تاریخ انتشار:
ارزیابی سفر رئیسجمهور به نیویورک در گفتوگو با محمد قوچانی
میوه نارس چیدن ندارد
تردیدی نیست که ایران پس از توافق با ایران پیش از توافق، تفاوتی بنیادین دارد و حتی بر نحوه نشستن و زبان بدن نخستوزیر انگلیس در دیدار با رئیسجمهور ایران اثر گذاشته است. کافی است تنها به تعداد و تنوع مستمعین روحانی و احمدینژاد دقت کنید.
معتقد است دولت برای تبدیل شدن راهبرد خود از یک برنامه دولتی به یک برنامه ملی نیازمند اقناع حاکمیت است. به اقدامات نمادین سالهای اخیر مذاکرهکنندگان ایران و آمریکا اشاره میکند و میگوید: پس از تماس تلفنی سال 1392، پیادهروی سال 1393 و دست دادن سال 1394 دولت باید این رفتارهای نمادین را به یک برنامه راهبردی بدل کند. محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در گفتوگو با تجارت فردا این موضوع را نیز مطرح میکند که در مرحله فعلی دیپلماسی ایران و آمریکا باید از مرحله فیزیکی به مرحله توفیق ذهنی وارد شود. او البته یادآور میشود که بخش عمدهای از توفیق این راهبرد به رفتار دولت آمریکا بستگی دارد و اجرای دقیق برجام میتواند انگیزه ایران را برای بهبود در روابط بیشتر کند و به قول معروف میوه نارس چیدن ندارد. اما روابط ایران و آمریکا در حال گذار از این مرحله است.
آقای رئیسجمهور امسال هم به سنت سالهای گذشته برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شد. تفاوت این سفر با سفرهای سالهای گذشته را در چه میدانید؟ آیا گمان نمیکنید سفر سال جاری نسبت به سفرهای سالهای گذشته چندان مهم و حائز اهمیت نبود؟
برخلاف نظر شما هر دو بعد سفر رئیسجمهور پررنگ بود: اولاً روحانی در تداوم حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد. یعنی در هر سه سال سعی کرد اراده ملت ایران برای ارائه چهرهای تازه از خود پس از دوران محمود احمدینژاد را نشان دهد که شکل نمادین آن در سال نخست تماس تلفنی با رئیسجمهور آمریکا بود، سال دوم در اوج مذاکرات هستهای به جهان بود که در آن هشدار داد در صورت عدم توافق با دولت ایران افراطیگری رشد خواهد کرد و «بازرگانوار» (همچون نطق آن مرحوم در دادگاه حکومت پهلوی) با غرب اتمامحجت کرد و امسال در سال سوم حضور در سازمان ملل به آینده توافق پرداخت و برای حل مسائل خاورمیانه بر اساس مدل 1+5 اعلام آمادگی کرد که بازتاب آن در سخنان جان کری و خانم موگرینی هم دیده شد. ثانیاً از حیث دیدارهای دیپلماتیک افزون بر دیدار با سران انگلیس، فرانسه، برزیل و چند کشور مهم دیگر بمب خبری نیویورک (و تهران) مصافحه محمدجواد ظریف با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا بود که باز هم با توجه به مقدورات و با توجه به سابقه مواجهه رهبران ایران و آمریکا در سه دهه گذشته مهم و تاریخی است.
در اثبات اهمیت همین سفر باید به عصبانیت برخی رسانهها از سفر روحانی اشاره کرد که اول با بهرهبرداری غیراخلاقی از فاجعه منا خواستار لغو سفر رئیسجمهور شدند و پس از بازگشت روحانی از توهین به رئیسجمهور هم خودداری نکردند. علاوه بر اینها باید به جنجالی که اصولگرایان تندرو علیه دکتر ظریف به پا کردهاند نیز اشاره کرد که نشان میدهد سفر روحانی موفقیتآمیز بوده است. در واقع فاجعه منا بستری برای اصولگرایان تندرو شد که سفر روحانی را تحت تاثیر آن قرار دهند و من امیدوارم رسانههای حرفهای فریب این بازی رسانهای را نخورند. اگر روحانی یک روز دیگر در نیویورک مانده بود با توجه به اجلاس ضدتروریسم ممکن بود تحولات مهمتری رخ دهد که به نظر من اصرار اصولگرایان برای بازگشت روحانی به همین علت بود. توجه داشته باشید که تداوم فرمول دیپلماتیک 1+5 برای حل مساله سوریه باب تنشزدایی در روابط ایران و غرب را باز نگه میدارد و این مهمترین دستاورد راهبردی سفر رئیسجمهور به نیویورک است که آثار آن به زودی روشن خواهد شد.
در اثبات اهمیت همین سفر باید به عصبانیت برخی رسانهها از سفر روحانی اشاره کرد که اول با بهرهبرداری غیراخلاقی از فاجعه منا خواستار لغو سفر رئیسجمهور شدند و پس از بازگشت روحانی از توهین به رئیسجمهور هم خودداری نکردند. علاوه بر اینها باید به جنجالی که اصولگرایان تندرو علیه دکتر ظریف به پا کردهاند نیز اشاره کرد که نشان میدهد سفر روحانی موفقیتآمیز بوده است. در واقع فاجعه منا بستری برای اصولگرایان تندرو شد که سفر روحانی را تحت تاثیر آن قرار دهند و من امیدوارم رسانههای حرفهای فریب این بازی رسانهای را نخورند. اگر روحانی یک روز دیگر در نیویورک مانده بود با توجه به اجلاس ضدتروریسم ممکن بود تحولات مهمتری رخ دهد که به نظر من اصرار اصولگرایان برای بازگشت روحانی به همین علت بود. توجه داشته باشید که تداوم فرمول دیپلماتیک 1+5 برای حل مساله سوریه باب تنشزدایی در روابط ایران و غرب را باز نگه میدارد و این مهمترین دستاورد راهبردی سفر رئیسجمهور به نیویورک است که آثار آن به زودی روشن خواهد شد.
دستیابی به توافق هستهای تا چه میزان بر تغییر نگرش هیاتهای حاضر در این نشست به هیات ایرانی و تلاش و اهتمام نسبت به دیدار و ملاقات با رئیسجمهور ایران تاثیرگذار بود؟
تردیدی نیست که ایران پس از توافق با ایران پیش از توافق، تفاوتی بنیادین دارد و حتی بر نحوه نشستن و زبان بدن نخستوزیر انگلیس در دیدار با رئیسجمهور ایران اثر گذاشته است. کافی است تنها به تعداد و تنوع مستمعین روحانی و احمدینژاد دقت کنید و از آن مهمتر سفر آتی و قریبالوقوع رئیسجمهور روحانی به فرانسه نشانه روشنتری از این تحولات خواهد بود. البته توجه داشته باشید که در چنین شرایطی همواره خطر حوادث مشکوک وجود دارد. در دولتهای هاشمی و خاتمی نیز بارها شاهد خرابکاریهای تندروهای داخلی و خارجی در استراتژی تنشزدایی بودهایم. وقایع مشکوکی مانند فاجعه منا نشان میدهد عربستان و شاید اسرائیل به شدت نگران بهبود روابط ایران و آمریکا هستند. کافی است به رفتارهای هیستریک، عصبی و غیرمنطقی و غیردیپلماتیک وزیر امور خارجه دولت حجاز نسبت به ایران دقت کنید. کار به جایی رسید که جواد ظریف از جان کری خواست تا با وزیر خارجه جوان و تندخوی حجاز صحبت کند! لابد به یاد دارید که در دولت هاشمیرفسنجانی در آستانه سفر فرانسوا میتران رئیسجمهور وقت فرانسه به ایران چه رویداد عجیبی رخ داد و همینطور ماجرای کنفرانس برلین در اوج بهبود روابط
ایران و اروپا در دوره خاتمی چگونه با همنوایی مارکسیستهای خارجنشین و تندروهای داخلی شکل گرفت. بنابراین مطمئن باشید دیپلماسی روحانی روزهای سخت اما سرنوشتسازی را در پیش دارد.
پیشبینی میشد که سران و روسای جمهور اعضای گروه 1+5 نیز برای ایجاد همگرایی و هماهنگیهای بیشتر دیداری هرچند کوتاه با یکدیگر داشته باشند اما به جهت بازگشت زودهنگام آقای روحانی به کشور حتی فرصت برنامهریزی برای این دیدار هم میسر نشد. آیا در شرایط فعلی ایران و آمریکا و با وجود دامنه مخالفتها نسبت به زمینه اصلی این دیدار یعنی توافق جامع هستهای امکانی برای ملاقات آقایان اوباما و روحانی وجود داشت؟
بهبود روابط ایران و آمریکا نیازمند یک اراده ملی و اجماع حاکمیتی است و صرفاً با اقدامات نمادین محقق نمیشود؛ گرچه این اقدامات زمینهساز بحث بر سر این موضوع است. در حال حاضر روشن است که دو دیدگاه متفاوت در حاکمیت درباره این موضوع وجود دارد که دیدگاه اول همان دیدگاه کلاسیک در روابط دو کشور است و دیدگاه دوم معتقد به تحول در روابط بر اساس تحول در سیاست خارجی ایالات متحده است. دیدگاه اول در حاکمیت ریشه تاریخی دارد و دیدگاه دوم هنوز دارای عقبه حاکمیتی نیست و فقط در دولت مورد توجه است: دولت برای تبدیل شدن راهبرد خود از یک برنامه دولتی به یک برنامه ملی نیازمند اقناع حاکمیت است و به نظرم پس از تماس تلفنی سال 1392، پیادهروی سال 1393 و دست دادن سال 1394 دولت باید این رفتارهای نمادین را به یک برنامه راهبردی بدل کند. در واقع دیپلماسی ایران و آمریکا باید از مرحله فیزیکی به مرحله توفیق ذهنی وارد شود و «دیپلماسی بدن» به دیپلماسی جدیتری ارتقا یابد. بخش عمدهای از توفیق این راهبرد به رفتار دولت آمریکا بستگی دارد. اجرای دقیق برجام میتواند انگیزه ایران را برای بهبود در روابط بیشتر کند و به نظرم به خصوص در دولت دوم روحانی
این مساله روشنتر خواهد شد. میوه نارس چیدن ندارد. اما روابط ایران و آمریکا در حال گذار از این مرحله است.
همزمان با برگزاری هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، ما شاهد جان باختن تعدادی از حاجیان ایرانی در منا بودیم که گفته میشود به دلیل سوءمدیریت مقامات سعودی به وقوع پیوسته است. موضوعی که نخستین و اصلیترین بخش سخنرانی رئیسجمهور را به خود اختصاص داد. طرح این موضوع در میان سران و روسای جمهور 150 کشور جهان چه تاثیری در وادار کردن مقامات سعودی نسبت به پاسخگویی پیرامون این واقعه دردناک دارد؟
طرح موضوع منا در نطق رئیسجمهور ناگزیر بود و با فشار بخشی از اصولگرایان و البته انتظار طبیعی افکار عمومی صورت گرفت. البته شاید جانمایی این موضوع در نطق رئیسجمهور اندکی غیرحرفهای بود اما اصل آن ضروری بود. واقعیت این است که دولت عربستان در این مساله بسیار شکبرانگیز و عصبانی عمل کرده است. عصبانیتی که به نظرم ناشی از بهبود روابط ایران و آمریکاست و البته رئیسجمهور وقتی که وزیر خارجه عربستان حاضر به گفتوگوی رودرو نشده است، چارهای جز این خطابه نداشت.
آقای روحانی در گفتوگو با سیانان از مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا پیرامون وضعیت سوریه خبر داده بود. چقدر امکان دارد که این مذاکرات به صورت مستقیم و با در نظرگیری دیدگاههای طرفهای درگیر در این غائله دنبال شود (نمایندگانی از دولت اسد و مخالفان سوری او که در کشورهای دیگر ساکن هستند).
گفتوگو بر سر سوریه آغاز شده است و هم در اجلاس 1+5 در نیویورک و هم در مذاکرات ایران و روسیه و آمریکا به آن اشاره شده است.
دیدگاه تان را بنویسید