نامهربانی با بیگانگان
در جستوجوی فضیلتهای از دست رفته
لو شان، پدر ادبیات نوین چین، ۸۰ سال پیش گفته بود هنگامی که فردی نیاز به کمک داشته باشد، هموطنان چینی او کاملاً بیرحم میشوند.
لو شان، پدر ادبیات نوین چین، 80 سال پیش گفته بود هنگامی که فردی نیاز به کمک داشته باشد، هموطنان چینی او کاملاً بیرحم میشوند. به نوشته او، در چین و به ویژه در شهرهای بزرگ آن اگر کسی به خاطر بیماری زمین بخورد یا فردی با اتومبیل تصادف کند، صدها نفر دور او جمع میشوند و حتی تعدادی از آنها از دیدن این صحنه لذت میبرند، اما هیچ کس دستی برای کمک دراز نمیکند. امروزه چنین نگرانیهایی را در قلب این ملت آشفته میتوان مشاهده کرد. در سالهای اخیر رویدادهای تاسفبار زیادی اتفاق افتاده است. در سال 2011 یک کودک نوپا دو بار با دو وسیله نقلیه متفاوت برخورد کرد. این اتفاق در شهر فوشان در ایالتی در جنوب چین رخ داد. آن دو اتومبیل متوقف نشدند. 18 نفر از کنار صحنه بیتوجه گذشتند و سرانجام یک مرد رفتگر کودک را بلند کرد. کودک بعدها در بیمارستان جان باخت، اما صحنه تصادف در دوربینهای مداربسته ثبت شد و بعدها در اینترنت قرار گرفت. افراد زیادی ناراحتی خود را از آن اتفاق نشان دادند و عصبانیت خود را با اظهار نظراتی در میکروبلاگها نشان دادند. اتفاقات مشابه هر
چند وقت یک بار روی میدهند. در همان سال 2011 یک پیرمرد 88 ساله در خیابان زمین خورد. عابران بدون توجه رد میشدند. پیرمرد 90 دقیقه روی زمین افتاده بود تا اینکه بستگانش به کمک او آمدند. آن پیرمرد نیز در بیمارستان جان سپرد. سال گذشته پسربچهای پنجساله در ایالتی در مرکز چین با اتوبوس تصادف کرد. تصاویر ویدئویی که بعدها در اینترنت قرار گرفت، نشان میدهد چگونه شاهدان به التماسهای مادر این کودک برای کمک بیتوجهی میکنند. این حوادث زیاد نیستند اما به چشم میآیند. در مقابل رویدادهای مثبت کمتر مورد توجه قرار میگیرند. به عنوان مثال زوجهای چینی تمایل دارند کودکانی را که در خیابان رها میشوند پناه دهند و در صورتی که قوانین اجازه دهند، آنها را بزرگ کنند. با وجود این، رویدادهای ناگوار توسط مطبوعات به طور گستردهای تحت پوشش قرار میگیرند و بحثهایی پیرامون از دست رفتن ارزشهای معاصر چین آغاز شده است. مفسران اعتقاد دارند، این بیرحمیها در چین به خاطر اتخاذ سیاست «رشد به هر قیمتی» بوده است که خلئی اخلاقی پدید آورده است. به نوشته نشریه چاینادیلی حادثه
کودک نوپا نشانگر سقوط ارزشهای اخلاقی است. از آن بدتر، این است که کسانی که برای کمک پا پیش گذارند، در جامعه سختگیر و سرشار از موارد قانونی مورد حمایت قرار نمیگیرند. افراد نیکوکار حتی توسط کسانی که به آنها کمک شده است، مورد آزار قرار گرفتهاند. در سال 2007 یک دانشجوی جوان مجبور شد، 45 هزار یوان بپردازد. پیرزنی که این دانشجو هنگام زمین خوردن به او کمک کرده بود، از او شکایت کرد و او را مقصر زمین خوردن خود دانست. قاضی طرف پیرزن را گرفت و استدلال کرد که اگر جوان دانشجو مقصر نبود، به پیرزن کمک نمیکرد. در سطح کشور، مردم زیادی با این جوان ابراز همدردی کردند، هر چند شواهد نشان داد که موضوع به آن صورت که او تعریف کرده بود، نیست. موارد اندکی هم از اخاذی مشاهده شده است. یون شیانگ، استاد مردمشناسی دانشگاه کالیفرنیا در مقالهای نوشت که اخاذی ضربه محکمی به اعتماد اجتماعی، همدردی و اصل بازگشتپذیری کار نیک وارد میکند. وزارت بهداشت کشور نیز نیکوکاری را تشویق نمیکند. سال گذشته این وزارتخانه کتابچهای منتشر کرد که در آن نوشته بود: «برای کمک کردن عجله نداشته
باشید، بلکه مطابق اوضاع عمل کنید». فرهنگ خسارتدهی-یعنی پولی که به خانواده قربانیان حوادث پرداخت میشود- موضوع دیگر مباحثات است. ماه گذشته دو پسر نوجوان که تلاش کردند دو دختر را از غرق شدن نجات دهند، مجبور شدند به خاطر عدم موفقیت 50 هزار یوان به خانواده دخترها بپردازند. آقای یون این وضعیت را «برزخ نیکوکاری» مینامد که در آن فرد بین کار نیک و خطرات ناشی از اقدام اشتباه گرفتار میشود. در پاسخ به این آشفتگی، مقامات شهر شنژن در جنوب چین اعلام کردند که اولین قانون نیکوکاری کشور را به اجرا خواهند گذاشت. این قانون قصد دارد نیکوکاری را در سطح عموم تشویق و در صورت ناموفق بودن اعمال نیکوکارانه از فرد خیرخواه حمایت کند. این قانون به صراحت بیان میکند که فرد خیر تحت پیگرد قانونی قرار نمیگیرد و اگر آنها توسط دیگری به ایجاد تصادف متهم شوند، میتوانند اقامه دعوی کرده و خسارت بگیرند. پروفسور تان فانگ از دانشگاه نرمال در جنوب چین میگوید این قانون پاسخی به یک نیاز ضروری جامعه است. او که خود در تدوین قانون حمایت مالی و حقوقی از نیکوکاران نقش داشته، معتقد است
قانون باید به سراسر کشور تسری یابد تا جامعه حالت مدنیتری پیدا کند.
خوشبختانه آن طور که به نظر میرسد، جامعه رو به زوال نیست. اقدامات داوطلبانه و انساندوستانه در میان جوانان رو به افزایش است. پس از زلزله مخرب سیچوان در سال 2008 که به مرگ 69 هزار نفر انجامید، 100 هزار داوطلب به کمک بازماندگان شتافتند. با وجود این جامعه چین در مقایسه با مردم کشورهای دیگر بیشتر به شبکههای خویشاوندی، آشنایان شهر زادگاه، و گروه همکاران اعتماد دارد. در خارج از این شبکهها مردم برای کمک به بیگانگان و غریبهها احساس مسوولیت نمیکنند، هر چند نیاز آنها به کمک بسیار ضروری و حیاتی باشد. دوران پر از تلاطم حکومت مائو تسهتونگ به این احساس دامن زد. حزب کمونیست روابط مردم با نهادهای مختلف- حتی نهاد خانواده- را آشفته کرد. در آن زمان صحبت کردن و اقدامات عمومی به منظور حمایت از دیگران میتوانست عواقب وخیمی برای فرد داشته باشد. چارلز استافورد، انسانشناس دانشکده اقتصاد لندن این وضعیت را «نگرانی» دائمی ناشی از کمک به مردم نامیده است. مهاجرت وسیع روستاییان به شهرها نیز باعث نابودی شبکههای اجتماعی شده است. مهاجرت باعث میشود افراد تمایل کمتری برای ارتباط
برقرار کردن با غریبهها داشته باشند. اما با گذشت زمان اعضای جدید طبقه شهرنشین چین هویت خود را با بودن با هم به دست میآورند و ممکن است با غریبهها مهربانتر باشند.
دیدگاه تان را بنویسید