تاریخ انتشار:
چرا نهادهای مالی نتوانستهاند انتظارات سیاستگذار را برآورده کنند؟
بخت بد و عمر کوتاه
اهمیت بازار سرمایه در میان بازارهای مالی، از آن جهت است که کارکردهای آن یعنی تامین مالی درازمدت و مدیریت ریسک به طور معمول در توان و حوزه فعالیت بازار پول نمیگنجد.
اهمیت بازار سرمایه در میان بازارهای مالی، از آن جهت است که کارکردهای آن یعنی تامین مالی درازمدت و مدیریت ریسک به طور معمول در توان و حوزه فعالیت بازار پول نمیگنجد. از اینرو در اغلب کشورها بخش اعظم فعالیتهای مالی اعم از تامین مالی و سرمایهگذاری در حوزه بازار سرمایه قرار دارد و بالطبع این فرآیندها توسط نهادهای مالی انجام میشود.
بر اساس ضوابط موجود، نهادهای مالی اشخاصی هستند که به عنوان واسط بین بنگاههای اقتصادی نیازمند منابع مالی و سرمایهگذاران نهادی و خرد ایفای نقش و فرآیند تامین یا خدمات مالی از طریق بازار سرمایه را برای ایشان تسهیل میکنند. از نهادهای مالی فعال میتوان به «کارگزاران»، «سبدگردانان»، «بازارگردانان»، «مشاوران سرمایهگذاری»، «موسسات رتبهبندی»، «صندوقهای سرمایهگذاری»، «شرکتهای سرمایهگذاری»، «شرکتهای پردازش اطلاعات مالی» و «شرکتهای تامین سرمایه» اشاره کرد. این شرکتهای ارائهدهنده خدمات مالی دارای تحلیلگران و متخصصانی هستند که تمام توان خود را صرف شناسایی اوراق بهادار و سایر گزینههای جذاب سرمایهگذاری میکنند تا بیشترین امکان سودآوری را برای سرمایهگذاران فراهم آورند.
کارگزاران: اشخاص حقوقی هستند که از طرف سرمایهگذار برای خرید و فروش سهام وکالت داشته و معاملات روزانه بازار سهام از طریق این نهادها انجام میشود. در حال حاضر 108 شرکت کارگزاری فعال در بازار بورس مشغول فعالیت هستند.
شرکتهای تامین سرمایه: در حال حاضر 9 شرکت سرمایهگذاری در بازار مالی ایران مشغول فعالیت هستند. حوزه اصلی فعالیت شرکتهای تامین سرمایه که بزرگترین نهادهای مالی در بازار سرمایه ایران هستند، ارائه خدمات تعهد پذیرهنویسی، بازارگردانی اوراق بهادار، سرمایهگذاری در اوراق بهادار و سپرده بانکی است. آنها میتوانند مجوز فعالیت در حوزه سبدگردانی، مشاور سرمایهگذاری، مشاور عرضه و مشاور پذیرش را بهطور مستقل از سازمان بورس دریافت کنند. از وظایف مهم شرکتهای تامینسرمایه تعهد پذیرهنویسی و تعهد خرید اوراق بهادار در عرضههای ثانویه است. این شرکتها علاوه بر تعهد پذیرهنویسی اوراق بهادار منتشره با مجوز سازمان، تعهد اوراق منتشره با مجوز بانک مرکزی را نیز بر عهده میگیرند.
صندوقهای سرمایهگذاری: نهادهای مالی هستند که منابع مالی حاصل از انتشار گواهی سرمایهگذاری را در موضوع فعالیت مصوب خود سرمایهگذاری میکنند و مالکان آن به نسبت سرمایهگذاری خود، در سود و زیان صندوق شریکاند. صندوقهای سرمایهگذاری بر اساس نوع ممکن است وجوه جمعآوریشده را در انواع اوراق بهادار با درآمد ثابت، سهام و حق تقدم سهام، پروژه ساختمانی، طلا، ارز و... که مشخصات آنها در امیدنامه صندوق ذکر شده، سرمایهگذاری کنند. صندوقهای سرمایهگذاری میتوانند قابلیت معامله در بورس را داشته باشند (ETF) یا مبتنی بر صدور و ابطال باشند. در گزارش سایت سازمان بورس و اوراق بهادار، تعداد صندوقهای سرمایهگذاری فعال در بازار بورس ایران 193 شرکت بوده است.
شرکتهای سبدگردانی: طبق دستورالعمل تاسیس و فعالیت سبدگردان، سبدگردانی عبارت از تصمیم به خرید، فروش یا نگهداری اوراق بهادار به نام سرمایهگذار معین توسط سبدگردان در قالب قراردادی مشخص، به منظور کسب انتفاع برای سرمایهگذار است و منظور از سبد اختصاصی، مجموع داراییهای موضوع سبدگردانی (اعم از وجه نقد، اوراق بهادار و مطالبات) است که به مشتری معینی تعلق دارد. شرکتهای سبدگردان با بهرهگیری از متخصصترین تحلیلگران و فعالان بازار بورس، بهترین ترکیب سبد را برای سرمایهگذار انتخاب و اقدام به مدیریت دارایی ایشان میکنند. در سال 1394 طبق گزارش سازمان بورس 11 شرکت سبدگردانی مشغول فعالیت بودهاند.
شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری: شرکتهای سرمایهگذاری ارائهدهنده خدمات مالی، دارای تحلیلگران و متخصصانی هستند که تمام توان خود را صرف شناسایی اوراق بهادار و سایر گزینههای جذاب سرمایهگذاری میکنند تا بیشترین امکان سودآوری را برای سرمایهگذاران فراهم آورند. شرکتهای مشاور بر اساس قرارداد یا آبونهای که از مشتری دریافت میکنند، وظیفه ارائه اخبار، تحلیل و پیشنهادهای معاملاتی را دارند.
از سال 1385 که قانون جدید بازار اوراق بهادار تدوین و تصویب شد تاکنون به سمت بازاری مدرن و نزدیکتر به بازارهای گسترده غربی گام برداشتهایم. همچنین از تولد نهادهای جدید بورس از جمله سبدگردانان و مشاوران سرمایهگذاری یا پردازشگران اطلاعات مالی بیشتر از شش سال نمیگذرد و هر چند سهم خوبی از معادلات و معاملات سهام توسط این نهادهای مالی صورت میگیرد، اما هنوز فاصله بسیار زیادی با نُرمهای جهانی داریم. با توجه به نوپا بودن نهادهای مالی در ایران و عدم شناخت مناسب سرمایهگذاران بالقوه و بالفعل از این شرکتها، نقش مورد نظر آنها به گونهای که مورد نظر قانونگذار بوده، ایفا نشده و این امر باعث پررنگ شدن نقش افراد مستقل حقیقی و وجود موجها و هیجانهای غیرتحلیلی و در نتیجه کاهش شدید عمق بازار شده است.
در بازارهای مدرن اروپایی یا آمریکایی (به دلیل قدمت بازارهای مالی و رخنه کردن فرهنگ صحیح سهامداری و فراگیر شدن آن در بین تمام اقشار) گردش مالی بازار سهام نسبت به جمعیت به مراتب بیشتر از کشورهای در حال توسعه است و البته به دلیل شناخت صحیح افراد از مزایا و مخاطرات بازار، بیش از 90 درصد معاملات توسط مدیران سرمایهگذاری و صندوقهای بزرگ صورت میگیرد و نقش افراد مستقل حقیقی بسیار اندک و ناچیز است. در این حالت احساس و هیجانات و در نتیجه نوسانات روزانه بازار بسیار کمتر بوده و نقش تحلیل و تخمین و پیشبینیهای کارشناسانه بسیار ملموس خواهد بود. در چنین بازارهایی تحلیلگران و نهادهای مالی هستند که روند حرکتی بازار را مشخص میکنند. اما در بازاری مثل بورس ایران که سن نهادهای مالیاش (صندوقها، سبدگردانها، بازارگردانها و...) به انگشتان دست نمیرسد طبیعتاً افراد حقیقی و مستقل هستند که با هیجانات خود از اخبار و شایعات روزانه بازار، نوسانات و حرکات، قیمتها را رقم میزنند. ضمن اینکه غالباً افراد حقیقی تحمل زمان و دید سرمایهگذاریشان بسیار کوتاهتر از مدیران سرمایههای بزرگ بوده و همین امر بینظمی بیشتری در مسیر بلندمدت
قیمتها ایجاد خواهد کرد. به بیان دیگر هنوز فرصت آن پیش نیامده است تا نهادهای مالی بتوانند علاوه بر اینکه اعتماد فعالان فعلی بازار و سرمایهگذاران خرد و حقیقی را به خود جلب میکنند، با جاذبه حقیقی سرمایهگذاری و عملکرد حرفهایشان بتوانند سایر سرمایهگذاران بالقوه و خارج از بازار را جلب و دامنه کمی سرمایهگذاران بازار سهام را گستردهتر کنند.
نکته مهم دیگر در خصوص بازار ایران، مساله تحریم است. اقتصادی که شرکتهای فعال اقتصادی آن در هر برهه از سی و چند سال گذشته با انواع و اقسام تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای بعضاً فلجکننده درگیر بودهاند، اقتصادی ناکارآمد و غیرمولد شده است. در چنین اقتصادی به لطف تورمهای دورقمی سالانه، نمایش سودهای کم و زیاد در صورتهای سالانه شرکتها را شاهد بودهایم، در غیر این صورت خبری از سودهای عملیاتی و عملکردی برای غالب شرکتهای فعال و حتی مطرح کشور نبود. بنابراین اقتصاد ناسالم باعث شده بازار خرید سهام شرکتها آنطور که شایسته است، رونق نداشته و نتیجتاً نهادهای مالی آن نیز از بیرمقی مفرط بازار در آسیب باشند. البته رشد قیمت سهام و رونق بازار به مرور باعث میشود توجه سایر فعالان اقتصادی خارج از بورس به فرصتهای سرمایهگذاری در این بازار جلب شده و استمرار این وضعیت کمکم سرمایههای جدید و افراد حقیقی و حقوقی جدیدی را به بازار دعوت میکند. در سالهای سپریشده از زمان تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری، سبدگردانها یا مشاوران سرمایهگذاری تاکنون شاید تنها سال 1392 را بتوان سال رونق بازار تصور کرد. لذا از بخت بد، نهادهای مالی
جدید غالب عمر خود را در سالهای رکود بازار و در هیجانات منفی بورس سپری کردهاند و تاکنون فرصت مناسبی جهت عرضاندام و معرفی کامل قابلیتهای خود نیافتهاند تا به بلوغ و گستردگی کامل دست یابند.
تغییرات دوگانه مدیریتی در سازمان بورس و عدم توجه کافی سازمان بورس به امر آموزش و فرهنگسازی نیز در توسعه نیافتن بازار و نقشآفرینی نهادهای مالی در بازار سرمایه اثرگذار بودهاند اما طبق مثل معروف «همهچیزمان باید به همهچیزمان بیاید» به عبارت دیگر اگر وضعیت اقتصادی کشور را با وضع تحریمها و محدودیتهای بینالمللی و البته ناکارآمدیهای مدیریتی و نوظهور بودن ابزارهای مالی بازار سرمایه کنار هم بگذاریم، به نظر میرسد ناتوانیهای نهادهای مالی در پوشش تمام نیازهای بازار و ضعف آنها در جذب مخاطبان جدید بازار سرمایه همگی طبیعی است.
دیدگاه تان را بنویسید