ایرانیها به کنش شفاهی تمایل دارند
تب ویروسی «داباسمش»
مارشال مک لوهان نظریهپرداز برجسته حوزه ارتباطات، در یکی از نظریههای خود، به این نکته اشاره میکند که در تاریخ بشری، سه دوره ارتباط رسانهای شکل گرفته است و از این سه دوره به عنوان سه «کهکشان» یاد میکند.
مارشال مک لوهان نظریهپرداز برجسته حوزه ارتباطات، در یکی از نظریههای خود، به این نکته اشاره میکند که در تاریخ بشری، سه دوره ارتباط رسانهای شکل گرفته است و از این سه دوره به عنوان سه «کهکشان» یاد میکند. بر اساس دیدگاه او، این کهکشانها به ترتیب کهکشان شفاهی، کهکشان گوتنبرگ و کهکشان مارکونی یا کهکشان ارتباطات الکترونیکی نامگذاری شده است. در کهکشان نخست که عنوان کهکشان «شفاهی» برای آن برگزیده شده، ارتباطات انسان، مبتنی بر ارتباطات شفاهی است و ارتباط افراد در این کهکشان، اغلب به شکل رودررو شکل میگیرد. از این منظر شاید بتوان به تحلیل دلایل فراگیری پدیده «داب اسمش» در ایران پرداخت. اگرچه، بررسیها نشان میدهد این اپلیکیشن که اکنون در ایران به عنوان یکی از سرگرمیهای نوپدید تحت وب رواج پیدا کرده است، در جهان نیز، پس از عکس سلفی، طرفداران بسیاری را به خود جلب کرده و براساس برآوردها، کاربران آن در جهان به حدود 50 میلیون نفر میرسد و برابر قواعد موجود، جامعه ایرانی نیز جدای از این موج نیست.
پیش از گسترش تکنولوژیهای ارتباطی در ایران، همواره میان کاربران ایرانی و کاربران در کشورهای توسعهیافته از حیث زمان بهرهگیری از این تکنولوژیها و امکانات آنها، فاصلهای وجود داشت اما اکنون، هر آنچه در فضای وب بسط پیدا میکند، همزمان در ایران نیز فراگیر میشود. از عکس سلفی و کمپینهای اجتماعی تا پدیدهای به نام داب اسمش. بنابراین هر پدیده نویی که وارد فضای مجازی شود، جامعه ایرانی نیز به آن واکنش نشان میدهد. هیجان در فضای مجازی چنان بالاست که در شرایطی که هنوز یک پدیده، کاربرپسند نشده و هنوز طیفهای مختلف اجتماعی را در برنگرفته، پدیده نوظهور بعدی میآید و جای پدیده پیشین را میگیرد. داباسمش چنین ویژگیای دارد.
اما چنانچه نظریه مک لوهان، مبنای تحلیل دلایل گرایش ایرانیها به پدیده داباسمش قرار گیرد، مردم ایران، تمایل بسیاری به کنش شفاهی دارند و این ناشی از قرار گرفتن در کهکشان شفاهی است. تحقیقات بسیاری درباره ریشههای این رجحان در میان ایرانیها صورت گرفته است و این رجحان را باید به فرهنگ ایرانیان نسبت داد. برای مثال مردم فرانسه، بسیار اهل مطالعه کتاب هستند. اما مردم ایران به جای مطالعه کتاب در مترو ترجیح میدهند با یکدیگر همکلام شوند.
اینکه افراد میتوانند با بهرهگیری از طریق ابزارهای مالتیمدیا پیامی را با استفاده از صدا یا تصویر چهرههای مطرح و سلبریتی تولید کنند، گویی در رساندن پیامهای خویش قدرت و توانایی بیشتری کسب میکنند و تمایل به رسانه داب اسمش، از علاقه ایرانیها به گفتمان شفاهی حکایت دارد.
ایرانیها ترجیح میدهند پیام خود را به جای آنکه در قالبی مکتوب ارائه کنند، به صورت شفاهی به خورد مخاطب بدهند و «داب اسمش» این امکان را فراهم کرده است. آنها پیام خود را بدون هزینه و البته با صدا و تصویر افراد مشهور به دیگران اعلام میکنند. البته داباسمش بیشتر جنبه سرگرمی دارد و یکی از مسائلی که سبب میشود افراد به سمت این پدیده روی بیاورند سادگی و کاربرپسند بودن آن است. حال آنکه، این سرگرمی بیشتر در میان نوجوانان و جوانان کاربرد دارد. در واقع این داباسمش که نمیتوان نام آن را بازی گذاشت و به عنوان یک پدیده قابل تحلیل است، فعالیت پرهیجانی است و به همین دلیل است که «داب اسمش» در میان افراد با سن کم و گروهی که بیش از سایرین با فضاهای تحت وب سر و کار دارند، طرفداران بیشتری دارد. شیوه انتشار این نوع سرگرمی نیز به شکل ویروسی است به این معنا که مانند یک توده، عدهای را در برمیگیرد و پس از مدتی تب آن فروکش میکند. در حوزه ارتباطات به این شیوه انتشار، انتشار ویروسی اطلاق میشود.
اما در برخی منابع داباسمش به عنوان ابزاری برای «خودنمایی» معرفی شده در حالی که میتوان آن را به عنوان نوعی ابزار و سرگرمی سازگار با ذائقه و استعداد ایرانیها توصیف کرد. این استعداد در قرون گذشته در سرودن شعر و سخنوری نمود یافته و اکنون در قالب سلفی گرفتن و ایفای نقش در قاب «داب اسمش» به نمایش گذاشته میشود.
این نوع برنامهها چه در قالب بازی و چه در قالب ابزار ارتباطی و چه به صورت نرمافزارهایی که به صورت اشتراکی مورد استفاده قرار میگیرند، دارای چهار ویژگی اصلی هستند. این چهار ویژگی که به عنوان مزایای نرمافزارهای اجتماعی در فضای وب به شمار میآید، شامل تسهیل ارتباطات، به اشتراکگذاری نرمافزارها به صورت استفاده از برنامههای کاربردی موجود در کامپیوترهای تحت شبکه، به اشتراکگذاری سختافزارها و استفاده از اطلاعات، دادهها و اطلاعات به صورت دسترسی به دادهها و اطلاعاتی که روی رایانههای دیگر موجود در شبکه ذخیره شده، است. در فضای کنونی، جامعه ایرانی نیز به شدت به سمت نرمافزارهای اجتماعی و مجازی سوق پیدا کرده است و در شرایطی که افراد همچنان در تب و تاب سلفی گرفتن هستند، پدیده داباسمش در فضای مجازی ظهور میکند و از این پس نیز روشهای جدیدتری در بازار سرگرمیهای الکترونیکی عرضه خواهد شد.
این نوع سرگرمیها مبتنی بر ارتباطات شبکهای است و از منظر جامعهشناسی مبتنی بر جامعهشناسی شبکهمحور است. از این رو، چنین پدیدهای را نمیتوان از منظر جامعهشناسی فردمحور مورد تحلیل قرار داد. در واقع، پدیده فراگیر عکس سلفی، داباسمش و استفاده از اپلیکیشنها و شبکههای پیامرسان اجتماعی در قالب جامعهشناسی شبکهمحور مطرح میشود. این برنامهها و ابزارها به عنوان نوعی تکنولوژی شناخته میشود که به صورت سرگرمی وارد جریان زندگی کاربران شده و قطعاً بر اقتصاد، سیاست و بر اجتماع اثرگذار خواهد بود. جالب اینکه، در حال حاضر، مفاهیمی چون، بازاریابی و تجاریسازی محصولات در قالب داباسمش در حال رونق گرفتن است و شرکتهایی در ساخت کلیپهای تبلیغاتی از وجود این سرگرمی استفاده تجاری کردهاند.
اما همانگونه که پیش از این، مورد اشاره قرار گرفت، ممکن است تب پدیدهای مانند «داب اسمش» در مقطعی، فراگیر شود و ممکن است این فراگیری، چندان ماندگار نباشد. یعنی این احتمال وجود دارد که وقتی این سرگرمی به مرحله اشباع برسد، افراد از آن دلسرد شده و سراغ سرگرمی دیگری بروند. این در ذات هر فرآیندی است که دوران رشد را طی میکند، به بلوغ میرسد و در نهایت وارد مرحله اشباعشدگی میشود.
اما نکته دیگری که در مورد «داب اسمش» باید مورد توجه قرار گیرد این است که در این سرگرمی، افراد از تولیدات دیگران استفاده میکنند. چه در قالب صدا و چه در قالب تصویر، در این صورت این پرسشها قابل طرح خواهد بود که آیا مالکیت معنوی و حق کپیرایت این آثار رعایت میشود؟ آیا انتشار این تصاویر با اجازه مولف آن صورت میگیرد؟ البته به نظر میرسد، انجام این سرگرمی در محافل دوستانه مشکلی ایجاد نکند اما ممکن است، انتشار آن در شبکههای اجتماعی منع قانونی داشته و معذورتهایی را در پی داشته باشد البته به دلیل نوپدید بودن این ابزار ارتباطی، مسائل قانونی آن، هنوز مورد بحث و توجه قرار نگرفته است.
واقعیت آن است که مردم همواره در بهرهگیری از برخی تکنولوژیها از دولت چند گام جلوتر بودهاند و دولتها در ایران، همواره دنبالهرو حرکتهای مردمی بودهاند. این موضوع برای مثال در مورد کاست، ویدئو، اینترنت و شبکههای اجتماعی صادق بوده است.
برنامه داباسمش نیز خارج از این قاعده نیست و طبیعی است که کاربران در فضای اجتماعی به آن رجوع میکنند و اگر صرفاً جنبه تفریحی داشته و با منافع دولت تضادی نداشته باشد، دولت نیز برای اعمال نفوذ به سراغ آن نخواهد رفت. اما اگر مواردی پیش آید که حقوق خصوصی یا عمومی را خدشهدار کند، به طور حتم، پای نهادهای نظارتی و نهادهای کنترلکننده به این حیطه باز میشود. برای مثال اگر، در داباسمش آیتمی تولید شود که توهین تلقی شده و شاکی خصوصی داشته باشد، این شاکی به نهادی رجوع میکند که به این مساله رسیدگی کند. این مساله در ذات رسانه است. رسانه برای مخاطبان تولید محتوا میکند و این مخاطبان نیز ممکن است برداشتها و سوءبرداشتهای متفاوتی از اثر تولیدشده داشته باشند. باید امیدوار بود که این پدیده در ادامه سیر خود، حریم خصوصی کسی را به خطر نیندازد.
دیدگاه تان را بنویسید