچههای مریض نیز نیاز به هزینه درمان دارند. با رقم قابل توجهی که ایشان متقبل شدند، توانستیم چهار هزار متر را به 18 هزار متر برسانیم.
این بیمارستان در نهایت ساخته شد. هماکنون در کنار تمام تجهیزات پزشکی، 120 سوئیت دارد که بچههای سرطانی با پدر و مادرشان میتوانند در آن زندگی کنند. تمام بخشهای تشخیصی و درمانی مثل آزمایشگاه و لابراتوار و سیتیاسکن و لیزر را نیز دارد.
نکته قابل توجهی که در مدت ساخت بیمارستان با آن مواجه بودیم این بود که ساکنان این محله اوایل چشم نداشتند ما را ببینند، زیرا معتقد بودند بیمارستان آن مکان را آلوده میکند اما امروزه میبینند که خدماتی مثل اورژانس و آژانس اتومبیل و... به آن محل دادهایم. از سال 1370 که شروع کردیم از هر 100 بچه، 70، 80 نفر میمردند. این میزان اکنون به زیر 30 درصد رسیده است. البته نه اینکه محک از لحاظ درمان معجزه کند که میکند، پیوندهای مغز استخوان در محک به طور رایگان انجام میشود و در ایران نظیر آن وجود ندارد. در اروپا این درمان بیش از یک میلیون دلار است.
بسیاری از خانوادهها در انتظار نوبتهای طولانی چند بیمارستان محدود بودند و تا وقتی نوبتشان میشد از بین میرفتند و پول هم نداشتند که به بیمارستان خصوصی بروند اما امروز محک این شعار را محقق کرده است که هیچ بچهای از بیپولی نمیمیرد.
البته این خدمات فقط مختص بچههای ایرانی نیست. ما امروز پذیرای بچههای عراقی، افغان، ارمنستانی و تاجیک هم هستیم. بسیاری از خانوادههای ایرانی مقیم اروپا و آمریکا برای معالجه فرزندشان به این موسسه میآیند. زیرا در آنجا فقط بیمههای گرانقیمت این نوع خدمات را ارائه میکند. امروزه سالی بیش از هزار بچه در محک درمان میشوند. یکی از مشکلات ما این بود که خانوادههایی که به تهران میآیند بچه را در بیمارستان میگذارند و خودشان در پارک یا مسافرخانه میخوابند و به انواع و اقسام آلودگیها دچار میشوند. و فردی که در پارک خوابیده به بیمارستان میآید و بچه را که در فضای ایزوله میکروبزدایی شده بغل میکند که این فرآیند میکروب و آلودگی را دوباره به آن بچه برمیگرداند. البته برای سایر فرزندان آن خانواده نیز آسیبهای اخلاقی محیطی به وجود میآید. محک نقاهتگاهی را برای این افراد تدارک دیده که مثل یک پانسیون نظامی از آنها نگهداری میکند. محک امروز در بین تمام موسسات بینالمللی از این دست در رتبه دهم قرار دارد. در سال 2014 هم موفق به گرفتن جایزه طلایی موسسات مردمنهاد شد. امروز محک فقط به ایران تعلق ندارد بلکه نگین موسسات خیریه
دنیاست. هر جا کنگرهای در دنیا برگزار میشود، محک را دعوت میکنند. البته ما پا را فراتر گذاشتهایم و هر دو سال یک بار در روز جهانی سرطان کنگره مسوولیتهای اجتماعی را در اتاق بازرگانی برگزار میکنیم که در 27 بهمنماه امسال سومین کنگره را به کمک اتاق بازرگانی تهران در آمفیتئاتر محک برگزار میکنیم. در این برنامه نمایندگانی از سازمان ملل میآیند که مستقیماً بر موسسات مردمنهاد دنیا در زمینه درمانی نظارت دارند. همچنین اعضای اتاق بازرگانی، دیپلماتها، مسوولان دولتی و چندین سخنران بینالمللی هم دعوت شدهاند که تبیین کنیم در ایران بهرغم اینکه مردم گرفتار هستند به گرفتارتر از خودشان کمک میکنند. توسعه فعالیتهای محک هزینه زیادی دارد ولی خوشبختانه هر بار دست به سوی هموطنان دراز کردیم، دستمان را رد نکردند. امروز بیمارستان محک با کادر 350نفره یکی از بیمارستانهای مدرن و به روز ایران و خاورمیانه به شمار میآید.
میخواهیم بحث را به سمت مسوولیت اجتماعی بخش خصوصی ببریم. شما در نشست خبری همایش به کلیدواژهای اشاره کردید به نام «فرهنگ اعتنا به مسوولیت اجتماعی در بخش خصوصی». شما این فرهنگ را چگونه تعریف میکنید؛ چه پیششرطهایی لازم دارد؟
از دیرباز مردم این سرزمین به دگردوستی و دردمنددوستی اعتنا میکردند. در جایجای این کشور مکانهایی شبیه کاروانسرا، آبانبار، یتیمخانه و نوانخانه دیده میشود که همه اینها به علت یک تفکر مردمدوستی و نوعدوستی به وجود آمدهاند. مسلماً تمام افرادی که این مراکز را میساختند بازاریان و تجار بودند اما این افراد به طور جداگانه عمل میکردند و سیستماتیک نبودند. هر کس برای خودش راهی برای کمک به دردمندان جامعه در پیش میگرفت. البته این افراد به دو دلیل میخواستند شناخته نشوند. اولین دلیلشان نگرانی از افزایش باج و خراج دولتی بود. بسیاری از این افراد ممکن بود متمکن هم نباشند و غذای سفره خود را به همسایهشان ببخشند، اما جامعه اینگونه برخورد میکرد که هرگاه فردی به کسی کمک میکرد میگفتند این فرد متمکن است و انتظارات عوارض دولتی زیاد میشد.
دلیل دوم این بود که تقاضا زیاد نشود. زیرا همیشه در شهرها تقاضا زیاد بوده و افراد محتاج کمک به محض دیدن درهای باز هجوم میآوردند که گاه افراد غیرمستحق هم داخلشان میشدند. ابوالحسن خرقانی بر سردر خانهاش نوشته بود: «هر که در این سرا درآید آبش دهید، نانش دهید و از ایمانش نپرسید. چه آنکه نزد خدا به جانی ارزد به سفره ما به قطعه نانی ارزد». این جمله که در فرهنگ 800ساله ما وجود دارد، ارزشی کمتر از کتیبه کوروش ندارد که بر سردر سازمان ملل قرار گرفته است.
نظیر این اتفاق بسیار زیاد رخ داده است و در اشلهای بزرگتر در قالب بیمارستان و درمانگاه هم به وجود آمده اما هیچگاه به صورت سیستماتیک نبودهاند. محک به وجود آمد که بگوید بنگاهدارها و مردم عادی و حتی دانشآموزان ما به محک میآیند و چنین موسساتی را با این نیاز به بودجه سنگین میگردانند.
اگر از زاویه دید یک تاجر و صنعتگر به اطرافتان نگاه کنید، فضای فعلی کمک بنگاههای اقتصادی به خیریهها و ایفای نقش مسوولیت اجتماعی توسط این بنگاهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز در کشورهای توسعهیافته همانطور که برای نوآوری و بازاریابی و طرحهای توسعه بودجه میگذارند، برای ایفای مسوولیتهای اجتماعی هم بودجهای در نظر گرفته میشود. چنان که اگر مدیرعاملی نتواند بودجه مربوط به این بخش را جذب کند عملاً برای خود نقطه سیاهی در کارنامهاش گذاشته که ممکن است حتی مصونیت شغلیاش را از دست بدهد. در ایران هنوز این موضوع جا نیفتاده است که بخشی از درآمد آن را برای ایفای نقش مسوولیت اجتماعی قرار بدهید. هنوز مردم انتظار دارند تمامکارها را دولت انجام دهد، در حالی که نباید این اتفاق بیفتد. برای همین است که دولت بزرگ شده است. بسیاری از این وظایف، وظیفه بخش خصوصی است. دولت باید کوچک شود و فقط بحث نظارتی و حاکمیت را داشته باشد.
در ایران به جز معدودی از واحدها که در خوشبینانهترین حالت یک درصد است، بنگاههای دیگر توجهی به این مساله ندارند و ما تلاش میکنیم با برگزاری این کنگرهها به بخش خصوصی القا کنیم مسوولیت اجتماعی یک سرمایهگذاری است.
وقتی کارمندان ببینند مدیرانشان به مسوولیتهای اجتماعی اهمیت میدهند، به کارشان علاقهمند میشوند و کار را با کیفیت بهتری انجام میدهند. اگر جامعه و مصرفکنندگان ببینند که یک بنگاه در کنار تولید و فروش به کمک به همنوع اهمیت میدهد، از آن برند خرید میکنند. البته این موضوع روزافزون است و دردهای مختلف مثل کلیویها و اماسها در حال برخورداری از مجموعههای تخصصی میشوند، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. من به دوستان عرض کردم میخواهیم این بار در کارتهای دعوت بنویسیم دستهچک همراهتان نیاورید. هدف ما جمعآوری اعانه نیست. ما به دنبال تبیین نقش انسانی و اجتماعی بنگاهداران در کمک به همنوع هستیم.
شما 20 سال است که عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی هستید و 30 سال هم سابقه کمک به خیریهها را دارید. در این مدت شخص شما در جا انداختن این فرهنگ چه فعالیتهایی انجام دادهاید؟
من به بهانههای مختلف در جلسات کمیسیونهای امور اجتماعی و تشکلهای اتاق بازرگانی تهران، کنگرهها، جراید و سایتها در جا انداختن این نقش تلاش کردم. واقعیت این است کسانی که به خیریههایی مثل محک کمک میکنند باید بدانند که منت ندارند که به خیریهها کمک میکنند. بلکه این موسسهها بر ما منت دارند که این فضا را برای ما ایجاد کردهاند که در آن نفس بکشیم.
از کارخانه من تا محک 200 کیلومتر راه است. اما وقتی بعد از کار به اینجا میآیم و پس از چند ساعت جلسه و فعالیتهای معمول دیگر خارج میشوم، مثل این است که از استخر یا سونا خارج شدهام. تمام خستگیام از تنم خارج میشود. کمک کردم این شعار را جا بیندازم که به نفع همه است که کمک به برداشتن این مشکلات از دوش جامعه داشته باشیم. من از روز اول در کنار موسسه خیریه ابرار که متعلق به اتاق بازرگانی است، حضور داشتم. در موسسات دیگر مثل فاطمه الزهرا و زینب کبری هم بودم. البته آدم متمکن و سرمایهداری نیستم. اسم سکو از خود واقعیاش بزرگتر است. ولی در حد خودم هر کمکی از دستم برآمده، انجام دادهام. هر جا خیریهای بوده، از سازههای ساختمانی اگر رایگان ندادیم، به قیمت تمامشده دادهایم. بنابراین به نظر من هر کدام از دوستان اگر علاقه به این کار داشته باشند، میتوانیم شاهد شکلگیری موسسات مردمنهاد بیشتری در ایران باشیم.
البته باید توجه داشت افراد سودجویی که برای منافع خودشان این موسسات را تشکیل میدهند، از گردونه خارج میشوند. زیرا خرد جمعی درست و نادرست را تشخیص میدهد. همانطور که میبینیم امروز افراد زیادی بیدریغ به محک کمک میکنند اما بسیاری از صندوقها خالی است.
نتیجه این فرهنگسازی را چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی میبینیم رتبه جهانی کمک مردمی را از 80 درصد به 20 درصد رساندیم، وقتی در رنکینگ جهانی جزو 10 موسسه اول هستیم، وقتی امروز قادر هستیم هر کسی را که وارد محک میشود بدون اینکه پولی دریافت کنیم، درمان کنیم و در نقاهتگاه از خانوادهاش نگهداری کنیم، وقتی لبخند رضایت بچههای محک را میبینیم که از دانشگاه هم فارغالتحصیل شدند و به محک کمک میکنند؛ اینها دستاوردهایی هستند که در یک موسسه مردمنهاد واقعی به دست میآید.
اتاق بازرگانی با توجه به نقش مشاورهای و لابیستی خود تا به حال فاکتورهایی برای نقش مسوولیت اجتماعی بنگاهها طراحی کرده است؟
هرگاه من از اعضای اتاق بازرگانی کمک خواستهام، در کنار ما بودند اما میتوان برای این کار وقت و فرصت بیشتری گذاشت و فضای بیشتری داشت.
ما کمیسیون تشکلها و امور اجتماعی را داریم که وقتی عضو این کمیسیون بودم، بحث مسوولیت اجتماعی را پیش میکشیدم اما امور اجتماعی فراگیرتر از مسوولیت اجتماعی است. ما باید یکی از کمیسیونهای اصلی را در این مقوله داشته باشیم تا به صورت قویتر در کنار این موسسات خیریه بایستیم.
پیشرفت بنگاهها در ایفای نقش مسوولیت اجتماعی را چگونه تعریف میکنید؟
پیشرفت این است که نشنویم هیچ دانشآموزی به دلیل نداشتن پول ادامه تحصیل نمیدهد. هیچ نخبهای وجود ندارد که به دلیل مشکلات مالی نمیتواند پیشرفت کند. من نامهای دارم از نخبهای که چندین اختراع دارد اما برای رفتن به یک کنگره اروپایی برای ارائه اختراعاتش هزینه سفر ندارد. پیشرفت فقط در درمان بیماریها خلاصه نمیشود. هرچند درمان بیماران در اولویت قرار دارد اما پیشرفت واقعی این است که سود بنگاهها در مسیر حل مشکلات جامعه در راه پیشرفت همهجانبه باشد.
اگر بخواهید یک بنگاه ایدهآل را توصیف کنید، چگونه توصیف میکنید؟
مسوولیت اجتماعی در دنیا ابتدا از طرف شرکتهای نفتی ایجاد شد. دولت، شرکتهایی را که محیط زیست را آلوده میکردند، مقید میکرد برای این آلودگیها مقداری از هزینه سالمسازی را بپردازند. پس از آن بحث مسوولیت اجتماعی برای کارخانجاتی که آلودگیهای زیستمحیطی داشتند، مطرح شد.
بعد از آن این موضوع جا افتاد که فقط آلودگیهای خود آن کارخانه مدنظر نباشد، بلکه از بین بردن آلودگیهایی که دیگران ایجاد میکنند هم در ایفای نقش مسوولیت اجتماعی تعریف شد.
پس شما معتقدید بنگاهی ایدهآل است که مسوولیتهای اجتماعی را به نحوی رعایت کند که درصدد حل مشکلات دیگران و مشکلاتی که دیگران به وجود آوردهاند هم باشد.
بله، البته این یکی از فاکتورهای اساسی است. کسی که در بنگاه سرمایهگذاری میکند در درجه اول به سودآوری فکر میکند. اگر اندکی مسوولتر باشد به اشتغال هم فکر میکند و اگر اندکی فراتر فکر کند به فکر افزایش تولید ناخالص داخلی و تولید صادراتمحور است که برای کشور ارز بیاورد تا وابستگی از ارز نفتی کم شود. اما نهایتاً در کنار این اهداف ایجاد آرامش و هدیه کردن خوشبختی و سلامتی به دیگران میتواند مهمترین هدف یک بنگاه یا سرمایهگذار باشد که میتواند در نتیجه والایی اندیشه و قوی بودن حس نوعدوستی باشد.
کسی که در این راه قدم بگذارد معتاد میشود. ما آدمهایی را داریم که آنقدر پیشرفت کردهاند که بیش از 90 درصد داراییشان را در اختیار این موسسات گذاشتهاند. خوبی کردن بهترین اعتیادی است که انسان میتواند داشته باشد. ما باید سعی کنیم وارد این راه شویم و چند نفر را هم وارد کنیم.
چه توصیهای به بخش خصوصی دارید؟
من رئیس کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی ایران و رئیس کمیسیون محیط کسب و کار اتاق بازرگانی تهران هستم و میدانم بنگاههای ما الان مشکلات عدیدهای دارند. گاهی اوقات میگویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است اما میخواهم بگویم هر چقدر آدم ضعیف باشد میتواند یک قدم کمک کند تا بنگاههای مردمی بهتر ایفای نقش کنند و مطمئناً در کوتاهمدت دستاوردش نصیبشان میشود.
به نظر من مهمترین دستاورد در زندگی انسانها با آرامش زندگی کردن است. وقتی میدانیم با کمک رقم کوچکی مثل چهار میلیون تومان دو کودک بیشتر میتوانند وارد محک شوند، زندگی مصونتری خواهیم داشت.
دیدگاه تان را بنویسید