شناسه خبر : 20197 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا بین ایرانیان و خارجیان تفاوت است؟

واکنش به کالای مجانی

آیا اگر در یکی از شهرهای مدرن دنیای امروز، کالایی مجانی می‌شد، ما شاهد صف‌های طویل و درهم تنیده نبودیم؟ آیا شاهد آن نبودیم که مردم به فکر آن باشند که هرچه سریع‌تر به کالای خود دست یابند و صحنه‌هایی را رقم زنند که مورد توجه عکاسان و رسانه‌هاست؟

پویا جبل‌عاملی

آیا اگر در یکی از شهرهای مدرن دنیای امروز، کالایی مجانی می‌شد، ما شاهد صف‌های طویل و درهم تنیده نبودیم؟ آیا شاهد آن نبودیم که مردم به فکر آن باشند که هرچه سریع‌تر به کالای خود دست یابند و صحنه‌هایی را رقم زنند که مورد توجه عکاسان و رسانه‌هاست؟ آیا اگر بلیت سینما در لندن برای یک روز مجانی می‌شد یا فروشگاه‌های زنجیره‌ای سنزبری یا ازدا حاضر می‌شدند چهار مرغ که هیچ، یک مرغ مجانی بدهند، مردم برای گرفتن این یک مرغ هجوم نمی‌آوردند؟ آیا این نوع واکنش تنها مختص مملکت ماست؟ اگر مختص ما نیست چگونه می‌توان نشست و در نقد فرهنگ ایرانیان قلمفرسایی کرد؟ ما مخالف انتقاد از فرهنگ خودی نیستیم و اتفاقاً آن را جزیی از پیشرفت و توسعه فرهنگی می‌دانیم اما پیش‌فرض انتقاد به هجوم ایرانیان برای اخذ کالای مجانی، آن است که این واکنش تنها مختص ایرانیان باشد، چه اگر دیگر مردمان هم چنین کنند و به خصوص این کار در کشورهای توسعه‌یافته نیز در صورت اجرای این سیاست رخ دهد، دیگر منتقدان باید فرهنگ همه انسان‌ها را نقد کنند.

تقاضای کالای مجانی
اگر قیمت کالایی صفر شود، تقاضای آن کالا چقدر خواهد بود؟ می‌دانیم رابطه بین قیمت و مقدار تقاضا منفی است. این رابطه نه در ایران که در همه جا منفی است. اگرچه بسته به فرهنگ و ذائقه و خصوصیات اقتصادی و غیراقتصادی هر جامعه مقدار تقاضا در هر سطح قیمتی فرق می‌کند، چرا که مثلاً میزان تقاضای ماهی در ژاپن بیشتر از ایران است، اما وقتی قیمت یک کالا در هر جامعه‌ای کاهش یابد، مقدار تقاضا برای آن افزایش می‌یابد، آنچنان که کاهش قیمت ماهی هم در ژاپن و هم در ایران باعث افزایش تقاضا برای آن می‌شود. نمودار یک منحنی ساده‌ای از تقاضا برای یک کالا را نشان می‌دهد. آن‌چنان که مشخص است هرچه قیمت کالا کاهش می‌یابد، تقاضا نیز افزون می‌شود تا زمانی که قیمت کالا صفر می‌شود و به اصطلاح افراد می‌توانند آن کالا را مجانی به دست آورند. در این حالت تقاضا برای این کالا تا سطح‌ ‌A خواهد بود. اما مساله این است که نمودار یک،یک نمودار ساده است که با واقعیت تقاضا در قیمت‌های پایین همخوانی ندارد. برای تکمیل نمودار اول می‌بایست بیش از این به قیمت‌های نزدیک صفر توجه کنیم.

نمودار 2 درک واقعی‌تری از تقاضا برای یک کالا را به دست می‌دهد. نکته در این است که با کاهش قیمت به سطح نزدیک به صفر، تقاضا برای کالا افزون‌تر و افزون‌تر می‌شود و محور افقی منحنی تقاضای کرانه پایینی نمودار می‌شود. این امر به خوبی در نمودار 2 مشخص است.
نمودار 2، نشان‌دهنده منحنی عمومی تقاضاست برای هر جامعه و هر کشوری. فرقی نمی‌کند شما کالای خود را در کجا مجانی دهید، تهران باشد یا زاهدان یا لندن، با قیمت صفر تقاضا برای کالا بسیار شدید خواهد بود آن گونه که برای به دست آوردن کالا افراد به سمت آن هجوم می‌آورند و این تنها صف خواهد بود که بین متقاضیان اولویت‌بندی خواهد کرد. هر که زودتر بیاید، زودتر به کالا می‌رسد و همین زودتر رسیدن، باعث به وجود آمدن چنین صحنه‌های جذابی برای عکاسان و البته تاسف‌انگیز برای بسیاری دیگر از مخاطبان می‌شود.

کالای مجانی در غرب
در کشورهای پیشرفته کمتر اتفاق می‌افتد که کالایی مانند آنچه در ایران شاهدش هستیم، مجانی عرضه شود، اما حتی در این کشورها نیز گاهی اوقات شاهد عرضه کالاهای مجانی هستیم. این امر به خصوص زمانی رخ می‌دهد که کمپانی‌ها می‌خواهند محصولات جدید خود را به مصرف‌کنندگان معرفی کنند. برای این کار شرکت‌ها معمولاً محصولات خود را در مراکز شهر به طور مجانی بین مردم تقسیم می‌کنند و اگر تا به حال شاهد این صحنه بوده باشید، در‌می‌یابید که خصوصیات مشابهی بین واکنش ایرانیان و آنها برای دریافت کالای مجانی وجود دارد. گاهی اوقات در میادین تره‌بار نیز در پایان وقت داد و ستد، عرضه‌کنندگان به خاطر ترس، از بین رفتن محصولات خود بعضاً تا 70 درصد قیمت محصولاتشان را کاهش می‌دهند. در این وضعیت نیز مردم برای گرفتن این محصول بسیار ارزان‌تر صف می‌کشند و چون میوه‌‌های کمی باقی‌مانده سعی دارند زودتر میوه دلخواه و ارزان خود را به دست آورند.

چه انتقادی؟
وقتی می‌توان موارد مشابه بسیاری را از واکنش هیجانی مردمان نسبت به کالای مجانی در دیگر کشورها دید، دیگر چگونه می‌توان به ایرانیان نقد کرد؟ البته شاید میزان این هیجانی بودن بسته به کالا و البته نیاز افراد کم و زیاد باشد اما جنس واکنش مشابه است. مشکل نه واکنش طبیعی مردم بلکه نگاه آن سیاستگذاری است که نمی‌تواند این واکنش آشکار را پیش‌بینی کند. یک روز سینماها قربانی چنین سیاستی می‌شوند و روز دیگر مردم برای رزقی نه‌چندان زیاد، سوژه خبری. بعد نیز جامعه‌شناسان و نقادانی پیدا می‌شوند که فریاد زنند چگونه فرهنگ ایرانی به یغما رفته است. اما برای یک اقتصادخوانده اینها همه واکنشی طبیعی است که ربطی به فرهنگ و ویژگی‌های نژادی ندارد و تنها تاسف است برای سیاستگذارانی که چنین صحنه‌هایی را خلق می‌کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها