تاریخ انتشار:
یقهسفیدها بر این باورند که به جامعه سود میرسانند
مجرم یا خیرخواه جامعه؟
یقهسفیدهای اقتصادهای پیشرفته اغلب از خلأهای قانونی و ذکاوت خود استفاده میکنند و یقهسفیدهای اقتصادهای در حال توسعه از ارتباطات و رانت. آنها به جد باور دارند که کارشان غیرقانونی نیست و در مقابل بسیار هم سودمند برای جامعه است.
یقهسفیدها اغلب مولود شرایط بحران هستند. البته آنها در این شرایط شناخته میشوند وگرنه فعالیتشان را مدتها قبل از آن آغاز کردهاند. هر نوع اتفاقات ناگهانی و شوکهای اقتصادی در جامعهای که نظارت ضعیف باشد میتواند منجر به بروز یقهسفیدهایی شود که به آرامی با استفاده از امکاناتی که دارند میتوانند در بخشهایی که از دید ناظران مغفول مانده فعالیت کنند. این شرایط میتواند رونق ناگهانی بازار سهام و گران شدن مسکن باشد یا حتی محدودیتهای ناشی از تحریم.
یقهسفیدهای اقتصادهای پیشرفته اغلب از خلأهای قانونی و ذکاوت خود استفاده میکنند و یقهسفیدهای اقتصادهای در حال توسعه از ارتباطات و رانت. آنها به جد باور دارند که کارشان غیرقانونی نیست و در مقابل بسیار هم سودمند برای جامعه است. شاید بررسی کامل رفتار آنها این نشانهها را بیشتر آشکار کند تا بفهمید چرا یقهسفیدها چه در آمریکا و چه در اروپا و چه در ایران خود را افراد معصوم و فعالی میدانند که پشتکار زیادی دارند و به همه سود میرسانند. فارغ از اینکه با رانتهایی که آنان در اختیار داشتهاند هر کسی میتوانسته تبدیل به یک کارآفرین شود.
اصطلاح یقهسفید عمدتاً برای ایجاد تمایز بین جرائمی که خشونت در آنها کاربرد ندارد با جرمهای خشن مانند دزدی مسلحانه استفاده میشود. علت این نامگذاری نیز از این جهت است که اشخاصی که این دسته از جرمها را انجام میدهند یا در انجام آن دخیل میشوند، کارمندان دفتری، مدیران یا کارمندان اجرایی هستند که جزو کارکنان یقهسفید محسوب میشوند. البته واضح است که این تمایز تام و تمام نیست. یک کارگر یقهآبی هم که به عللی، به مسائل نوآوری و اختراع بنگاه دسترسی دارد و نسبت به دزدیدن آن اقدام میکند یک مجرم یقهسفید است. اما جرائم مالی که بخش عمدهای از جرمهای یقهسفیدها را تشکیل میدهد فقط توسط مدیران ارشد قابل انجام است و نیاز به سطح دسترسی دارد که تنها آنها دارای آن هستند. عاملان این جرمها اغلب تحصیلات بالا و موقعیت مناسبی در محل کار خود دارند و حتی عضوی محترم در جامعه محل زندگی خود هستند و مسلماً از تمام پیشینه اجتماعی و فرهنگی خود برای ارتکاب جرمی که در نظر دارند استفاده میکنند. علاوه بر همه اینها آنان معمولاً توانایی خوبی در شکلدهی رفتارها و تصمیمگیریهای دیگران دارند و میتوانند تصمیمات شخصی خود را به تصمیمات جمعی
تبدیل کنند. این دسته از افراد معمولاً در شرکتهایی که مدیریت ارشد تنها با یک نفر (همان مجرم یقهسفید) یا یک گروه کوچک است، ظاهر میشوند. رفتار تحکمآمیز، خشونت در برخورد با زیردستان و ارعاب، بخشی از رفتارهای آنها در جهت پنهان کردن جرم است. اما این موضوع به معنی این نیست که مجرم یقهسفید هنگام ارتکاب جرم هم به مجرمانه بودن رفتارش واقف است. اتفاقاً واقعیت کاملاً برعکس این است. این دسته از مجرمان نهتنها در سالهایی که به ارتکاب آن مبادرت دارند که حتی پس از دستگیری هم اعتقاد کامل دارند که اعمال آنها نهتنها قانونی، که کاملاً درست بوده است. در مورد مجرمانی از این دست، حتی پس از صدور کیفرخواست و تفهیم جرم به آنها، ماهها طول میکشد تا آنها جرم خود را باور کنند و بپذیرند. اغلب آنها در تمام سالهایی که به زعم قانون و جامعه در حال ارتکاب جرم بودند از نظر خودشان شهروندانی مسوول، تابع قانون و باهوش بودهاند که کسبوکار موفق و قانونی را اداره میکنند که برای جامعه آنها منافع زیادی دارد. این بخش از رفتار این دسته از مجرمان، توسط رابرت مرتون جامعهشناس در دهه 1990 مورد بررسی قرار گرفت. بنا به بررسیهای او، ساختارهای
اجتماعی سوءرفتار این افراد را تشدید میکند. تعریف موفقیت بر مبنای توانایی افراد در تحصیل پول و همچنین توجیه شدن روش رفتار به وسیله هدف، میتواند باعث ایجاد این سوءرفتارها باشد. در چنین جامعهای که نهتنها پول هدف است که حتی هدف وسیله را توجیه میکند دیگر هنجاری (چه قانونی و چه اجتماعی) برای تعیین رفتار درست و غلط وجود نخواهد داشت و حتی در صورت وجود، این هنجارها دیگر توانایی شکلدهی به رفتارهای اجتماعی را نخواهند داشت. این «بیهنجاری» یک مفهوم مهم جامعهشناسی است که وجود و ادامهدار بودن آن، میتواند باعث بیقانونی در جامعه شود. یقهسفیدها نیز بخشی از این بیقانونی هستند. در جهانی که موفقیت بر مبنای سود بنگاه تعین میشود و این سود به سبب محدود بودن عرضه و تقاضا طبیعتاً محدود است باید برای موفقیت و سود بیشتر ابتکار و نوآوری داشت و همیشه بخشی از این نوآوریها، نقاط ضعف و خلأهای قانونی را نشانه میگیرند. البته این همه قضیه نیست. هیجان هم سهم عمدهای در زندگی و تمایل این دسته افراد به ارتکاب این نوع جرائم دارد. مجرمان و خصوصاً مجرمانی که با مبالغ دلاری بالا سر و کار دارند به قضیه مثل یک بازی هیجانانگیز نگاه
میکنند که البته موضوع آن این بار زندگی خودشان است. پیروزی در هر بازی، حتی شطرنج به بازیکن احساس قدرت و کنترل بر عوامل بیرونی را اعطا میکند و حالا میتوانید احساس ناشی از پیروزی در بازی را تصور کنید که حاصل آن پول است که به طور عام به عنوان عامل نشاندهنده موفقیت پذیرفته شده است و علاوه بر این عناصر بازی شما نه مهرههای بیجان که انسانها، قراردادها و قوانین اجتماعی هستند که کنترل آنها مسلماً سختتر و احساس پیروزی ناشی از موفقیت در کنترل آنها بسیار بیشتر است. علاوه بر عوامل جامعهشناسی فوق، نشانههای شخصی هم در افرادی که میتوانند در صورت وجود محیط مناسب تبدیل به مجرمی یقهسفید شوند وجود دارد و این عوامل که چند تا از آنها در اغلب این دسته از مجرمان وجود دارد عبارتند از: اغلب این افراد در زندگی شخصی خود بدهیهای زیادی دارند، از کارتهای اعتباری خود بیش از حد طبیعی استفاده میکنند، طلاق گرفتهاند، در سرمایهگذاریهای مالی خود شکست خوردهاند، حرص و طمع زیادی دارند، اغلب نوعی از اعتیاد (قمار، الکل، مواد مخدر و...) دارند، تفریحات گرانی دارند و در محیط کار خود احساس میکنند از آنها سوءاستفاده میشود، پست و
حقوق خود را کمتر از لیاقت خود میدانند و... البته مسلماً یک فرد با مشخصات روانی پیشگفته در صورت عدم وجود محیط مناسب، تبدیل به یک مجرم یقهسفید نخواهد شد. شرکتهایی که محیط مستعدی برای تبدیل مجرمان بالقوه به بالفعل هستند نیز مشخصات خاصی دارند از جمله اینکه وظایف در آنها به طور کامل تفکیک نشده است. مدیران بالادستی این گروه از مجرمان (اگر خود آنها بالاترین پست مدیریتی را نداشته باشند) آنها را در مورد شرایط شغلی و قوانین مربوطه توجیه نکردهاند، کارمندان به سرعت جابهجا میشوند، بازرسیهای مرتب قانونی وجود ندارد یا اگر دارد دقیق نیست و ... و البته مهمتر از همه اینکه شرایط خاص و به طور عمده بحران اقتصادی (چه در سطح کلان، چه به طور محدود در صنعتی که شرکت در آن فعال است) لازم است تا دست این دسته از مجرمان رو شود. اگر به پروندههایی که از این مجرمان وجود دارد دقت کنید تا وقتی بحرانی در اقتصاد جهانی به وجود نیامده یا شرکت آنها به طور کامل ورشکسته نشده یا در شرف آن قرار نگرفته است، آنها توانستهاند به کار خود ادامه دهند.
دیدگاه تان را بنویسید