تاریخ انتشار:
توصیهای به مدیران سابق
مراقب باشید
پرورش یک مدیر، وقت و سرمایه عظیمی را طلب میکند. باید شرایطی فراهم شود تا مدیران از ثبات کاری بیشتری برخوردار شده و بتوانند در جهت پیشرفت سازمانی گام بردارند.
مدیران میانی کشور بهجز مدیران ارشد که در سطح سیاستگذاری در درون هر سازمانی عمل کرده و نقش کلیدی را در تعیین راهبردهای سازمانی بر عهده دارند، همواره تابع سیاستگذاری مقام مافوق هستند. این مدیران به لحاظ برخورداری از تجربه در حوزه عملکردی خود در واقع یک سرمایه محسوب میشوند که سازمان باید قدر این سرمایه بزرگ را بداند و برای آن ارج و قرب قائل شود. به هر حال پرورش یک مدیر، وقت و سرمایه عظیمی را طلب میکند. با توجه به این مولفهها، باید شرایطی فراهم شود تا مدیران از ثبات کاری بیشتری برخوردار شده و بتوانند در جهت پیشرفت سازمانی گام بردارند.
تجربه و تخصص در واقع سبب میشود، تا افراد بتوانند در حل مشکلات سازمانی گام برداشته و در این حوزه نمره قابل قبولی را دریافت کنند. اگر قرار است تا این کارآمدی در طول زمان ادامه پیدا کند، مهمترین شرط آن این است که این فرد بتواند در درون سازمان باقی بماند و حتی مراحل پیشرفت اداری را طی کند. بهرغم اذعان تمام سیاستگذاران بر ضرورت وجود ثبات شغلی، مشاهده میشود که بسیاری از مدیران میانی به محض تغییر دولت و در نهایت انتصاب وزیر جدید، ناچار میشوند با شغل خود خداحافظی کنند و در نهایت مسوولیت را به فردی واگذار کنند که از مهارت بالایی برخوردار نیست. به عبارتی فرد باتجربه در آن حوزه کاری برکنار شده و در نهایت فردی جایگزین خواهد شد که با وجود فقدان تجربه و دانش کافی قرار است وظایف محوله را انجام دهد. چنین فردی به دلیل عدم اشراف لازم، در نهایت دچار مشکل شده و سازمان را با بحران مواجه خواهد کرد. این رویکرد موجب خواهد شد کارآمدی دولت کاهش یافته و میزان رضایت عمومی از دولت افت کند. در چنین شرایطی دولت قادر نیست تا به وعدههای خود عمل کند و امکان دارد که یک سرخوردگی اجتماعی هم به وجود بیاید. بدتر اینکه این ناکارآمدی به پای
نظام اسلامی نوشته میشود که این موضوع جفای بزرگی در حق نظام اسلامی است. به همین دلیل اعتقاد من این است که اگر مدیران ارشد با در پیش گرفتن این رویکرد در تغییر مدیران باتجربه و جایگزینی افراد بیتجربه، چنین بستری را فراهم کنند در واقع به کشور و نظام اسلامی خیانت کردهاند. به هر حال اقدام دوستان موجب میشود تا افکار عمومی این ناکارآمدی را به نظام اسلامی نسبت بدهند، در حالی که مقصر مدیران ارشدی هستند که تمایل دارند تا افراد بیتجربه اما نزدیک به خود را جایگزین افراد باتجربه کنند.
وجود این معضل در سیستم مدیریتی کشور موجب شد تا نمایندگان مجلس پنجم، طرحی را برای عزل و نصب تدوین کنند. بر این اساس قرار بود تا نصب و عزل مدیران اجرایی کشور بر اساس یک نظامنامه انجام شود. در صورت اجرای این طرح دیگر امکان نداشت که مدیران اجرایی کشور بهصورت فلهای تغییر کنند بلکه مدیران ارشد موظف میشدند تا طبق این طرح، مدیران میانی کشور را انتخاب کنند. در صورت اجرا، جایگاه افراد باتجربه در درون سازمان حفظ میشد و دیگر تغییرات گسترده بعد از انتخابات ریاست جمهوری به امری مرسوم تبدیل نمیشد.
این برخوردها در کشور ما ریشه در این دارد که سرمایهای به نام نیروی انسانی از اهمیت چندان زیادی برخوردار نیست. این در حالی است که برای پرورش یک فرد تحصیلکرده در جامعه ما سرمایه عظیمی صرف شده است. شاید مهمترین دلیل این باشد که کشور ما با وفور سرمایه انسانی مواجه شده است. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که هزینه صرفشده برای یک فرد به منظور اخذ دیپلم، چیزی حدود 40 میلیون تومان و برای یک فرد لیسانسه نزدیک به 100 میلیون تومان و برای فردی که دکترا میگیرد مبلغی حدود 200 میلیون تومان است. حال اگر 200 میلیون تومان صرف خرید دستگاهی در یک اداره دولتی شود بهشدت از آن محافظت میکنند. با این حال مشاهده میشود که این مدیر باتجربه که هزینه زیادی صرف کسب تجربه وی شده است، بهراحتی با یک تلفن تغییر میکند. این رویکرد نشان میدهد ما ارزشی برای نیروی انسانی قائل نیستیم این در حالی است که کشورهای توسعهیافته ارزش منابع انسانی را بهخوبی میدانند و بهراحتی این نیروی انسانی را از دست نمیدهند. به همین دلیل به دنبال تغییر دولتها همه نیروی انسانی باتجربه خود را کنار نمیگذارند. به همین دلیل رضایتمندی عمومی از عملکرد
دستگاههای دولتی افزایش مییابد. این در حالی است که این رضایتمندی در درون کشور ما مشاهده نمیشود. بهکرات مشاهده شده است که وزیر به محض انتصاب، همه مدیران را تغییر داده و حتی نگهبان یک مدرسه ساده را عوض میکند. به دنبال تغییر و تحولات صورتگرفته در هر دولتی لازم است تا تنها پست سیاسی تغییر کرده و تغییری در پستهای کارشناسی داده نشود.
حذف و به حاشیه راندن، تنها در پستهای کارشناسی در سازمانهای مختلف مشاهده نمیشود. شما بهکرات مشاهده کردید که این رویکرد در بالاترین پست سیاسی یعنی ریاست جمهوری هم مشاهده میشود. رئیسجمهور نیز پس از پایان دوره ریاست جمهوری خود به حاشیه رانده شده و کمتر از نظرات کارشناسی وی بهعنوان فردی که هشت سال سکاندار مدیریت اجرایی کشور بوده است، استفاده میشود. این در حالی است که این روند در کشورهای پیشرفته مشاهده نمیشود. به همین دلیل، بهرهگیری از تجربیات کشورهای پیشرفته در شرایط کنونی در مورد نحوه برخورد با روسای جمهور سابق، بسیار ضروری است. این انتظار از رئیسجمهور جدید وجود دارد که از تجربیات رئیسجمهور پیشین استفاده کند اما در عمل این اتفاق نمیافتد. رئیسجمهور جدید همواره رویکرد تخریب دولت قبل را در پیش گرفته و تلاش دارد تا بهجای اثبات خود رویکرد نفی دولت قبل را در پیش بگیرد. این در حالی است که رئیسجمهور جدید در واقع راه رئیسجمهور پیشین را ادامه میدهد. در دو سال اول رئیسجمهور جدید، تمام طرحهایی را افتتاح میکند که مراحل ساخت آن در دوره قبل شروع شده است. با این حال این بداخلاقی بهکرات مشاهده شده که
تلاش دارد تا افتتاح این پروژه را تنها در کارنامه خود ثبت کند و نامی از رئیسجمهور پیشین نیاورد. تمام این اقدامات در فقدان تقوای سیاسی و نگاه سیاسی به مسائل ملی ریشه دارد. مهمتر اینکه اخلاق در این مسیر مورد توجه قرار نگرفته و در این حوزه بداخلاقی بهکرات مشاهده میشود. این رویکرد در حالی بهجزء جداییناپذیر سیاست ما تبدیل شده است که بسیاری از کشورهای غیراسلامی در این زمینه از ما جلوتر هستند.
حال اگر قرار باشد تا به دلایل این موضوع که چرا روسای جمهور ما بعد از پایان دوره به حاشیه رانده میشوند، پرداخته شود؛ باید گفت این موضوع با کنار گذاشتن مدیران کارشناس متفاوت است. اگر این اتفاق در مورد بسیاری از روسای جمهور ما رخ داده است، عوامل زیادی در این زمینه نقش ایفا کردهاند. اگر قرار شود که رئیسجمهور سابق بلافاصله بعد از پایان دوره ریاست جمهوری خود موضع اپوزیسیون بگیرد، چندان دور از انتظار نیست که به حاشیه رانده شود. به هر حال این انتظار از روسای جمهور وجود دارد که بعد از پایان دوره خود را در موضع اپوزیسیون تلقی نکنند. روسای جمهور بعد از پایان دوره باید هر اقدام و حرکتی که انجام میدهند در واقع موید نظام باشد. حال اگر وی بعد از پایان دوره با ایراد سخنرانی در مسیری خلاف این انتظار گام بردارد، قطعاً از سوی نظام به حاشیه رانده خواهد شد. به هر حال برخی از روسای جمهور بهجای تقویت نظام در مسیری گام برداشتند که مورد سوءاستفاده دشمنان کشور قرار گرفتهاند. موضع نظام در برابر روسای جمهور ارتباط بسیار نزدیکی با نوع عملکرد آنها دارد. اگر رئیسجمهور سابق تمام تلاش خود را معطوف به تضعیف دولت مستقر کند، بهطور
قطع این رویکرد مورد استقبال مسوولان عالیرتبه نظام قرار نخواهد گرفت. با این حال کارشناسان این موضوع را مطرح نمیکنند بلکه این برآورد را دارند که چرا همه روسای جمهور در ایران پس از دوره ریاست جمهوری به ضدنظام تبدیل شدهاند. ارزیابی منصفانه این است که قبل از هر اظهارنظری، عملکرد روسای جمهور هم مورد بررسی قرار بگیرد. به هر حال عملکرد برخی از روسای جمهور موجب شده که نباید تصویری از آنها نیز منتشر شود. وگرنه که نظام سیاسی کشور، بدون بهانه در مورد به حاشیه راندن روسای جمهور پیشین تصمیم نمیگیرد.
اگر روسای جمهور پیشین جایگاهی را که در جامعه دارند حفظ کرده و بیشتر مراقب عملکرد خود باشند، قطعاً این اتفاقات رخ نخواهد داد. با این حال بهکرات مشاهده میشود برخی از روسای جمهور به این مهم توجه ندارند و تصور میکنند که میتوانند هر رفتاری را در پیش بگیرند و تازه انتظار دارند که نظام سیاسی کشور به جایگاه پیشین آنها توجه کند و آنها را با محدودیت مواجه نکند.
دیدگاه تان را بنویسید