تاریخ انتشار:
ضرورت تغییر در نگرش پیمانکاری دولت در اقتصاد
پایان دولت ساختوسازی و جانشینی دولت سازوکاری
علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی 25 خرداد 1395 در قامت وزیری با ایدههای کلان ظاهر شد. حضور وی در مجلس از معدود دفعاتی بود که یک وزیر به عوض ارائه آمار و ارقام و پرداختن به جزییات، ایدههایی کلان درباره نظام اداره کشور و نظام تدبیر توسعه مطرح کرد. علی ربیعی به یکی از اشکالات اساسی در اقتصاد ایران اشاره کرد. در حقیقت پیش از ارائه تحلیلی از سخنان وی، تحلیلی از تحول در بازی والیبال ارائه کنم. این تحلیل ما را به عمق سخنی که ربیعی بیان کرده است خواهد برد.
بازی والیبال امروز به گونهای است که صرفنظر از اینکه چه تیمی سرویس را میزند، هر تیمی که توپ را در زمین حریف بخواباند، امتیاز میگیرد. بازی والیبال دو دهه قبل اینگونه نبود و تیمی که توپ را در زمین حریف میخواباند به شرطی امتیاز میگرفت که سرویس را نیز خودش زده باشد. پرسش این است که این تغییر قاعده، چه تحولی در والیبال جهان ایجاد کرد؟
این تغییرات، تبعات بسیار زیادی برای بازی والیبال داشته است. محدود شدن بازی والیبال به حدود 90 دقیقه، امکان مناسبی برای شبکههای تلویزیونی جهت پخش بازی والیبال ایجاد کرده است. زمان بازی والیبال، پیشتر بسیار بیشتر از امروز بود و به دلیل دشواری برآورد طول زمان بازی، امکان اجاره ماهواره یا تخصیص زمان مشخص در جدول پخش برنامههای تلویزیونی به والیبال وجود نداشت. امکان پخش تلویزیونی به افزایش درآمدهای این رشته و پایداری اقتصادی آن نیز کمک کرده است.
حالا تصور کنید فدراسیون جهانی والیبال به جای این تغییر قاعده، تلاش میکرد از طریق اعطای وام و ساختن هزاران سالن والیبال در نقاط مختلف جهان، توزیع توپ و تور و دادن کمکهزینه به تیمهای ضعیفتر برای شرکت در مسابقات بینالمللی، این ورزش را عالمگیر کرده و تعداد بیشتری از افراد را به سوی این ورزش جلب کند. هزینه چنین اقدامی بسیار زیاد میبود و والیبال به خوبی در تلویزیون نمایش داده نمیشد و پایداری اقتصادی آن نیز به اندازه امروز نبود. فدراسیون جهانی والیبال باید برای نظارت بر توزیع اعتبارات، پایش کیفیت و فرآیند ساخت سالنهای والیبال و مبارزه با فساد در جریان ساخت و سازها و اعطای کمکها، سازمانی مفصل را توسعه میداد. اما امروز والیبال به بازی سودآور، جذاب، با زمان قابل پیشبینی، قابل پخش تلویزیونی و رقابتی تبدیل شده است. والیبال امروز در چند واژه خلاصهشدنی است: آسانتر، سریعتر، جذابتر، قابل پیشبینیتر، و رقابتیتر از گذشته.
علی ربیعی در مجلس دقیقاً درباره تفاوت دوگزینهای که فدراسیون جهانی والیبال پیشرو داشت، سخن گفت. اما بدبختانه دولت در ایران گزینه توسعه والیبال از طریق اعطای وام برای ساختن تعداد زیادی سالن والیبال را برگزیده است و علی ربیعی نقد خود را متوجه همین گزینه کرد. دولتها در ایران سالنهای والیبال (زیرساختهای) متعددی میسازند، ولی بازی والیبال (کنش اقتصادی) در این جامعه، با قواعدی انجام میشود که بسیار کسلکننده، غیررقابتی، نابرابر و متمایل به محدود کردن رقابت میان چند بازیگر قدرتمند است. به علاوه از آنجا که درآمد پایدار ناشی از حق پخش تلویزیونی (و همه مزایای مترتب بر آن) که معادل درآمد ناشی از فعالیت در یک محیط کسب و کار مناسب است، وجود ندارد، اقتصاد دائماً به رانتهای مختلف و حمایتهای دولتی وابسته است.
علی ربیعی به این واقعیت اشاره کرد که زیرساختها در بستر اقتصاد ایران، دردی دوا نمیکنند. این رویکرد وی متناظر با ایده سوزان رز-آکرمن است که در کتاب فساد و دولت (آکرمن، 1385) مینویسد: «کشورهای دارای درآمد پایین و کشورهایی که نرخهای رشد اندکی دارند اغلب در وضعیت دشواری هستند زیرا نمیتوانند از منابع انسانی و مادی خود بهطور موثری استفاده کنند. آنها نیازمند اصلاحات نهادی هستند، اما اینگونه اصلاحات دشوارند. ساختن سدها، بزرگراهها و تسهیلات بندری از نظر فنی ساده است. اصلاح حکومت و کمک به رشد یک بخش خصوصی نیرومند، وظایف ظریفتر و پیچیدهتر و دشواری هستند که نمیتوان آنها را به یک طرح مهندسی فروکاست.» دشواری اصلاحاتی که مشوق یک بخش خصوصی فعال باشند، فساد را کاهش دهند و نظام اداری را اصلاح کنند، بسیار بیشتر از کلنگ زدن 40 هزار پروژه عمرانی است که دولت نهم و دهم به ارث گذاشت. دولتها برایشان سادهتر است که دولت «ساخت و ساز» باشند و بسیار دشوار است که منادی اصلاح «ساز و کار» باشند.
این عبارت، تفاوتی آشکار میان دولتهای ساخت و سازی و دولتهای ساز و کاری قائل میشود. دولت ساخت و سازی دائم درگیر ساخت سازهها، کارخانهها و سرمایهگذاریهایی است که بارها ساخت آنها را تجربه کرده و طنز ماجرا این است که درباره آنها به این نتیجه رسیده که باید خصوصی شوند. اما دولت ساز و کاری درگیر اصلاح رویههای مولد انگیزهها، رقابت و تقلیل فرصتهای فساد و به کار بستن شیوههای جذب مشارکت بیشتر مردم است.
دست زدن به اصلاح ساز و کارها، نیازمند درگیر شدن با منافع سازمانیافته و غیرسازمانیافته است و به اجماعسازی، گفتوگو با ذینفعان و ریسک انجام دادن فعالیتهایی است که برای نمایشهای پوپولیستی هیچ تناسبی ندارند.
روی آوردن به دولت ساخت و سازکننده به جهات دیگری نیز شیرینی و جذابیت دارد. ترکیبی از انگیزههای پوپولیستی سیاستمداران، منافع شرکتهای پیمانکاری و زنجیرههای تامین مواد ساخت و ساز، و انتفاع بوروکراسی دولتی از محل ساخت و ساز، به علاوه انگاره عمومی جاافتادهای در درون مردم که گزارش کار دولتها را -در کوتاهمدت- بر اساس تعداد پروژهها ارزیابی میکند، دولتها را به «ساخت و ساز» متمایل میکند. دولتها دائماً پروژههایی را که بوروکراتها، نمایندگان مجلس و شرکتهای پیمانکاری در طراحی آنها نقش جدی دارند و مطالبه مردمی برای آنها را نیز تحریک میکنند، کلنگ میزنند؛ اما هیچ کار جدیای برای بهبود محیط کسب و کار، مبارزه با فساد، تسهیل همکاری فناورانه، اصلاح نظام بانکی، تکمیل زنجیرههای ارزش، و زمینهسازی برای ارتقای بهرهوری انجام نمیدهند. مدیریت منابع آب در ایران نمود جدی چنین وضعیتی است. صدها سد و هزاران سازه آبی با قیمتهای گزاف ساخته شدهاند اما وضعیت حکمرانی آب، بهرهوری و مداخله ذینفعان در مدیریت منابع آب که عمدتاً مقولاتی نرمافزاری، بسیار کمهزینهتر اما متضمن کار اجتماعی، اجماعسازی، درافتادن با صاحبان منافع و
تفویض اختیارات است، بسیار عقبمانده و ابتدایی است. همین وضعیت در خصوص کشیدن جادههای بسیار نیز صدق میکند. جادهها بسیارند اما بخش خصوصی پویا و فعالی که محصول تولیدشده خود را با استفاده از این جادهها به بندرهای صادراتی و بازارهای مصرف جهانی برساند، وجود محسوسی ندارد.
صندوق بینالمللی پول در 7 دسامبر 2015 بعد از پایان مشورتهای ماده 4 خود با ایران، گزارشی درباره اقتصاد ایران منتشر کرده است. در این گزارش به صراحت آمده است مهمترین موانع رشد در سالهای 2012 تا 2015 عبارت بودهاند از: دسترسی به تامین مالی، بیثباتی سیاستی، تورم، بوروکراسی ناکارآمد، عرضه ناکافی زیرساخت. پنج عامل اول که بر رشد کند اقتصادی ایران و به تبع آن اشتغالزایی اندک تاثیر داشتهاند ماهیت غیرزیرساختی دارند. برای مثال، مهمترین عامل با اصلاح نظام بانکی، داراییهای مشکوکالوصول بانکها، نظارت بانک مرکزی، موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز و قوانین ضد پولشویی و فساد ارتباط دارد. اینها اصلاحات سازوکاری و نه ساخت و سازی هستند.
ترکیبی از پوپولیسم، بوروکراسی ناکارآمد، اقتصاد سیاسی اصلاحات نهادی و بوروکراتیک، به علاوه منافع فاسد ناشی از سرمایهگذاری هنگفت در زیرساختها، دولتها را به سمت ساخت و ساز میکشاند. این گرایش به تدریج نظام برنامهریزی و ساختار حکمرانی را به یک پیمانکار بزرگ تبدیل میکند و در این فرآیند، رشد و اشتغال فراموش شده و فساد اوج میگیرد.
علی ربیعی با طرح ایدههایش نکته دیگری را نیز مدنظر داشته است. وضعیت درآمدهای دولت، قیمتهای نفت، سهم بودجه عمرانی در بودجه کشور، و چشمانداز تغییرات قیمت نفت در کنار میزان نیازمندیهای جامعه ایران، حاکی از آن است که ایده «دولت سرمایهگذار» که اعتبارات لازم برای زیرساختها و همچنین برنامههای رفاهی پرخرج اما ناهدفمند را تامین میکرد به پایان خود نزدیک شده است. از اینرو، تداوم جریان توسعه در ایران به کمک دیدگاه دولت «ساخت و سازی» امکانپذیر نیست. دولتها در ایران دیگر نمیتوانند کلنگ ساخت و ساز و قیچی بریدن روبان افتتاح زیرساختها را در دست بگیرند. دولت در ایران اگر میخواهد تسهیلکننده و تسریعکننده جریان توسعه باشد، باید گستره داناییاش از ساز و کارهای تنظیمگری موثر را افزایش دهد، به مردم تکیه کند تا حمایت اجتماعی لازم برای اعمال تغییرات در ساختار منافع مبتنی بر اقتصاد سیاسی موجود را کسب کند، و از مسیر گفتوگوی واقعی با جامعه، ساز و کارهای حکمرانی را بهبود بخشد. دولت در ایران باید به دنبال تغییرات بنیادین قاعده بازی باشد، قواعدی از همان جنس که بازی والیبال را کاملاً متحول ساخت.
دیدگاه تان را بنویسید