تاریخ انتشار:
صادق زیباکلام به تحلیل دلایل ضدنظام خواندن مقامات پیشین پرداخت
نفرین ریاست
صادق زیباکلام میگوید: من اعتقاد دارم که ایران باید با درایت رفتار کرده و در مسیری که خواست ترامپ است، قدم نگذارد. نباید رفتار بد ترامپ را با رفتاری تندتر جواب بدهیم تا این تصور ایجاد نشود که دولت ایران در برابر ترامپ کم آورده است.
این بار هشدار اعضای هیات رئیسه مجلس بسیار جدی بود. پزشکیان نایبرئیس مجلس در اظهاراتی از این رویکرد که چرا تمام روسای جمهور بعد از پایان دوره ریاستجمهوری مورد بیمهری قرار گرفته و به آنها انگ ضدنظام زده میشود، انتقاد کرد و خواستار اصلاح این رویکرد شد. از سوی دیگر علی لاریجانی ریاست مجلس هم در اظهاراتی تاکید کرد پیاده کردن مدیران از قطار انقلاب، مایه افتخار نیست بلکه باید هر روز دایره انقلابیون را گسترش داد. هشدار پزشکیان و لاریجانی در کنار یکدیگر این سوال را مطرح میکند که واقعاً ریشه این نگرانی کجاست: آیا این احتمال وجود دارد که فضای سیاسی کشور به سمت تندتر شدن رفته و امکان دارد که سیاستمداران معتدل بیشتری از عرصه سیاست حذف شوند. به هر حال برخی کارشناسان احتمال میدهند به دنبال تندتر شدن فضای سیاسی آمریکا و حملات لفظی ترامپ به ایران، این احتمال وجود دارد که فضای سیاسی ایران هم تندتر شود. این موضوع باعث شد تا با صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفتوگویی داشته باشیم که در ذیل میخوانید.
چندی پیش نایبرئیس مجلس مسعود پزشکیان در اظهاراتی از اینکه تمام روسای جمهور ایران بعد از پایان دوره ریاستجمهوریشان، عزتشان از بین رفته و به ضد نظام تبدیل میشوند، انتقاد کرد. در عین حال علی لاریجانی در اظهاراتی مشابه تاکید کردند پیاده کردن مدیران از قطار انقلاب افتخار نیست. رویکردی که از سوی بسیاری از افراد تندرو دنبال میشود. شما به عنوان یک تحلیلگر در مورد بیان همزمان این دو عبارت از سوی اعضای هیات رئیسه مجلس، چه نظری دارید؟
قبل از ارزیابی در مورد این دو اظهارنظر، لازم است تا به ویژگیهای نظام سیاسی کشور توجه کرد. نظام سیاسی کشور از یکسو بسیار سیاستزده است و از سوی دیگر این ساختار بیشتر مبتنی بر ساختار از بالا به پایین است. به عبارت دیگر در این نظام سیاسی باید اطاعت عمودی وجود داشته باشد. در چنین شرایطی اگر مدیری از ردههای بالا تا پایینترین رده موجود این حرفشنوی را نداشته باشد و در عین حال نخواهد که به دستورات سطوح بالاتر توجه کند، مشکلات زیادی به وجود آمده و ناچار خواهد شد تا با مدیریت خداحافظی کند. شما لازم است تا به سرنوشت روسای جمهور ایران بعد از پایان دوره ریاستجمهوری توجه کنید که همه آنها به نوعی دچار مشکل شدند همچنان که برای مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی، فضای بسیار تندی ایجاد شد یا اینکه در مورد رئیس دولت اصلاحات مشکلاتی به وجود آمد و ایشان با محدودیتهایی مواجه شدند، حتی آقای محمود احمدینژاد هم این موضوع را تجربه کردند. با این بررسی کوتاه متوجه خواهید شد که این مشکلی است که تمام روسای جمهور به نوعی آن را تجربه کردند.
فکر میکنید ریشه این برخوردها در نظام سیاسی ما چیست؟ به هر حال کنار گذاشتن این سرمایهها بعد از پایان دوره ریاستجمهوری و عدم بهرهگیری دولت بعدی خسارت زیادی را به ساختار مدیریتی کشور وارد میکند. این در حالی است که در سایر کشورهای پیشرفته شأن و احترام روسای جمهور بعد از پایان دوره ریاستجمهوری حفظ شده و مانند ایران با آنها برخورد نمیشود؟ به نظر شما چطور میتوان این مشکل را حل کرد؟
اگر قرار است تا در این مورد ریشهیابی صورت بگیرد باید به صورت همهجانبه این موضوع را بررسی کرد. بهتر است قبل از پرداختن به این موضوع، به مشکل اساسی مدیریت در کشور بپردازیم. اگر شما نیمنگاهی به ساختار مدیریت کشور داشته باشید، متوجه خواهید شد که متاسفانه در کشور شایستهسالاری، تجربه، تحصیلات و سوابق اجرایی ارزش و بهای چندانی در ساختار اداری کشور ندارد. فردی به استانداری منصوب میشود که کارنامه قابل دفاعی ندارد اما چون قرابت فکری بیشتری با دولت جدیدی که تازه به قدرت رسیده است، دارد؛ به استانداری یک استان انتخاب میشود. تنها عامل انتخاب این است که ایشان به آقای روحانی یا آقای احمدینژاد بسیار نزدیک است. در این راستا مدیر پیشین که شاید شایستگی بیشتری هم دارد، به راحتی کنار گذاشته میشود. در این میان موضوعی که مورد توجه قرار نمیگیرد این است که فرد تازه منصوب شده، در مسوولیت پیشین چقدر توانسته است مفید باشد و بستر پیشرفت سازمانی را فراهم کند. آیا توانسته است که نیروهای خوب را جذب سازمان کند و در یک برنامهریزی دقیق، سازمان را از حالت زیانده بودن خارج کند و به مرحله سوددهی برساند. آیا توانسته همزمان با تعدیل
نیرو، بستر بهبود شرایط سازمانی را فراهم کند و شاخصهای کیفی سازمان را ارتقا دهد. در حال حاضر این مولفهها اصلاً مورد توجه قرار نمیگیرد. فردی هرچقدر مدیر و مدبر هم باشد اما به دلیل رعایت نکردن برخی ملاحظات موجود امکان ارتقای شغلی پیدا نخواهد کرد.
هیاترئیسه مجلس یعنی آقایان لاریجانی، پزشکیان و علی مطهری همگی متعلق به جریان میانهرو و معتدل هستند. آنها به شدت نگران تندشدن فضا هستند.
عدم توجه به شاخصهای کیفی چه تبعاتی را متوجه ساختار مدیریتی کشور میکند؟
پارامترهای مدیریتی نهتنها مورد توجه قرار نمیگیرد. بلکه، در بسیاری از موارد عکس این موضوع هم اتفاق میافتد. اگر تیم مستقلی با مولفههایی مشخص، وضعیت عملکرد مدیریتی مدیری را بررسی کرده و در نهایت نمره پایینی به او بدهند. در این شرایط لازم است تا به وی اجازه ندهند در راس یک بنگاه بزرگ اقتصادی یا وزارتخانه قرار بگیرد. با این حال مشاهده میشود که این موارد مورد توجه قرار نمیگیرد. به همین دلیل فردی بیتجربه در راس سازمان هواپیمایی، شرکتهای بزرگ اقتصادی و... قرار میگیرد که عملاً شرایط را برای بروز بحران مدیریتی فراهم میکند. در پایان باید گفت ساختار سیاسی و اداری کشور با وجود دو ویژگی، اطاعت و عدم توجه به شایستگی افراد و عزل و نصب سیاسی دچار بحران شده و نمره قابل قبولی تاکنون در این حوزه نگرفته است. این مساله در بسیاری از موارد مشکلات زیادی به وجود آورده است همچنان که بسیاری از این مدیران به عنوان نماینده ایران به کشورهای دیگر سفر میکنند و چون تجربه کافی ندارند، سیاست خارجی را با بحران مواجه میکنند. امکان دارد که این افراد در راس استانداری، فرمانداری یا بخشداری هم قرار گرفته باشند یا اینکه به ریاست
دانشگاهها و موسسات آموزش عالی انتخاب شده باشند. این افراد از توان مدیریتی کافی برخوردار نیستند و دولت را با بحران روبهرو میکنند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که عدم توجه به عملکرد مدیریتی به منظور انتصاب مدیران در کشور، فراز و نشیب داشته است. شما این موضوع را قبول دارید؟ اگر بخواهیم یک ارزیابی منصفانه داشته باشیم آیا میتوان گفت اوج این برخوردهای سیاسی در عزل و نصب در چه دورهای رخ داده است؟
این موضوعی نیست که بتوان گفت تنها در دوره احمدینژاد یا خاتمی یا روحانی رخ داده است. میتوان گفت در برخی از دولتها شدت و ضعف داشته است. در سالهای 1384 تا 1385 در دولت احمدینژاد ایشان بولدوزروار تمام مدیرانی را که در زمان هاشمی و خاتمی سمت داشتند کنار گذاشت. فردی را که در دولت اصلاحات استاندار یا فرماندار بوده یا اینکه در راس یک سازمان قرار داشته است به واسطه اینکه در آن دوره مسوولیت داشته است حذف کرد. این اقدام در واقع همانند زلزلهای بود که بعد از انقلاب رخ داد و ساختار مدیریتی ما را دچار بحران کرد. این اتفاق با شدتی بیشتر در دوره احمدینژاد رخ داد و روسای همه شرکتهای دولتی، بانکها، بیمهها، وزارتخانهها و سفارتخانهها تغییر کردند تا جای آنها را مدیرانی نزدیک به دولت اما فاقد تجربه بگیرند. حضور این افراد آسیب بسیار بزرگی را به ساختار مدیریتی کشور وارد کرد. به هر حال این مدیران تلاش میکنند به دنبال آزمون و خطای خود به نتیجه برسند و همین رویکرد ضرر اقتصادی بزرگی را متوجه دولت میکند. نکته جالب اینجاست که به دنبال تغییرات گسترده در ساختار مدیریتی کشور، نه مطبوعات موضعی گرفتند و نه صدا و سیما در این
مورد واکنشی نشان داد. حتی مجلس هم در این مورد سکوت کرد، گویی این روش مدیریتی درست است که همه مدیران را صرفنظر از اینکه آیا توان مدیریتی دارند یا خیر، باید کنار بگذارند و افراد نزدیک به خود را منصوب کنند.
البته این رویکرد در سایر دولتها هم اجرایی شده است و نمیتوان آن را منحصر به دولت احمدینژاد دانست؟
بله، درست است. منظور من این نیست که این اتفاق در دوران خاتمی یا روحانی رخ نداده است. اما باید این واقعیت را قبول کرد که در زمان آقای احمدینژاد تغییر مدیران مانند تب 40 درجه بود اما در زمان روحانی مانند تب 5 /37 درجه است. متاسفانه در این رویکرد به هیچوجه توانایی و شایستگی افراد مورد توجه قرار نمیگیرد.
من اعتقاد دارم که ایران باید با درایت رفتار کرده و در مسیری که خواست ترامپ است، قدم نگذارد. نباید رفتار بد ترامپ را با رفتاری تندتر جواب بدهیم تا این تصور ایجاد نشود که دولت ایران در برابر ترامپ کم آورده است.
با توجه به توضیحات شما در مورد مشکلات ساختار مدیریتی کشور و حذف مدیران به دلیل رویکرد سیاسی لازم است تا بار دیگر سوال ابتدایی پرسیده شود که چرا روسای جمهور کشور پس از پایان دوره ریاستجمهوری عزتشان از بین رفته و به نوعی در دسته مخالفان و اپوزیسیون قرار میگیرند؟ به عبارتی چرا این ساختار حتی گریبان روسای جمهور را هم میگیرد و این افراد بهرغم خدمات انجام داده در کشور، مورد بیمهری قرار گرفته و به حاشیه رانده میشوند؟
اصولاً در نظامهای مردمسالار وقتی دولتی به قدرت میرسد این دولت در چارچوب قانون اساسی کشور دارای اختیاراتی است همچنان که مشاهده میشود که آقای ترامپ در آمریکا در چارچوب اختیارات قانونی از این امکان برخوردار است که بتواند تصمیماتی را بگیرد. یا اینکه خانم آنگلا مرکل هم میتواند تصمیمات مهمی را در حوزه مهاجرت بگیرد، اما در کشور ما رئیسجمهور باید هماهنگ با قوای دیگر بسیاری از شعارهای خود را عملی کند.
در این شرایط تکلیف چیست. رئیسجمهوری باید چگونه رفتار کند تا بتواند نتیجه را به نفع خود تغییر دهد؟
کاری نمیتواند بکند. در این شرایط اصرار قوه مجریه بر اجرای یک کار، مخالفت قوای دیگر را به همراه دارد. در این وضعیت، این سوال ایجاد خواهد شد که حق با کدامیک است؟ اگر قرار شود توافق هستهای انجام شود یا رابطه با انگلستان بهبود یابد، اما قوهای دیگر با این کار مخالف باشد، در این شرایط چه تصمیمی باید اتخاذ شود. اصولاً چه رویکردی باید اجرایی شود. این جدال موجب خواهد شد روسای جمهور بعد از پایان دوره ریاستجمهوری خود به حاشیه رانده شوند و مورد بیمهری قرار بگیرند.
چرا اغلب روسای جمهور ما چنین سرنوشتی پیدا کردند؟
وضعیت ایجادشده برای روسای جمهور به گونهای است که این ارزیابی بارها در کشور مطرح شده است که اغلب روسای جمهور ما نفرینشده هستند. همه روسای جمهور ایران پس از پایان دوره خود، شرایط بد را تجربه کرده و در واقع افت میکنند. مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 رد صلاحیت شد. آقای احمدینژاد نیز محدودیتهایی دارد. حتی برخی از اصولگرایان به صراحت این موضوع را مطرح کردند که امکان دارد آقای روحانی برای دور دوم ریاستجمهوری تایید صلاحیت نشود و این امکان را پیدا نکند که بتواند در انتخابات حضور پیدا کند. بارها این موضوع را مطرح کردند که بهتر است صلاحیت آقای روحانی بار دیگر مورد بررسی قرار بگیرد. در واقع قصد دارند تا با بسترسازی، شرایطی را ایجاد کنند تا آقای روحانی رد صلاحیت شود و جامعه هم از این موضوع تعجب نکند.
برخی از کارشناسان سیاسی بر این باورند که هشدار همزمان رئیس و نایبرئیس مجلس در مورد پیاده کردن مدیران از قطار انقلاب شاید نشانههایی از رد صلاحیت باشد. آیا میتوان این نگرانی را بجا دانست.
میتوان این نتیجهگیری را داشت که بسیاری از اصولگرایان تندرو از جمله جبهه پایداری و دلواپسان به دنبال این هستند که فضا تندتر شود. حال اگر در این شرایط آقای روحانی رد صلاحیت شود، وضعیت خیلی بد میشود. به هر حال حذف آقای روحانی تنها شکلی است که میتوان جلوی رای آوردن ایشان را گرفت. وگرنه آنها به خوبی میدانند که آقای روحانی بهرغم تمام حملات صورتگرفته، فشارهای واردشده و تهمتهای زدهشده حتماً برنده انتخابات خواهد بود. اگر همین فردا انتخابات برگزار شود، آقای روحانی تمام اصولگرایان را با دست و پای بسته شکست خواهد داد. در این میان اصولگرایان هیچ شانسی ندارند. این موضوع با یک بررسی، کاملاً مشخص میشود. انتخابات مجلس در اسفندماه سال 1394 نشان داد محبوبیت اصولگرایان به شدت در سطح کشور افت کرده و آنها هیچ شانسی ندارند.
در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ در دولت احمدینژاد ایشان بولدوزروار تمام مدیرانی را که در زمان دو رئیسجمهوری سابق سمت داشتند کنار گذاشت.
با توجه به اینکه رئیس و نایبرئیس مجلس در مورد حذف مدیران از سیستم مدیریتی کشور به طور همزمان انتقاد کرده و نسبت به آن ابراز نگرانی کردند، به نظر شما ریشه این انتقادها چیست؟
هیاترئیسه مجلس یعنی آقایان لاریجانی، پزشکیان و علی مطهری همگی متعلق به جریان میانهرو و معتدل هستند. آنها به شدت نگران تندشدن فضا هستند و میدانند که اگر آقای روحانی به عنوان فردی معتدل و میانهرو در انتخابات ریاستجمهوری کنار گذاشته شود، در این شرایط، فرد بعدی که رئیسجمهور خواهد شد فردی میانهرو و معتدل نخواهد بود و قطعاً فردی تندرو خواهد بود که با پنج میلیون تا شش میلیون رای رئیسجمهور خواهد شد. در نهایت این ارزیابی مطرح خواهد شد که این فرد رای آورده و مقصر مردم هستند که در انتخابات شرکت نکردند. آنها این نگرانی را دارند که در صورت حذف جریانات معتدل، افراد تندرو زمام امور را در دست بگیرند.
با توجه به تند شدن فضای سیاسی در آمریکا و احتمال برخورد تلافیجویانه دولت ایران، آیا این احتمال وجود دارد که فضای سیاسی کشور به سمت تندتر شدن رفته و سیاستمداران معتدل حذف شوند. در این صورت این احتمال وجود دارد که تمام دستاوردهای حاصل شده به منظور بهبود شرایط کشور، از بین برود؟
اتفاقاً من اعتقاد دارم که ایران باید با درایت رفتار کرده و در مسیری که خواست ترامپ است، قدم نگذارد. نباید رفتار بد ترامپ را با رفتاری تندتر جواب بدهیم تا این تصور ایجاد نشود که دولت ایران در برابر ترامپ کم آورده است. اگر این رویکرد اجرایی نشود در واقع خواست دشمنان نظام محقق خواهد شد. ایران نباید خود را به سیبل حملات دولت ترامپ تبدیل کند. هیچ بعید نیست که ترامپ یک موضع تند علیه ایران بگیرد تا واکنش ایران تندتر شود. با توجه به اینکه ایران یاران زیادی در سطح جهان ندارد در نتیجه هیچ کشوری به ترامپ اعتراض نمیکند که چرا شما اینگونه با ایران برخورد میکنید. به همین دلیل در این زمینه باید خویشتنداری به خرج داد و زیاد سر به سر ترامپ نگذاشت.
اما قبول دارید که این رویکردی که شما مطرح میکنید خیلی ایدهآلیستی است.
اگر این کار انجام نشود خسارت زیادی به کشور وارد شده و این جای تاسف بسیار دارد. همان مشکلاتی که به دنبال موضوع هستهای و اعمال تحریم پیش آمد، امکان دارد که بار دیگر تکرار شود. به همین دلیل بهتر است تا مسوولان در این مورد تدبیر بیشتری به خرج بدهند.
دیدگاه تان را بنویسید