تاریخ انتشار:
بررسی مزایا و معایب اشتغال در خارج از کشور در گفتوگو با مرتضی افقه
امیدی به ارزآوری نیست
مرتضی افقه، عضو هیاتعلمی دانشگاه شهید چمران اهواز که جدا از پژوهش در حوزه «اشتغال ایرانیها در خارج از کشور» در این حوزه فعالیتهای اجرایی هم داشته درباره اشتغال ۵۰۰ هزار نیروی کار ایرانی در کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه اشاره میکند که این افراد بیش از آنکه در لیست اعزامشدههای رسمی نیروی کار باشند، مهاجرانی محسوب میشوند که سالهاست ایران را ترک کردهاند.
مرتضی افقه، عضو هیاتعلمی دانشگاه شهید چمران اهواز که جدا از پژوهش در حوزه «اشتغال ایرانیها در خارج از کشور» در این حوزه فعالیتهای اجرایی هم داشته درباره اشتغال 500 هزار نیروی کار ایرانی در کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه اشاره میکند که این افراد بیش از آنکه در لیست اعزامشدههای رسمی نیروی کار باشند، مهاجرانی محسوب میشوند که سالهاست ایران را ترک کردهاند. او یادآور میشود که همین مساله باعث میشود امکان ارزآوری این افراد برای اقتصاد ایران پایین باشد و این در حالی است که اگر این افراد تنها برای شغل به صورت رسمی کشور را ترک میکردند امکان ارزآوری بیشتری برای ایران میتوانستند داشته باشند. به همین دلیل افقه صراحتاً میگوید هیچ تضمینی وجود ندارد که این افراد برای اقتصاد ایران ارزآوری داشته باشند. در همین حال او نیز این موضوع را میپذیرد که خروج این نیروهای کار از کشور میتواند به منزله اتلاف منابع باشد که به دلیل برخی کمبودها در کشور از ظرفیت این سرمایههای انسانی استفاده نشده است. در کنار این، افقه که دکترای اقتصاد توسعه از دانشگاه بیرمنگام انگلستان گرفته به تفاوت نگاه ایرانیها و مردمان کشورهای
توسعهیافته در زمینه اشتغال در خارج از کشور اشاره میکند و متذکر میشود ایرانیهای مشغول به کار در کشورهای دیگر را نباید انسانهای فراری تلقی کرد و باید از فرصتهای موجود در بازارهای کار کشورهای دیگر بهره برد. اما به گفته وی، در این مسیر موانعی مانند وابستگی ایرانیان به محل زندگی خود و ساختار معیوب اداری و اجرایی وجود دارد که با این حال دولت باید به اشکال مختلف به حمایت از این افراد بپردازد. البته افقه حمایتهای فعلی دولت از شاغلان خارج از کشور از جمله بیمه کردن این افراد و وعده پرداخت یارانه به آنها را بیتاثیر میداند و میگوید: چنین حمایتهایی برای شاغلان خارج از کشور مقداری خندهدار است! متن کامل این گفتوگوی تجارت فردا را میخوانید.
اخیراً قائممقام وزیر کار اعلام کرده 500 هزار ایرانی در کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه مشغول به کار هستند. با توجه به تولید ناخالص 934 هزار میلیاردتومانی ایران میتوان برآورد کرد که هر کدام از این نیروهای کار اگر در ایران بودند میتوانستند مانند 21 میلیون شاغل فعلی چیزی حدود 43 میلیون تومان به تولید ناخالص داخلی کشور اضافه کنند. آیا شما هم با این نگاه به موضوع اشتغال ایرانیها در خارج از کشور موافقید یا اینکه این موضوع را یک فرصت ارزآوری برای کشور میدانید؟
در پاسخ به نکته شما باید به تفاوت تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی اشاره کرد که در تولید ناخالص ملی ایرانیها در هر کجای دنیا که تولید کرده باشند در تولید ملی محاسبه میشود. معنای این موضوع آن است که اگر این 500 هزار نفر در خارج از کشور مشغول و در حال کسب درآمد هستند این منابع آنها جزو تولید ناخالص ملی محسوب میشود، مگر اینکه بگوییم اینها دیگر پولشان را برنمیگردانند. با این حال به نظر میرسد به هر حال حداقل بخشی از پول این افراد به کشور ما میآید. نکته دیگر این است که بله، همانطور که شما گفتید ما ظرفیت افزایش تولید داریم اما مشکل این است که ما با توجه به امکانات فیزیکی و ظرفیتهای مدیریتی نامناسب نمیتوانیم این افراد را جذب کنیم و به همین دلیل ترجیح این میشود که اینها در کشورهای دیگر مشغول به کار شوند. مانند سیاست کشورهای هند و چین که این کار را آگاهانه و با تدبیر انجام میدهند. اما کشور ما این شرایط را ندارد و این در حالی است که ما میتوانیم نهتنها این نیممیلیون نفر را، بلکه تعداد بیشتری را هم جذب کنیم ولی به دلیل بیتدبیریها متاسفانه نتوانستیم این فرصتهای شغلی را در داخل ایجاد کنیم و دچار
اتلاف منابع شدیم. پس در این شرایط مناسب به نظر میرسد که ما از ظرفیتهای بیرون استفاده کنیم. در واقع این موضوع به خودی خود بد نیست و حتی در مقطع فعلی خیلی هم مطلوب به نظر میرسد.
چه ضمانتی وجود دارد که ما بتوانیم با قاطعیت بگوییم اشتغال ایرانیها در خارج از کشور میتواند ارزآوری هم برای ایران داشته باشد؟
هیچ تضمینی وجود ندارد. البته این موضوع به این بستگی دارد که ما این افراد را به چه شکلی به کشورهای دیگر فرستادهایم. اگر این افراد به شکل مهاجرت رفته باشند که متاسفانه نمیتوانیم مطمئن باشیم بخش عمدهای از ارز اینها بر میگردد، البته شاید سالی یکی دو بار این افراد به خانوادههایشان سر بزنند و بخش مختصری از این درآمدشان را به کشور ما بیاورند. اما اگر به شکل اعزام رسمی نیروی کار باشد امید بیشتری میرود که این پولها برگردد.
البته در مورد اعزام نیروی کار طبق برنامههای چهارم و پنجم قرار بوده 100 هزار نفر نیروی کار اعزام کنیم که به گفته مسوولان دولتی تنها پنج درصد این هدف محقق شد. با توجه به این کارنامه، به نظر شما این نیم میلیون نفر محتمل نیست که مهاجرت کرده باشند تا اینکه اعزام رسمی نیروی کار باشند؟
متاسفانه همینطور است. به نظر من هم در ساختار وزارت کار این توانمندی وجود ندارد که بتواند زمینه اعزام این تعداد نیرو را فراهم کند. بخش خصوصی و کاریابیهای ما هم این توانمندی را ندارند و در حال حاضر بیشتر کاریابیها دنبال فراهم کردن زمینه مهاجرت نیروها هستند تا اینکه به دنبال فرصت شغلی برای متقاضیان باشند. بنابراین همانطور که شما هم گفتید اگر این رقم واقعی باشد که البته من نسبت به آن تردید دارم، به نظر میآید این افراد خودشان فرصتهای شغلی را پیدا کردهاند، که اگر به این شکل باشد احتمالاً به صورت مهاجرت است و امکان ارزآوری آنها به حداقل میرسد.
بنابراین با این پیشفرضها از این طریق امکان ارزآوری حداقل میزان است؟
بله، اگر این افراد نتوانند میزانی به کشور بازگردانند که جزیی از تولید ملی محسوب نمیشود و در واقع جزیی از تولید ناخالص داخلی آن کشورهای میزبان محسوب میشود
اکنون موانع توسعهای باعثشدهاند ما در داخل نتوانیم تولیدمان را افزایش بدهیم و در نتیجه نتوانستهایم فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد کنیم و به همین ترتیب در بخش اعزام نیروی کار هم موفق عمل نکردیم.
.
موضوع دیگر این است که چرا ایرانیها خاورمیانه و آسیای میانه را برای شغل انتخاب کردهاند؟
در این مورد باید اشاره کنم که اگر این نیم میلیون نفر در کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه هستند، تعداد قابل توجهی هم متاسفانه در استرالیا و کشورهای مهاجرتپذیر دیگر حضور دارند. میخواهم بگویم به دلیل همان دافعه مورد اشاره که در کشور داریم حتی جوانها و نیروهای نخبه ما به هر کشوری که زمینه جذب داشته رفتهاند. مثلاً در آمریکا، کانادا، استرالیا و اغلب کشورهای اروپایی میزان مهاجران ایرانی خیلی بیشتر از اینهاست که البته این کشورها با اشتیاق آنها را پذیرفتهاند. اما اینکه چرا گرایش و اشتیاق به خاورمیانه و آسیای مرکزی وجود دارد باید به مواردی اشاره کنم. زمانی که من در انگلیس بودم یک تحرک و نبود چسبندگی به مکان در بین جوانها مشاهده میکردم که این نبود چسبندگی بیشتر برای تحصیل و شغل است.
یعنی افراد برای پیدا کردن شغل مناسب و همچنین تحصیل خیلی به محل زندگی خود وابسته نبودند اما در ایران این تحرک و پویایی وجود ندارد. حتی جابهجاییهای داخلی نیز برای بسیاری سنگین است. مثلاً اگر یک نیروی کار در اهواز باشد و یک کاری در عسلویه پیدا کند، به دلیل تعلقات و وابستگیهای عاطفی و احساسی به سختی جابهجا میشود. از سوی دیگر ما سالهاست به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با دنیا تقریباً رابطه مناسبی نداشتیم و روابط پرتنشی داشتیم، به همین دلیل رفتن به خارج، آن هم برای جوانی که در داخل هم تحرکش آنقدر ضعیف است انگار یک تابو شده و در کنار این مساله زبان هم هست. به همین دلایل شاید رفتن به کشورهای مثلاً مسلمان یا همسایه یا کشورهایی که مشابهتهای فرهنگی دارند برای ایرانیان جذابتر است.
با توجه به تجربیاتی که من دارم فکر میکنم اشتیاق به این وجود دارد که هم به لحاظ فیزیکی و هم فرهنگی کشورهایی را به عنوان مقصد انتخاب کنند که هم به ایران نزدیک باشند و هم به لحاظ فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خیلی لطمهای به آنها وارد نشود. از طرف دیگر خود سازمانهای مرتبط با این مساله مثل وزارت کار و وزارت امور خارجه هم آن تحرک و پویایی لازم را برای هماهنگ کردن اعزام نیروی کار ندارند. این در حالی است که ما در همه برنامهها و چشماندازها بر اعزام نیروی کار تاکید داریم و حتی هدفگذاری اعزام 100 هزار نفر نیروی کار را هم داشتیم اما گویا مسوولان مربوطه خودشان را به غفلت زده بودند و به واقعیت توجه چندانی نداشتند.
به نظر من کسی که با ساختارها آشنا باشد میداند که اشتغالزایی 100 هزار نیروی کار در همین داخل کشور هم به سختی محقق میشود چه برسد به اینکه این میزان افراد را به خارج از کشور اعزام کنیم. باید ابتدا بررسی میشد که چطور و با چه ساز و کاری امکان این اعزام وجود دارد.
با این حال ما باید به موانع توسعهای کشور در داخل هم توجه کنیم. اکنون موانع توسعهای باعث شدهاند ما در داخل نتوانیم تولیدمان را افزایش بدهیم و در نتیجه نتوانستهایم فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد کنیم و به همین ترتیب در بخش اعزام نیروی کار هم موفق عمل نکردیم. از سوی دیگر همانطور که در داخل کشور ساختار اداری، اجرایی و بوروکراسیها مانع هستند در اعزام رسمی به خارج از کشور هم چنین موانعی وجود دارد. مجموعه این عوامل باعث شده ما در اقتصاد داخل کشور موفق نشویم و پول نفت هم بوده که همیشه این ناکاراییها را پوشش داده است. اعزام ناموفق نیروی کار به خارج هم بخشی از این نظام ناکاراست.
سخنان شما بیشتر بر این محور است که به دلیل برخی ناکارآمدیها ما شاهد مساله خروج سرمایههای نیروی انسانی از کشور بودهایم که این پدیده مهاجرت چندان هم برای اقتصاد ایران منفعتی نداشته است. حال میخواهم بپرسم در چه حالتی ما میتوانیم از این تهدید به عنوان یک فرصت بهره ببریم و بگوییم اشتغال نیممیلیون ایرانی در خارج از کشور برای ما منفعتهایی دارد؟
به نظرم باید آن فضای فرهنگی را عوض کنیم. مثلاً اگر شما الان به خارج از کشور بروید میبینید حتی در سفارتهای ما هم با ایرانیها برخلاف بسیاری از سفارتها به صورت مناسب برخورد نمیشود و به عنوان یک بیگانه با آنها برخورد میکنند. انگار همان رفتاری که در داخل با اربابرجوع دارند در سفارتخانههای خارج از کشور هم رخ میدهد. این در حالی است که ما باید با این مساله آشتی و زمینهای فراهم کنیم که مردم به کشور خود علاقهمند شوند و اگر کشور را ترک کردهاند باز هم از کشورهای دیگر پولهای خود را به ایران برگردانند. البته برای جذب این افراد کارهای پراکندهای صورت میگیرد، مثلاً از آنها برای فعالیتهایی در داخل کشور دعوت میشود اما این اقدامات به صورت سازماندهی و مستمر نیست. از سوی دیگر این نگاه هم وجود دارد که کسانی که از کشور رفتهاند فراری هستند و وطن شان را دوست نداشتهاند، این در حالی است که نهتنها باید نگاهها نسبت به این مساله تغییر کند بلکه شرایطی فراهم شود که آنها با سهولت بیشتری بتوانند با کشور خود ارتباط داشته باشند.
در همین مورد نیز به نظر میرسد دولت سیاستهای حمایتی در نظر گرفته است. ارزیابی شما از سیاستهای حمایتی دولت برای حمایت از شاغلان خارج از کشور شامل بیمه کردن این افراد و قطع نشدن یارانه آنها که توسط قائممقام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام شده، چیست؟ البته اکنون به نظر میرسد پس از خروج شاغلان از کشور آن چتر حداقلی حمایتی دولت از شاغلان بسیار محدودتر میشود.
این تا حدودی خندهدار است. من اخیراً در مصاحبهای در مورد همین یارانه گفتم که احتمالاً 5/2 میلیون نفر از ایرانیها این میزان 45 هزار تومان یارانه را که به آنها میدهند دیگر فراموش کردهاند. به نظر من دیگر آن رقم 45 هزار تومان یارانه در تورم فعلی مستهلک شده است. بنابراین به نظرم اگر از پنج دهک به بالا همینطوری چشمبسته یارانه آنها قطع شود، هیچکس اعتراض نمیکند یا اینکه شاهد حداقل اعتراض خواهیم بود، چرا که دیگر آن یارانه 45 هزارتومانی سهمی در درآمدهای افراد ندارد. حالا بیایید و آن یارانه 45 هزارتومانی را نسبت به هزینه خانوار ایرانی خارج از کشور محاسبه کنید؟ مگر این یارانه چند دلار میشود؟
البته درباره بیمه شاید برای افرادی که به خارج از کشور رفتهاند به لحاظ روانی یک مقدار اثر داشته باشد ولی باید توجه کنیم که شکل حمایت خیلی فراتر از اینهاست. حمایتها باید در راستای همان نگرش، فکر و فرهنگی باشد که مانند گذشته نباشد. ما نباید از یاد ببریم که افرادی که به خارج از کشور میروند بیشتر در معرض آسیب هستند و باید فضا عوض شود تا این افراد حس وابستگی بیشتری به کشور خود داشته باشند، اگر این فضا عوض نشود به دلایل مختلف این افراد دچار مشکلاتی میشوند. به همین دلیل دولت هم باید توجه کند که نباید مانع آنها شود و اجازه دهد که آنها پس از خروج از کشور خودشان با توجه به آن روحیه وطنپرستی که دارند رفتار کنند و در مقابل دولت تنها زمینههای کمک و حمایت از آنها را به هر شکلی که شده در کشورهای دیگر فراهم کند.
به جز کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه که به مزایای آنها اشاره کردید فکر میکنید بازارهای کار کدام کشورها مناسب ایرانیان است؟
ببینید اغلب کشورها حتی کشورهای اروپایی که با تراکم جمعیت مواجه هستند در مقطع فعلی متقاضی نیروهای متخصص ما هستند. اما باید در این مورد توجه کنیم که ما سالها برای نیروهای کار کشور سرمایهگذاریهایی انجام دادیم که در مقطع فعلی نتوانستهایم برای آنها فرصت شغلیای فراهم کنیم و این افراد چون اکنون دارای مهارتهایی مانند زبان نیستند یا اینکه نسبت به این تغییر و ریسک کردن مردد هستند حاضر نیستند به کشورهای دیگر بروند. با این حال بسیاری از کشورهای اروپایی میتوانند این نیروها را جذب کنند، چرا که این نیروهای کار ما باتخصص و مهارت است و تنها به حمایت برای اعزام نیاز دارند. در مورد کشورهای نیروپذیر نیز میتوان اشاره کرد که حتی برای نیروهای کار کممهارت یا نیمهماهر کشور ما هم بازارهای کار کشورهای اطراف مانند عراق میتواند مناسب باشد. البته متاسفانه ما عراق را از دست دادهایم، همانطور که فرصت تجارت با این کشور را از دست دادهایم.
با این حال هنوز فرصتهای شغلی در کشورهای دیگر فراهم است و ما میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم. نباید همانطور که فرصت بازار کار کشورهای آسیای میانه و عراق را از دست دادیم فرصتهای موجود را نادیده بگیریم و از دست بدهیم. مثلاً پس از آزاد شدن آسیای میانه ایران فرصت داشت که حضورش را در آنجا مستحکم کند اما به دلیل تعلل کردنها و موانع دیگر نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم. وقتی که عراق هم تغییر دولت داد من استاندار خوزستان بودم که تلاش کردم ساز و کارهای اعزام نیروی کار به این کشور را فراهم کنم اما آنقدر موانع در همان خود استانداری وجود داشت که متاسفانه فرصتها را از دست دادیم. اما در همان شرایط کشورهای دیگر که فرصتشناس بودند از این فرصتها از نظر شغلی و ارتباطات تجاری خود به صورت مناسب استفاده کردند. بخشی از این از دست دادن فرصتها هم به این برمیگردد که ما بیشتر از آنکه به فکر اعزام نیروی کار باشیم به فکر تجارت با کشورهای مختلف بودیم. مثلاً آن زمانی که شوروی فروپاشید هرچند کشورهای تجزیهشده ظرفیتهایی برای پذیرش نیروی کار کشورهای دیگر از جمله ایران داشتند اما ما در مرحله اول بیشتر به فکر تجارت بودیم تا
فرصتهای شغلی، که البته همان تجارت را هم به دلایلی از دست دادیم و اگر هم تجارت با کشوری موفق بوده باور کنید بیشتر به دلیل اصرار همان کشورهای میزبان بوده که مایل بودند به لحاظ تعلقات تاریخی و فرهنگی که نسبت به ایران داشتند این ارتباط با کشور ما را حفظ کنند.
در خاطرم هست که مردم عراق به خصوص اهالی بصره پس از آزاد شدن بهرغم ورود انواع محصولات از ترکیه و کشورهای دیگر به عراق اصرار داشتند با تجار ایرانی ارتباط برقرار کنند. با وجود این آنقدر ما نامناسب کار کردیم و شرایط کاری ما بد بود که کار با عراق تنها به یک فعالیت حاشیهای تبدیل شد که در نهایت باعث شدیم آنها هم دلسرد شوند و خیلی از آنها به سمت کشورهای دیگر رفتند.
دیدگاه تان را بنویسید